انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوستالژی و محرومیت

حدود یک سال پیش بود که نوشته ى دوستى مرا بر آن داشت تا به مفهوم نوستالژى نگاهى عمیق تر بیاندازم: چرا گذر از خیابان ها و کوچه هاى قدیمى، قبرستان هاى کهنه، گورهاى شکسته، بناهاى فروریخته، نگاه به مداد کوچک و بى کیفیت دوران کودکى، دمپایى هاى پلاستیکى دو- سه سالگى شوهرم و خصوصن گل باقى مانده در کف دمپایى ها در پس گذر سال ها مرا عجیب به خود مى خواند؟ چرا تلاشى مدام در من مى خواهد زمان از دست رفته را بازسازى کند؟ آیا دیگران هم به همین میزان گذشته را در قالب هاى گوناگون تکرار مى کنند؟ این تلاش ویژگى بارز گروهى خاص است؟ آیا ملیت هاى دیگر نیز به میزان ما بازگشت به گذشته دارند؟ چه خصوصیات مشترکى میان ما و ملیت هاى مشابه وجود دارد که مى تواند با میل بازگشت به گذشته مرتبط باشد؟ تصمیم به مطالعه و پژوهشى کلان به سبب دغدغه ى شخصى ام در رابطه با موضوع گرفتم اما وظایف بسیارى کار را به تاخیر انداخت. با دیدن عنوان دو مطلب از خانم ها غزنویان و سیارپور خواستم موضوع را ادامه دهم. تجربه ى زیسته و تصور من که پیوسته با نوستالژى دست به گریبان بوده ام و حتا نتوانستم دقایقى خواندن آن دو مطلب را به تاخیر اندازم ، مى تواند منبع مناسبى براى بررسى باشد.

بسیارى از ما تلاش مى کنیم لحظه ى حاضر را به واسطه ى اشیا به انقیاد درآوریم، تا شاید زمانى که این لحظه به گذشته پیوست پایگاهى براى بازگرداندن آن داشته باشیم. ترس از دست دادن خودمان در آن لحظه با ابزارهایى چون دفترچه ى خاطرات، اشیا مورد استفاده ى مان و در شکلى کلان ساختن موزه ها، نوشتن تاریخ و بعد ها با توسعه ى تکنولوژى عکاسى و فیلم بردارى مدام در پى حبس لحظات از سر گذرانده اند. حتا همین چند روز پیش زمانى که من از سختى هاى سفر اخیرم با خانم میانسالى که از همسفرانم بود صحبت کردم؛ ایشان گفتند: “اگر سختى مورد نظر مدام تکرار نمى شد، ما این قدر خاطره از سفرمان نداشتیم. ” بعضى از خاطرات تلخ نیز در طول گذر زمان لذت بخش خواهند شد. این ماجرا کاملن فرهنگى است. فرهنگ شوخ طبعى که در مبارزه با کسالت و رنج هاى موجود تلاش مى کند، وجه لذتى در امور بیابد و زندگى را کمى رضایت بخش کند.

جامعه ى آمارى در دسترس من براى بررسى تلاش به بازگشت به گذشته به مثابه ى دورانى خوش گروه هاى سنى در حال حیات و شواهد مادى موجود در جامعه بودند. زمانى که در گوگل دهه ى هاى متاخر گوناگون را جست و جو مى کنیم، بیشترین گروهى که به بازسازى گذشته به مدد تصاویر کتاب ها و سریال ها اقدام کرده اند، متولدین دهه ى شصت هستند. جالب توجه آنست که نسل هاى قبلى علارغم تجربیات خاص تاریخى ملى به میزان دهه ى اخیر کمتر تلاش براى پیوند خود با گذشته دارند. البته دسترسى به اینترنت و استفاده از آن توسط متولدان دهه شصت به بعد به دلیل شکل گرفتن و توسعه ى آن در ایران در نوجوانى این گروه باعث مى شود در نظر بگیریم که آن ها بیش از متولدان دهه هاى قبل اقدام به انتقال مطلب از طریق اینترنت کرده و بنابراین در این سطح مطالب بیشترى دارند، اما از سوى دیگر کالاهایى چون دفترچه ى پر فروش ” یادتون مى یاد” یا برنامه ى تلویزیونى که تصویر گذشته را پخش مى کرد، باز هم با تمرکز بر ابزارها و وقایع دهه ى شصت فعالیت کردند. این مطالب و دیگر مطالبى که در این یادداشت امکان بیان دقیق آنان نیست؛ مرا به نگریستن به شرایط دهه ى شصت واداشت: جنگ، بى خانمانى، کمبود منابع اطلاعاتى، در دسترس نبودن کالاهاى فرهنگى ، مواد غذایى متنوع، کالاهاى لوکس و…. نوعى رنج و محرومیت براى افراد ایجاد کرده بود. یکى از بزرگ ترین تراژدى هاى انسان هایى که در حال حاضر حیات دارند، تجربه ى جنگ ایران و عراق است. همه ى ما به شکلى درگیر با این جنگ و تحریم ها بوده ایم. گاه عزیزان مان را از دست داده ایم ، خانه هاى مان ویران شده است، فقر را تجربه کرده ایم و مدام ترسیده ایم که آیا موشکى بر سرمان فرود خواهد آمد؟ آیا فردا عزادار یکى از دوستانمان هستیم؟ این رنج ها حتا به ما فرصت اندیشیدن به شرایط نامناسب زندگى مان را نمى داد. در این لحظات دردناک ما چون فردى که شکنجه مى شود، کوچک ترین لحظه ى شاد و امکان براى لذت را با تمام وجود حس مى کردیم. طعم یک چیز ساده پس از ساعت ها گرسنگى وراى تصور است. لحافى که مى تواند انسان را در قطع شدن گاز گرم کند خاطره اى بى مانند است، سریالى که ساعتى فرد رنج کشیده را به جهان تصورات مى برد و ارتباط او را با محیط اطراف ضعیف مى کند، هرگز از خاطر او نمى رود. فکر مى کنم بتوان در بررسى شدت گرفتن نوستالژى به محرومیت توجه بیشترى کرد. تضاد موجود در آن سال ها به انسان فرصت درک عمیق مسائل را مى داد: گرسنگى و سیرى، سرما و گرما، هیاهو و سکوت، کسالت و سرگرمى. ما قابلیت هاى عجیبى در آن زمان یافتیم، ما توانستیم با تکه کاغذى سرگرم شویم، فیلمى را صدها بار ببینیم و باز از آن لذت ببریم و به انتظار خوراکى تکرارى گرسنه شویم. شاید سریالى در ایران محبوبیت ” اوشین” را نیافته باشد. یکى از دلایل مهمى که بازگشت ما به گذشته را سبب مى شود، مى تواند تجربه ى ویژه ى آن دوران باشد. دیگر دلیلى که توجه مرا در این جست و جو به خود جلب کرد؛ تخریب یادمان هاى خاطره انگیز آن دوران بود. به زحمت مى توان شهر ها و خصوصن پایتخت را به غیر از چند مکان خاطره ى مهم از خلال کالبد مادى موجود شناخت. در طول سال هاى پس از آن دوران سخت (جنگ و سال هاى تحریم پس از آن) بناها و اشیا تخریب شدند. ترس از دست دادن آن روزها و از دست دادن هاى وقوع یافته ى پس از آن میل بازگشت را شدید تر کرد. ذهن ما نیز در این میان فعال بود، ساز و کارهاى مادى بدن ما براى بقایى با کیفیت تر بخش هاى تلخ را کم رنگ تر و لحظات لذت را حفظ کرد. مسلم است که بازگشت به گذشته آن چنان که ما مى اندیشیم شیرین نخواهد بود. در آن دوران ما به لحظه فکر مى کریم: لحظه خوابیدن، غذا خورن ، گذر از بحران. ذهن ما بر خلاف امروز فرصت جمع بندى و نتیجه گیرى نداشت؛ زندگى در لحظه موهبتى بود که ما را از به دوش گرفتن بار مسئولیت مصون داشته بود.

nasrinriahi@yahoo.com