انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نوروز «ما» و نوروز «آن ها» در گفتگو با ناصر فکوهی مصاحبه کننده: مرضیه جعفری

یک انسان‌شناس می‌گوید: “ایامی مانند نوروز باید فرصتی باشد که برخی از مسائل جدی در آن مطرح شود و نسبت به آسیب‌های موجود در جامعه خود حساسیت‌مان را بیشتر کنیم. این امر به خصوص از آن لحاظ اهمیت دارد که در چنین مواقعی جامعه بسیار بیشتر و شفاف تر مشکلات خود را نشان می‌دهد.”…

دکتر ناصر فکوهی(مدیر انسان‌شناسی و فرهنگ و استاد دانشگاه تهران) درباره رابطه‌ نسل‌های مختلف با مناسک نوروز در گفتگو با فرارو گفت: این رابطه نه در این نسل و نه در نسل‌های گذشته با نوروز و با هیچ‌یک از مناسک و جشن‌ها و مراسم گوناگون یکی نبوده است. می‌توان از برخی وجوه مشترک سخن گفت، اما روابطی که کنشگران اجتماعی با فرایندهای زمانی و فضایی و به خصوص مناسبت‌های این چنینی دارند، بستگی مستقیم به موقعیت آن‌ها در شبکه پیچیده اجتماعی دارد.

وی درباره رابطه نسل‌های گذشته با این آئین توضیح داد: در ایران دستکم دو رویکرد متفاوت شهر ی و روستایی در نسل‌های گذشته نسبت به نوروز وجود داشت. در روستاها، جشن نوروز بیشتر مناسکی بود و نزدیک به جشن‌های کشاورزی که ریشه نوروز هم هستند: این جشن در حقیقت جشن آغاز بهار است که در یک نظام کشاورزی اهمیت بسیار زیادی دارد، از این رو، در روستاها، نوروز جشنی است که به شدت با کشاورزی با زمین و با تمام اندیشه باروری و بازگشت به طبیعت یا قدردانی در حضور در طبیعت و برجسته کردن عناصر این امر پیوند خورده بود.

وی در ادامه گفت: این در حالی است که در شهرها، که در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هم بر تعدادشان و هم بر جمعیتشان به شدت افزوده شده بود، نوروز هر چه بیشتر از جشنی کشاورزی و مناسکی به جشنی شهری تبدیل می‌شود. جشنی برای واژگونی مناسبات شهری: تعطیل کار و تعلیق فضای شهری، با ورود گسترده رنگ‌ها و کالاها به بازار و هجوم مردم به خیابان‌ها برای پرسه زدن و تفریح.

در نسل دوران نوجوانی ما، نوروز هنوز جشنی بیشتر روستایی بود تا شهری و در شهرها نیز جشنی بسیار با زرق و برق کمتر و با خودنمایی هایی بسیار کمتر از امروز. تازه به دوران رسیدگی در آن زمان هم وجود داشت اما نه به شدت امروز، نابخردی البته در میان همه از جمله «صاحبان اندیشه» دیده می‌شد،اما در وضعیتی به نظر من غیر قابل مقایسه با امروز.

نوروز روستایی، نوروز شهری

این استاد دانشگاه در مقایسه جشن نوروز شهری گذشته با زمان حال اظهار کرد: جشن شهری در نسل گذشته همچون امروز با مقدمات آن در چهارشنبه سوری آغاز می‌شد و با سیزده خاتمه می‌یافت. اما در مجموع می‌توان گفت که بسیار بیشتر از امروز با اخلاق و ارزش‌های سنتی و ریشه دار و هویت فرهنگی ایرانی نزدیک بود. برای مثال چهارشنبه سوری، جشن آتشی بود که خشونت چندانی در آن مشاهده نمی‌شد و خبری از وحشی‌گری‌های کنونی در آن نبود. روزهای عید، روزهای تازگی و لباس‌های نو و دریافت هدیه و عیدی و تازه کردن دیدارها و خوشی و بی خیالی و آشتی کنان بود و روز سیزده نوعی اوج مناسک شهری در روایتِ شهری که باید دوباره کار را آغاز کند.

ناصر فکوهی با تفکیک رویکردهای شهری در رابطه با نوروز توضیح داد: در شهر هم دستکم دو رویکرد متفاوت وجود داشت. یکی رویکرد اقشار ثروتمند و دیگری رویکرد اقشار متوسط و پایین. هر اندازه در دهه ۱۳۴۰ به انقلاب نزدیک‌تر می‌شدیم، هر چند جامعه در مجموع ثروت اقتصادی بیشتری به دست می‌آورد اما این ثروت به شدت به صورت ناعادلانه توزیع شده و تفاوت طبقاتی بیشتر می‌شد و همین امر از ابتدای دهه ۱۳۵۰، شکاف مشخصی در جشن نوروز نیز ایجاد کرده بود به صورتی که بخش قابل توجهی از اقشار پردرآمد نوروز را به خارج از کشور می‌رفتند و دلارهای نفتی خود را خرج می‌کردند. در حالی که اقشار با درآمد کمتر در حسرت گاه حتی سفری کوچک به شهرهای دیگر کشور بودند. این امر را متاسفانه امروز نیز با افزایش اختلاف طبقاتی در کشور می‌بینیم. و این از نکاتی است که باید لزوما درباره آنها سیاست اندیشی کرد زیرا اختلاف درآمدی و شکاف‌های بزرگ در یک جامعه لزوما به تنش‌های بزرگ و فراهم آمدن شرایط آنومیک می‌انجامد.

ناصر فکوهی با ذکر این نکته که نمی‌توان با واقع‌گرایی گذشته و حال را مقایسه کرد در ادامه و در گفتگو با فرارو گفت: به‌هر رو اگر خود را به عام ترین مشخصات در میان همه مردم محدود کنیم، باید بگوییم نوروز جشنی بود که شادی زیادی را به همراه می‌آورد و آرامش و لطافت و شادی و وقاری که امروز کمتر شاهد آنها هستیم. البته در آن زمان نیز اسطوره «گذشته طلایی» مثل امروز وجود داشت و همه از نوروز‌های بسیار بهتر در گذشته سخن می‌گفتند و از اینکه عید دیگر بو و مزه قدیم را ندارد و مردم بد شده اند و غیره. این یک واقعیت است که هر اندازه هم خواسته باشیم نمی‌توانیم با یک واقع گرایی کامل دست به مقایسه میان گذشته و حال بزنیم. اما چند نکته را شاید با قاطعیت بیشتری بشود گفت: اینکه در نسل دوران نوجوانی ما، نوروز هنوز جشنی بیشتر روستایی بود تا شهری و در شهرها نیز جشنی بسیار با زرق و برق کمتر و با خودنمایی هایی بسیار کمتر از امروز. تازه به دوران رسیدگی در آن زمان هم وجود داشت اما نه به شدت امروز، نابخردی البته در میان همه از جمله «صاحبان اندیشه» دیده می‌شد، اما در وضعیتی به نظر من غیر قابل مقایسه با امروز. این چیزی است که به طور کلی می‌توان گفت اما طبعا تصویری بسیار مبهم از واقعیتی بسیار پیجیده است که نیاز به کار علمی و مطالعات فرهنگی عمیق دارد.

مدیر انسان‌شناسی و فرهنگ درباره رابطه نسل امروزی با آئین نوروز اظهار کرد: این رابطه به نظر من هر چه بیشتر سطحی می‌شود و به صورت‌های مختلف نوروز را تبدیل به ابزاری می‌کند تا از آن در گفتمان‌های غیر مناسکی، غیر فرهنگی و غیر اجتماعی استفاده شود. چند مصداق می‌آورم: جشن نوروز و جشن‌های همراهی کننده آن هر چه بیشتر بدل به بهانه ای برای گروهی از شووینیست‌های نژاد پرست شده است که گفتمان‌های برتری نژادی و فرهنگی ایرانی را مطرح کنند که طبعا ربطی به فرهنگ ایرانی ندارد، زیرا این فرهنگ به صورت تاریخی بیش از دو هزار سال است فرهنگی جهان‌گرا، چند زبانی و چند سنتی و با دیدگاه هایی بسیار باز نسبت به همه اقوام و اجزای درون و حتی بیرون از خود است.

گفتمان ملی‌گرا به‌جای گفتمان جهان‌گرا

وی همچنین ادامه داد: این در حالی است که امروز برخی از ایرانیان به جای آنکه افتخار کنند که در یکی از سرچشمه‌های این سنت جهان گرا و جهانشمول بوده اند که البته پیش از آنها نیز در بین النهرین وجود داشته است، اما در ایران در قالب دولتی متمرکز تا امروز ادامه یافته است، در پی آن هستند که برای خود در این زمینه انحصار به وجود بیاورند و جای گفتمان جهان‌گرای ایران فرهنگی را به یک گفتمان حقیر ملی گرا و سلسله مراتبی و به اصطلاح خودشان «وطن پرستانه» تقلیل بدهند، در حالی که حتی خود این واژه «پرستش» یک چیز موهوم و به دور از اندیشه ایرانی باستانی، در این اصطلاح، گویای نگاه حقیر غالب بر آن است.

ناصر فکوهی با انتقاد از این‌که نوروز گاه زمینه‌ای برای اختلاف میان گروه‌های هویتی جامعه شده است گفت: همین امر سبب شده است که گفتمان نوروز – پس از این انحراف- که در روزگاران پیشین عاملی بر ثبات تمرکز سیاسی و فرهنگی ایران بود، امروز گاه زمینه ای شود برای اختلاف میان گروه‌های مختلف هویتی در کشور و سخنان بی ربط و بی پایه شوینیست‌های ملی به شووینیست‌های قوم گرا امکان دهد سخن از تبعیض و تمایل به تمایز از فرهنگ مرکزی کنند که البته پدیده ای بسیار منفی است و کاملا نشانه همان فرایندی که بدان می‌توان سیاست زدگی یک جشن دانست که در اصل و اساس خود ابتدا یک جشن کشاورزی و سپس یک منسک واژگونی شهری بوده است و عاملی برای ثبات یافتن بیشتر سیستم.

خودنمایی نوروزی!

این استاد دانشگاه با انتقاد از خودنمایی‌های مختلف اقشار مختلف در ایام نوروز در ادامه اظهار کرد: همین مساله را در جشن‌ها و مراسم همراهی کننده نوروز هم می‌بینیم. نه فقط نوروز تبدیل به یک جشن گسترده برای به نمایش گذاشتن و خودنمایی از طریق مصرف بی رویه در همه زمینه‌ها شده، بلکه به گونه ای که حتی روشنفکران و نخبگان فکری را در این زمینه راهی نبوده است و هر کدام از روزنامه‌ها و مجلات «زرد» ولی حتی «زرد روشنفکرانه» ما سعی می‌کنند ویژه نامه هایی پر صفحه تر با تعداد «چهره ها» ی بیشتری منتشر کنند و خودنمایی و تازه به دوران رسیدگی را به نوروز و عرصه تفکر نیز گسترش بدهند، سایر گروه‌های اجتماعی نیز تلاش می‌کنند تا حدی که می‌توانند تمایز خود را از دیگران با خرج کردن و به اصطلاح رایج با «بریز و بپاش»‌های بیشتری نشان دهند.

دکتر فکوهی درتحلیل سفرهای نوروزی گفت: پروازهای خارج از کشور از مدتها پیش از نوروز پر می‌شوند، تلویزیون‌ها و ماهواره‌ها دائما سفرهای پر زرق و برق را تبلیغ می‌کنند و همه تصور می‌کنند که نوروز را باید در جاده‌ها و در شهرهای شلوغی که می‌توانند در همه سال به آن‌ها سفر کنند، بگذرانند. در این میان آنچه فدا می‌شود، روح این جشن است یعنی آرامش و وقار و ارزش‌هایی که یک جامعه آرام کشاورزی باید به مثابه میراثی ارزشمند برای جامعه ای صنعتی و پسا صنعتی به یادگار گذارد. اگر وضعیت برگزاری جشن نوروز را در ایرانیان امروز چه در داخل ایران و چه در خارج از آن در نظر بگیریم و آن را برای مثال با جشن‌های مشابه برای مثال کریسمس و سال نو مسیحی مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که نوروز برای بسیاری از آدم ها، امروز موقعیتی طلایی برای برخ کشیدن جایگاهی تخیلی است که تصور می‌کنند داشتن پول بیشتر یا «دانش» بیشتر به آنها می‌دهد.

از جشن آتش ایرانی تا بربرهای شمال اروپا!

وی همچنین درباره ریشه‌های جشن چهارشنبه‌سوری و آنچه امروز پیرامون این آئین گرده آمده گفت: حتی در مراسمی چون چهارشنبه سوری نیز ما می‌بینیم که یک جشن آتش (یعنی یک جشن «مقدس» چون آتش در اندیشه ایرانی نمادی از نور و مقدس است) که کاملا سنتی کشاورزی و بسیار ارزشمند است که می‌توانست و می‌تواند در آرامشی بسیار بالا انجام بگیرد با خشونت هایی همراه شده است که تنها می‌توان در میان اراذل و اوباش نمایش‌های خشونت بار فوتبال در شهرهای اروپایی و آمریکایی مشاهده کرد. تمایل به ایجاد سر و صدا، ایجاد هراس، به لزره در آوردن درها و پنجره ها، و ایجاد موقعیتی که به شرایط جنگی شباهت دارد از مشحصات جوامع کوچ نشین جنگنده نظیر بربرهای شمال اروپا بوده است (برخلاف کوچ نشینان کشاورز نظیر عشایر ایران).

وی همچنین در ادامه گفت: این گروه‌ها در جشن هایشان، سروصدای زیادی ایجاد می‌کردند و بی بند و باری و تخریب از مشخصات عمومی جشن‌ها بود که شرایطی جنگی را در حالتی از سرگرمی بازتولید می‌کرد، بیشترین مناسکشان نیز مسابقات جنگی و آدم کشی و وحشیگری بود. در برخی از مناسک شهری این خشونت برای سرگرمی شهری‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت که معروفترینش مراسم برگزار شده در “کولیزه” در رم باستان بود، یعنی جنگ‌های واقعی و کشتار میان گلادیاتورها که در خور جامعه ای خشونت بار و فروپاشیده از لحاظ اخلاقی، همچون روم باستان بود. اما در جوامع کشاورزی، عموما از این سنت‌ها دور بوده ایم و جنگ و کشتار و سرو صدا و جنب و جوش‌های بی معنا به پا کردن قباخت داشت، به همین دلیل نیز ما در شکل سنتی برگزاری نوروز با چنین حرکاتی روبرو نبوده ایم.

هنوز بهترین خاطرات نسل ما، خرید‌های نوروزی و گرفتن عیدی است. اما این خریدها معمولا به یک جفت کفش و یک شلوار و مبلغ‌های ناچیزی که برای ما البته بسیار زیاد بود، اما جز به خرید یک یا چند شیئی کوچک ولی چیزهایی که هر کسی بیشترین علاقه را به آنها داشت، امکان نمی‌داد. تواضع و فروتنی، گریز از افراطی که در این رفتارها وجود داشت، به آنها ارزش می‌داد. بنابراین بیشترین اهمیتی که در مناسکی چون نوروز وجود داشت نو کردن از طریق فرایند “پاکیزگی” به معنی باز تقدس دادن به روح و قالب‌های مادی بود و نه از خلال فرایند مصرف.

وی با ابراز تاسف نسبت به تبدیل آئین‌های مرتبط با نوروز به رفتارهایی خشونت‌بار اظهار کرد: متاسفانه در دوره جدید، هر چه بیشتر با ورود عناصری سروکار داریم که شبیه به اوباشی گری‌های اروپایی و آمریکایی در ورزش هایی چون فوتبال و راگبی هستند. کسانی هم که از این رفتارهای وحشیانه دفاع می‌کنند معمولا استدلالشان این است که مردم دلشان «شادی» می‌خواهد، و در حقیقت این مراسم را موقعیتی می‌بینند برای بیرون ریختن عقده‌ها که استدلال بی ربطی است، زیرا اگر عقده وجود داشته باشد، که حتما وجود دارد باید دلایل اصلی‌اش را پیدا و مداوایش کرد نه اینکه آن را به چشن‌های هویتی همچون نوروز منتقل کرد.

ناصر فکوهی ضمن انتقاد از کمبود فضاهای لازم برای شادی در جامعه درباره روحیه خشونتی حاکم بر آئین نوروزی توضیح داد: شکی نیست که در جامعه کنونی و به دلیل سیاست‌گذاری‌های غلط و تصدی گری بیش از اندازه دولت، شادی و فضاهای باز در جامعه ما جایگاه اندکی دارند و به آن‌ها توجه نمی‌شود، اما این گونه مرهم‌ها روحیه خشونتی را تقویت می‌کند؛ که نه شادی می‌آفریند و نه شرایط را برای ایجاد فضاهای شاد باز می‌کند، بلکه نوعی مرهم آسیب زا است که خود ناشی از شرایط آنومیک جامعه ما به شمار می‌آید و باز هم همان تمایل بیمار گونه که امروز بدل به خود نمایی و خود را نشان دادن و اصلی اساسی در همه روابط شده که به هر قیمت ولو به قیمت ایجاد ترس در دیگران انجام می‌گیرد.

آیا “نوروز” تخریب می‌شود؟

این استاد دانشگاه با تاکید بر تخریب و تبدیل نوروز به جشنی مملو از خودنمایی و خشونت در ادامه اظهار کرد: ما در حال تخریب سنت نوروز و تبدیل آن به جشنی از خودنمایی، تازه به دوران رسیدگی و خشونت هستیم و این امر به حافظه و هویت ما ضربه می‌زند. اینکه می‌گویم داریم این کار را می‌کنیم معنایش این نیست که در این کار موفق خواهیم شد، زیرا نوروز و اصولا جشن‌های مناسکی و باستانی دارای کارکردی بسیار مهم در ایجاد هویت و تداوم بخشیدن به آن هستند اینکه یک یا چند نسل به دلایل مشخص اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و غیره به سوی انحراف بروند و سقوط اخلاقی و ارزشی کنند، خوشبختانه لزوما دلیلی برای آن نمی‌شود که این سنت‌ها برای همیشه نابود شوند، اما به هر رو در این دوران که از آن سخن می‌گوییم، ضربه خواهند خورد و نه تنها نخواهند توانست کارکرد هویت ساز خود را به تحقق برسانند بلکه هر چه بیشتر به تخریب هویتی و ایجاد شرایط آسیب زا تبدیل می‌شوند. شاید هر زمانی که ما به موقعیتی متعارف تر و متعادل تر برسیم، سال‌ها زمان لازم باشد تا بتوان این سنت‌ها را به موقعیت‌های هویت سازشان بازگرداند و آثار خودنمایی، خشونت و اندیشه‌های افراطی شووینیستی و مریض گونه نژاد پرستانه و قوم گرایانه را از آنها پاک کرد.

خریدهای نوروزی از گذشته تا حال

فکوهی با تشریح آئین نوروزی در مناسک کشاورزی آن و مقایسه خریدهای نوروزی در گذشته و حال گفت: نو کردن و پوشیدن جامه‌ها و تمیز کردن خانه و گردو غبار گرفتن از اشیاء جزو سنت هایی است که کاملا در اندیشه و گفتمان مناسکی کشاورزی نوروز جای دارند. هنوز بهترین خاطرات نسل ما، خرید‌های نوروزی و گرفتن عیدی است. اما این خریدها معمولا به یک جفت کفش و یک شلوار و مبلغ‌های ناچیزی که برای ما البته بسیار زیاد بود، اما جز به خرید یک یا چند شیئی کوچک ولی چیزهایی که هر کسی بیشترین علاقه را به آنها داشت، امکان نمی‌داد. تواضع و فروتنی، گریز از افراطی که در این رفتارها وجود داشت، به آنها ارزش می‌داد. بنابراین بیشترین اهمیتی که در مناسکی چون نوروز وجود داشت نو کردن از طریق فرایند “پاکیزگی” به معنی باز تقدس دادن به روح و قالب‌های مادی بود و نه از خلال فرایند مصرف.

وی گفت: مصرف سرمایه دارانه و به خصوص نولیبرالی که در سال‌های اخیر با ورود بیش از پیش سرمایه‌های مختلف از جمله پول‌های کثیف، به صورت گسترده ای در جامعه ما به راه افتاده است، نه تنها هیچ ربطی به اندیشه و گفتمان نو شدگی نورزوی ندارند بلکه به شدت با آن در تضاد هستند.

فکوهی با انتقاد از مصارف خودنمایانه نوروز اظهار کرد: مصرف‌های خودنمایانه و تازه به دوران رسیدهِ نوکیسه‌هایی که بی شخصیتی، کوته فکری، کج سلیقگی‌های اجتماعی و عقب افتادگی‌های فرهنگی شان به همان اندازه در آنها افزایش می‌یابد که حساب‌های بانکی شان بالا تر رفته و خانه‌ها و خودروهایشان بزرگتر می‌شوند، دقیقا در روحیه ای مخالف نوشدگی نوروزی قرار دارد که باید امکان دهد انسان‌ها پوست بیاندازند و خود را سبک کنند و روزگاری تازه را با اندیشه‌های نو و با روحیه ای باز تر و کمتر آغشته به مادیات آغاز کنند.

فکوهی با انتقاد صریح از شرایط امروزین نوروز در ادامه گفت: متاسفانه افراد تصور می‌کنند که هر اندازه بیشتر داشته باشند و بیشتر خرج کنند، و هر اندازه بیشتر از سفرهای خارج و داخل کشور و ویلا هایشان در شمال و ترکیه و دبی سخن بگویند، ارزش اجتماعی بیشتری پیدا می‌کنند و باید بیشتر به آنها احترام گذاشت در حالی که این گونه سخنان دقیقا نشان دهنده موقعیت حقیر این گونه افراد است که اغلب از هرگونه احساس نوع دوستی، انسانیت و همبستگی اجتماعی و از رفتارهای مدنی به دور هستند و اصولا نمی‌توانند آنها را درک کنند.

بی‌فرهنگی و دوری از خود

وی همچنین تصریح کرد: ما با آدم هایی چنان بی فرهنگ سروکار داریم که کاملا آمادگی دارند برای یک مراسم عروسی یا ختم، برای خرید یک کفش یا کت و شلوار و پیراهن «لوکس» (که شیادان زیرکی، دقیقا برای ساده لوحانی همچون آنها آماده کرده و عرضه می‌کنند) میلیون‌ها تومان در چند ساعت خرج کنند، اما وقتی به یک عمل فرهنگی می‌رسند، مثلا خرید یک کتاب یا کمک به یک حرکت فرهنگی و یا حتی کمک به یک موسسه علمی و یک انجمن غیر دولتی، حاضر نیستند حتی یک ریال هزینه کنند و دائما از اینکه «این‌ها همه برای سرکیسه کردن مردم است» صحبت می‌کنند تا بی فرهنگی و دوری خود را از مدنیت و اندیشه و اخلاق توجیه کنند.

دکتر ناصر فکوهی درباره خودنمایی‌های نوروزی توضیح داد: نوروز همچون هر فرایند دیگری در جامعه امروز بهانه ای است برای خودنمایی‌های بیشتر نوکیسه گان. البته آنجه مایه تاسف است اینکه کمتر کسی حاضر به دیدن این موضوع با نگاهی آسیب شناسانه است.

وقتی اظهار نظر افراد را می‌خوانیم کمترین انتقاد از وضعیت موجود یا به حساب «سیاه نمایی» گذاشته می‌شود و یا به حساب اینکه «تحمل شاد بودن ما را ندارند»! و گروهی از این گونه شعارهای بچه گانه به اصطلاح «مخالف خوان» و حرف هایی از این قبیل.

ناصر فکوهی با انتقاد از سیاست‌گذاری‌های اشتباه سیستم‌های مرکزی در جامعه ما اظهار کرد: درست است که سیاست‌گذاری‌های نادرست سیستم‌های مرکزی و تصدی گری‌ها و دخالت‌های غیر قابل دفاع پیوسته قدرت در طول سال‌های سال در همه امور و از جمله خصوصی ترین مسائل زندگی درونی مردم، بسیاری را نسبت به هرگونه بحثی در این زمینه حساس کرده است، اما این دلیل نمی‌شود که آسیب‌ها را بیان نکرد و اجازه داد همه هم به خود و هم به دیگران آسیب بزنند. وقتی میزان دخالت در زندگی خصوصی به حدودی می‌رسد که ما به آنها رسیده ایم اولا کارایی این دخالت‌ها به حداقل می‌رسند و آسیب‌ها در حوزه عمومی و به ویژه خصوصی به ابعادی غیر قابل تصور می‌رسند، ثانیا از یک بحث جدی فاصله می‌گیریم و آن اینکه جرم‌های واقعی، خصوصی و عمومی نمی‌شناسند، امروز در سیستم‌های حقوقی جهان، جرایم چه در حوزه خصوصی و چه در حوزه عمومی به یک شکل قابل پیگیری هستند.

فکوهی در ادامه گفت: در جامعه ما ظاهرا وقتی از عدم دخالت دولت در زندگی خصوصی صحبت می‌شود و می‌گویند «چهار دیواری، اختیاری» ما با تفکری پیش شهری و عقب افتاده سروکار داریم که طرفدار عدم دخالت کامل است و فکر می‌کند اصولا چنین روندی در یک موقعیت مدرن ممکن است. دلیل چنین امری همان افراطی است که در تصدی‌گری انجام شده است. تفاوت یک جامعه مدنیت یافته و باز با یک جامعه بدون مدنیت یا با مدنیت ضعیف و بسته، دقیقا در همین است. در جامعه نخست افراد در بسیاری موارد محدودیت‌ها را بر آزادی خود، به صورت مشروط و قاعده مند تحمل می‌کنند، زیرا می‌دانند بدون این محدودیت‌ها نمی‌توان سیستم عمومی را مدیریت کرد. اما در یک جامعه بسته، افراد هر گونه محدودیت را یک فشار مضاعف به حساب می‌آورند و تصورشان از آزادی نوعی بی بند و باری است که راه را بر هرگونه رفتار غیر منطقی باز گذارد.

فکوهی تصریح کرد: ایامی مانند نوروز باید فرصتی باشد که برخی از مسائل جدی در آن مطرح شود و نسبت به آسیب‌های موجود در جامعه خود حساسیت‌مان را بیشتر کنیم. این امر به خصوص از آن لحاظ اهمیت دارد که در چنین مواقعی جامعه بسیار بیشتر و شفاف تر مشکلات خود را نشان می‌دهد.

ناصر فکوهی در پاسخ به این سئوال که آیا نوروز را باید به اشکال گذشته آن برگرداند، توضیح داد: بازگشت به گذشته نه هرگز امکان داشته و نه احتمالا هرگز در آیندهِ قابل تصور برای ما، امکان خواهد داشت. مساله اصولا این نیست که ما به گذشته ای که بخش بزرگی از آن نیز تخیلات زیباسازی شده ما در طول زمان و ساختن یک موقعیت طلایی خیالی و غیر واقعی است، بازگردیم. مساله آن است که از گذشته در کنار سایر منابعی که در اختیار داریم، برای بهبود وضعیت کنونی و آینده مان درس بگیریم که چگونه به بهترین وجهی موقعیت کنونی خود را مدیریت کنیم.

وی گفت: وقتی ما همه پدیده‌های زندگی خود را تغییر داده ایم و در محیطی متفاوت با ابزارهایی متفاوت، در خانه‌ها و شهری متفاوت و با آدم‌ها و منش هایی متفاوت زندگی می‌کنیم، بازگشت به گذشته بی معنا است، اما این بدان معنی نیست که گذشته را به دور بریزیم.

مصرف‌های خودنمایانه دقیقا در روحیه ای مخالف نوشدگی نوروزی قرار دارد که باید امکان دهد انسان‌ها پوست بیاندازند و خود را سبک کنند و روزگاری تازه را با اندیشه‌های نو و با روحیه ای باز تر و کمتر آغشته به مادیات آغاز کنند.

دکتر ناصر فکوهی گفت: برخورداری از یک میراث فرهنگی و یک پیشینه تاریخی موقعیتی است که امروز بسیاری از فرهنگ‌های کشوری از آن بی‌بهره‌اند و همین سبب می‌شود که به سرعت درون موقعیت‌هایی حاد و خطرناک قرار بگیرند. موقعیت کنونی خاور میانه مثالی خوب در این زمینه است و نبود پیشینه تمدنی پیوسته در این منطقه در بسیاری از کشورهای آن سبب شده که دخالت قدرت‌های بزرگ به سادگی بتواند موقعیت قبیله‌ای آن‌ها را دستمایه ایجاد آشوب‌ها و جنگ‌های منطقه‌ای و خانمان برانداز برایشان بکنند.

این استاد دانشگاه در انتها اظهار کرد: در این شرایط یکی از بزرگترین شانس‌های ما میراث فرهنگی مان است، یعنی تجربه زیسته شده‌ای که در طول هزاران سال به دست آمده است و به ما نوعی شعور تاریخی می‌دهد. اما این شعور تاریخی نباید برای فخر فروشی به دیگران و مطرح کردن برتری نژادی و ملی گرایی‌های افراطی استفاده شود بلکه باید از آن برای مدیریت بهتر موقعیت کنونی مان استفاده کرد.