بهار مختاریان در گفتوگو با خبرنگار ایمنا ضمن اشاره به اینکه از آغاز سال در ایران باستان شواهدی مبنی بر دو زمان که یکی منطبق بر اعتدال پاییزی، یعنی «مهرگان» و یکی اعتدال بهاری یعنی «نوروز» وجود دارد. «نوروز» برخلاف «مهرگان» که با نام خاص ایزد میترا/مهر مربوط است، ظاهرا اسم عامی به معنی «روز نو» است، اما گویا در زمانی نامعلوم این اسم عام مشخصا بر اعتدال بهاری و جشن آغاز سال تبدیل به اسم خاصی شده بوده است. ریشه لغوی «نوروز» از دو واژه ی nava در اوستا به معنی «نو» است که تقریبا تمامی زبانهای هند و اروپایی آن را حفظ کرده اند و raočah «روشنان» که در اوستا تلویحا به معنی اجرام سماوی درخشان است، اما در فارسی باستان به شکل raučah به معنی «روز» به کاررفنه است و البته در هیچ یک با ترکیب nava شاهدی ارائه نمی دهند. منابع پهلوی هم از nōk و rōz هم به صورت جدا و هم به طور ترکیبی nōgrōz در یکی دو متن فارسی میانه به کار رفته است.
باری روشن است که این نام امروزه برای جشن آغاز سال متداول شده است. اساسا نامهای آیین ها و جشن ها در طول تاریخ ایران تغییر و تحولاتی داشته و آنچه اهمیت دارد عناصر ساختاری آنهاست که به اشکال مختلف باقی مانده است. روشن است آیین ها و نمایش های آیینی گوناگونی در فاصله روزهای آخر زمستان تا روزهای آغازین بهار تا سیزده به در جریان دارد و کل اینها اجرای معنادار «نوشدن» سالیانه را معنا می بخشیده است. درواقع، آیین هایی متفاوت و درهم تنیده که جدا ساختن آنها بنا به گفته ژرژ دومزیل نیاز به مهارت بسیار دارد. در این میان،یکی هم شخصیت حاجی فیروز است. شخصیتی با صورت سیاه کرده و پوشش قرمز و کلاه نوک دار یا بوقی و با دایره زنگی است.
نوشتههای مرتبط
بهار مختاریان افزود: برخی می کوشند این پیچیدگهای آیینی و نمایش را با ساده سازی و صرفا بنا بر مشابهت های سطحی با دیگر شاخص های اسطوره ای و بعضا تاریخی مرتبط سازند و یکی هم ارتباط دادن حاجی فیروز با سیاوش و یا تموز میان رودانی است که صرفا اتصالاتی فاقد سند و تحلیل های ساختاری است.
وی ادامه داد: قدرمسلم این که در این روزهای آخر سال اکثر منابع گزارش از بازگشت ارواح نیاکان یا همان فروهرها بر زمین دارند که در خود واژه ی فروردین هم باقی مانده است. آیین های مرتبط با این فره وشی ها همانطور که بارها اشاره کرده ام در قاشق زنی چهارشنبه سوری در آماده سازی خانه ها برای پذیرایی از آنها، انداختن سفره با خوراک و نوشیدنی آنگونه که ابوریحان بیرونی نیز می گوید برای مهمان داشتن آنها اجرا می شده است و امروزه به شکل سفره هفت سین درآمده است. در کنار این مراسم خانوادگی و شخصی، راه افتادن کارناول هایی در کوی و برزن و نمایش هایی گوناگون چون حاجی فیروز یا کوسه برنشین نیز به شکل اجتماعی و عمومی نیز اجرا می شده است.
البته باید اذعان کنم آن چه که امروزه به شکل سفره هفت سین می شناسیم یعنی هفت چیز با آوای آغازین سین، هیچ شاهد مستند تاریخی ندارد، ما فقط شواهدی از هفت گیاه یا سبزه و یا هفت گل مثلا آنگونه که منابع ارمنی گزارش می دهند، داریم که به نظر ژرژ دومزیل بنا بر مستنداتی دقیق اساسا سنتی هند و اروپایی در ارتباط باجشن نوشیدن و خوش گذرانی در کنار ارواح نیاکان بوده و در ایران با دو امشاسپند هئورتات (خرداد) و امرتات (مرداد) که اولی با نوشیدنی جاودانگی و دومی با خوراک و گیاه، ارتباط داشته و به طور گسترده ای در اکثر فرهنگهای هند و اروپایی اجرا می شده است. و همانطور که دومزیل می گوید این جنبه متاسفانه در ایران کم کم محو شده است. اگر بخواهیم بهتر بگوییم جنبه اجتماعی و عمومی پذیرایی اراواح یا همان فروهرها محو و کم رنگ و صرفا پذیرایی خانوادگی و شخصی از آنها با خانه تکانی، سفره پهن کردن و روشن کردن نور باقی مانده است. اما بازمانده آیین های مرتبط با گاهنبار همسپثمئیدیه که آن را نیز با به حرکت درآمدن ارواح در آخر زمستان مربوط می کنند، در نمایش های گوناگونی در ایران چون حاجی فیروز، کوسه برنشین، عروس گولی و … برجای مانده است. در اکثر این نمایش ها شخصیت های اصلی آنها صورتشان راسیاه می کنند و به نوعی بازنمود جهان مردگان هستند، با ساز و دهل و زنگوله هایی و یا درمورد حاجی فیروز با دایره زنگی حضور خود را اعلام می کنند. باید یادآور شد کلیه نمایش های مرتبط به حضور مردگان در آغاز یا پایان زمستان در فرهنگ هند و اروپایی قابل پی گیری است و همگی ساختار مشترکی را از طریق نمادهایی ثابت نمایش می دهند. ژرژ دومزیل به درستی مسئول کم رنگ شدن کارناوال ها را که اساسا سنتی پیشا زرتشتی و بسیار کهن بوده موبدان زرتشتی می داند تا بار دینی مراسم را قوت بخشند. امری که در دیگر سنت ها نیز دیده می شود. بنابر این، حاجی فیروز نیز در این سنت بسیار کهن قرار می گیرد که به کارناوالهای آیین های بازگشت ارواح بر زمین و جشن شادی و خوشگذرانی در کنار آنها در پایان زمستان مربوط می شده است که به نوعی پیام آور بهار و باروری نیز بوده و در اجرای برخی از نمایش ها چون عروس گولی یا پیر بابو به طور نمادین باقی مانده است. از این رو طبقه بندی رفتارها و ابزارها یا اجزای نمادین این آیین ها و نمایش ها صرف نظر از محدوده زمانی و مکانی در گستره فرهنگی وسیع تری می تواند ما را به تفسیر معنایی آنها برساند و برقرای اتصالات سریع بر مبنای شباهت های صوری یا توضیح آنها بر اساس گزارشهای تاریخی متاخر کمکی به روشنگری آنها نمی کند.
میر نوروزی:
بهار مختاریان بیان کرد: اما درباره میرنوروزی باید اشاره کنم که ساختار و اجزای نمادین نمایش ها و یا کارناوال های میر نوروزی ربطی به بازگشت نمادین ارواح نیاکان ندارد و بیشتر آیینی غیر هند و اروپایی و در ارتباط با قربانی شاه یا انسان در فرهنگ های میانرودانی است و شواهد کاملا موثقی از چنین قربانی انسانی در جشن های آغاز بهار در ارتباط با کشاورزی و تضمین کیفی آنها از طریق قربانی آن هم از نوع بالاترین شکل آن یعنی شاه در منابع بابلی موجود است مانند جشن زاگموگ. در تحولات تاریخی چنین آیین های خشنی مسلم است که جای شاه را به مرور زمان مجرم یا متهم محکوم به مرگی بگیرد که پس از امارتی چند روزه، قربانی می شد، این امر دست کم در ایران تا زمان صفویه اجرا می شده است و در تاریخ عالم آرای عباسی از آن گزارشی موثق موجود است. در آنجا گفته می شود که چگونه برای از سرراه برداشتن یکی از مخالفان شاه عباس اتفاق آرا بر این قرار می گیرد که از آن مخالف میرنوروزی بسازند و بعد از مدت امارت کوتاهش از تخت بر تخته می افتد. اهمیت این گزارش نه تنها ثبت تاریخی یکی از آیین های کهن تا دوران صفویه که بیشتر زنده بودن اجرایی آن به عنوان آیین پذیرفته شده در جامعه آن زمان است. در دیگر اشکال برجای مانده از این آیین در ایران به شکل نمایش های میر نوروزی در کردستان یا خراسان شواهد حاکی از این است که میرنوروزی نباید بخندد و اگر بخندد او را کتک می زند. کتک زدن جنبه بسیار تقلیل یافته ای از همان کشتن است که در مورد تحول آیین ها از شکلهای اولیه به اشکال مورد قبول یا پذیرش جامعه در تحولات عقلانی-فکری آنها کاملا معمول است.
مختاریان تصریح کرد: بنابر این تمامی اجزایی که در آیین میر نوروزی اجرا می شود هیچ ربطی به حاجی فیروز ندارد و میر نوروزی خاستگاه میانرودانی دارد و با قربانی انسان در آغاز بهار ارتباط داشته. از این رو، تحلیل و تفسیر آیین ها و مراسم کاری بسیار پیچیده و نیاز به مهارت دارد. به جای توضیحات و تعبیر تفسیرهای سطحی که متاسفانه سطوح دانشگاهی ما را نیز دربرگرفته است، توصیه می کنم آیین ها و نمایش ها را به همان شکل سنتی که به ما می رسد اجرا کنیم و تحلیل و تفسیر آن را به سطح علمی تخصصی برگردانیم و در پی توضیح عام و خوشایند آنها نباشیم. در عوض در اجرای سنتی آنها آن گونه که به ما رسیده اند بکوشیم تا به هویت بخشی ملی کمک کنیم.
لینک خبر: https://www.imna.ir/news/339834/
برای اطلاعات بیشتر در زمینه آیین های مشابه در دیگر مناطق ایران نک: “تحلیل ساختاری اسب چوبی و کوسه برنشین در ایران و پیوند آن با آیین های هندواروپایی”، https://ijar.ut.ac.ir/article_69473.html