انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

نقد و بررسی فیلم جوکر؛ قاتلی که می‌خندد

فیلم جوکر ساخته تاد فیلیپس به یکی از مهم‌ترین فیلم‌های سال ۲۰۱۹ تبدیل شد. خواکین فینکس برای بازی در این فیلم جایزه شیر طلایی جشنواره ونیز را دریافت کرد و بسیار مورد توجه همگان قرار گرفت. اما چه چیزی باعث شد جوکر، یکی از شرورترین شخصیت‌های دنیای کتاب‌های مصور تا این میزان در سطح جهانی مورد توجه قرار گیرد؟

تاد فیلیپس کارگردان فیلم‌هایی همچون سری هنگ اوور (Hangover) و بورات است. هنگامی که خبر ساختن فیلم مستقل جوکر که پیش از این به عنوان شخصیت‌های مکمل در فیلم‌های ابرقهرمانی حضور داشت از طرف او منتشر شد اول تعجب همه را به همراه داشت اما بعد از بررسی کارنامه او و فیلم‌هایش که همه پر از دیوانگی و جنون است؛ معلوم شد که شاید کسی بهتر از او نتواند داستان دیوانه‌ترین شخصیت دنیای کامیک (کتاب‌های مصور) را روایت کند.

جوکر یکی از مشهورترین نقش منفی‌های تاریخ سینما و ادبیات کامیک است. یک شخصیت منفی و با ابهت. دلقکی با لباس‌های عجیب و غریب رنگی که در کمال آرامش می‌تواند سر یک نفر را زیر پا له کند. او کسی است که می‌تواند دو کشتی پر از آدم را بمب‌گذاری کند که یک طرف مردم عادی و طرفی دیگر جنایتکاران هستند و آنان را به جان هم بیاندازد تا تنها یک کدامشان زنده بمانند و در عین حال خودش لذت ببرد. همان طور که در کتاب کامیک “بتمن:کشتن جوکر” آمده است؛ جوکر هیچ خاطره‌ای از گذشته خود ندارد و گاهی به صورت ناگهانی چیزهای کوتاهی به یادش می‌آید. این اتفاق را در روایت‌های مختلف درباره زخم‌های صورتش هم میبینیم.

تاد فیلیپس هم از همین کتاب که داستان جوکر به عنوان یک استندآپ کمدین شکست خورده را روایت می‌کند استفاده کرده است. او می‌گوید که “فیلم اصلا روایت کتاب‌های کامیک را دنبال نمی‌کند و همین برای من جذاب است. ما حتی فیلمی درباره جوکر نداریم بلکه فیلمی درباره چطور جوکر شدن داریم.”

آرتور فلک که نقش او را خواکین فینکس بازی می‌کند یک دلقک ساده در شهر سیاه گاتهام است. او از بیماری‌ای روانی رنج می‌برد که گاهی او را در موقعیت‌های مختلف به خنده‌های بلند و طولانی می‌اندازد. مرد جوانی که در این سیاهی شهر قصد مهرورزی و مهربانی دارد اما همین مشکل روانی‌اش او را عجیب و غریب کرده و باعث شده است همیشه عقب بماند.

او کارتی دارد که وقتی خنده‌های عصبی‌ش شروع می‌شود آن را به مردم می‌دهد تا شرایطش را بدانند و از او ناراحت نشوند. بر روی این کارت نوشته که خنده‌های او نوعی بیماری روانی است که او نمی‌تواند جلوی آن را بگیرد و از این اتفاق متاسف است. همین کارت نشان می‌دهد که او به هیچ عنوان نمی‌خواهد به کسی آسیبی بزند و حتی کسی را اذیت کند. آرتور هیچ وقت شخصیت شروری نداشته است. او می‌خواهد کمدین مشهوری شود و همه را با جوک‌ها و کارهایش به خنده بیاندازد. مادرش به او می‌گفته است که باید همیشه لبخند به لب داشته باشد و خوشحال باشد. اما سیاهی و بی‌توجهی‌ای که بر شهر نقش بسته همیشه به او بی رحمی و خشم داده است. آرتور هیچ حسی به جز این خنده‌های بلند و از کنترل خارج شده ندارد. او تمام احساس‌های خودش در زمان خشم، ترس و غم را با این ابزار نشان می‌دهد. با اینحال سعی دارد حال خودش را خوب نگه دارد، از خدمات اجتماعی استفاده کند و دارو مصرف کند اما همین راه و توجه را هم از دست می‌دهد.

فرقی که جوکر فیلیپس با سایر ساخته‌های مرتبط با این شخصیت دارد این است که دنیای سیاه جوکر شدن و رسیدن مرحله مرحله آرتور به جوکر آنقدر واقعی بود که بعد از اتمام فیلم هر لحظه حس می‌کنید که هر کسی توانایی تبدیل شدن به جوکر را دارد. صدای اعتراضی که از ظلم به لب رسیده حالا خودش را به خشن‌ترین شکل ممکن نشان می‌دهد. دیگر خبری از استخر رنگی و اسیدی که فردی داخل آن بیوفتد و آدمی دیگر با تمام مشخصات جوکری بیرون بیاید نیست. قصه بی‌رحمی مردم، قضیه آزار اذیت کودکی، تنهایی، مردن کودک درون و خراب شدن رویای کودکی حالا جوکر را می‌سازند.

تمام ساخته‌های پیش از این که برگرفته از دنیای کامیک بود فضاهایی غیر واقعی با جلوه‌های ویژه فراوان داشتند. دنیایی که در آن یک ابر ضد قهرمان در مقابل ابرقهرمان قرار می‌گیرد. اما در این فیلم جوکر معروف اسم دارد، خانه دارد، کاری دارد که دوست دارد و مهم‎تر از همه رویایی دارد که در جلوی چشمانش می‌میرد. با این حجم سیاهی زمانی که حتی مادرش هم او را قبول ندارد و فقط برای حس نیاز در کنار او باقی مانده، وقتی هیچ دوستی ندارد، کاری ندارد و مدام مورد بی‌رحمی و بی‌توجهی است آرتور طبعا همان جوکری می‌شود که همه می‌شناسیم.

جوکر در ساخته تاد فیلیپس یک آدم زمینی است تا اهریمنی که نمی‌دانیم از کجا آمده و چرا اینگونه رفتار می‌کند. دیدن این فیلم و سیر تکامل این شخصیت هم بسیار روشنگر است هم بسیار دردناک و خطرناک. همین حس دوگانه تمام حس‌های پیشینی که نسبت به این شخصیت داشتیم را تحت شعاع قرار می‌دهد. آنجایی که از خنده‌های چندش‌آور جوکر بدمان می‌آمد و گاهی که نقشه‌هایش نقش بر آب می‌شد دلمان خنک می‌شد؛ حال دلمان به حال او می‌سوزد؟

حالا حتی به مرحله‌ای رسیده‌ایم که او را درک کنیم و بگوییم شاید اگر من هم جای او بودم همین کار را می‌کردم و این ترسناک‌ترین حقیقیتی است که باید با آن رو به رو بشویم. زمانی که پله‌هایی که جوکر رقص معروف رهاییش را بر روی آن انجام می‌دهد به یکی از مکان‌های توریستی نیویورک تبدیل می‌شود و مردم همچون جوکر بر روی آن می‌رقصند و پایین می‌آیند و یا زمانی که در شورش‌ها مردم ماسک جوکر را بر صورت می‌گذارند باید بپرسیم چند جوکر در میان خودمان داریم؟

شاید همین قابل لمس بودن باعث شد که پیش از اکران عمومی فیلم، نهادهای امنیتی هشدار لازم را بدهند. نیروهای پلیس اعلام کردند که برای هرگونه آشوب پس از تماشای فیلم آماده هستند. البته آنان قبلا هم تجربه‌ای همچون تیراندازی عظیم بعد از اکران “شوالیه تاریکی برمی‌خیزد” را هم داشتند. اما نکته جالب توجه این بود که علاوه بر پلیس، ارتش هم هشدارهای امنیتی پیش از اکران را اعلام کرد و سینماها همراه داشتن نقاب و یا وسایل مربوط به جوکر را به داخل سالن‌ها ممنوع کردند.

جوکر این بار خواسته است اتفاقات و بی‌رحمی‌های جامعه، حکومت و مردم را در شکل‌گیری‌ش نشان دهد. حتی این اتفاق را به جامعه کنونی مرتبط کند و به تماشاگران و حکومت نشان دهد تا چه اندازه در شکل گیری بحران‌های جامعه، شورش‌ها و رشد و تبدیل آرتورها به جوکرها تاثیر مستقیم داشته و دارند.

بازی خواکین فینکس در فیلم به گونه‌ای است که تمام نقش‌های پیش از خود را بازتعریف کرده است. البته که مقایسه جوکرها با هم کار بیهوده‌ای است اما اتفاقی که با بازی فینکس افتاده این است که دلمان می‌خواهد تمام بازی‌های جوکرها را دوباره مرور کنیم.

هیت لجر در شوالیه تاریکی برمیگردد، جرالد لتو در جوخه خودکشی و یا جک نیکلسون در بتمن. حالا هر خنده هر رقص و هر بازی‌ای در مقام جوکر معنایی تازه گرفته است. خواکین فلسفه وجودی این شخصیت و لایه‌های روانشناختی شکل‌گیری مرحله به مرحله آن را به بهترین شکل نشان می‌دهد. این بار دیگر شاید سخت باشد که بازی خواکین فینکس را نادیده گرفت. او که همچون جوکر بیش از این از جانب آکادمی اسکار مورد بی‌مهری قرار گرفته بود این بار با جوکر و جمله خود او که می‌گوید:” در تمام زندگی‌‌ام اصلا نمی‌دانستم که واقعا وجود دارم؛ اما دارم و مردم تازه دارند متوجه می‌شوند.” حتما دیده خواهد شد.

می‌گویند فیلیپس برای ساخت جوکر از فیلم‌هایی همچون “راننده تاکسی” و یا “پادشاه کمدی” وام گرفته‌ست. در این میان دیدن ستاره این فیلم‌ها رابرت دنیرو در مقام قهرمان آرتور که معروف‌ترین استندآپ کمدین شهر است خالی از لطف نیست.

جوکر با بودجه‌ای بسیار اندک نسبت به باقی فیلم‌های هم دوران خودش ساخته شده است اما تاکنون توانسته بیش از ۱ میلیارد دلار فروش داشته باشد و به اولین فیلمی با محدودیت سنی تبدیل شود که چنین فروش موفقی داشته است.

 

این مطلب قبلا در فرارو منتشر شده است.