انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مقدمه نشریه شماره ۵ سیاست، گروه‌ها و هویت‌ها

نوشته نادیا براون و سارا آلن گرشون
بدن‌ها جایگاه‌هایی هستند که در ساختارهای اجتماعی تفاوت‌ها را ترسیم می‌کنند. قرارگرفتن بدن در سیستم‌های رژیمی – مانند مقررات دولتی- روشی است که اطمینان می‌دهد بدن‌ها در روش‌های مورد پذیرش در جامعه و سیاست رفتار می‌کنند. بدن در دوگانه سلسله‌مراتبی (کاذب) مانند مردانگی/زنانگی، ذهن/بدن، بدن توانمند/بدن ناتوان، چاق/ لاغر، همجنس‌گرا/ غیرهمجنس‌گرا ، جوان/ پیر، قرار گرفته است. به علاوه، این دوگانگی‌ها نشان می‌دهند که مرزهای عمومی/خصوصی ناپایدار هستند. به عنوان مثال، دولت‌ها یا حق انتخاب برای شناخت حقوق اقلیت‌ها را می‌دهند یا تبعیض و به حاشیه رفتن آنان را توجیه می‌کنند. انکار حقوق مطابق با قانون اساسی برای زنان به دنبال سقط جنین، اقلیت‌های نژادی/قومی، مردان و زنان همجنس‌گرا، فراجنسیتی‌ها یا ناتوانان جسمی نشان‌دهنده نابرابری در آزادی بیان، روند مقررات، حقوق حریم خصوصی و مواد محافظت برابر است. حقوق شهروندی برای بدن‌هایی که مرزهای فرهنگی، اجتماعی، جنسی یا سیاسی را زیر پا بگذارند در دسترس نیست.
اندیشمندان فمینیست استدلال می‌کنند که بدن به لحاظ اجتماعی شکل می‌گیرد و مورد استعمار واقع می‌شود(۱). سیاست بدن از بدن سیاسی متفاوت است و بحث آنست که خود بدن به لحاظ سیاسی احاطه شده و از خلال اعمالی کنترل و مهار می‌شود. جایگیری بدن در تاریخ روشنفکری غربی شاید با مارکس آغاز شود اما به وسیله فوکو رواج یافته است (۲). مارکس مدعی بود که بدن طبقه اقتصادی افراد را مشخص می‌کند و به نوبه خود بر تجربیات وی تأثیر می‌گذارد. فوکو (۱۹۷۷) بعداً بحث کرد که بدن نقطه محوری برای تحلیل شکل‌گیری قدرت است. در واقع، موضوعات از اندازه جمعیت تا جنسیت و موضوعاتی که به نظر می‌رسد برای جامعه انحراف محسوب می‌شوند، ذاتاً سیاسی هستند. در میان دیگر موضوعات، اینها بدن را تعریف و شکل می‌دهند. «ضرورت پرورش بدن» برای آنست که فرد چگونه در جامعه رفتار کند (جانسون، ۱۹۸۹، ۶). لیندا زریلی خاطرنشان کرده است که تفکر فوکو برای نظریه‌پردازان فمینیستی راهنمایی برای درک آن بوده که «بدن نظمی تاریخی دارد» و همچنین مبنایی برای بسیاری از ادعاهای اصول‌گرایانه است (۱۹۹۱، ۲).
از این طریق، بررسی بدن شیوه‌ای از ذهنیت را در اختیار اندیشمندان قرار می‌دهد که قبلاً به غلط بیان شده بود. شرایط و عادی‌سازی اجتماعی به غلط طبیعتی پایدار برای هویت و روابط قدرت می‌پنداشت. با این حال، این کار عاملیت و فاعلیت فردی را کاهش می‌دهد. به عنوان سوژه‌های فعال، بدن‌های حاشیه‌ای می‌توانند گفتمان مسلط را با مخالفت با ایدئولوژی‌های غالبی که با معنای بدن مشخص می‌شوند، اشتباه بگیرند. مطمئناً روابط قدرت پویا، ظریف و بسیار زمینه‌ایست. قدرت در شکلی ایستا ظهور پیدا نمی‌کند و به همین ترتیب مقاومت و تغییر به طور مداوم است. تحلیل بدن به عنوان جایگاهی که در آن قدرت مورد بحث و مذاکره قرار می‌گیرد اندیشمندان را قادر می‌سازد تا سیالیت برتری و حاشیه‌نشینی را تبیین کنند.
این نسخه ویژه از سیاست، گروه‌ها و هویت‌ها شامل بورس‌های نوآورانه در سیاست بدن است که به تبیین هستی‌شناختی و/یا مواجهه عملی با تفاوت‌های بدنی می‌پردازد که به شکلی گسترده تعریف شده‌اند. موضوع سیاست بدن توجه ما را به آن جلب می‌کند که چطور بدن‌ها در سیاست گنجانده یا حذف می‌شوند؟ دولت‌ها چگونه به خواسته‌های سیاسی بدن‌هایی که مرزهای هنجاری را درمی‌نوردند، پاسخ می‌دهد؟ شیوه‌های بازنمایی جسمانی متفاوت چه تأثیری بر روابط قدرت دارند؟ چگونه تنظیمات کالبدها یا فقدان تنظیمات بر جامعه مؤثر است؟ از چه طریق‌هایی کالبدهای خاطی که از خط قرمزهای دولتی عبور می‌کنند، روابط قدرت‌های ملی و بین‌المللی را به چالش می‌کشند یا آن را اصلاح می‌کنند؟چگونه دیدگاه‌ها و فضایل اخلاقی دلالت بر آن دارد که چطور بدن‌ها به تنظیم و حمایت نیازمند هستند؟ این شماره ویژه [از نشریه] نیز نشان می‌دهد مسیرهای بی‌شماری می‌توانند به لحاظ نظری، کیفی و کمی مورد مطالعه واقع شوند. بخش گفتگوها در این زمینه گسترش می‌یابد و با نویسندگان رویکردهای مختلفی را برای مطالعه کالبدها بررسی می‌کند. این قطعات برای یادآوری ماست که نقش برجسته کالبدها را در شکل‌گیری نگرش‌های سیاسی، فعالیت‌ها و حقوق است و به طور واضح لزوم تحقیقات را در این زمینه خاطرنشان می‌کند.
این نسخه ویژه به تبیین چگونگی و چرایی بدن‌های متفاوتی می‌پردازد که حذف می‌شوند، به حاشیه می‌روند یا تهدید می‌شوند. ابتدا مطالعات میلر، فلورس، هایدر-مارکل، لویس، تدلاک و تیلور نشان می‌دهد که هنجارهای اجتماعی و اخلاقی نگرش‌های سیاسی را شکل می‌دهند. با انشعاب پژوهش‌ها از همدیگر به حمایت‌های سیاسی، این مطالعه تأثیر ملاحظات بدن‌محوری را برجسته می‌کند. چنانچه دیگر نویسندگان نشان می‌دهند – احساس انزجار به بدن‌های تراجنسیتی و همچنین اقتدارگرایی نگرش‌های حقوق مدنی و ابراز جنسیتی را شکل می‌دهد.
شارو و نایت تنظیم بدن‌های زنانه را در شیوه‌های مشخص تبیین می‌کنند. شارو با سیاسی شدن بدن زنان ورزشکار از طریق عنوان IX مواجه شده و چنانچه مطالعه بایگانی وی نشان می‌دهد اجرای عنوان IX نتایج پیچیده‌ای دارد. به عبارت دیگر، این سیاست فرصت‌هایی را برای کالبد برخی زنان افزایش می‌دهد، در عین حال، این سیاست جنس را به عنوان مشخصه کالبدی در نظر می‌گیرد که شیوه‌ای برای حاشیه‌ای شدن دیگر بدن‌هاست –مانند بدن ورزشکاران تراجنسیتی. نایت درک ما را از این گسترش می‌دهد که بدن‌های معلول چگونه سیاسی و تنظیم می‌شوند و استدلال می‌کند که آزادی تولید مثل –به ویژه حق مادربودن- برای زنان معلول محدود شده است. پیامدهای عملی برای تغییر نظری بر نحوه‌ای که ما تولیدمثل خود تعیین‌کننده را برای زنان رنگین‌پوست، زنان فقیر . زنان معلول بیان می‌کنیم باعث می‌شود این جمعیت آسیب‌پذیر از دخالت‌های بی‌رویه دولت محافظت شود.
با توجه به نقش کالبدها در تعامل سیاسی، ابیلا و تریپ نمایش بدن زن برهنه در اعتراضات زمینی در اوگاندا را تبیین می‌کنند. در مطالعه موردی این نویسندگان ماهیت نمادین بدن زنان و مادران را خاطرنشان می‌کنند و نشان می دهند که چگونه ارتباط میان شرم و برهنگی در مقاومت سیاسی در برابر گرفتن اراضی به وجود آمده است.. این مطالعه بیشتر بر باورها و سنت‌های فرهنگی بی‌نظیری تأکید می‌کند که در این اعتراضات به بدن زن برهنه قدرت نمادین خاصی می‌بخشد.
اسمیت، وارمینگ و همینگس با تمرکز بر روی گنجاندن بدن‌های مختلف در دولت، بر نقش کلیشه‌‌های طرفدار زن، منشأ حمایت از زنان در مشاغل آمریکا را مورد بررسی قرار می دهند. چنانچه نشان داده‌اند، باورهای مثبت درباره سبک رهبری زنان حمایت رأی‌دهندگان را برای سیاست‌هایی افزایش می‌دهد که مانند سهمیه‌بندی جنسیتی دولت را متنوع می‌کند. سرانجام ، دو بخش نقش هویت نژادی در شکل‌گیری نگرش‌ها و تجربیات سیاسی را مورد بررسی قرار می‌دهند. شیلدکات با نگاهی متفاوت به مفهوم سرنوشت مرتبط، اهمیت سفیدبودن در شکل‌گیری نگرش‌های سیاسی را مورد بررسی قرار می‌دهد. همانطور که غالباً در مطالعات مربوط به زنان ، نژادها و اقلیت‌های قومی مشاهده شده، کار شیلدکات نشان می‌دهد که سرنوشت پیوندی در بین سفیدپوستان متداول است و پیامدهای انتخاباتی دارد. باوم‌گارتنر، اپ، شوب و لاو در مورد رفتار سیاه‌پوستان و سفیدپوستان در ایستگاه‌های پلیس در کارولینای شمالی تبیین می‌کنند. داده‌های آنها نشان می‌دهد که مردان جوان رنگین‌پوست در مقایسه با سایر رانندگان، به طور فزاینده‌ای برای جستجوها و بازداشت‌های مکرر متمایز می‌شوند. مقاله‌های نهایی در این شماره، چگونگی ترسیم قدرت، تبعیض و برتری را بر روی بدن‌های نژادپرستانه بررسی می‌کنند.
در بخش گفتگوها، توماس، هریسون و میشلسون و بلاک رویکردهای مختلفی را برای مطالعه سیاست بدن مورد بحث قرار می‌دهند. هریسون و میکسون با استفاده از روش‌شناسی تجربی به بررسی نقش چارچوب‌بندی و ترجیع در شکل‌گیری نگرش به دسترسی به حمام تراجنسیتی‌ها می‌پردازند. مقاله بلاک درباره کار او (با هاینس) به بررسی تصاویر رسانه‌ای میشل اوباما پرداخته است. بلاک و هاینز از داده‌های جدیدی که از نظرسنجی‌ها و فیلم‌های مختلف گرفته شده برای شناسایی تصاویر رسانه‌ای استفاده می‌کنند و سپس از این تصاویر در آزمایش های کنترل شده برای آنکه مشخص کنند که چه قاب‌های رسانه‌ای باعث افزایش حمایت رأی دهندگان از اوباما می‌شود. توماس به تشریح حساسیت‌ها و روش‌شناسی غیرعادی می‌پردازد که برای تجزیه و تحلیل اجسام عجیب و غریب، به طور خاص یک مجسمه چارلز ری استفاده می‌کند. مقاله مروری که توسط ماساگنی نوشته شده به بررسی حرکاتی می‌پردازد که با خشونت جنسی در محوطه دانشگاه روبرو هستند.
ماساگنی با محوریت پرونده بروک ترنر، دانشجوی دانشگاه سنفورد، استدلال می‌کند که سوء تعبیر خودبرتربینی سفیدپوست و سیاست احترام به برخی عاملان خشونت جنسی اجازه می‌هد تا عذاب بکشند. روی هم رفته، این دست‌نوشته‌ها کشف می کنند که چگونه بدن‌های خاص تحت بررسی دقیق و پایدار قرار می‌گیرند.

 

در نشریه سیاست، گروهها و هویت‌ها
راتلج ۲۰۱۷، شماره ۵، صفحات ۱ تا ۳
https://www.tandfonline.com/doi/full/10.1080/21565503.2016.1276022?af=R