پیش از هر چیز باید متذکر شوم که برای نقد ترجمۀ حسن مرتضوی از جلد دوم سرمایه، ترجمۀ فارسی را جمله به جمله با متن اصلی مقایسه نکرده ام، بلکه با توجه به اینکه کتاب سرمایه را در گذشته دو بار خوانده بودم (یک بار ترجمۀ فارسی آن ـــ ترجمۀ ایرج اسکندری ـــ را و یک بار هم ترجمۀ روسی آن را) و همچنین از آنجا که کتابهای متعددی (اعم از روسی و فارسی) در مورد اقتصاد سیاسی مارکسیستی مطالعه کرده بودم، برای نقد ترجمۀ یادشده صرفاً متن فارسی را یک بار با دقّت از اول تا آخر خواندم و هر جا که احساس کردم اشتباهی رخ داده است، ابتدا به ترجمۀ روسی و بعد برای اطمینان بیشتر به متن آلمانی (و در برخی موارد به ترجمۀ انگلیسی) مراجعه نمودم.
سرمایه: نقد اقتصاد سیاسی. کارل مارکس. ترجمه حسن مرتضوی. ج۲. تهران: لاهیتا، ۱۳۹۳. ۶۷۰ص.
نوشتههای مرتبط
پیش از هر چیز باید متذکر شوم که برای نقد ترجمۀ حسن مرتضوی از جلد دوم سرمایه، ترجمۀ فارسی را جمله به جمله با متن اصلی مقایسه نکرده ام، بلکه با توجه به اینکه کتاب سرمایه را در گذشته دو بار خوانده بودم (یک بار ترجمۀ فارسی آن ـــ ترجمۀ ایرج اسکندری ـــ را و یک بار هم ترجمۀ روسی آن را) و همچنین از آنجا که کتابهای متعددی (اعم از روسی و فارسی) در مورد اقتصاد سیاسی مارکسیستی مطالعه کرده بودم، برای نقد ترجمۀ یادشده صرفاً متن فارسی را یک بار با دقّت از اول تا آخر خواندم و هر جا که احساس کردم اشتباهی رخ داده است، ابتدا به ترجمۀ روسی و بعد برای اطمینان بیشتر به متن آلمانی (و در برخی موارد به ترجمۀ انگلیسی) مراجعه نمودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که در این ترجمه اشتباهات ریز و درشت متعددی راه یافته است. بنابراین، نظر به اهمیتی که کتاب سرمایه دارد، لازم دیدم حاصل بررسیهای خود را در مورد کیفیت این ترجمه به اطلاع عموم خوانندگان برسانم. اما از آنجا که در این مقاله نمیتوان تمام این اشتباهات و کاستیها را ذکر و بررسی کرد، ابتدا ۱۵ مورد از فاحشترین و گمراه کنندهترین اشتباهات را ذکر میکنم و به اختصار مورد بررسی قرار میدهم و سپس به بیان ارزیابی کلّی خود از کیفیت ترجمۀ مورد بحث میپردازم. ولی پیش از آن، جا دارد به چند نکتۀ مهم اشاره کنم. نخست اینکه در این مقاله بهندرت از عباراتی نظیر «به نظر من» یا «به عقیدۀ من» استفاده کردهام، زیرا اولاً روشن است که تمام آنچه در این مقاله گفته میشود نظر و عقیدۀ من است و ثانیاً در اینجا به هیچ وجه قصد بیان نظریات و عقاید خودم را ندارم، بلکه در پی بیان حقیقتم؛ البته ممکن است در همه جا به حقیقت نرسیده باشم ولی این امر تأثیری بر هدف کلّی من ندارد: گذشتن از نظریات و عقاید ذهنی و رسیدن به حقیقت عینی. مطلب دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که در میان اشتباهاتی که آنها را از جمله اشتباهات فاحش و گمراهکننده میدانم (حدود ۳۰ مورد) ولی آنها را در میان ۱۵ موردی که در زیر میآیند قرار ندادهام، اشتباهاتی وجود دارد که شاید به نظر بعضیها چندان مهم نباشد، مثل این مورد که به جای C-M نوشته شده است M-C (صفحۀ ۱۵۲ سطر ۱۳) یا این مورد که به جای Cʼ نوشته شده است M’ (صفحۀ ۱۶۰ سطر ۵) یا این مورد که به جای «تولیدِ کالاییِ سرمایه دارانه» (der kapitalistischen Warenproduktion) نوشته شده است «تولید کالای سرمایه داری» (صفحۀ ۴۵۳ سطر ۳ از آخر) یا این مورد که به جای ۵۰۰ نوشته شده است ۵۰۰۰ (صفحۀ ۵۵۸ سطر ۱۰). احتمالاً به عقیدۀ بعضیها این قبیل اشتباهات آنقدر فاحشاند که بیشتر خوانندگان متوجه آنها خواهند شد و خودشان آنها را تصحیح خواهند کرد. اما اولاً صِرف فاحش بودن یک اشتباه دلیل نمیشود که بیشتر خوانندگان متوجه آن بشوند، چه رسد به اینکه آن را تصحیح کنند. ثانیاً مهم بودن یا مهم نبودن اشتباهات در یک ترجمه با توجه به متن اصلی تعیین میشود نه بر اساس سطح آگاهی خوانندگان، زیرا سطح آگاهی خوانندگان مفهومی نسبی است که در افراد مختلف فرق میکند و در نتیجه نمیتواند ملاک مطمئنی برای تعیین مهم بودن یا مهم نبودن یک اشتباه باشد. در نهایت باید متذکر شوم که من فقط ترجمه ای را که مترجم از متن ویراستۀ انگلس (که به عقیدۀ ایشان «ویراستۀ» انگلس است، یعنی به اصطلاح ویراسته است ولی در واقع گویا منعکس کنندۀ کژفهمی یا احتمالاً تحریفات انگلس در دستنوشته های مارکس است) انجام داده و در متن اصلی کتاب آورده است، مورد نقد و بررسی قرار دادهام و کاری به آنچه در حواشی کتاب تحت عنوان ترجمۀ متن دستنوشته های مارکس آمده است، نداشتهام. نقد و بررسی این مورد اخیر، خودش مستلزم کاری مستقل است که من عجالتاً نه فرصت آن را دارم و نه آن را لازم میبینم.
باری، در اینجا در هر مورد ابتدا متن آلمانی[۱] را میآورم، بعد ترجمۀ حسن مرتضوی را نقل میکنم، و سپس ترجمۀ پیشنهادی خودم را ارائه میدهم، در پایان هم در صورت لزوم به توضیح مطلب میپردازم. اما از آنجا که ایرج اسکندری چهل سال پیش از حسن مرتضوی جلد دوم سرمایه را برای نخستین بار به فارسی ترجمه کرده بود، برای اینکه هم یادی از او کرده باشم و هم مقایسۀ ترجمۀ او را با ترجمۀ حسن مرتضوی در مواردی که در اینجا ذکر شده است برای خوانندگان آسان نمایم، در پایان هر مورد ترجمۀ ایرج اسکندری[۲] را نیز، بدون هرگونه اظهار نظری در مورد کیفیت آن (امری که مستلزم پژوهشی جداگانه است)، در حاشیه ذکر میکنم.
۱) فصل اول، IV.
متن آلمانی (ص ۳۳):
Der Produktionsproceß erscheint, in der Form des Kreislaufsprocesses selbst, formell und ausdrücklich als das, was er in der kapitalistischen Produktionsweise ist, als bloßes Mittel zur Verwerthung des vorgeschoßnen Werths, also die Bereicherung als solche, als Selbstzweck der Produktion.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۱۶۵):
«فرآیند تولید در اینجا، به طور صوری و آشکار، در خود شکلِ حرکت دورانی ظاهر میشود، زیرا عملاً در شیوه ی تولید سرمایه داری است که ابزار صِرف ارزش افزایی ارزش پرداخت شده و بنابراین توانگرشدن به معنای اخص کلمه، هدف ذاتیِ تولید است.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«فرآیندِ تولید در خودِ این شکلِ فرآیندِ دورپیمایی، به نحوی صوری و صریح همچون همان چیزی ظاهر میشود که در شیوۀ تولیدِ سرمایه داری هست: [یعنی] ابزاری صِرف برایِ افزایشِ ارزشِ پرداخت شده؛ بنابراین، در اینجا صِرفِ ثروتمندشدن همچون هدفِ اصلی تولید ظاهر میشود.»
توضیح:
اولاً یعنی چه که «فرآیند تولید در اینجا، به طور صوری و آشکار، در خود شکلِ حرکت دورانی ظاهر میشود»؟ فرآیند تولید در خود شکل «حرکت دورانی» ظاهر نمیشود، بلکه فرآیندِ تولید در خودِ این شکلِ فرآیندِ دورپیمایی، همچون همان چیزی ظاهر میشود که در واقع در شیوۀ تولید سرمایه داری هست یعنی همچون ابزاری برای افزایشِ ارزشِ پرداخت شده. ثانیاً یعنی چه که در شیوه تولید سرمایه داری «ابزار صِرف ارزشافزایی ارزش پرداخت شده … هدف ذاتی تولید است»؟ این نه تنها کاملاً اشتباه است بلکه کاملاً بیمعنی است. «ابزار صِرف ارزش افزایی ارزش پرداخت شده» هدف ذاتی تولید در شیوۀ تولید سرمایه داری نیست، بلکه «فرآیندِ تولید در خودِ این شکلِ فرآیندِ دورپیمایی، به نحوی صوری و صریح همچون همان چیزی ظاهر میشود که در شیوۀ تولیدِ سرمایه داری هست: [یعنی] ابزاری صِرف برایِ افزایشِ ارزشِ پرداخت شده؛ بنابراین، در اینجا صِرفِ ثروتمندشدن همچون هدفِ اصلی تولید ظاهر میشود.»[۳]
۲) فصل چهارم.
متن آلمانی (ص ۸۹):
Es ist immer G-W auf der einen, W-G auf der andren Seite, nicht aber immer Verschlingung von Kapitalmetamorphosen.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۲۲۵):
«همیشه M-C از یکسو و C-M از سوی دیگر وجود دارد، اما هرگز استحالههای سرمایه درهم آمیخته نمیشوند.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«همیشه از یک سو M-C و از سوی دیگر C-M وجود دارد، اما استحالههای سرمایه همیشه در هم آمیخته نمیشوند.»
توضیح:
در فرآیند گردش همیشه از یک طرف پول به کالا تبدیل میشود و از طرف دیگر کالا به پول، به عبارت دیگر یک طرف با پولش کالا (مثلاً وسایل تولید) میخرد و طرف دیگر کالایش (مثلاً وسایل تولید) را میفروشد و به پول تبدیل میکند. این روند میتواند منعکسکنندۀ استحاله های سرمایه های منفرد گوناگون باشد، مثلاً وقتی که از یک طرف سرمایه دار تولیدکنندۀ نخ با بخشی از سرمایۀ پولیاش زغال میخرد، با این کار سرمایۀ پولیاش از شکل پولی به شکل کالایی تبدیل میشود و از طرف دیگر سرمایه دار تولیدکنندۀ زغال با فروش زغال، سرمایهاش را از شکل کالایی به شکل پولی تبدیل میکند. اما مارکس متذکر میشود که وضع همیشه اینگونه نیست، زیرا مثلاً ممکن است که وسایل تولیدی که طرف اول میخرد، به معنی دقیق کلمه سرمایۀ کالایی نباشد یعنی کارکرد سرمایۀ صنعتی را نداشته و توسط یک سرمایه دار تولید نشده باشد، در نتیجه در این مورد شاهد درهم آمیختگی استحاله های سرمایههای گوناگون نخواهیم بود. اما مترجم در ترجمۀ خودش تقریباً عکس این مطلب را میگوید.[۴]
۳) فصل ششم، I، ۲.
متن آلمانی (ص ۱۰۵):
Neben dem wirklichen Kaufen und Verkaufen wird Arbeitszeit verausgabt in der Buchführung, in die außerdem vergegenständlichte Arbeit eingeht, Feder, Tinte, Papier, Schreibpult, Bureaukosten.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۲۴۳):
«زمان کار علاوه بر خرید و فروش بالفعل، صرف دفترداری میشود که مستلزم [استفاده از] قلم، مرکب، کاغذ، میز و سایر وسایل اداری و نیز کار شیئیت یافته است.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«زمانِ کار علاوه بر خرید و فروش بالفعل [یعنی انجام خرید و فروش]، صَرفِ دفترداری میشود که علاوه بر آن [یعنی علاوه بر صَرفِ زمان]، مستلزم [صرفِ] کارِ شیئیتیافته ـ قلم، مُرکّب، کاغذ، میز تحریر و سایر وسایل اداری ـ است.»
توضیح:
در ترجمۀ مترجم دو اشتباه وجود دارد. اولاً عبارت « außerdem» («علاوه بر آن» [یعنی علاوه بر صرف زمان]) ترجمه نشده است، یا به این دلیل که از قلم افتاده یا به این دلیل که مترجم متوجه معنی آن در جمله نشده و آن را حذف کرده است. اشتباه دوم که به طور غیرقابل مقایسهای مهمتر از اشتباه اول است، این است که به عقیدۀ مترجم دفترداری مستلزم استفاده از «قلم و مرکب و کاغذ و میز و سایر وسایل اداری و نیز کار شیئیتیافته است». و این یعنی به نظر مترجم قلم و مرکب و کاغذ و میز و سایر وسایل اداری در یک طرف قرار دارند و زیر مقوله یا مقولات خاصی جای میگیرند و کار شیئیتیافته در طرف دیگر قرار دارد و مقولۀ جداگانهای را میسازد. ولی ابداً این گونه نیست. قلم و مرکب و کاغذ و میز و سایر وسایل اداری همگی زیر مقولۀ کارِ شیئیتیافته جای میگیرند؛ از منظری که مارکس در اینجا به آنها مینگرد، آنها چیزی نیستند جز کار شیئیتیافته. ای کاش مترجم یک مثال برای این کار شیئیتیافته میزد که در دفترداری صرف میشود و به عقیدۀ ایشان نه قلم است و نه مرکب و نه کاغذ و نه میز و نه سایر وسایل اداری.[۵]
۴) فصل ششم، III.
متن آلمانی (ص ۱۲۱):
Die absolute Werthgröße, welche der Transport den Waaren zusetzt, steht unter sonst gleichbleibenden Umständen im umgekehrten Verhältnis zur Produktivkraft der Transportindustrie, und im direkten Verhältnis zu den zu durchlaufenden Entfernungen.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۲۵۸):
«در صورت ثابتماندن سایر شرایط، مقدار مطلق ارزش افزوده به حملونقل کالاها نسبت معکوس با نیروی مولّد صنعت حملونقل و نسبت مستقیم با مسافتی که باید بپیماید، دارد.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«در صورت ثابت ماندن سایر شرایط، مقدار مطلق ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید نسبت معکوس با نیروی مولّد صنعت حمل و نقل و نسبت مستقیم با مسافتهایی که [کالاها] باید طی کنند، دارد.»
توضیح:
من واقعاً نمیفهمم که «مقدار مطلق ارزش افزوده به حمل ونقل کالاها» یعنی چه. در اینجا بحث بر سر این است که مقدار مطلق ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید، در صورت ثابت ماندن سایر شرایط، نسبت معکوس با نیروی مولّد صنعت حمل و نقل و نسبت مستقیم با مسافتهایی که کالاها باید طی کنند، دارد؛ یعنی هر چه نیروی مولّد صنعت حمل و نقل افزایش یابد مقدار ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید کاهش مییابد و برعکس. اما تأثیر مسافتهایی که کالاها باید طی کنند بر ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید، مستقیم است یعنی هر چه مسافت افزایش یابد مقدار ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید، افزایش مییابد و هر چه مسافت کاهش یابد مقدار ارزشی که حمل و نقل به کالاها میافزاید، کاهش مییابد.[۶]
۵) فصل هشتم، I.
متن آلمانی (ص ۱۳۷):
Die Elemente des flüssigen Kapitals sind ebenso beständig im Produktionsproceß – soll er kontinuierlich sein – fixiert wie die Elemente des fixen Kapitals.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۲۷۸):
«عناصر سرمایه ی سیّال، همانطور که در فرآیند تولید ــ در صورت تداوم این فرآیند ــ تثبیت دائمی شده اند، عناصر سرمایه ی پایا نیز هستند.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«برای این که روند تولید بی وقفه جریان یابد، عناصر سرمایۀ سیّال نیز باید مانند عناصر سرمایۀ پایا، دائماً در روند تولید تثبیت شوند.»
توضیح:
طبق ترجمۀ مترجم، عناصر سرمایۀ سیّال چون در فرآیند تولید «تثبیت دائمی شدهاند، عناصر سرمایه ی پایا نیز هستند». آخر عناصر سرمایۀ سیّال چطور میتوانند به طور همزمان عناصر سرمایۀ پایا هم باشند؟ اگر عناصر سرمایۀ سیّالند پس عناصر سرمایۀ پایا نیستند اگر عناصر سرمایۀ پایااند پس عناصر سرمایۀ سیّال نیستند، زیرا یک عنصر واحد از سرمایه نمیتواند در آن واحد هم مثل سرمایۀ سیّال برگردد هم مثل سرمایۀ پایا. خیر چنین نیست. در اینجا گفته میشود که عناصر سرمایۀ سیّال نیز ــ در صورت استمرار روند تولید ــ باید مثل عناصر سرمایۀ پایا در روند تولید «تثبیت دائمی» شوند. منظور از تثبیت شدن عناصر سرمایۀ سیّال در روند تولید، این است که آنها باید پیوسته تجدید شوند، به نحوی که مثل عناصر سرمایۀ پایا همیشه در روند تولید حاضر باشند.[۷]
۶) فصل نهم.
متن آلمانی (ص ۱۵۶):
In einigen andren schlägt ein Theil mehr als einmal im Jahr um, ein andrer Theil nicht so häufig.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۲۹۶):
«در پارهای دیگر، بخشی از سرمایه، بیش از یکسال گردش میکند و بخشی دیگر، کمتر از آن.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«در پارهای دیگر [از رشته ها یا به قول حسن مرتضوی، «کسبوکارها»] بخشی از سرمایه بیش از یک بار در سال گردش میکند اما بخش دیگر با سرعت کمتری گردش میکند.»
توضیح:
در مورد اینکه چه چیزی باعث این اشتباه شده است، نمیتوان به طور قطعی اظهار نظر نمود، اما میتوان با قطعیت گفت که تفاوت «بیش از یکسال» گردش کردن با بیش از یک بار در سال گردش کردن، به قول قُدَما، از ثَرا تا ثُریاست. به هر حال، در اینجا منظور نویسنده (جورج پولت اسکروپ) این است که بخشی از سرمایه مثلاً پنج بار در سال گردش میکند اما سرعت گردش بخش دیگر به این تندی نیست بلکه به عنوان مثال فقط دو بار در سال گردش میکند.[۸]
۷) فصل دهم.
متن آلمانی (ص ۱۶۸):
Durch die gemeinsame Bezeichnung: cirkulierendes Kapital, wird dieser wesentliche Unterschied aufgehoben.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۳۰۹):
«خصوصیت جامع هر دو شکل به عنوان سرمایه ی درگردش، این تمایز بنیادی را لغو میکند.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«نامگذاری واحد تحت عنوان ”سرمایۀ درگردش“، این تفاوت ماهوی را از بین میبرد.»
توضیح:
سرمایۀ متغیّر و بخشی از سرمایۀ ثابت که شامل مواد خام و مواد کمکی و غیره میشود، شکل برگشت یکسانی دارند. این مسئله باعث شده که آدام اسمیت هر دو آنها را سرمایۀ درگردش بنامد. اما این نام و عنوان مشترک موجب میشود که تمایز و تفاوت اساسی موجود میان آنها پوشیده و مستور شود.[۹]
۸) فصل دهم.
متن آلمانی (ص ۱۸۱):
Ja, spätere Schriftsteller sind weiter gegangen, sie haben es nicht nur zur entscheidenden Bestimmung des in Arbeitskraft ausgelegten Kapitalteils gemacht, cirkulierendes – im Gegensatz zu fixem – Kapital zu sein; sie haben es zur wesentlichen Bestimmung des cirkulierenden Kapitals gemacht, in Lebensmitteln für die Arbeiter ausgelegt zu werden.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۳۲۴):
«در حقیقت، نویسندگان بعدی حتی فراتر رفتند و نهتنها ویژگی تعیینکنندهی آنبخش از سرمایهی صرفشده برای نیروی کار را در این دانستهاند که در تقابل با سرمایهی درگردش است، بلکه خصوصیت بنیادی سرمایهی درگردش را در این دانستهاند که صرف وسایل معاش کارگر میشود.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«نویسندگان بعدی حتّی از این هم فراتر رفتهاند، آنان نه تنها ویژگی تعیینکنندۀ آن بخش از سرمایه را که صرف نیروی کار شده در این دانستهاند که سرمایۀ درگردش ـ در تقابل با سرمایۀ پایا ـ است، بلکه خصوصیت بنیادی سرمایه درگردش را در این دانستهاند که صرف وسایل معاش کارگر میشود.»
توضیح:
نادرستی ترجمۀ مترجم کاملاً واضح است. مترجم در ابتدا میگوید که ویژگی تعیینکنندۀ آن بخش از سرمایه که صرف خرید نیروی کار شده در این است که در تقابل با سرمایۀ درگردش قرار دارد (!) (پس سرمایۀ متغیّر از لحاظ شکل برگشت خود سرمایۀ پایاست (!))، اما در ادامه میگوید که اساساً سرمایۀ در گردش سرمایهای است که صرف خرید نیروی کار شده. مترجم اول ادعا میکند که سرمایۀ متغیّر، سرمایۀ پایاست اما بعد میگوید که سرمایۀ درگردش است. این اشتباه آن قدر واضح است که ظاهراً نیازی به توضیح ندارد. ولی ترجیح میدهم مطلب را توضیح بدهم. اقتصاددانان بورژوایی آگاهانه یا غیرآگاهانه سرمایۀ ثابت و سرمایۀ متغیّر را با سرمایۀ پایا و سرمایۀ درگردش خَلط و قاطی میکنند. اقتصاددانان مذکور ابتدا ادعا میکنند که ویژگی اصلی آن بخش از سرمایه که صرف خرید نیروی کار شده (یعنی سرمایۀ متغیّر) این است که سرمایۀ درگردش است و در تقابل با سرمایۀ پایا قرار دارد. در حالی که ویژگی اصلی سرمایۀ متغیّر این است که ارزش اضافی تولید میکند و در تقابل با سرمایۀ ثابت قرار دارد. اقتصاددانان بعدی راه پیشینان خود را ادامه دادند و کار خلط مفاهیم را به جایی رساندند که گفتند اصلاً سرمایۀ درگردش سرمایهای است که صرف خرید نیروی کار شده است، یعنی سرمایۀ درگردش را اساساً با سرمایۀ متغیّر یکی دانستند.[۱۰]
۹) فصل سیزدهم.
متن آلمانی (ص ۲۰۳):
Die Arbeitszeit ist immer Produktionszeit, d.h. Zeit, während deren das Kapital in die Produktionssphäre gebannt ist. Aber umgekehrt ist nicht alle Zeit, während deren das Kapital sich im Produktionsproсeß befindet, deswegen notwendig auch Arbeitszeit.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۳۴۹):
«زمان کار، همیشه زمان تولید است، یعنی زمانی که طی آن سرمایه، به سپهر تولید محدود و منحصر میشود. اما عکس آن همیشه درست نیست، یعنی زمانی که طی آن سرمایه در فرآیند تولید یافت میشود، ضرورتاً زمان کار است.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«زمان کار همیشه زمان تولید است، یعنی زمانی که طی آن سرمایه به سپهر تولید محدود و منحصر میشود. اما عکس آن همیشه درست نیست، یعنی زمانی که طی آن سرمایه در فرآیند تولید یافت میشود، ضرورتاً زمان کار نیست.»
توضیح:
نادرستی ترجمۀ مترجم چون روز روشن است. مترجم در ترجمۀ خودش به اصطلاح نقض غرض میکند. اول میگوید که زمان کار همیشه زمان تولید است اما عکس آن همیشه درست نیست، یعنی این که زمان تولید همیشه زمان کار نیست. اما بعد میگوید که خیر، زمان تولید همیشه زمان کار است. واضح است که زمان کار همیشه زمان تولید است اما زمان تولید همیشه زمان کار نیست. مطلب دیگری که نه تنها در این مورد، بلکه در سراسر کتاب مشاهده میشود و جا دارد به آن اشاره کنیم، استفادۀ بیش از اندازه از ویرگول است. مثلاً در جملۀ اول بعد از «زمان کار» و همچنین بعد از «آن سرمایه» نیازی به گذاشتن ویرگول نیست. این ویرگولهای متعدد در برخی موارد معنی جمله را نیز تا حدی تغییر دادهاند (مثلاً در سطر ۱۳ صفحۀ ۵۸۹). به هر حال درست است که استفاده از علائم نگارشی هنوز به طور کامل ضابطهمند نشده است، اما لااقل در مورد ویرگول قواعد معینی وجود دارد و اکثر صاحبنظران نیز از قاعدۀ «حداقل ویرگول» پیروی میکنند.[۱۱]
۱۰) فصل پانزدهم.
متن آلمانی (ص ۲۲۴-۲۲۵):
Die Arbeitsperiode erfordert also ein flüssiges Kapital von 500 £ und die Umlaufszeit ein zuschüssiges Kapital von fernern 500 £.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۳۷۲):
«به این ترتیب، دورهی کاری، مستلزم سرمایهی سیّالی به مبلغ ۵۰۰ پوند استرلینگ و برای زمان گردشِ سرمایهی اضافی، به ۵۰۰ پوند استرلینگ دیگر نیاز است.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«بنابراین، دورۀ کاری مستلزم سرمایۀ سیّالی به میزان ۵۰۰ پوند استرلینگ است و برای زمان گردش نیز سرمایۀ اضافیای به همان میزان ۵۰۰ پوند استرلینگ لازم است.»
توضیح:
مسئله آنقدر ساده و اشتباه مترجم آنقدر فاحش است که نیازی به توضیح ندارد، فقط کافی است که ترجمۀ پیشنهادی من را با ترجمۀ مترجم به دقت مقایسه کنید.[۱۲]
۱۱) فصل هفدهم، I.
متن آلمانی (ص ۲۹۰):
Das Produkt in seiner Naturalform ist schon Geld
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۴۳۹):
«محصول در شکل طبیعی خود، هنوز پول است»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«محصول در همان شکل طبیعیِ خود پول است»
توضیح:
یعنی چه «هنوز» پول است؟ یعنی بعد دیگر پول نیست؟ در اینجا محصول عبارت است از طلا و نقره. طلا و نقره در شکل طبیعی خود پول هستند. منظور از شکل طبیعی، این نیست که طلا و نقره بنا به طبیعت و ماهیت خود پول هستند. منظور این است که به همان شکل کالایی اولیۀ خود پول هستند. کالای طلا و نقره بر خلاف سایر کالاها برای این که از شکل کالایی به شکل پولی درآید نیازی به مبادله (فروش) ندارد، چون در همان شکل طبیعی یا کالایی خود پول است. اصلاً پول یعنی کالایی که معادل تمام کالاهاست، کالایی که با تمام کالاها مبادله میشود. طلا و نقره از همان لحظهای که تولید میشوند تا وقتی که نیست و نابود نشدهاند پولاند، طلا و نقره در اقتصاد کالایی همیشه پولند. پس قید «هنوز» در جملۀ بالا اشتباه است. طلا و نقره هنوز پولند، یعنی این که طلا و نقره الان پولند اما فردا یا پسفردا دیگر پول نخواهند بود (البته در نظام کمونیستی طلا و نقره دیگر پول نخواهند بود، چون در نظام کمونیستی اقتصاد کالایی و در نتیجه پول به طور کلی از بین خواهد رفت. اما در متن در مورد نظام کمونیستی بحث نمیشود). طلا و نقره حتی وقتی که به عنوان مواد خام در برخی صنایع مورد استفاده قرار میگیرند باز هم پولند، البته پول بالقوه نه پول بالفعل، یعنی باز هم ویژگی پول بودن خود را از دست نمیدهند گرچه دیگر نقش پول را بازی نمیکنند.[۱۳]
۱۲) فصل هجدهم، I.
متن آلمانی (ص ۳۱۶):
…, so im zweiten Abschnitt, wie innerhalb dieses Flusses und Succession von Formen, ein Kapital von gegebner Größe sich gleichzeitig, wenn auch in wechselndem Umfang in die verschiednen Formen von produktivem Kapital, Geldkapital und Waarenkapital theilt, …
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۴۶۷):
«…، آنچه در پارهی دوم بررسی شد، اساساً این بود که چگونه در این جریان و توالی شکلها، سرمایهای با اندازهای معین، همزمان، هرچند به میزان متغیر، به شکلهای گوناگون سرمایهی مولّد، یعنی سرمایهی پولی و سرمایهی کالایی تقسیم میشود …»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«…، آنچه در پارۀ دوم بررسی شد، اساساً این بود که چگونه در این جریان و توالی شکلها، سرمایهای با اندازهای معین، همزمان، هرچند به میزان متغیر، به شکلهای گوناگون سرمایۀ مولّد، سرمایۀ پولی و سرمایۀ کالایی تقسیم میشود …»
توضیح:
از ترجمۀ مترجم برمیآید که سرمایۀ پولی و سرمایۀ کالایی، شکلهای گوناگون سرمایۀ مولّد هستند. و این کاملاً اشتباه است. همان طور که میدانیم، سرمایۀ مولّد و سرمایۀ پولی و سرمایۀ کالایی همگی شکلهای گوناگون سرمایه هستند، نه این که سرمایۀ پولی و سرمایۀ کالایی شکلهای گوناگون سرمایۀ مولّد باشند.[۱۴]
۱۳) فصل نوزدهم، II، ۵.
متن آلمانی (ص ۳۵۱):
Da dessen Voraussetzung selbst wieder die Waarencirkulation ist, so erheischt seine Darstellung also auch eine davon unabhängige und vorhergehende Analyse der Waare.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۵۰۳):
«و بنابر این، چون پیشفرض این فرآیند نیز گردش کالایی است، شرح و ارایهی آن نیز مستلزم تحلیلی مستقل، و مقدم بر کالاست.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«اما از آنجا که پیششرطِ خودِ این فرآیند [یعنی فرآیندِ تولید سرمایهدارانه] نیز گردش کالایی است، توصیف آن نیز مستلزم این است که ابتدا کالا را به طور مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم.»
توضیح:
اگر بخواهیم این جمله را به طور کاملاً تحتاللفظی ترجمه کنیم، میتوانیم بگوییم: «اما از آنجا که پیششرطِ خودِ این فرآیند نیز گردش کالایی است، توصیف آن نیز مستلزم تحلیلی مستقل از آن و مقدم بر آن از کالاست.» ولی این ترجمه معنی جمله را بهخوبی منتقل نمیکند. معنی جمله این است که چون فرآیند تولید کاپیتالیستی خودش مشروط به وجود گردش کالایی است، برای توصیف این فرآیند لازم است که ابتدا به تجزیه و تحلیل کالا بپردازیم. یعنی تحلیل کالا باید مقدم بر تحلیل فرآیند تولید کاپیتالیستی باشد، اما مترجم در ترجمۀ خود درست عکس این مطلب را میگوید.[۱۵]
۱۴) فصل بیستم، V.
متن آلمانی (ص ۳۸۰):
Was die Klasse I, in Bezug auf den Bestandtheil v + m ihres Waarenprodukts, angeht, so zieht sie mehr Geld aus der Cirkulation heraus, als sie hineingeworfen hat.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۵۳۲):
«در ارتباط با سرمایهدارهای بخش I، با توجه به جزء v+s محصول کالاییشان، آنها پول بیشتری را از سپهر گردش بیرون میکشند تا در آن به جریان بیندازند.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«در مورد بخش I باید بگوییم که این بخش، نسبت به جزء v+s محصول کالاییاش، پول بیشتری نسبت به آنچه در سپهر گردش ریخته است، از آن بیرون میکشد.»
توضیح:
بخش I «پول بیشتری را از سپهر گردش بیرون» نمیکشد «تا در آن به جریان» بیندازد (کاری که نمیدانم چه فایدهای میتواند داشته باشد)، بلکه بخش I پول بیشتری نسبت به آنچه در سپهر گردش ریخته، از سپهر گردش بیرون میکشد.[۱۶]
۱۵) فصل بیستم، VI.
متن آلمانی (ص ۴۲۰):
Er verkauft sein Waarenprodukt, er verwandelt es in Geld.
ترجمۀ حسن مرتضوی (ص ۳۸۴):
«وی ابتدا محصول کالاییاش را فروخت و آن را به کالا تبدیل کرد.»
ترجمۀ پیشنهادی منتقد:
«او محصول کالاییاش را میفروشد و آن را به پول تبدیل میکند.»
توضیح:
اشتباه آنقدر فاحش است که نیازی به توضیح ندارد.[۱۷]
*
این بود بخشی از اشتباهات فاحش و گمراهکنندهای که متوجه آنها شدهام. همانطور که پیشتر گفتم، من ترجمۀ مورد بحث را جمله به جمله با متن اصلی مقایسه نکردهام. بنابراین، با توجه به اینکه من جلد دوم سرمایه را حفظ نیستم، اگر کسی این ترجمه را جمله به جمله با متن اصلی مقایسه کند، احتمالاً متوجه اشتباهات دیگری نیز خواهد شد. در مورد علّت و منشأ این اشتباهات نمیتوان حکم قطعیای صادر کرد. اما اساساً مهمترین عللی که موجب بروز این قبیل اشتباهات در ترجمۀ کتابی همچون کتاب سرمایه میشود، عبارتاند از: ۱) عدم تسلط کافی به زبان مبدأ، ۲) عدم تسلط کافی به موضوع کتاب. همچنین عدم دقت و تمرکز کافی نیز میتواند موجب بروز برخی اشتباهات بشود، اما در اینجا نمیتوان برای این علّت نقشی تعیینکننده قائل شد. نقش ترجمه از زبان میانجی (زبان انگلیسی) را نیز در بروز این اشتباهات نمیتوان خیلی زیاد دانست زیرا اولاً مترجم متنی را که از زبان انگلیسی ترجمه کرده بود، به طور کامل با متن آلمانی مقایسه کرده است، ثانیاً ترجمۀ انگلیسی مورد استفادۀ مترجم[۱۸] لااقل در ۱۵ موردی که در اینجا ذکر شده ترجمۀ کماشتباهی بوده است. به هر حال، من نه میتوانم و نه موظفم که در مورد علت اشتباهات مترجم حکمی صادر کنم. و اساساً این امر هیچ تأثیری بر ارزیابی کلّیام از ترجمۀ مورد بحث نخواهد داشت و من بر پایۀ همین اشتباهات (چه آنهایی که در اینجا ذکر شده و چه آنهایی که در اینجا ذکر نشده)، و با در نظر گرفتن این مسئله که ترجمۀ مورد بحث ترجمۀ دومی است که از جلد دوم سرمایه به زبان فارسی انجام شده (البته این ترجمه از خیلی جنبهها از ترجمۀ اول بهتر است اما ظاهراً حسن مرتضوی هنگام ترجمه چندان به ترجمۀ ایرج اسکندری توجه نکرده است زیرا خیلی از اشتباهاتی که حسن مرتضوی مرتکب شده است در ترجمۀ ایرج اسکندری مشاهده نمیشود)، و همچنین با توجه به اینکه ترجمۀ مورد بحث تا اندازهای تحتاللفظی است و بیشتر از آن که به دنبال انتقال معنی باشد در پی منعکس کردن صورت است، باید بگویم که متأسفانه این ترجمه در مجموع ترجمۀ خوبی از آب درنیامده است و نه انتظارات محققان را آن طور که باید و شاید برآورده میسازد و نه میتواند منبعی کاملاً موثّق برای محصّلان باشد. البته برخی نقاط قوت هم در این ترجمه وجود دارد که از آن میان میتوان به انتخاب معادلهای نسبتاً مناسب برای اکثر اصطلاحات فنّی اشاره کرد. همچنین کوشش مترجم برای حفظ امانت و رعایت دقت، به خودی خود ستودنی است. اما این کوشش در بعضی موارد از وادی بیآب و علف ترجمۀ تحتاللفظی سر در آورده و منجر به ترجمهای شده است که در انتقال معنی و محتوا ـ که هدف اصلی ترجمه از نظر مارکس و انگلس است ـ چندان امانتدار و دقیق نیست.
تهران، آذر ۱۳۹۴
شمارۀ تلفن: ۰۹۳۶۳۳۷۹۸۹۵
[۱]. MEGA II/12: Karl Marx: Das Kapital, Kritik der Politischen Ökonomie, Zweites Buch, Redaktionsmanuskript von Friedrich Engels 1884/1885 (Berlin Akademie Verlag, 2005).
متن آلمانی این ۱۵ مورد را از منبع بالا، که مورد استفادۀ مترجم بوده است، نقل کردهام اما برای اطمینان بیشتر به منبع مطمئن زیر نیز رجوع کردهام:
Karl Marx – Friedrich Engels, Werke, Band 24, Dietz Verlag, Berlin/DDR, 1963.
جا دارد متذکر شوم که میان این دو منبع ــ لااقل در این ۱۵ مورد ــ جز برخی تفاوتها در املای برخی کلمات و همچنین چند مورد تفاوت جزئی و بیاهمیت در گذاشتن ویرگول، تفاوتی مشاهده نکردم.
[۲]. کارل مارکس، سرمایه (جلد سوم [ترجمۀ فارسی برابر با جلد دوم متن اصلی]، ترجمۀ ایرج اسکندری، ویراستار: زهرا دامیار، (تهران، فردوس، ۱۳۸۵).
[۳]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۰۹۷):
«پروسۀ تولید در خود چهرۀ روند دورپیمایی، رسماً و صریحاً نشاندهندۀ نقشی است که این پروسه در شیوۀ تولید سرمایه داری، صرفاً به مثابه وسیلۀ بارورسازی ارزش اولیه، ایفا میکند و لذا بیانگر این امر است که نفس متمول شدن هدف ویژۀ این تولید است.»
[۴]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۱۶۴):
«اگرچه همواره در یک طرف G-W و در سوی دیگر W-G قرار دارد، ولی این امر همیشه به معنای در هم آمیخت تغییر سرمایه نیست.»
[۵]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۱۸۶):
«در کنار خرید و فروش واقعی، مقداری زمان کار در امور دفترداری مصرف میشود که طی آن علاوه بر کار تجسم یافته، قلم، مرکب، کاغذ، میز تحریر و هزینههای دفتری نیز وارد میشوند.»
[۶]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۲۰۶):
«مقدار ارزش مطلقی که حمل و نقل به کالاها میافزاید، به شرط آنکه اوضاع و احوال دیگر یکسان بمانند، با نیروی بارآور صنعت حمل و نقل نسبت معکوس دارد و با مسافتی که باید پیموده شود در نسبت مستقیم قرار میگیرد.»
[۷]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۲۲۶):
«عناصر سرمایۀ گردان نیز ــ در صورت استمرار روند تولید ــ مانند عناصر سرمایۀ استوار پیوسته در روند تولید تثبیت شدهاند.»
[۸]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۲۴۸):
«در برخی دیگر فقط بخشی از سرمایه بیش از یک واگرد در سال انجام میدهد و بخش دیگر آن تا این حد واگرد ندارد.»
[۹]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۲۶۵):
«نامگذاری واحد، تحت عنوان سرمایۀ گردان، این تفاوت سرشتی را حذف میکند.»
[۱۰]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۲۸۳-۱۲۸۴):
«حتی محققین دیگری که در پی او به بررسی این مسئله پرداختهاند گام را از این فراتر نهاده، نه تنها بر آن شدهاند که خصلت تعیینکنندۀ آن بخش از سرمایه که در برابر نیروی کار گذارده میشود عبارت از گردان بودن در مقابل سرمایۀ استوار است، بلکه صفت اساسی سرمایۀ گردان را در این دیدهاند که به صورت وسایل معیشت برای کارگران گذارده شود.»
[۱۱]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۳۱۳):
«زمان کار همواره زمان تولید است، یعنی زمانی است که در اثنای آن سرمایه به محیط تولید رانده شده است. ولی عکس این حکم همیشه صادق نیست یعنی تمام مدتی که آن سرمایه در روند تولید قرار دارد به این دلیل ضرورتاً زمان کار نیست.»
[۱۲]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۳۳۹):
«بنابراین کارـ دوره مستلزم سرمایۀ نقدیای به مبلغ ۵۰۰ لیرۀ استرلینگ است و برای زمان دَوَران نیز ۵۰۰ لیرۀ دیگر سرمایۀ اضافی لازم است.»
[۱۳]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۴۱۲):
«محصول در شکل طبیعی خود پول است»
[۱۴]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۴۴۱-۱۴۴۲):
«…، در بخش دوم به بررسی این نکته پرداخته شد [که] چگونه در دوران این سیلان و این توالی اشکال، سرمایهای با بزرگی معین در زمان واحد به صورتهای مختلف سرمایۀ بارآور، پولـ سرمایه و کالاـ سرمایه، ولو به میزان متغیر، تقسیم میگردد،…»
[۱۵]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۴۸۴):
«نظر به اینکه شرط مقدم این روند به نوبۀ خود گردش کالاهاست، بنابراین بیان آن نیز با تحلیل مقدم و مستقلی از کالا ملازمه پیدا میکند.»
[۱۶]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۵۱۸):
«اما در مورد بخش I، آنجا که سخن از V+m به مثابۀ عنصر ترکیب دهندۀ محصولـکالای آن میرود، باید گفت که بخش مزبور بیش از آنچه که در دوران پول ریخته است از آن پول بیرون میکشد.»
[۱۷]. ترجمۀ ایرج اسکندری (ص ۱۵۲۳-۱۵۲۴):
«وی محصولـکالای خود را میفروشد و آن را به پول تبدیل میکند.»
[۱۸]. Karl Marx, Capital. A Critique of Political Economy, vol 2, Introduced by Ernest Mandel, Translated by David Fernbach, London: Penguin 1987 (Penguin Classics 1990).
این مطلب در چهارچوب همکاری های انسان شناسی و فرهنگ و نشریه جهان کتاب منتشر شده است.