شمس الدین چیتور برگردان سعیده بوغیری
ضعف ها و اغماض بیش از حد، چگونه ملت ها را از بین می برند؟
نوشتههای مرتبط
گمان بر اینست که روحانیت نئولیبرالیسم به ایجاد مصرف کننده جهانی برمی گردد: انسان اقتصادی: منِ جهانی. می گویند هفت فرمان برای آن وجود دارد:
ارتقای چندفرهنگی گرایی
ارزش افزایی چندفرهنگی گرایی، تشویق مهاجران به حفظ فرهنگ خود. جوامع چندنسلی و چند فرهنگی باید همه نیروی خود را به حفظ آرامش بین گروه های گوناگونی اختصاص دهند که آنها را تشکیل داده اند.
ستایش گوناگونی به جای یکپارچگی.
حفظ گروهی که جمعیت نگاری آن در بیسوادی از همه بالاتر است. یک طبقه فرعی در حال گسترش، همسان نشده، آموزش ندیده، متخاصم با اکثریت، هدایت دنیای تجارت به حمایت مالی از چندفرهنگی گرایی.
تبدیل هرگونه عبارت مخالف آیین رسانه ایِ مربوط به گوناگونی به تابو،
ناممکن سازی کاربرد قوانین در امر مهاجرت. مهاجرت انبوه یک پدیده عادیست که نمی توان آن را متوقف کرد و می تواند برای جامعه، یک مزیت باشد.
این دستورالعمل کوچک ۷ ماده ای امکان ظهور جامعه ای “متنوع” و “آرام” را فراهم می آورد. طرفداران دولت جهانیِ فاینانس عالی بین المللی (Haute Finance Internationale) از چندفرهنگ گرایی به عنوان اهرمی برای بخش بخش کردن ملت ها استفاده می کنند که تاکنون از نظر فرهنگی، یکپارچه بوده اند. این مجموعه های همگن در واقع بازنماینده مانعی بر سر راه وجود یک دولت متمرکز هستند.
گزارش لوگانو
این حمله به هویت ها برای مبارزه با هویتی مطلق نیست، بلکه برای تعیین و نشانه گذاری مسیر به منظور ظهور قطعی نئولیبرالیسم است. سوزان ژرژ، بانوی دانشگاهیِ فرانسوی-آمریکایی عضو سابق سایت اتک{ Attac} دو سال پیش در یک اثر شوک آور به نام گزارش لوگانو که در انتشارات فایار{فرانسه} منتشر شد، استراتژی شیطانی معلمان روحانی بزرگ جهانی سازی را آشکار کرده بود. او در دومین اثر خود، گزارش دوم لوگانو قدمی فراتر می رود. از نظر او کارشناسان گمان می کنند می دانند برای تضمین پیروزی سرمایه داری غربی، چطور باید به پیش بروند: “تصمیم گیرندگان” چطور می توانند همزمان سیاست های فرالیبرالی را پیاده سازند که بنیان جهانی سازی است و نیز ادعا کنند به نتایج فاجعه بار همین سیاست ها حمله می کنند؟
اگر سخن سوزان ژرژ را باور کنیم، پایه ستون نئولیبرالیسم در نگرش ماقبل تاریخی آن، در کتاب مقدسی به نام “گزارش لوگانو” وجود دارد. در واقع این سخن فیلیپ فرمو{ Phillipe Frémaux} نیای این استراتژی هرج و مرج بازسازمان دهنده است که شروع شده. همان طور که سوزان ژرژ نیز آن را در اثر خود، گزارش لوگانو آورده است. از سه دهه پیش سوزان ژرژ از دسته مبارزان به سود مردم کشورهای ضعیف و علیه اثرات ویرانگر جهانی سازی لیبرال است. گزارش لوگانو که جدیدترین اثر اوست، حکم گزارشی را دارد که به تقاضای “اربابان دنیا” نوشته شده، اربابانی که گمان می رود نخبگانی هستند که هر سال در داوس جمع می شوند. هدف این گزارش: ارزیابی تهدیداتی که بر سرمایه داری لیبرال سنگینی می کند و نیز یافتن لوازمی برای تضمین بقای آن است.
ملت های هدف آنها برای کاهش همبستگی کدامند؟
“حدود ده کارشناس در یک ویلای شکوهمند بر بلندی های دریاچه لوگانو در سوییس گرد هم آمده اند. آنان توسط مهیاکنندگان ناشناس پول برگزیده شده اند اما تاثیر خود بر امور دنیا را پنهان نمی کنند. ماموریتشان نوشتن گزارشی است که خود، باید رازی باقی بماند. نویسنده ادامه می دهد دین می تواند به نحوی بیش از حد آسان به یک منبع آشوب و شورش تبدیل شود، آن هم زمانی که مردم احساس کنند انتخاب “معنویشان” مورد تجاوز قرار گرفته، حال هرقدر هم که اعتقاداتشان ابلهانه یا نسنجیده باشد. تاکید می کنیم وقتی نوشتن “بست سلرهایی” که کتابفروشی ها را اشباع می کنند و شیوه زندگی سرمایه داری را ارج می نهند، این قدر آسان است، نباید با سانسور، سبب جلب توجه یا مشاجره شد.”
افزون بر آن، نویسنده به مخاطبانِ بالقوه دیگری نیز بر اساس هنر تفرقه و منحرف کردن توجهات اشاره می کند: “زمانی که منحرف کردن توجهات از مسائل حاد امری فوریتی است، هرآنچه در کل به امور جنسی، بدن یا سلامت مربوط می شود، می تواند به نحوی عاقلانه مورد بهره برداری قرار گیرد.” نیز می توان به ابزار ایجاد اختلال اشاره کرد: عدم تعادل بوم شناختی: زیرا فشارهای وارد بر آن از سوی اقتصادهای سرمایه داری، قابل ملاحظه اند؛ سرمایه داری بسیار پست: فعالیت های جنایی در مقیاس وسیع می توانند پایه های فعالیت اقتصادی “مشروع” و “قانونی” را ویران سازند؛ سقوط مالی: بازارهای مالی. جرمِ تبدیل شده به امری پیش پا افتاده. سرمایه داری در برابر این تهدیدات باید خود را حفظ کند. او بدون هیچ ضعفی آن را مد نظر دارد. تفرقه: نه تنها همه تاثیر همبستگی را خنثی می کند، بلکه از تردیدها بهره برداری می کند، نفرت را دوام می بخشد، بین گروه ها دشمنی ایجاد می کند؛ گرسنه نگه داشتن: کاهش عمدی ذخایر در افزایش قیمت ها نقش داشته و در نتیجه دسترسی به مواد غذایی را دشوارتر می سازد؛ ترویج بیماری خصوصی سازی خدماتی چون رساندن آب… اجرای برنامه های سترون سازی در مقیاس وسیع، قطعا بدون رضایت زنان.”
نئولیبرالیسم: ویرانی جمع و کاهش نوع بشر
عبارت فرمانروا اینجاست: منحرف کردن توجهات و پیش رفتن با نقاب، رهاکردن قربانیان این طاعون خیارکی، که همان بازار است، بحث بر سر مسائل بی اهمیت، آن هم زمانی که امور مهم در مسیر انجام، در حال رفت و برگشت قرار دارند، و{سرانجام} می توان گفت “کسب و کار به مثابه امری غیرعادی”. در نتیجه، نوک تیر نشانه نئولیبرال روشن است: تخریب باهم بودن. پی بوردیو از خود می پرسد آیا دنیای اقتصاد آن طور که مد نظر گفتمان غالب است، به راستی، نظمی ناب و بی نقص است که به نحوی تسکین ناپذیر، منطق نتایج پیش بینی پذیرِ آن را گسترده می سازد و در سرکوب همه کمبودهای ناشی از مجازات هایی که چه به صورت اتوماتیک و چه- به صورت استثنایی تر- با دخالت بازوان مسلح خود تحمیل می کند ماهر است؟ بازوان مسلحی چون موسسه بازاریابی غذا{FMI} یا سازمان همکاری ها و توسعه اقتصادی{Ocde}، و سیاست هایی که آنها تحمیل می کنند: کاهش نرخ کارگر ساده، کاهش هزینه های عمومی و انعطاف پذیرسازی کار…. (…) به این ترتیب، فرمانروایی مطلق عدم ثبات برقرار می شود: استخدام قراردادی با مدت نامعین یا تصدی موقت و “طرح های اجتماعی” مکرر، آن هم در دل کارخانه. (…) بوردیو ادامه می دهد هدف، رسیدن به یک ارتش ذخیره از کارگران ساده مطیع شده به خاطر موقتی سازی و تهدید دایم به بیکاری است. از نظر پی یر بوردیو نئولیبرالیسم را باید چون برنامه ای برای “ویرانی ساختارهای جمعی” و ارتقای نظمی نوین بر مبنای کیش “فرد تنها اما آزاد” دید.
انگیزش به امر گذرا و لذت
دنی-روبر دوفور{ Dany-Robert Dufour } در اثر خود “بازار الهی، انقلاب فرهنگی لیبرال” نشان می دهد ما بی آنکه از دین خارج شده باشیم زیردست یک دین نوین فاتح افتاده ایم، بازار تقدس یافته یا پول پرستی. او به آشکار سازی ده فرمان ضمنی این دین جدید مبادرت می ورزد که بسیار برانگیزنده تر است تا ممنوعیت آور – امری که نوعی تاثیرات قوی نمادزدایی ایجاد می کند- همان طور که دستور سوم نیز بر آن اذعان دارد: “فکر نکنید، خرج کنید!” ما در دنیایی زندگی می کنیم که اصل نخست آن، خودپرستی، منفعت شخصی و عشق به خود است.”
دوفور می نویسد نئولیبرالیسم ویرانگر موجود جمعی و خویشتن خویش، ما را به سمت زندگی در یک شهرک تقدس یافته تباه سوق می دهد. (…) او از این پس به اتحاد آدام اسمیت و مارکی دو ساد ارج می نهد. دوفور فیلسوف می نویسد بدین ترتیب ارزش نمادین به سود ارزش ساده و خنثای پولی کالا تخریب می شود طوری که دیگر هیچ چیز و هیچ ملاحظه دیگری (اخلاقی، سنتی، متعالی ….) نتواند در گردش آزاد آن مانع ایجاد کند. تمدن به آن معنا که ما می شناسیم زیر ضربه های شدید پسامدرنیته خطر از میان رفتن سریع را به جان می خرد. هرگز نباید فراموش کرد تمدن های هزاران ساله می توانند طی چند سال خاموش شوند.
این باور ممنوع نیست که در این زمان تیره بختی مادی، امر مذهبی دوباره مد روز می شود، زیرا نیازمندان که جایی برای دست آویز مادی خود ندارند، به نحوی غیرمنطقی به انتظار مذهبیشان اعتماد می کنند چرا که حالا گذارشان بر روی زمین به شکستی پذیرفته شده، تبدیل شده است.
پرسش های الجزایر
الجزایر مانند همه کشورهای در فاز بلوغ دولت- ملت، از همیشه آسیب پذیرتر است. برای نمونه باید بسیار هوشیار باشد. رخدادهای غردایه که به اشتباه به هنگامه ای بچه گانه نسبت داده می شود- درست مثل اکتبر ۱۹۸۸- باید مورد تامل قرار گیرد. تا زمانی که زندگی به صورت جمعی قطعیت نداشته باشد، آرامشی وجود نخواهد داشت. بدین منظور، این امر از نوعی آشتی الجزایر با تاریخ خود عبور می کند و اخلاقیات به سبک باستان برای آرامشی گذرا در این قرن بیست و یکم پرخطر، آینده ای کمتر خواهند داشت.