با حضور شکرخدا گودرزی، اصغر همت، علی عابدی و هوشنگ اعلم
هنر خوار گردد،
نوشتههای مرتبط
جادویی ارجمند
ماجرای تقسیم بندی سالن های تئاتر بر اساس موضوع نمایشها، یا آن طور که در فضای جدید مطرح شده «هویت بخشی» به سالنهای تئاتر، چندی است که موافقان و مخالفانی پیدا کرده است. برای بررسی بیشتر ابعاد این ماجرا سه نفر از دست اندکاران و به اصطلاح «تئاتری» های با سابقه را دعوت کردیم تا در میزگردی در مورد این مسئله و خوبی ها و بدی هایش بیشتر صحبت کنیم. شکرخدا گودرزی، اصغر همت و علی عابدی مهمان این جلسه بودند. زحمت دعوت از دوستان و برپایی این جلسه بر عهدهی احسان حاجیپور عزیز بود.
حاجیپور: قرار است در این نشست بپردازیم به قضیهی ماهیت بخشی یا هویتبخشی به سالنهای تئاتر که اخیراً از سوی برخی مسئولین تئاتر مطرح شده و سعی کنیم از ابعاد مختلف آن را بررسی کنیم.
اصغر همت: امروز مطلبی خواندم از یک کارگردان نسبتا جوان که گفته بود این یک اتفاق تاریخی است. و آن را مثبت ارزیابی کرده بود.
اعلم: این اتفاق تاریخی میتواند باشد ولی در کشوری که در مرکز ۱۷، ۱۸ میلیونی آن حداقل دویست تا سالن تئاتر باشد.
گودرزی: البته با توجه به سابقهی تاریخی تئاتر ما، این ماجرا آن قدرها هم ساده نیست. با وجود کمبودها و نبودهایی که همیشه داشتهایم. البته چهل، پنجاه سال پیش، سالنها هویت مشخص داشتند و معلوم بود، چه کسانی در تئاتر پارس اجرا میکنند و چه تئاترهایی در سنگلج اجرا میشود، یا تئاتئر مولوی پذیرای چه نمایشنامههایی است؟
همت: حتی تئاتر شهرستانی ما هم هویت داشته. شهرهایی مثل شیراز، مشهد،آبادان،اهواز،
اصفهان،تبریز،گرگان،ساری،رشت،صومعهسرا، زاهدان، بندرعباس و شهر های دیگر گروه داشتند و حتی از خودشان صاحب تنوع تئاتری بودند ما در شیراز و در مدارس هم گروه تئاتری داشتیم. گروه به معنای واقعی کلمه.
گودرزی: خیلیها که امروز این حرفها را میزنند به نظر من تئاتر این کشور را نمیشناسند و حافظهی تاریخی هم ندارند. و به همین دلیل فتواهایی صادر میکنند که خودشان فکر میکنند این اتفاقها برای اولین بار است که رخ میدهد و خودشان را مصدر و مبدع میدانند.
عابد: این اتفاق در خیلی از زمینههای فرهنگی در این چند سال اخیر رخ داده مثلا در عرصهی شعر و خیلیها فکر کردهاند نوعی از انواع شعر را آنها هستند که کشف کردهاند، یا نوعی از گرافیک کار آنهاست و…
همت: قطعا، اینها همه به خاطر قطع ارتباط با گذشته است که روز به روز بدتر می شود و الان وحشتناک شده است. من رفتم سالن برج آزادی یک نمایش دیدم. این کار با تماشاگر شکل میگرفت. و اجرا کنندهها خیلی ذوق زده بودند که برای اولین بار این کار را در ایران انجام دادهاند اما سیوهشت سال پیش یعنی سال ۵۶ این کار را در خانهی نمایش کردیم. اسم نمایش هم بود «پرنده – آزادی – قفس» در بروشور هم نوشته بودیم بنشینیم با هم گپ بزنیم، چای بخوریم و اگر شد با هم نمایش بازی کنیم». حالا بعد از سی و چند سال فکر کردهاند که یک کار نو کرده اند.
گودرزی: اصلا گروههایی داشتیم که ریشهدار بودند. به نظر من گروههای تئاتری که امروز تشکیل میشوند ناپایدارند، چون تعریف شده نیستند. هر واژهای باید درست تعریف بشود تا این دوستانی که تازه از راه رسیدهاند، بدانند که این واژهها یک عقبهای دارد. هر چند قدمت تئاتر در کل تاریخ ما کوتاه است اما در این قدمت کوتاه خصوصا در دههی چهل در عرصهی تئاتر کشور اتفاقاتی شکل گرفت که این اتفاقها مبتنی بر اتفاقات دهه ی سی بود به نظرم.
همت: حتی دهه ی بیست….
گودرزی: ریشهاش در اتفاقاتی است که منجر به سالهای سی میشودو از آن زمان میرسد به دههی چهل که میشود دههی طلایی تئاتر ما. و این که میگوییم دههی چهل، دههی طلایی تئاتر ماست، یک عقبه دارد و سرریز این عقبه است که میرسد به دههی چهل و در این دهه تفکیک صورت میگیرد و ما میبینیم گروه تئاتر پاسارگاد- گروه تئاتر آناهیتا- گروه تئاتر هنر ملی هست، کارگاه نمایش هست، آتلیهی تئاتر هست که آتلیهی تئاتر زیر نظر بیژن مفید است، کارگاه نمایش را آربی آوانسیان هدایت میکند- گروه هنر ملی زیر نظر عباس جوانمرد است، گروه پاسارگاد را سمندریان دارد و اسکوییها آناهیتا را دارند واینها زیر شاخههایی دارند، مثلا «کوچ» زیر شاخهی گروه آناهیتا میشود و… و هر کدام هم باتوجه به دایرهی کاری و نوع نگاهشان معنا میشوند. مثلا پاسارگاد گروهی است که بیشتر افراد آن دانشگاهی هستند، دانشجوها را دور خودش جمع میکند، محل اجرا یا تئاتر فردوسی است، یا سالن مولوی. اینها کمتر به سمت کارهای غیردانشگاهی میروند.
همت: اینها گروههای هویتمداری بودند که به سالنها هویت میدادند یعنی معلوم بود مثلا در تالار مولوی چه نوع کارهایی اجرا میشود یا در سنگلج مثلا و جاهای دیگر.
اعلم: و الان کار دقیقا بر عکس است.
گودرزی: البته، الان سرنا را از سرگشادش میزنند و میخواهند سالن به گروه هویت بدهد. در صورتی که این اصلا در هیچ جای دنیا سابقه ندارد. این واقعا وجود ندارد. چون هر گروهی بنا به اندیشه و ایدئولوژیاش تشخیص میدهد که چه سالنی میتواند بضاعت پیاده شدن این اندیشه را در خودش داشته باشد و آن سالن را انتخاب میکنند. و براساس همین انتخاب مسئولین را متقاعد میکنند. شما فکر میکنید، بچههای کارگاه نمایش چه طور توانستند مسئولان را متقاعد کنند که سالنی مثل چهارسو در ا ختیار آنها باشد، یا گروه هنر ملی چه طور میتواند سالن سنگلج را در اختیار بگیرد؟ اینها کلی سعی میکنند تا مسئولان را وادار به پذیرش کنند و حضور آنهاست که به این سالنها هویت میبخشد. یک عدهای هم امروز متأسفانه فکر میکنند که اولین رپرتوآرها کار آن هاست. در صورتی که سالهای سال پیش رپرتوآرهای مختلف اجرا شده گروههایی رفتهاند، دور ایران را گشتهاند. بنابراین اساسا ماجرا این است که اینها تبدیل به جریاناتی شبیه جریانهای اصلی شدهاند و سعی میکنند. ادای آن اصلیها و بزرگترها را دربیاورند. و متأسفانه باید اعتراف کرد که آب از سرچشمه گلآلود است چون این طور است، همین طور که پایینتر میآید گل آلودتر میشود. آدمهایی که در این مسیر قرار میگیرند آب را طور دیگری ندیدهاند، زحمت هم نکشیدهاند که بخوانند، فکر می کنند همین است که هست.
اعلم: من تصور میکنم با این کار یک گام به ممیزی بیشتر در تئاتر نزدیکتر میشویم.
همت: آن هم به دست خود تئاتریها که اگر اثری واجد شرایط نبود، یکی از دلایل حذف اش هم نبود سالن همگون باشد. زمانی من به عنوان سخنگوی خانهی تئاتر اعلام کردم که: «تشکیل خانهی تئاتر اصلا فکر اعضای آن نبودبلکه طرح از پیش تعیین شدهای بود که با کمک ما عملی شد…»! برای این که راحتتر بتوان جریانات تئاتر را رصد کرد. حالا هم طرحی هست که به وسیلهی خود ما تئاتری ها به آن شکل میدهند عده ای از دوستان ما هم خود را در اختیار این طرح نسنجیده گذاشتهاند. نمیدانم هدف طرح این موضوع از کجاآب می خوردقبلا گروهها و افراد به سالنها هویت می دادند، هویت هر سالن برمیگشت به حضور آدم های فعال در آن سالن که دوستان اشاره کردند. الان حتی آنها که ادعای این را دارند که گروه تئاتری هستند، گروه نیستند. من فکر نمیکنم که بعد از انقلاب با سابقه تر از گروه تئاتر بازی در تئاتر داشته باشیم، این گروه هم متأسفانه کمتر نشانه ایی از خصوصیات یک گروه واقعی که اصلی ترین آن استقرار و استمرار و داشتن سالن و مستمری است را دارا نیست. صحبت کارگاه نمایش شد. کارگاه نمایش هم در یک جایی مثل همین جاهایی که الان به عنوان تئاتر خصوصی در حال راه افتادن است پاگرفت. در چهار راه یوسف آبادسابق یک ساختمان کوچک بود ولی برای خودش حساب وکتاب داشت و به نظر من یکی از اصولیترین کارهای تئاتری هم زمان و قبل از زمان خودش بود، پیشروتر از گروه هنر ملی و پاسارگاد و همهی آنهایی که نام بردیم. کارگاه نمایش عدهای را در استخدام داشت. این عده در خودشان هویت بخشی کرده بودند و فعالیت هایشان شخصی بود و…
گودرزی: من در مورد این منسجمترین بودن یا نبودن بحث دارم…
همت:به نظر من یکی از اصولی ترین گروههای تئاتری تا کنون بوده است . منسجم تر از گروههایی که از آن ها نام برده شده. کارگاه نمایش عده ایی را در استخدام داشت که در شقوق مختلف از نظر سبک و شیوه و حتی محتوا فعالیت میکردند. از تلویزیون حقوق میگرفتند، بلیت میفروختند تماشاگر ثابت هم داشتند ولی مهمترین وجه آن داشتن محل و استقرار گروه ها بود؛ صبح اول وقت می آمدند، همانجا ناهار میخوردند و روزی ۱۵-۱۶ ساعت را با هم بودند. صحبت من دربارهی کارگاه نمایش به ساختارش برمیگردد اصلا به بحث محتوایی آن کاری ندارم که خود مغوله ای است جداگانه. رپرتوار به معنی واقعی کلمه -آنجا شکل میگرفت یعنی اینطور نبود که یک نفر بیاید بعد از هشت سال همان کاری را که هشت سال پیش کرده، تازه با یک گروه دیگر را دوباره اجرا کند چون مغزش دیگر توانایی و کشش ندارد. که کار جدید انجام بدهد. این اتفاقات جدید که امروز شاهدش هستیم همه از کم مایگی است. اینها اصلا اسم رپرتوار ندارد ما اصلا امروز رپرتوار نداریم.
گودرزی: من یک توضیح دربارهی کارگاه نمایش بدهم. این که آتلیهی تئاتری که بیژن مفید آن را هدایت میکرد چراتبدیل شد به کارگاه نمایش و ترجمه شد به این اسم و به چه دلیل از بیژن مفید غصب شد. هیچ کس تا به حال این را نگفته، آنهایی که این کار را کردند واقعا باید توضیح بدهند.
همت: میخواهم بگویم آن زمان هم با حقوقی که به گروهها میدادند فعالیتهای گروههای تئاتری کاملا رصد میشد و لحظهلحظه کار بچه ها زیر نظر بود. اما از نظر مالی و ساختاری مسنجم بودند.
گودرزی: طبیعی بود که آن زمان کارگاه نمایش بخواهد برود زیر نظر دولت، و زیر نظر آن بخش تجددخواه دولت. بنابراین کارگاه تئاتری که کمی مستقلتر است مصادره میشود و اسم آن ترجمه میشود به کارگاه نمایش. اما تفاوت ماهوی با این سالنهای کوچکی که به اسم تئاتر خصوصی کار میکنند دارد. آن کسی که در آن سالن کار میگذاشت هرگز توقع مالی نداشت مثلا آدمی مثل شاهین سرکیسیان که در تئاتر ایران نقش بسیار اساسی و انکار نشدنی دارد و توانسته یک فضایی را تعریف کند که از دل آن فضا گروه هنر ملی بیرون بیاید هیچ وقت فکر نمی کرد که خانهاش را باید اجاره بدهد و در آمدزایی داشته باشد. الان این سالنهای کوچک ببینید چه خانهای از اهالی تئاتر خراب میکنند با اجارههایی که میگیرند.
به نظر من یکی از بهترین ساختارها را به خصوص از نظر نظم و اقتدار گروه هنر ملی داشت. یعنی از نظر من یکی از بهترین و ساختارمندترین گروهها بود. این را از برآیند کاریشان هم میتوان متوجه شد. نگاه کنید بیضایی- رادی- نصیریان- ساعدی اینها نویسندگان اصلی بودند، کارگردانها، جوانمرد بوده والی بوده. نصیریان، داوود رشیدی و… بودهاند بعد این استراکچر و ساختار را میبرند به تلویزیون آن موقع،شش تا گروه درست میکنند که هر کدام این افراد مسئولیت یک گروه را برعهده میگیرند و هر چهارشنبه نمایش زنده از تلویزیون پخش میکردهاند!
ادامه مطلب را در فایل پیوست مطالعه کنید.A-Roundtable-on-Theater
این مطلب در چارچوب همکاری با مجله آزما منتشر شده است.