توضیح تصویر: «چایخانه» نقاشی آوانگارد روسی، هنر شرقی اثر گایدونکویچ (۱۹۲۵
آوازهگران و کارشناسان در خدمت حزب و دولت
نوشتههای مرتبط
فرمان ۲۳ ژانویه ۱۹۱۸ مبنی بر جدایی دین و دولت و جدایی نهادهای آموزشی از کلیسا، دولت نوبنیاد شوروی را دولتی غیردینی دانست، دین را امری خصوصی شمرد و آموزش باورهای دینی را منع کرد. از دهه ۱۹۲۰ تا میانه دهه ۱۹۸۰ سیاست دولت شوروی در قبال اهل دین بین سرکوب و تساهل در نوسان بود. ولادیمیر بوبرو نیکوف (V. Bobrovnikov)، پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات شرقی فرهنگستان علوم روسیه در مقاله خود در کتاب میراث مطالعات شرقی شوروی به بررسی کردوکار دو سازمان عمده دینستیز در تاریخ شوروی و سهم و نقش شرقشناسان در این دو سازمان پرداخته است. بوبرو نیکوف دو مرحله را در تاریخ کارزارهای ضدّدینی باز میشناسد. دوران پس از انقلاب اکتبر تا دهه ۱۹۵۰ که در تاریخنگاری رسمی شوروی دوره «ساختمان سوسیالیسم» نامیده میشد و از میانه دهه ۱۹۵۰ تا پایان دهه ۱۹۸۰ که دوره «سوسیالیسم پیشرفته» نام گرفته بود. ویژگی مرحله اول، کاربرد گسترده و بیحدّ و حساب خشونت برای سرکوب دیندوستان و مبارزه با باورهای دینی (یهودی، مسیحی و اسلامی) بود. در مرحله دوم از شدّت و حدّت سختگیریها کاسته شد بدون آنکه موضع دولت در قبال دین دگرگون شود. در شرایط همزیستی مسالمتآمیز و تنشزدایی بین شرق و غرب، مقامات شوروی میکوشیدند سیاست دینستیزانه خود را در زیر پوشش رعایت موازین قانونی و احترام به «آزادی وجدان» پیش ببرند. در مرحله اول «اتحادیه خداناباوران مبارز» (۱۹۲۵-۱۹۴۷) در مرحله دوم «انجمن سراسری برای رواج شناخت علمی و سیاسی» (۱۹۴۷-۱۹۶۳) و «انجمن شناخت» (۱۹۶۳-تا پس از فروپاشی شوروی) تشکیلات آوازهگرانه رژیم در پیکار با دین بودند. در سال ۱۹۳۱، هفتهنامه خداناباور با شمارگان پانصدهزار نسخه انتشار مییافت. یکی از شعارهای اتحادیه در آن دوره این بود : «مبارزه با دین مبارزه در راه سوسیالیسم است». در سال ۱۹۳۱ شمار اعضای اتحادیه خداناباوران پنج و نیم میلیون نفر یعنی دو میلیون نفر بیشتر از تعداد اعضای حزب کمونیست اتحاد شوروی بود. انجمن شناخت نیز در سال ۱۹۷۲، دو و نیم میلیون نفر عضو داشت.
این دو سازمان وظیفه پرورش افکار را از طریق انتشار نشریه، جزوه و کتابهای آموزشی و برگزاری جلسات سخنرانی بر عهده داشتند و از همین رو نیازمند کادرهای آموزشدیده در زمینه دین و فلسفه و تاریخ بودند. از نسل اول شرقشناسان شوروی که همگی دانشآموختگان پیش از انقلاب بودند هیچیک حاضر به همکاری با این دو سازمان نشدند، در نتیجه گروهی از اعضای سازمان جوانان حزب (کامسامولها) را به نهادهای ویژه تربیت کادرهای کمونیستی شرق چون مؤسسه شرقشناسی مسکو، مؤسسه تربیت مدرس سرخ، دانشگاه کمونیستی زحمتکشان شرق و مؤسسه علوم تربیتی شرق در قازان فرستادند. دانشآموختگان این مؤسسات یکشبه ره صدساله میپیمودند و اغلب بدون داشتن مدرک مورد نیاز و گذراندن مراحل قانونی و همروند با فعالیت در اتحادیه خداناباوران در دانشگاهها نیز تدریس میکردند. یکی از کوشاترین اسلامشناسان ضدّدین، لیوتسیان کلیموویچ (L. Klimovich) (1907-1989) نام داشت که به مدت شصت سال با پشتکار کارزارهای ضدّاسلامی را در شوروی سازماندهی میکرد. او علاوه بر «پرورش افکار» در زمینه پروندهسازی برای استادان قدیمی و پایبند به موازین دانشپژوهی چون بارتولد، کراچکوفسکی و غیره از هیچ کوششی دریغ نورزید. پس از مرگ استالین «خداناباوری مبارز» اندک اندک جای خود را به «خداناباوری علمی» سپرد و سرپرستی انجمن شناخت را گروهی از دانشمندان چون الکساندر اوپارین (بیوشیمیست) به عهده گرفتند. به گمان نویسنده مقاله این مبحث، بُنمایه آوازهگریهای هر دو انجمن را باید در کارزارهای اسلامستیزانه میسیونرهای ارتدکس پیش از انقلاب ۱۹۱۷ بازجست. مسلمانان شوروی البته میان شرقشناسان دانشور و شرقشناسان آوازهگر تفاوت میگذاشتند و گروه اول را به عنوان پاسداران میراث فرهنگی خود ارج مینهادند.
آوازهگریهای ضدّاسلامی در نشریهها و کتابهای چاپ شوروی، پژوهشگران غربی و کارشناسان آسیای میانه و قفقاز را نیز گمراه کرد. پژوهشگران غربی به سبب نداشتن آگاهیهای دست اول از جامعه شوروی اغلب میکوشیدند با تفسیر نوشتههای تحلیلگران شوروی حدس بزنند در جامعه شوروی چه روی میدهد. شدت گرفتن کارزارهای اسلامستیزانه بهویژه برضدّ نقشبندیها در شوروی حتی کارشناسان خبرهای چون شانتال لومرسیه – کلکژه و آلکساندر بنینگسن را نیز به اشتباه انداخت. شانتال لومرسیه کلکژه شمار مریدان صوفی را در قفقاز بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ هزار نفر ارزیابی کرد و بر آن شد که شبکه طریقت نقشبندی از باکو تا تاشکند ریشه دوانده و بزرگترین خطر برای موجودیت اتحاد جماهیر شوروی است.
با فروپاشیدن نظام شوروی بساط آوازهگریهای ضدّدینی نیز برچیده شد و باورها و سنّتهای دینی چه در میان مسیحیان روسیه و چه در میان مسلمانان قفقاز، آسیای میانه و کناره ولگا بار دیگر با شدت تمام سر برکشیدند. انجمن شناخت بدون آوازهگری ضدّدین به فعالیت خود ادامه داد و اغلب آوازهگران علمباور به کارشناسان تاریخ دین تبدیل شدند. موزه تاریخ خداناباوری بار دیگر با عنوان موزه تاریخ دین بازگشایی شده است و دفتر مرکزی انجمن شناخت پس از مدتی وقفه در فعالیت آن، در سال ۱۹۹۳ به مرکز میراث معنوی تبدیل گشت که در آن دورههای آموزش زبانهای عربی و ترکی برگزار میشد. بسیاری از دینستیزان دیروز به مؤمنان پرشوری تبدیل شدهاند و کرسیهای مطالعات دینی جای کرسیهای خداناباوری علمی را در دانشگاهها گرفتهاند. عبداللهیف که پیش از ۱۹۹۱ هم و غمّاش رهایی جامعه داغستان از بقایای اسلام بود اکنون سرپرست موقوفهای دینی است. قاسم کریمف نیز با توبه از آوازهگریهای ضدّاسلامیگذشته خود، اکنون خواستار استقرار شریعت است.
اگر قلب شرقشناسی دانشورانه شوروی در موزه آسیایی و دانشکده زبانهای شرقی لنینگراد میتپید، مغز تصمیمگیرنده آن مؤسسه مطالعات شرقی فرهنگستان علوم شوروی در مسکو بود. ریاست این نهاد را در سالهای پرتب و تاب رشد اسلام سیاسی در خاورمیانه (۱۹۷۷ـ۱۹۸۵)، یوگنی ماکسیماویچ پریماکف (۱۹۲۹-۲۰۱۵) بر عهده داشت. میخائیل روشچین (M. Roshchin)، پژوهشگر ارشد مؤسسه مطالعات شرقی فرهنگستان علوم روسیه (مسکو)، در مقاله خود در کتاب میراث مطالعات شرقی شوروی زندگی و فعالیتهای نظری و عملی پریماکف را بررسی کرده است. یوگنی پریماکف در اکتبر ۱۹۲۹ در کییف چشم به جهان گشود. مادرش پزشکی یهودیتبار بود که چند روز پس از تولد یوگنی مأمور خدمت در درمانگاه یک کارخانه نساجی در تفلیس شد. زندگینامهنویسان رسمی و غیررسمی پریماکف همه درباره هویت پدر او سکوت کردهاند. نیکالای انیسین (N. Anisin) در سال ۱۹۹۹ پریماکف را فرزند نامشروع یکی از ادبای بانفوذ دوره شوروی به نام اراکلی اندرونیکف دانست. اندرونیکف به روایت انیسین هرگز فرزند نامشروع خود را به رسمیت نشناخت اما همواره از دور مراقب احوال او بود. تحصیلات پریماکف در مدرسه نیروی دریایی به سبب بیماری ریوی ناتمام ماند و او در سال ۱۹۴۸ وارد مدرسه مطالعات شرقی مسکو شد. همکاری پریماکف با کا. گ. ب از همین دوره آغاز شد. او در آغاز میخواست در رشته تاریخ تمدن چین تحصیل کند اما به توصیه بلیایف، استاد مطالعات عربی، در رشته زبان و تاریخ عرب نام نوشت. پریماکف پس از پایان دوره مدرسه مطالعات شرقی تحصیلات خود را در رشته اقتصاد در دانشگاه دولتی مسکو ادامه داد و در سال ۱۹۵۹ از رساله دکترای خود درباره «سودبری انحصارات از صدور سرمایه به کشورهای عربی» دفاع کرد. او پس از پایان تحصیل در بخش زبانهای خارجی رادیو مسکو استخدام شد. پریماکف در فاصله ۱۹۶۲ تا ۱۹۷۰ کارمند پراودا بود و پس از مدتی خبرنگاری در قاهره، به معاونت بخش آسیا و آفریقای روزنامه رسید. در این دوره با بسیاری از رهبران خاورمیانه آشنا گشت. در دهههای ۱۹۶۰-۱۹۷۰ پریماکف چند کتاب درباره مسائل کشورهای عربی نوشت که همه جنبه روزنامهنگارانه دارند و از ارزش علمی بیبهرهاند. از جمله این کتابها میتوان از مصر در دوره ناصر (۱۹۶۸)، اتحاد شوروی دوست خلقهای عرب (۱۹۶۹)، بحران خاورمیانه : تهدیدی برای صلح (۱۹۶۹) و سیاستهای ایالات متحد در خاورمیانه (۱۹۷۸) نام بُرد. پریماکف در دسامبر ۱۹۷۰ نایب رئیس مؤسسه اقتصاد جهانی و روابط بینالملل فرهنگستان علوم شوروی شد که نهادی در خدمت سیاست خارجی اتحاد جماهیر شوروی بود. او در دهه ۱۹۷۰ در مذاکرات محرمانه دولت شوروی با اسرائیل شرکت داشت و با گلدامایر، موشه دایان، شمیون پرز، اسحاق رابین و مناخیم بگین به منظور از سرگیری روابط شوروی با اسرائیل دیدار کرد. این دیدارها به رغم پیشنهادهای گوناگون شورویها که گاه با تهدیدهایی نیز همراه بود به سبب سرسختی مقامات اسرائیل به جایی نرسید.
ادامه مطلب را در فایل پیوست بخوانید. ۱۳-Entekhabi-02
مطالب مرتبط:
میراث شرق شناسان شوروی (۱)