انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

منشا احتمالی سنگ ­تراشی­های نقوش برجسته پاسارگاد (کاخ بار عام کوروش بزرگ)

نویسنده ترودی کاوامی مترجم علی اصغر سلحشور

در تالار بارعام کوروش بزرگ که برای آن تاریخ ۵۴۶- ۵۳۰ ق.م را در نظر گرفته اند، نمونه­ های جالبی از سنگ­ تراشی و نقش برجسته های آغازین هخامنشی در دروازه های جنوب شرقی و شمال غربی وجود دارد. این نقوش بر دو لُغاز و چهارچوب در که قرینه همدیگرند و تقریباً در اندازه طبیعی می باشند، قرار گرفته اند. این قابها دارای ۷۵ سانتی متر و بر سنگهای سیاه حجاری شده است. نقوش برجسته دروازه شمال غربی به شدت آسیب دیده است، ولی تا آنجا که قابل استناد است، می توان یک جفت پاهای برهنه و پنجه برهنه که هر دو به جهتی یکسان متوجه هستند، را دید. این در حالی است که که پیکره های جنوب شرقی بهتر حفظ شده اند؛ پیکره هایی که از زانو به پایین وجود دارند و به جهت واحدی متمرکز هستند. نخست جفتی پاهای انسانی برهنه و دامنی کوتاه که تا زانوان می رسد و فلسهای ماهی که تا قوزک یکی از پاها می رسد. در ادامه یک جفت پاهای گاو نر که در امتداد پاهای جلویی عصایی باریکی نقش شده است. این دو پیکره به عنوان مرد – ماهی و همچنین گاو – مرد نامیده می شوند که پیکره ماهی تقریباً در هنر هخامنشی منحصر به فرد است. پیکره مرد (کاهن؟)- ماهی برای هزاران سال در هنر میان رودان شناخته شده بود و نمونه تیپیک و خاص این نوع پیکره رایج در زمان سارگن دوم، شاه آشوری (۷۲۱- ۷۰۴ ق.م) به تصویر کشیده شده است. این نمونه با لباس محلی با پوشش فلسهای ماهی که تقریباً سر، بدن و یکی از پاها را می پوشاند و دامنی که تا زانو را در بر می گرفت و نیز دستها و پاهای برهنه نشان داده شده است. با مقایسه نقش برجسته پاسارگاد با نقش روی مهر سارگن دوم می توان به این نتیجه رسید که پیکره هخامنشی از این نوع می باشد. نمونه هایی از این دست و مربوط به هنر مهرسازی و روی سنگ و فلز در زمان سارگن دوم به وفور دیده شده است. این نوع تصویرگری مربوط به هنر بابلی و همچنین آشوری است، هر چند شواهد چندان قوی در مورد منشا نقش مرد ماهی پاسارگاد وجود ندارد، ولی به نظر می رسد که تحت تاثیر هنر آشور نو و اوایل دوره سارگن بوده است. تصاویر یک جفت پیکره نگهبان در اطراف یک درگاه و مرد ماهی با این نوع طراحی تاکنون تنها در هنر آشوری و دوران پادشاهی آشورنصیرپال دوم (۸۸۵- ۸۶۰ ق.م) و پسرش شلمان نصر سوم (Shalmaneser III )(859- 824 ق.م)، که چنین تصویرهایی در نیمرود و در معبد نینورتا (Ninurta) و همچنین قلعه شلمان نصر قابل مشاهده است. البته بعدها در نینوا و دوران سناخریب (۷۰۴- ۶۸۱ ق.م) این نوع تصویرسازی به کار رفته است؛ بدین صورت که هفت درگاه کاخش را با دو پیکره در اندازه طبیعی تزیین کرده است. در نیمرود پیکره مرد – ماهی که نمونه ابتدایی این نوع پیکره سازی بود، پیکره دامن تنگ و کوتاه در برداشت و پوشش فلس مانند ماهی نیز کوتاه بود و در حجاری نینوا همان دامن کوتاه پیکره نیمرود ، منتها با شنل فلس مانند بلندی نقش شده است که مانند نمونه پاسارگاد است و این شباهت سنگ تراشی نینوا و به خصوص کاخ سناخریب ، به احتمال منبع و منشایی برای نگاره مرد(کاهن؟)- ماهی پاسارگاد است.

گاو – مردی که از دروازه جنوب شرقی پاسارگاد به دست آمده، نگاره ای رایج در موتیف­های میان رودانی بود که در هنر حکاکی (مهرها)، پلاکهای گلی و سفالی و به ندرت بر سنگ تراشی های یادمانی ظاهر شده است. نمونه مشابه آشوری و استفاده از پیکره در اندازه طبیعی، نگهبان دروازه سنگی در کاخ سناخریب در نینوا است. انسانی با موهای مجعد و نه یک گاو – مرد، اما استفاده از آن به عنوان نگهبان درگاه، در هر دو مورد یکسان است. علاوه بر آن نمونه هایی دیگر از مرد یا کاهن – ماهی با ترکیبات دیگر از کاخ نینوا که حداقل سه مورد از آنها در گروه پیکره های بسیار بزرگ قرار می گیرند، نیز به دست آمده است. این پیکره ها نیز دارای تشابه و تقارن با پیکره های یافت شده در جبهه شمال غربی پاسارگاد هستند. در میان ترکیبهای موجود در نینوا، همراه با نقش مرد – ماهی پیکره ای با سر شیر و دارای چنگال به جای پا نیز وجود دارد که این نیز با نمونه نقش پاسارگاد که به شدت آسیب دیده، قابل مقایسه است؛ فردی با پای برهنه و به احتمال جنگجویی با دامنی کوتاه و گرز برافراشته. این پیکره ها هر کدام به صورت انفرادی و به ندرت گروهی، در هنر آشوری به عنوان اپوتروپاییک (apotropaic) یا پیکره های دافع پلیدی و بدی به حساب می آمدند. تنها نمونه گروهی از این نوع ترکیبهای سنگ تراشی یادمانی، دو نقش برجسته بزرگ می باشد که از کاخ سناخریب در نینوا به دست آمده است که با با نقوش برجسته تالار بار عام پاسارگاد ارتباط دارند. در مورد این پیکره های منحصر به فرد حجاری شده پاسارگاد گفته شده که تاثیرات هنر بابل نیز بر فلات ایران و به طور خاص پاسارگاد نیز وجود داشته است. هر چند که در مورد ارتباطات هنری نگاره مرد- ماهی تالار بارعام پاسارگاد باید آن را بیشتر مرتبط با هنر آشوری دانست تا بابلی. این وام گیری و تطابق هوشمندانه آن به این معنا است که منشا هنر اوایل هخامنشی هنر آشوری بوده است.

ارتباط پارسیان مستقل با آشوریان حداقل در اوایل دوران حکمرانی آشوربانیپال (۶۶۸- ۶۲۶ ق.م) زمانی که بر اساس کتیبه ها، کوروش اول، پسر ارشدش آروکو (Arukku) را با هدایایی به مثابه خراج به نینوا می فرستد، وجود داشته است. بدون شک در میان هدایا، هدیه ارزشمند اسب پارسی نیز وجود داشته است. به نظر می رسد در زمان برگشت او تعدادی از صتعتگران و هنرمندان آشوری را برای تزیینات کاخهای خود آورده است. با اعطای تعدادی اسب شاهانه به نظر آروکو در جایگاهی بوده است که بتواند نگاره ها و سبک خاص هنری به کاربرده شده در آنها را با حمایت و پشتیبانی خودش هدایت و به کار بگیرد. پس از آن پارسیان زیادی به کمک مادها آمدند و در سرنگونی نینوا، پایتخت آشوریان در سال ۶۱۲ ق.م نقش بسزایی ایفا کردند. به نظر غیر محتمل می رسد که کاخها و بناهای این شهر به سرعت از بین برده شده باشند. بعد از سقوط نینوا، با استقرارهایی که در آن صورت گرفت، به نظر سازه های معماری تا زمانی قابل سکونت بودند و این سکونت موجب شد که پارسیان بناها و کاخهای پایتخت تسخیر شده آشوریان را بیشتر مشاهده کنند.

در نینوا استفاده از کاهن- مرد یا مرد – ماهی مربوط به شخص سناخریب است که نمود آن هم استفاده گسترده از این نقش در زمان پادشاهی اوست. در نینوا این نگاره به عنوان محافظ سلطنتی و نه صرفاٌ تصویری با کارکردی معمولی استفاده می شد و در پاسارگاد این نگاره در درگاه های کاخ سلطنتی و نه ساختمانی مذهبی به عنوان نگهبان جادویی و افسانه ای برای پادشاه کاربرد داشت. بنابراین شباهت کاربرد این نگاره در نینوا و پاسارگاد، این نظریه را که نگاره مرد- ماهی پاسارگاد از نینوا تاثیر گرفته است را تقویت می کند. شباهت فرم و کارکرد نقش مایه بدین معنی است که پارسیان حداقل از نگاره های آشوری و جایگاه و قدرت آنها آگاهی داشتند. به عنوان یک قدرت سیاسی جدید برای پارسیان ضروری بود که از زمینه های نظامی و فرهنگی آشوریان که قبل از خودشان بودند، اطلاع داشته باشند. بدون شک یکی از راه های تاثیر پذیری از آشوریان در مجسمه های با هیبت پایتخت آشوریان بود که در کاخهای بزرگ آنها و نیز تزیینات آشکار موجود در آنها متجلی می باشد. پارسیان این ترکیب را درتالار بار عام پاسارگاد، جایی که این نگاره و پیکره پیش از آن به عنوان همراهان جادویی و قدرتمند برای شاه آشوری بودند و امروز برای شاه هخامنشی استفاده می گشت. این ارتباط این ایده را تقویت می کند که هخامنشیان با همان نیروهای جادویی و فرشتگان و جنهای قدرتمند که قبل از آنها برای دیگر پادشاهان استفاده می شد، محافظت می شدند. به عبارت دیگر، مرد – ماهی به عنوان ابزاری سیاسی و نیز مذهبی بر این نکته که شاه هخامنشی به عنوان جانشین قانونی و مشروع شاهان آشوری بود، تاکید می کرد. این نیت و تصمیم، عامدانه به وسیله هخامنشیان استفاده شد تا این سلسله نوپا را به عنوان وارثان قدرت آشور به حساب آورند. استفاده از این نگاره­ها برای مقاصد سیاسی که از دوران سناخریب پایه ریزی شد به وسیله هخامنشیان در پاسارگاد هم پیاده گشت و بیانگر این نکته است که هنر سنگ تراشی پاسارگاد به عنوان مرحله ای جداگانه و مشخص در توسعه پیکره­ سازی و نقوش ­برجسته هخامنشی به حساب می آمد.

* این مقاله برگردانی است از:

* A Possible Source for the Sculptures of the Audience Hall, Pasargadae,

British Institute of Persian Studies, Iran Journal, Vol. 10 (1972)