رومن میگوس، ژولین روبوتیه برگردان منوچهر مرزبانیان
یک سال پس از درگذشت ’هوگو چاوز‘، دولت ونزوئلا در گزینش طریقی که باید پیش گیرد به تردید افتاده. آیا تفرقه میان تندروها و اصلاح طلبان تهدیدی برای صاحبان قدرت است.
نوشتههای مرتبط
زمامداران ونزوئلا طی نخستین ماه های سال، یگانه اولویتی که برای خویشتن شناختند نمایش وحدت رویاروی مخالفان و دسائس ثبات شکنی بود که واشنگتن حامی آن است (۱). با اینهمه، از چند هفته پیش سپهر سیاست آنکشور به ضرباهنگ نشر نامه های سرگشاده رهبران بلند پایه پیشین ’چاویست‘° مزین گشته، که دغدغه چندانی ندارند که انتقادات عریان خویش از آقای ’نیکولاس مادورو‘، رئیس جمهور را به رنگ و لعابی بیارایند.
تنها در این موقعیت نیست که جنبش ’چاویست‘ مناقشات علنی را کشف می کند: گسست ها، انشعابات و ترکیب بندی های مجدد، تاریخ این جنبش را رقم زده است. بدینسان، اختلافات و مخالفسرائی های ’جنبش به سوی سوسیالیسم‘ (۲۰۰۲)، جناحی از ’حزبی برای همه‘ (۲۰۱۰)، یا شخص ’ویلیام اوخدا‘ از رهبران ’ائتلاف وحدت دموکراتیک‘ (۲۰۰۵) را به یاد داریم. در بسیاری از موارد شورشیان سرانجام به صحن ائتلاف قدرت باز می گشتند، که خود نشانه ای است از نوسانات و افت وخیزهائی که سرشت ’چاویسم‘ را برساخته. با اینهمه، آنچه تازگی دارد آنست که’هوگو چاوز‘ رئیس جمهور کشور، که در ماه مارس ۲۰۱۳ در گذشت، دیگر در میان نیست تا اختلافات را سر و سامان دهد و ائتلاف های استراتژیکی را بازاندیشد.
همه چیز با نامه آقای ’خورجه جیوردانی‘ (۲)، آغاز گردید که در ۱۸ ژوئن ۲۰۱۴ انتشار یافت. روز پیش از آن آقای ’مدورو‘ حکم اخراج او را از وزارت برنامه ریزی امضا کرده بود، مقامی که از زمان به قدرت رسیدن ’چاوز‘ در سال ۱۹۹۹، کمابیش بی وقفه برعهده داشت. این معمار سیاست های اقتصادی بولیواری با نمایش بلندپروازی خویش در «قبول مسئولیت در قبال تاریخ»، به کوبیدن رئیس جمهور کشور به سبب «عدم فهم ساز و کارهای اقتصادی»، ناتوانی در «پیش راندن رهبری»، فقدان «یکپارچگی وانسجام» پرداخته بود. آقای ’هکتور ناوارو‘، عضو رهبری ملی حزب ’سوسیالیست متحد ونزوئلا‘ و وزیر چندین باره دولت ’چاوز‘، هم علناْ از وی پشتیبانی کرد که ناگزیر او را به الزام تشریح رفتار خویش در برابر کمیسیون انضباطی حزب کشاند.
آقای ’جیوردانی‘ «دخالت مشاوران فرانسوی» را هم محکوم ساخته که گویا در اجرای برنامه وی در دولتی کردن فزاینده اقتصاد کارشکنی کرده بودند. به عقیده ’هاینس دیتریش‘ روشنفکر آلمانی، که پیشتر به صاحبان قدرت در ونزوئلا نزدیک بود، ’کاراکاس‘ که به دلائل سیاسی در بن بست برای دست دراز کردن به سوی صندوق بین المللی پول قرار داشت، گویا خواستار کمک ’متیو پیگاس‘، مدیر عامل بانک ’لازار‘، یکی از مالکان گروه روزنامه ’لوموند‘، و مشاور دولت های اکواتور و آرژانتین در بازسازی قروض آنها شده بود. این رایزن فرانسوی گویا مأموریت یافته بود تا سهمی در «نجات» «”تایتانیک“ بولیواری، که به کوه یخ ’کاپیتالیسم‘ خورده» برعهده گیرد و تدبیری «در رهائی از فساد و ناشاستگی» بیاندیشد (۳). با پادرمیانی آقای ’پیگاس‘، گویا آقای ’رافائل رامیرز‘ معاون رئیس جمهور در امور اقتصادی و وزیر نفت کشور در روز ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴ به دیدار پنجاه تنی از سرمایه گذاران بین المللی در سالن های هتل ’کلاریج‘ لندن رفته بود تا خاطر آنها را از وضعیت اقتصاد ونزوئلا آسوده سازد (۴).
در ابتدای ماه ژوئن سند دیگری نیز سر وصداهائی به پا کرد: این سند را آقای ’تمیر پوراس‘، یکی از نزدیکان پیشین آقای ’مادورو‘ نگاشته بود که در مدرسه ملی دیوانسالاری، (اِنا)، در پاریس درس خوانده. آقای ’پورس‘، مسئول کارزار ’چاویست‘ها هنگام انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۳، سیاستی مالی را پیش کشیده، که «بیشتر یادآور عملکرد یک قمارخانه است تا شیوه کار یک بانک مرکزی» و در آن توصیه به «عمل گرائی» کرده، «فضیلتی که در اوضاع و احوال پیچیده ای که در حال گذار از آنیم بی نهایت ضروری است».
«رادیکال»ها گلوی یکدیگر را می فشارند. سرسخت ترین مدافعان انسجام پویه بولیواری، با تکیه بر گزارشی از ’بنک آو اَمریکا مریل لینچ‘ که برکناری آقای ’جیوردانی‘ را «نشانه ای قوی از کاهش نفوذ شاخه مارکیسست رادیکال (۵)» می بیند، آنچه می گذرد را چون دوران « به قتل رساندن ’چاویسم‘» به دست «سوسیال دموکرات ها» تحلیل می کنند (۶). بیش از یک سال و نیم پس از مرگ ’چاوز‘، و در حالی که دشواریهای اقتصادی سرسختانه برجای مانده اند (۷)، چنین می نماید که گسست ها به فرجام کامل خود رسیده باشند، که نشانی است از تعمیق بحرانی که کشور را در می نوردد.
با اینحال، به رغم آواری از مقاله های مطبوعات، هم در ونزوئلا و هم در کشورهای خارجی، چنین کارزاری در کشوری که عمل گرایان از دیری پیش برآن چیره بوده اند جای شگفتی ندارد. خطای دید را به آسانی می توان نمایاند: ’چاویسم‘ هرگزمبارزان وفاداری را به دور آموزه ای منسجم گرد نیاورده؛ برعکس، از همان ابتدای سال های دهه ۱۹۹۹، حول چهره ای در نقش قیم، موضع گیری های خاص سیاسی و کوران های فکری بسیار متنوعی جمع نمود که ستون اتکای مشترک همه، اولویت هائی است مانند قبولاندن دولتی قوی و مستقل، یا لزوم مبرم چاره جوئی برای نابرابری ها. رئیس جمهور در قامت یک رزم آرای خوب موفق می شد که، به رغم تضادهای ــ گاه ژرف ــ میان گفتتمان نظری و اقدامات ملموس، یک خط سیاسی را به پیش بَرَد.
بدینسان، انقلاب بولیواری الگوی رانتی پیشین اقتصاد را حفظ کرده و به سیل سرمایه های خارجی، مشخصا در بخش نفت امید بسته بود که بهره برداری از آن بر شرکت های مختلطی تکیه داشته که دولت را در کنار بنگاه های خارجی می نشاند. در گذار سال های دهه ۲۰۰۰، میزان فقر به شدت کاهش یافت، شکاف نابرابری ها کمتر شد، اما نظام مالیاتی یا دستگاه های تولیدی دگرگونی ژرفی نیافت. نه فقط افزایش مصرف سبب قدرتمند شدن فعالیت وارد کنندگان می شد (و تراز پرداخت های خارجی را شکننده می ساخت)، بلکه به رغم فریاد و فغان مطبوعات علیه «ملی کردن ها»، سهم بخش خصوصی بر جای ماند، که ۵۸ تا ۶۲ درصد تولید ناخالص ملی است. خلاصه بگوئیم، آزمایشگاه «سوسیالیسم قرن بیست و یکم» هرگز به ’سیاست واقع بینی‘ [رئال پلیتیک] پشت نکرده، که همواره هم با طرح های دگرگون ساختن جامعه در دراز مدت سازگار نبوده است.
وانگهی، ویژگی ’چاویسم‘ به عنوان نظریه حکمرانی، در بازی وحدت های سیاسی است، که همواره در گسست و پیوست مجدد بوده اند: در چنین اوضاعی مرز میان گرایش های مختلف در صحن جنبش به دشواری بازشناختنی است. نشانگانی از این حرکت دائم با عبور از ایدئولوژی ها، قرابتی است میان آقای ’دیوس دادو کابلو‘، رئیس مجلس ملی که او را یکی از نمایندگان جریان «راستگرای» نزدیک به ارتش، می انگارند و انجمن های گوناگون چپگرایان رادیکال. مناقشات داخلی، که به تازگی به عیان روی نموده، عمدتا برخاسته از واگرائی ها میان شیوه حکمرانی دولت یا دیوانسالاری کشورند. در ونزوئلا همانند هر جای دیگری این اختلافات را به گزاره هائی بیان می کنند که به آسانی از بزک کردن های بسیار ظریف تر استراتژیک برای عرضه به مبارزان حزب، بازشناختنی است. بدینسان به تعبیراتی چون «راستگرائی دربرابر چپروی»، «عمل گرائی در برابر تندروی» می آویزند تا نبرد برای تصاحب قدرت را چونان پیکارهای سیاسی والائی بنمایانند.
چیزی که هست، مشخصه مقطع کنونی، بیشتر، گسستن از تعادل شکننده پیشین است. در نبود ’چاوز‘، گونه ای اتحاد مقدس در ’حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا‘ پا گرفته بود. بی تردید با چنین نگرشی است که می باید امواج پیاپی انتقادها از آقای ’جیوردانی‘ را بازخواند، که بیانیه های وی تهدید کمتری بر همگنی و همسازی ایدئولوژیکی ’چاویسم‘ است تا وحدت سیاسی آن.
تناقضات درونی پویائی بولیواری از هنگام مرگ بدعت گذار آن شدت گرفته است. ’چاوز‘ تجسم دولت و پویه ای سیاسی بود؛ اما آنچه در حیات وی امری بدیهی می نمود اینک دیگر نه چنان است. سستی موقعیت کنونی نیازمند تحکیم نهاد ها (دولت، دستگاه قضا)، با نیروئی بیش، به دور یک الگوی جامعه از یک سو، و روشن ساختن نقش ’حزب سوسیالیست متحد ونزوئلا‘ از سوی دیگرست. اگر حزب نتواند خود را چونان نیروی پیشنهاد دهنده عقیده پردازی بقبولاند که طرحی را به بحث می گذارد ــ و از آن دفاع می کند ــ، چشم انداز دیگری برای جنبش پنداشتنی نیست، مگر حیطه تنگ مخرج مشترک اختلافات. تلون وقایع روزمره سیاسی مانع از ارائه طرح دگرگون ساختن جامعه است. شکست هنجارهای اخلاقی جائی در کمین است که بدگمانی فرمانرواست، در همان جائی که نهادهائی شکننده باید گزینه های ایدئولوژیک را قوام بخشند.
چالش عمده پویه بولیواری سازماندهی مجدد دوران پس از چاوز است، اگر بخواهد جاذبه اجتماعی خود را حفظ کند. بر خلاف ’غیب گویان تقدیرهای شوم‘°° که مدام پایان انقلاب بولیواری را پیشگوئی می کنند، تیزاندیش کسی است که بتواند ترکیب بندی های جدید پویش سیالی را حدس زند که مدام در جنبش است.
نوشته: ROMAIN MIGUS, JULIEN REBOTIER *
° گرویده به ’چاویسم‘، به مفهوم مشی و مرام ’هوگو چاور‘ رهبر در گذشته ونزوئلا.
°° در متن ’کساندر‘ آمده: در اساطیر یونان او دختر ’پریاموس‘ پادشاه ’تروا‘ بود که ’آپولون‘، رب النّوع معبد ’دلفی‘ توان پیشگوئی به وی بخشید تا در عوض مهر او را به دل گیرد؛ اما چون نگرفت نفرینش کرد تا دیگر هرگز کسی باورش نکند.
پی نوشت:
۱. مقاله ’Alexander Main‘، «ورود جناح راست مخالف چاوز به صحنه» را درشماره ماه آوریل ۲۰۱۴ لوموند دیپلوماتیک بخوانید: (http://ir.mondediplo.com/article2129.html).
۲. در سامانه اینترنتی (http://rebelion.org)، می توان به مجموعه این نامه ها (به زبان اسپانیولی) دست یافت.
۳. ’Heinz Dietrich‘، «برکناری ’جیوردانی‘ و آینده ونزوئلا»، ۲۴ ژوئن ۲۰۱۴، (http://apporrea.org).
۴. ’ Blanca Vera Azaf‘، «نرخ ارزها در کوتاه مدت همگرا خواهد شد»، ال ناسیونال، کاراکاس، ۱۴ ژوئن ۲۰۱۴.
۵.’Francisco Rodriguez‘، «ونزوئلا در مرکز توجه. نیمه لیوان پر است»، بنک آو اَمریکا مریل لینچ، نیویورک، ۱۲ ژوئیه ۲۰۱۴.
۶. ’Claudio Della Croce ‘، «آیا بنک او اَمریکا + ارتباط فرانسوی تحکیم پایان چاویسم است»، ۲۸ ژوئن ۲۰۱۴، http://apporrea.org.
۷. مقاله ’Gregory Wilpert‘، «ونزوئلا غرق شده در نفت خود» را در شماره ماه نوامبر ۲۰۱۳ لوموند دیپلوماتیک بخوانید (http://ir.mondediplo.com/article2085.html).