انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مناسبات پسامدرن و مد

به باور بسیاری از فلاسفه و صاحب نظران علوم اجتماعی دوران اخیر ویژگی هایی دارد که آن را از اعصار گذشته زندگی بشری متمایز ساخته است. اگرچه زاویه ی نگرش این اندیشمندان به آن چه مجموعا وضعیت «پست مدرن»(post modern) می نامند، متفاوت است و در نتیجه تعریف های متعددی از آن ارائه شده، اما با اندکی تسامح همگی این صاحبنظران بر این باورند که درک کنش های اجتماعی و فردی در دنیای کنونی در گرو فهم این پارادایم جدید است.

دراین مقاله سعی داریم تا از رهگذر یک کنش اجتماعی فراگیر یعنی مد (fashion) وضعیت پست مدرن را درک کنیم. در این باره باید گفت تعلیق (suspension)یعنی وجه اشتراک بیشتر نظریه های پسامدرن با مد که آن نیز از منظر علوم اجتماعی موقعیتی گذارا تلقی می شود، می تواند مناسباتی ایجاد کند که باید مورد بررسی قرار گیرد. از این رو برآنیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که مد و پسامدرن چه رابطه ای باهم دارند؟ این پرسش بدان معنی است که تاثیر پسامدرن در انتخاب مد و در نتیجه شکل ظاهری افراد از جمله پوشش تن چگونه است؟چراکه وقتی از مد سخن می گوییم به رفتارجمعی ای اشاره می کنیم که دارای تثبیت شدگی بسیار نسبی بوده و در زمان و مکان به شکل زودگذری اتفاق می افتد.در صورت وجود رابطه نیز باید به این پرسش پاسخ داد که آیا می توان به علت کثرتی که در وضعیت پسامدرن وجود دارد، دراین رابطه نیز نوعی کثرت گرایی را مشاهده کرد و در نهایت گونه شناسی کرد؟

موقعیت پسامدرن

گفتیم پسامدرن از مفاهیمی است که مناقشات بسیاری برای آن وجود دارد. حتی عده ای که آن را پذیرفته اند، تعریف واحد و یا همسانی از آن ندارند. در این بخش به مهم ترین این نظریه ها نگاهی کوتاه می اندازیم:

اگرچه به وجودآمدن این رویکرد در هنر معماری و ادبیات ریشه دارد،اما به لحاظ تاریخی، اولین بار فیلسوف فرانسوی ژان فرانسوا لیوتار در این باره سخن گفت و خود وی نیز بیشترین تاثیر را در این پارادایم گذاشته است. به طور کلی اومعتقد است پسامدرن به معنی زوال فراروایت ها (Metanarativees)است.«روایت هایی که به تعبیر کانت جهان شمول می باشند و در تلاشند تا هویت های فرهنگی خاص را به سطح یک هویت جهانشمول تعالی بخشند.»( قمی :۱۳۸۴ :۱۳)به عبارتی توان پاسخگویی، فهم و تحلیل روایت های کلانی مثل کمونیسم،کاپیتالیسم و… درمقابل گونه بشری به زیر سئوال رفته است و آن چه مشروعیت یافته روایت های کوچک است. او در این باره می گوید:« پسامدرنیسم به حالتی استناد می کند که ما در مقابل پاسخ به سه سئوال داریم: به کجا می رویم؟ چه می خواهیم؟و چگونه باید به آن برسیم» (فکوهی:۱۳۸۱: صص۳۱۸ – ۳۱۹) .اما این که چرا بی اعتمادی به فراروایات شکل گرفته است به تعبیر لیوتار ریشه در پیشرفت علم دارد.» (قمی : ۱۳۸۴ :۱۵ )

ازسویی فردریک جیمسن اولین منتقد آمریکایی است که پسامدرن را به شکل قابل درکی توصیف کرده است. به باور او « پست مدرنیسم، منطق فرهنگی سرمایه داری پسین، یا همان واکنش فرهنگ به استعمار سرمایه داری پسین از طریق کالاست» (مایرس : ۱۳۸۵ ،۶۸ ) از این رو «تمرکز بازار فرهنگ پست مدرنیسم مصرف روند مصرف است و نه مصرف گرایی صرف.»( نرسیسیانس، به نقل از Grossberg, ، ۱۹۹۶).

ژان بودریار فیلسوف فرانسوی نیز با دست آویزی بر دومفهوم «فراواقعیت»( Hyperreality) و «شبیه سازی»( Simulation) به توصیف موقعیت پسامدرن می پردازد. بدین ترتیب در مقابل موقعیت «پرتناقض، غیرمنطقی، غیرعقلانی، پیچیده و در نتیجه غیرقابل درک بیرونی » ( فکوهی ، ۱۳۸۱ : ۳۲۱) مدرن، فراواقعیت های « مجازی و مفاهیمی انتزاعی اما به ظاهر قابل درک ومنطقی » ( همان) پسامدرن می گیرد به گونه ای که « جهان پسامدرن به باور بودریار همه واقعیت های بیرونی را در اشکالی آرمانی شبیه سازی می کند و آن ها را تبدیل به فراواقعیت می کند.» (همان)

در این میان باید از ژان بودریلار نیز سخن گفت که معتقد است :«ما در دنیای تصاویر زندگی می کنیم، اما تصاویری که فقط شبیه سازی شده هستند…مردم بسیاری از درک این مفهوم عاجزند که «ما اکنون پا به عصری می گذاریم … که در آن حقیقت کاملن محصول ارزش های مشترک است و علم دقیقا نامی است که ما به شیوه های تفسیر می دهیم.» (ویز و وسلی: ۱۳۸۴ و۱۳۸۵ :۲۰۳)

میشل فوکو هم در این باره ضمن تلاش برای مبارزه با تاثیرات مارکس و فروید « بدیهی می دانست که رفتارهای روزمره، افراد را قادر می سازد تا هویت هایشان را تعریف کنند و دانش شان را روشمند سازند. مطالعه وی در باره قدرت و الگوهای تغییریابنده اش یکی از بنیان های پست مدرنیسم است.» ( همان) درتوضیحی بیشتر باید گفت همان طور که روشنگری با محوریت قرار دادن آدمی در جهان و بدین ترتیب « با عقلانیتی که به وجود می آورد و خود را در قالب دانش متبلور می سازد، ابزارهای لازم را برای سرکوب، برای در اختیار گرفتن کالبد انسان ها ونظارت شدید بر آن ها و تنبیه به موقع آن ها در اختیار حاکمیت می گذارد» (فکوهی : ۱۳۸۱ :۳۱۷ ) از این رو فوکو تلاش می کند تا « فهم رایج از تاریخ به عنوان تقدم وتاخر حوادث اجتناب ناپذیر را دگرگون » ( ویز و وسلی : ۱۳۸۴ و۱۳۸۵ :۲۰۳) سازد. به گونه ای که بدیهی بودن ها را نیز « قابل انتقاد و قابل تخریب » (فکوهی : ۱۳۸۱ : ۳۱۷) می داند.

اگر گفته های بالا را به حساب مکانیسم های پیدایی یا تعاریف پسامدرن بگذاریم، می بینیم که زوایای مختلفی از این مفهوم تاکنون تئوریزه شده ولی این تنها تعریف پسامدرن نیست که مورد اجماع همگانی قرار ندارد. اگر به نتایج و دستاوردهای آن نیز بنگریم با چنین موقعیتی مواجه می شویم.این دستاوردها به اشکال مختلفی از جمله از میان رفتن تمایز بین فرهنگ و جامعه، تاکید برسبک به بهای فداکردن جوهر،از میان رفتن تمایز بین هنر و فرهنگ عامه،اختلال و آشفتگی در باره زمان وفضا( استریناتی : ۱۳۷۹ : ۲۹۳ ،۲۹۵ ،۲۹۷) و… تا به حال بیان شده است. اما با هر تعریفی که به سراغ پسامدرن برویم نقطه مشترکی را خواهیم یافت .چرا که در تمام آن ها به نظر می رسد، ما با نوعی عدم قطعیت و در نتیجه اعتماد ناپذیری موقعیت ها مواجهیم .در این پارادیم پروژه روشنگری که زمانی صحبت از انسان مرکزی عالم می کرد و اورا سازنده یتاریخ و دارای حق تسلط بر طبیعت و در نهایت دارای حق ایجاد چنین سلطه ای به دلیل بهره مندی از عقلانیت و معرفت علمی- تجربی اش می دانست ، زیر سئوال رفته است.این تعلیق که در شکل تاریخی آن را تهی از فرجام شناسی می کند .در نتیجه از هیچ روایتی از پیشرفت نمی توان به گونه توجیه پذیری دفاع کرد .( فکوهی : ۱۳۸۱ : ۳۱۰ )

مد

مد (Fashion)واژه ای فرانسوی است و از نظر لغوی به معنای صورت و شکل و از نظر اصطلاحی چیزی که به دلایلی مختلف در یک زمان معینی رواج پیدا می کند.یعنی الگوی رایجی که در زمانی معین مورد پذیرش جمعی قرار می گیرد.در جامعه شناسی به رفتار جمعی نو ظهوری که به قدر رسم اجتماعی تثبیت نشده باشد، مد اجتماعی( Social Fashion) گویند .بنابراین مد، رسمی اجتماعی است که شرط اساسی شکل گیری آن گذرا بودن است. چرا که درصورت تثبیت شدن و ماندگاری دیگر مد تلقی نمی شود.پس مد ناپایدار بوده و قابلیت ماندگاری طولانی ندارد.

مد دارای انواعی است .قسم اول مادی است و شامل لباس، لوازم منزل و…می شود. اما نوع دوم غیر مادی بوده و مواردی مانند رفتارها، نحوه زندگی، نگرش ها ،نظرات و غیره را در برمی گیرد. هر دو قسم قاعدتن تحت تاثیر دو عامل ابتکار و خلاقیت در طی زمانی مورد پذیرش عموم قرار می گیرد.اگرچه این جداسازی برای فهم بهتر واقعیت است اما باید گفت درموارد بسیاری این دونوع درکنار هم عمل می کنند و به نوعی توامانی دارند.اما در این مقاله بیشتر ما به قسم اول مد می پردازیم که رابطه ی مد را با بدن به ویژه در شکل لباس ایجاد می کند. بنابراین باید بپذیریم «مد عرصه ای هستی شناختی است. در تعامل با مد است که سوبژکتیویته ها حقیقتا ساخته می شوند و روابطی میان لباس و بدن ایجاد می شود. درگفتارهای روزمره … ما درباره « بدنی » حرف می زنیم که تابع لباس هایی است که به آن معنا و دلالتی می دهند» ( بنت :۱۳۸۶ : ۱۵۳ )

بنابراین ما در این جا به ناچار وارد بحث های هویتی می شویم و الزامن باید از هویت و رابطه آن با مد سخن بگوییم.چرا که « مد تجسمی از مجموعه ارزش های نمادینی است که درون و میان گروه های اجتماعی مختلف به صورت جمعی فهمیده می شود.» (همان) از این رو « الگوهای مشترک مصرف فرهنگی، سلیقه ها و مد است نه شکل سنتی تر اجتماع» (همان :۱۵۴) پس از این روست که وقتی از مد سخن می گوییم ناچارا بحث هویت نیز خود را می نمایاند تا یکی از چندین معانی باشد که از خلال بدن در قالب مد خود را نشان می دهد. هویت با همه شاخصه هایی که در دنیای امروز مانند جنسیت ، نژاد، سن، طبقه، قومیت و… دارد و اتفاقن روزگاری بیش نیست که این شاخصه ها انعطاف پذیر شده اند.

اما این که اساسن چرا مد ایجاد می شود، سئوالی است که بسیاری از صاحب نظران بدان پرداخته اند. به گفته ی گیدنز« دربسیاری از فرهنگ های پیش مدرن … سرولباس در درجه اول، هویت اجتماعی و نه هویت فردی را مشخص می ساخت. امروزه نیز به طور یقین لباس و هویت اجتماعی کاملا با هم بی ارتباط نیستند و لباس همچنان یک تمهید دلالت گرانه است که جنسیت، موقعیت طبقاتی و منزلت حرفه ای را نشان می دهد.» (جنکینز : ۱۳۸۱ : ۲۵ ) باتوجه به این گفته در می یابیم که در انتخاب نوع پوشش معنایی نهفته است که ما را وامی دارد که به لحاظ اجتماعی معنای نهفته در آن را دریابیم.حال اگر معنای نهفته در انتخاب نوع پوشش را از طریق مد دنبال کنیم، احتمالا به نتایج قابل توجهی خواهیم رسید. از این رو به سراغ نظریات جامعه شناسان کلاسیک در این باره خواهیم رفت.

جامعه شناسان کلاسیک و مد

مقاله «فلسفه مد» جرج زیمل نخستین تلاش برای انسجام بخشی مطالعات مد در جامعه شناسی محسوب می شود. عمده نظر وی در این مقاله نگرش کارکردی به نظام مد تحت تاثیر نظر تناقض آمیزش درباره فرهنگ نوین است. به طور کلی او معتقد است « یک فرد تنها با به خود اختصاص دادن ارزش های فرهنگی پیرامونش می تواند فرهیخته شود. اما همین ارزش ها فرد را به انقیاد و تحت الشعاع قرار گرفتن تهدید می کند» ( کوزر : ۱۳۷۳ :۲۶۵) در چنین نگرشی مد همان تغییر غیر متمرکز جنبه های فرهنگی زندگی است و از یک تنش اساسی در وضعیت اجتماعی انسان ناشی می شود. از طرفی هر کدام از انسان ها دوست دارند از دیگران تقلید کنند و از طرف دیگر مایلند، از دیگران متفاوت باشند. جریان مد به هر دوی این تمایلات توجه می کند. زیمل که نظریاتش در مورد مد هم چنان مورد استفاده جامعه شناسان قرار می گیرد معتقد است که این تمایلات دوگانه به ماهیت انسان ها برمی گردد؛ انسان ها از یک طرف دوست دارند عین همسایه خود عمل کنند و از طرف دیگر از او متمایز باشند.بنابراین در معنای مد نوعی ناسازگاری و سازگاری توامان وجود دارد که همین مساله باعث پویایی آن می شود.

اما این تنها جنبه ای نیست که زیمل بدان پرداخته است.از نظر وی « مد نقش مهمی در بازتولید روابط طبقاتی ایفا می کند.» (بنت : ۱۳۸۶ : ۱۶۱)یعنی مد ابتدا برای گروه های برتر اجتماعی (برتری در شأن اجتماعی و یا رفاه مادی) در نظر گرفته می شود تا مابقی افراد از آن ها تقلید کنند.بنابراین دراین جا زیمل صحبت از منزلت وقدرت می کند. مد باعث طبقه بندی غیر منطقی و غیرمعقول جامعه می شود.افرادی که جزء گروه های پایین جامعه هستند برای این که فاصله ی خود را با طبقات برتر کم کنند از گروه های برتر اهل مد پیروی می کنند؛ اما این مسأله هیچ وقت برعکس نمی شود. این طبقه بندی ناعادلانه، باعث به حرکت درآمدن بیشتر جریان مد می شود . بنابراین دراین جریان، افراد تصویرهایی شخصی از خود می آفرینند، که هم باعث می شود خود را ازطریق پیام های فرهنگی بهتر بنمایانند.

تورشتاین وبلن نظریه پرداز دیگر عرصه مد بوده و دارای دیدگاهی شبیه زیمل است.او « دریافته بود افراد در یک گروه اقتصادی – اجتماعی ثابت نمی مانند بلکه با کسب ثروت می توانند به لحاظ اجتماعی تحرک داشته باشند و منزلت اجتماعی خود را ارتقا دهند.» (همان) .از این رو مد همانند نظامی عمل می کند که گویای منزلت افراد در جامعه باشد.وقتی یک لباس گران قیمت برتن کسی است نشان می دهد او می تواند بهای سنگین و هزینه ی گراف آن را بپردازد بی آن که مجبور باشد که در روند تولید آن مداخله ای کند. او می تواند صرفا یک مصرف کننده باشد.به عبارتی مد نظام نمایش گر تحرک افراد در جامعه است و دستاویزی است که نشان می دهد افراد از طریق آن در طبقات بالای جامعه قرار دارند.

«در تحلیل وبلن می توانیم بنیادهای رهیافتی را بیابیم که کالاهای مد روز را منابعی با معناهای زیباشناختی تفسیر می کند که به صورت جمعی توسط افرادی به مصرف می رسد که دلیل اصلی شان برای خرید انواع خاص لباس ها استفاده از آن ها برای تدوین نمایش سبک زندگی مشترک شان است.» (همان :۱۶۲) از این رو در این نگاه نوعی تحرک در مد دیده می شود. تحرکی که باعث پویایی این نظام می شود.

به هر تقدیردر جامعه کنونی با روند مصرفی شدنی که در پیش گرفته است، نیاز به نوعی نشان دادن کالاهای تولیدی دارد .به عبارتی فرهنگ دوره اخیر مدرنیته فرهنگی بصری و نمایشی است ( ارمکی وچاوشیان: ۱۳۸۱ به نقل از لایس :۱۹۸۶) به گونه ای که بستر اصلی برقراری ارتباط و به کار بستن معانی همان نمایشی شدن و بصری شدن است .(همان)از این رو نظام مد می تواند بهترین ابزارها و مکانیسم ها را برای تولید و انتظار مصرف بدون وقفه را در اختیار مصرف کنندگان بگذارد، به گونه ای که معانی وکارکردهای آن توسط جامعه شناسان کلاسیک تئوریزه شده است.

هویت و پسا مدرن ومد

تا این جا گفتیم نظام مد مکانیسمی در اختیار افراد در جامعه قرار می دهد که با آن می توانند به بازنمایی و نمایش معانی بپردازند و از خلال آن به بیان مفاهیمی در باره ی طبقه اجتماعی، منزلت اجتماعی، قدرت، ثروت، جنسیت، قومیت و… بپردازند. از این رو مد بیشترین ارتباط را با هویت اجتماعی(social identity) یافته است. پس به جاست تا مساله مد و پسامدرن را از طریق هویت بررسی کنیم.

اگر بپذیریم شرایط پسامدرن وجود دارد، باید این را نیز قبول کنیم که تغییرات آن باید بتواند در زندگی افراد موثر باشند. از این رو آرا و عقاید مربوط به نتایج پسامدرنیته برای افراد از منظری به سه دسته تقسیم می شوند:رهیافت هویت های توخالی وسطحی،رهیافت آزادی بخشی،رهیافت دیالکتیکی .در این بخش به بررسی بیشتر این رهیافت ها می پردازیم.

دررهیافت اول یعنی مواجهه با هویت های توخالی وسطحی که متفکرینی مثل جیمسن،کومار،شاخت و… بدان معتقدند،قرائت بدبینانه ای وجود دارد که طی آن « تجزیه و چندپارگی فرهنگی وضعیت پست مدرن موجب ژرف شدن حس بیگانگی شده است.»( بنت :۱۳۸۶ :۶۵)از این رو از سوبژه فردی مرکز زدایی شده و معیار هایی مانند سن، جنس، طبقه و… که افراد رابطه خود را با دیگران در دوران متقدم مدرنیته،بر اساس آن ها تعریف می کردند، تضعیف گشته اند. بنابراین هویت در یک زمان خنثی و نه تاریخی بازسازی می شود. از سویی بازی بی وقفه متون و تصاویر به عنوان شالوده واقعیت باعث می شود هویت های برساخته شده، «از هیچ ژرفا، محتوا و انسجامی که برای فرد مدرن آرمان محسوب می شد، برخوردار نیستند.»( همان)بنابراین جای پرسش است که با باور به رهیافت هویت های توخالی وسطحی، چه واکنشی را باید در مد سراغ بگیریم؟

درپاسخ می گوییم که دربازی مکرر بازسازی های هویتی، به خاطر نبود علقه های عاطفی، بیولوژیکی، خانوادگی و غیره با وجود پتانسیل نهفته ی تغییر و تبدیل در مد،دربازسازی هویت نقش محوری را ایفا می کند.به عبارتی مد می تواند مرجعی برای احراز هویت شود و از آن جا که مد در ماهیتش زودگذر است، به نظر می رسد منبع ناتمامی برای این بازی است.

رهیافت آزادی بخشی که عده ای دیگر مانند مک کانل،فدرستون، شیلدزو… آن را تئوریزه می کنند، برعکس رهیافت قبلی که به فقدان ضمیر معتقدبود، آزاد سازی وجود دارد، به گونه ای مک کانل معتقد است،« یکی از نتایج اصلی پست مدرنیسم، به کرسی نشاندن دلبخواهی بودن همه ی ارزش هاست.» (همان :۶۶ )طبیعی است این رهیافت به قدرت یافتن سوبژه فردی معتقد است و خواهان راهیابی سوبژه فردی برای برساختن هویتی آزاد و مستقل از سنت باشد.اما می دانیم آزادی انتخابی در دنیای مصرفی امروز با آزادی مصرف مساوی است یعنی تنوع بازار کالا و آزادی انتخاب فرد وجود دارد، درنتیجه هویت امری سیال می شود، زیرا می توان آن را با تغییر کالا یا عادات خرید تغییر داد.پس سئوال قبل را یک بار دیگر با این تفاوت می پرسیم که رابطه رهیافت آزادی بخشی با مد چه خواهد شد و در پاسخ می گوییم در این رهیافت، مد تحت تاثیر یک انتخاب شخصی و فردی است ومطابق با ذوق وقریحه شخصی وپذیرش یک تصویر مطابق با خواسته ی فرداست .

اما دسته سوم متفکران معتقدند« تاثیر اصلی پست مدرنیسم این بوده که فضای سومی برای به هم بستن هویت هایی خلق کرده که نه دست و پا بسته ویژگی های ساختاری از پیش مقدرند ونه کاملن خودسرانه وشناورند.»( همان : ۶۷)به عبارتی در این جا ما با یک رهیافت دیالکتیکی مواجهیم که امکان مذاکره ، توافق، تنظیم و تعدیل هویت را با تلاش برای شکل گیری آن در رابطه با مقوله های ساختاری مانند طبقه، نژاد، جنسیت و… فراهم می کند. اما باید توجه داشت که در این جا ما بر سیالیت و تاملی ترشدن هرچه بیشتر مقوله های یادشده نسبت به دوران مدرن تاکید می کنیم و به از بین رفتن آن ها در پست مدرن اعتقاد نداریم درنتیجه امکان تغییر وتحرک از پائین به بالا ایجاد شده زیرا افراد فعالانه تر نسبت به برساختن هویت خویش با توجه به داشته های خود اقدام می کنند.پس با رهیافت دیالکتیکی هویت در مد، ما شاهد تنوع هایی می شویم که از آبشخورهای متعدد اما با آزادی دستکاری وخلاقیت فراوان نشات می گیرند. چیزهایی مانند البسه قومیت ها ی مختلف، گرایش هرچه بیشتر مردان به سمت مد ،گرایش زنان نه فقط به جهت زیبایی یا جذب نگاه های جنس مخالف به سمت مد بلکه به دلایل دیگر.

نتیجه گیری

با توجه به آن چه گفته شد، مد منبع ناتمامی برای پسامدرن در رابطه با هویت است. ظاهرا با صرف نظر از مکانیسمی که مد به دست می گیرد تا خود را بازتولید کند، خود مد می تواند در پسامدرن حضوری پررنگ داشته باشد.چه این که خود می تواند ابزار مهمی برای بیان هویت باشد . اما گونه شناسی انواع مدها در پسامدرن بستگی به انتخاب نوع رهیافت نسبت به هویت داردکه در هر صورت مد در پست مدرن از بین نمی رود، زیرا به سبب وجود تحرک وپویایی درونی اش ، و وجود وضعیت تعلیق پسامدرن همواره می تواند بازتولید شود.

منابع :

آزاد ارمکی،تقی وچاوشیان،حسن .بدن به مثابه رسانه هویت .مجله جامعه شناسی ایران.(۱۳۸۱).دوره چهارم.شماره چهارم، صص ۵۷-۷۵

استریناتی ،دومینیک .(۱۳۷۹). مقدمه ای برنظریه های فرهنگ عامه .ثریا پاک نظر.تهران :نشرگام نو.چاپ اول

بنت ،اندی.(۱۳۸۶) .فرهنگ وزندگی روزمره.لیلا جوافشانی وحسن چاوشیان.تهران:نشر اختران.چاپ اول

جنکینز،ریچارد.(۱۳۸۱).هویت اجتماعی.تورج یاراحمدی.تهران:نشر شیرازه.چاپ اول

فکوهی،ناصر.(۱۳۸۱) .تاریخ اندیشه ونظریه های انسان شناسی.تهران : نشرنی .چاپ اول

قمی،محسن.تاثیر نظریه های بازی زبانی ویتگنشتاین بر لیوتار.فصلنامه اندیشه دینی دانشگاه شیراز.(پاییز ۱۳۸۴).شماره پیاپی شانزدهم.صص ۶۱-۹۲

کوزر ،لوئیس .(۱۳۸۵) .زندگی واندیشه بزرگان جامعه شناسی .محسن ثلاثی .تهران: انتشارات علمی.چاپ دوازدهم

مایرس ،تونی.(۱۳۸۵).اسلاوی ژیژک.فتاح محمدی .زنجان :نشرهزاره سوم.چاپ اول

ویز،شانون ووسلی کارلا. پست مدرنیسم ومنتقدانش. سیاوش قلی پور. فصلنامه انسان شناسی . .(۱۳۸۴و۸۵).شماره ۲و۳ .صص۱۹۹-۲۱۳

نرسیسیانس .”( نرسیسیانس، به نقل از Grossberg, ، ۱۹۹۶).

طرح مسئله ی این مقاله اولین بار در کلاس کارشناسی ارشد انسان شناسی پسامدرن دکتر امیلیا نرسیسیانس دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران توسط نویسنده ارائه شده است.

ایمیل نویسنده : fsayyarpour@yahoo.com