انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ملی گرایی ورزشی

در طول دوران مدرنیته، میدان ورزش همواره بستری مساعد برای بیان و تقویت انواع ملی گرایی و محلی گرایی بوده است، مفهوم “ملی گرایی ورزشی”[۱] به این مساله می پردازد (هابرمن به نقل از بیرنر ۲۰۰۱: ۱۷-۱۸)، البته واژه های دیگری نیز، مثل “میهن پرستی ورزشی”[۲] نیز در برخی آثار به همین مساله ی پیوند ورزش مدرن و ملیت اشاره می کنند (گومبرگ ۲۰۰۰: ۸۷-۹۸)، در این نوشتار به معرفی این مفهوم و برخی دیدگاه های مربوط بدان می پردازم.

ملی گرایی ورزشی را نباید در هیچ یک از مفاهیم زیرمجموعه اش مثل ورزش ملی، تیم های ملی، مسابقات ملی و… خلاصه کرد، پدیده ملی گرایی ورزشی ممکن است به صورت “ملی دانستن” یک ورزش خاص در جامعه مورد نظر ظاهر شود (مثل ورزش باستانی در کشور ایران)، اما همچنین داشتن تیم ملی در یک ورزش غیر بومی نیز بخشی از ملی گرایی ورزشی است (مثل تیم های ملی ورزش های مختلف ایران)، علاوه بر این رقابت ها و کاپ های ملی (همچون لیگ فوتبال خلیج فارس ایران) نیز بخشی از این پدیده اند، در کارهای آینده صفحه “ورزش و فرهنگ” سایت “انسان شناسی و فرهنگ” از هر یک از این بخش های ملی گرایی ورزشی سخن خواهیم گفت.

هومی بهابا و همکارانش (۱۹۹۰) در مجموعه مقالاتی تخت عنوان “روایتِ ملت[۳]” به مفهوم “ملت” از دریچه بازنمایی آن در روایت ها می پردازند، او مفهوم “روایتِ ملت” را چنین تعریف می کند:

“فرایند پیچیده ای است که از طریق آن، مردم روابط شان را با ملت ها جهت یابی می کنند، ملت هایی که این مردم به واسطه روایت هایی که می سازند خود را بدان ها متعلق می دانند و مرز های آن ها را تعریف می کنند” ( بهابا به نقل از دانفورث ۲۰۰۱: ۳۶۳)

بهابا و دیگر نویسندگانِ “روایتِ ملت” توضیح می دهند که این روایت ها بسیار شبیه زندگی نامه آدم ها هستند، ملت ها در این روایت ها متولد می شوند، کودکی و نوجوانی را پشت سر می گذارند، به بلوغ می رسند، جنگ و صلح می کنند، اتحاد و دشمنی را تجربه می کنند، بیمار می شوند و بهبود می یابند (همان).

در آن مجموعه مقالات، روایت های مورد بحث از آثار ادبی استخراج می شوند، بدین ترتیب که با بررسی بازنمایی روایت های هر ملت در آثار ادبی آن تلاش می شود آن ملت مورد مطالعه قرار گیرد. لرینگ. م. دانفورث[۴] معتقد است با مطالعه ورزش نیز می توان روایت های ملت ها را کشف کرد و مورد مطالعه قرار داد. (همان).

دانفورث خودش به مطالعه استرالیا پرداخته داده است چگونه رویکرد های مختلف بر دنیای فوتبال استرالیا بازتابنده گرایش های گوناگون فرهنگی و سیاسی در این کشور هستند (همان: ۳۶۳-۳۸۴).

هابرمن[۵] “ملی گرایی ورزشی” را پدیده ای واحد و یکدست[۶] نمی داند، برعکس آن را واکنشی سیاسی-اجتماعی پیچیده به چالش ها و رخداد های ورزشی و غیر ورزشی تعریف می کند که باید در همبافت های ملی گوناگونی که در آن ها ظاهر می شود فهمیده شود (به نقل از بیرنر ۲۰۰۱: ۱۷-۱۸).

اهمیت و حساسیت این ملی گرایی به این واقعیت بر می گردد که ورزش از جمله بخش های زندگی روزمره مردم است که به میزبان بالایی پتانسیل آن را دارد که مورد دست کاری، تقویت و تضعیف قرار گیرد:

“ورزش و ملیت از قرن نوزدهم عمیقا در هم تنیده هستند، ورزش ها بسترگاهی برای رقابت نمادین ملت ها فراهم می کنند. چه بسا همین مساله علت این واقعیت باشد که ورزش هایی که در زمینه ]رقابت های[ بین المللی کارایی مطلوبی ندارند در مقوله هویت سازی نیز عملکرد موفقی ندارند. ورزش ملی، اساسا بر یکپارچگی ملی و هویت، پشتیبانی از ارزش های مسلط، آرمان ها و منابعی که از ملت ها در آن ریشه خود را می جویند متمرکز است. ورزش ها بخشی از زندگی روزانه مردم هستند که اجازه دست کاری شدید، برای هویت سازی ملی و ملی گرایی را می دهند بدون آن که واکنش های شدید جاهای دیگر را به دنبال داشته باشد” (کتنیک ۲۰۰۹: ۵۳).

ملی گرایی هیچگاه منحصر به دولت-ملت های جا افتاده و مستقر نبوده است، و چنانکه با مطالعه تجربه ها و روایت هایی از فوتبال چندین کشور دنیا خواهیم دید، ملی گرایی ورزشی نیز گرچه شیوه ای مطلوبِ دولت-ملت ها بوده اما همواره با چالش از سوی مردمانی بوده است که با دولت مستقرّ سرسازش نداشته اند و یا در پی تشکیل دولت-ملت دیگری بوده اند.

هابرمن علاقه بیشتری به کار کردن بر ملی گرایی ورزشی در دولت-ملت های مستقرّ[۷] دارد، این دولت-ملت ها به منظورهای متفاوتی از قبیل تعالی وجهه[۸]، تامین مشروعیت، جبران کاستی های دیگر قلمرو، پیگیری بدون خشونت کشمکش های بین المللی و… از ورزش بهره می برند (بیرنر ۲۰۰۱: ۱۸).

چنین استفاده ای از ورزش مخصوصا در مورد کشورهای تازه استقلال یافته و ملت هایی که تازه به سازمان ملل متحد می پیوندند کاملا آشکار است، هویتی که به تازگی به رسمیت شناخته شده است می کوشد با تکیه بر ملی گرایی ورزشی بتواند تعریفی از خود ارائه دهد، کسب مشروعیت کند و وجود و حضور خود را به رخ بکشاند (همان: ۱۷۰).

علاوه بر هابرمن، کسان دیگری مثل هیل[۹]، هولیهان[۱۰]، ایلمارینن[۱۱]، و… هم به همین جنبه از ملی گرایی ورزشی پرداخته اند که عالمان سیاسی و اجتماعی بدان ملی گرایی رسمی[۱۲] نام نهاده اند. اما باید دانست ملی گرایی ورزشی منحصر به همین رویکرد رسمی نیست. این رویکرد نمی تواند ملی گرایی قومی[۱۳] را که گاه تهدیدی برای نظم سیاسی موجود به شمار می رود، توضیح دهد. ورزش می تواند وسیله بیان مخالفت با ملی گرایی رسمی بشود و نگرش الترناتیو نسبت به هویت را بروز دهد (بیرنر ۲۰۰۱: ۱۸).

ملی گرایی ورزشی می تواند در رقابت بر سر رواج و تسلط قرائت خاصی از “ملیت” به کار گرفته شود. کید[۱۴] به بررسی این مساله پرداخته است که چگونه مردان سفید پوست و انگلیسی زبان کانادا، با تکیه بر پیروزی در بازی هایی مثل هاکی روی یخ به بازتولید روایت خاص خود از “کانادایی بودن” می پردازند (بیرنر ۲۰۰۱: ۱۸ و ۱۷۱).

وی در پرداختن به “ملی گرایی ورزشی” بر سه نکته مهم تاکید می کند:

“نخست، ملی گرایی ورزشی رابطه تنگاتنگی با با ملی گرایی سیاسی در همه انواعش دارد، دوم، هیچ یک از ملی گرایی های ورزشی و سیاسی آن گونه که درباره آن رویا پردازی و تخیل می شود همگن نیستند، سوم، با آزمودن رابطه ورزش و برساخت هویت های ملی، ما می توانیم ویژگی های پیچیده ملیت را بهتر درک کنیم” (همان: ۱۷۳-۱۷۴)

در مقایسه ملی گرایی ورزشی و انواع سیاسی ملی گرایی برخی زبان به ستایش گشوده اند، کندال بلانچارد ملی گرایی و تشکیل تیم های باشگاهی قومی را “محیطی کنترل شده و مناسب برای تبادلات بین فرهنگی [می داند که] موجب می شود نژادها و اقوام مختلف برخورد مناسب تری با هم داشته باشند” (بلانچارد ۱۳۸۷: ۴۲۰-۴۲۱).

از رویارویی ایران و آمریکا (در جام جهانی ۱۹۹۸) و آرژانتین و انگلیس (جام جهانی ۱۹۸۶) می توان به عنوان دو نمونه حادّ از رقابت های بین المللی فوتبال دانست که مورد توجه افکار عمومی جهان قرار گرفت، در مقایسه نمونه این برخوردها با رقابت های نظامی و… در می یابیم ملی گرایی ورزشی بسیار لطیف تر و قابل کنترل تر از انواع دیگر است.

از بازی آرژانتین و انگلیس در ۱۹۸۶ با عنوان “فالکلند ۲” یاد شده است که یادآور جنگ انگلیس و آرژانتین بر سر جزایر فالکلند است که در همان سال ها با غلبه انگلیسی ها و به جای نهادن هزاران کشته و زخمی صورت گرفت، اما در میدان فوتبال نه توپی شلیک شد و نه خونی ریخته شد، بلکه دو گل زیبا و به یادماندنی مارادونا، ستاره آرژانتینی، انتقام تحقیر و شکست این کشور را در جنگ نظامی گرفت ( صدر ۱۳۹۰: ۳۵۳-۳۵۴).

به همین ترتیب صف آرایی تیم ملی ایران در برابر ایالات متحده آمریکا نیز لطافت و انسانی تر بودن طبیعت ملی گرایی ورزشی را به رخ می کشد:

“فیفا آن روز را «روز بازی جوانمردانه» خواند و بازیکنان دو تیم کنار هم عکسی به یادگار انداختند. هدایای پرشماری که احمد رضا عابد زاده، کاپیتان تیم ایران، به کاپیتان تیم ملی آمریکا داد، از دسته گل تا صنایع دستی ایران، تصویر کلیشه ای ابراز محبت به شیوه ی ایرانی ها بود، و در عین حال به تصویر سیاه و منفی رسانه های غربی از ایرانیان بی اعتنا ماند. اورس مه یر، داور سوئیس، در سوتش دمید و مردم سراسر دنیا با به حرکت درآوردن توپ دریافتند ایرانی ها به سان سایرین هستند، دریافتند از خشونتی که به آن ها نسبت می دهند نشانی نیست. پیروزی برابر ایالات متحده پیروزی ملتی بود که فرصتی برای عرضه ی شایستگی هایش در ویترین بین المللی نمی یافت” (صدر ۱۳۹۰: ۷۴-۷۵).

ملی گرایی ورزشی را نباید در هیچ یک از مفاهیم زیرمجموعه اش مثل ورزش ملی، تیم های ملی، مسابقات ملی خلاصه کرد، پدیده ملی گرایی ورزشی ممکن است به صورت “ملی دانستن” یک ورزش خاص در جامعه مورد نظر ظاهر شود (مثل ورزش باستانی در کشور ایران)، اما همچنین داشتن تیم ملی در یک ورزش غیر بومی نیز بخشی از ملی گرایی ورزشی است (مثل تیم های ملی ورزش های مختلف ایران)، علاوه بر این رقابت ها و کاپ های ملی (همچون لیگ فوتبال خلیج فارس ایران) نیز بخشی از این پدیده اند، در کارهای آینده صفحه “ورزش و فرهنگ” سایت “انسان شناسی و فرهنگ” از هر یک از این بخش های ملی گرایی ورزشی سخن خواهیم گفت.

 

منابع:

 

– صدر، حمیدرضا (۱۳۹۰). روزی روزگاری فوتبال؛ جامعه شناسی فوتبال. تهران: چشمه، چاپ دوم

 

– Bairner, Alan (2001). Sport, Nationalism, and Globalization. State University of New York Press, Albany

– Chehabi, H.E. (2002). A political History of Football in Iran. IN: Iranian Studies, Volume 35, Number 4

– Danforth, Loring M ( 2001). Is the “World Game” an “Ethnic Game” or an “Aussie Game”? Narrating the Nation in Australian Soccer. IN: American Ethnologist, Vol. 28, No. 2

– Gomberg, Paul (2000). Patriotism in Sports and in War. IN: Tannsjo, Torbjorn and Tamburini. Values in Sport. London and New York: Taylor and Francis Group

– Hargreavs, John (2002). Globalization theory, global sport and nations and nationalism. IN: John Sugden and Alan Tomlinson, Power games; a critical sociology of sports. London and New York: Routledge

– Kotnik, Vlado (2009). Sport and nation in anthropological perspective: Slovenia as land of sking nationhood. IN: Anthropologija, no 7.

 

 

[۱] – sportive nationalism OR sporting nationalism

[۲] – sports patriotism

[۳] – narrating the nation

[۴] – Loring. M. Danforth

[۵] – Hoberman

[۶] – single generic

[۷] – existing nation-states

[۸] – enhancing presige

[۹] – Hill

[۱۰] – Houlihan

[۱۱] – Illmarinen

[۱۲] – official nationalism

[۱۳] – ethnic nationalism

[۱۴] – Kidd