امروزه سازمان های غیردولتی یا چیزی که به اختصار به آن «NGO» ها می گویند و قلب مشارکت مدنی هستند به شدت در حال افزایش اند. هدف اصلی آن ها جذب توان مردم در راستای نیل به اهداف مورد نظرشان می باشد. در سال های اخیر تعداد قابل توجهی از این سازمان ها در کشورهای در حال توسعه بوجود آمده اند و جالب اینجا است که بسیاری از کاندیداهای سیاسی نیز در این کشورها دخالت مردم در توسعۀ سیاسی و اقتصادی و تحقق جامعۀ مدنی را به هواداران شان وعده می دهند. به همین خاطر، به نظر می رسد بررسی مشارکت مدنی و بستر متناسب با آن که جامعه مدنی خوانده می شود و نیز جایگاه کشورهای در حال توسعه در ارتباط با آن که همانطور که خواهیم دید از دریچۀ جهانی شدن تحلیل می شود به خودی خود دارای ارزش باشد که در این مقاله کوتاه به آن می پردازم.
مشارکت مدنی شکلی از مشارکت است که ویژگی عمدۀ آن سامانمند بودن، داوطلبانه بودن و غیر انتفاعی بودنِ فعالیت های مشارکین بوده و خارج از کنترل بخش دولتی است؛ به این معنا که چه از نظر مالی و چه از نظر سازماندهی و ساختار قدرت تابع بخش دولتی نبوده و از خود موجودیتی مجزا دارد(کریستوف و پافنهلز: ۲۰۰۶). این نوع مشارکت با بسیج اجتماعی که دفعتاً ضرورت پیدا می کند و معمولاً از طرف دولت و یا قدرتِ مرجع دیگری سازماندهی می شود، متفاوت است. در مشارکت مدنی افراد با سلائق گوناگون برای پیشبرد هدف دلخواه شان دست به دست هم می دهند و در قالب سازمان ها و تشکل ها در صدد تحقق آن بر می آیند. نمونه های این سازمان ها فراوانند. مثلاً سازمان های دفاع از محیط زیست -که دایره فعالیت بسیاری از آن ها در سطح بین المللی هم گسترش پیدا کرده است -با قبول این فرض که منابع طبیعی متعلق به همه است- رسالت خود می دانند شهروندان را از چگونگی استفاده منطقی و جبران پذیر طبیعت آگاه کنند و نیز بر علیه هر اقدامی که موجب خسارت و نابودی محیط زیست گردد، مقابله می کنند. یا سازمان های زنان که وظیفۀ خود را دفاع از حقوق زنان به ویژه در جوامعی می دانند که ساختار قدرت مرد سالار علیه آن ها به اشکال گوناگون خشونت روا می دارد.
نوشتههای مرتبط
برای خواندن مطلب کامل در زیر کلیک کنید: