انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مقاومت در سبک زندگی (مطالعه ای میدانی در دزفول)

 

سبک و شیوه زندگی عملکردهای روزمره ای هستندکه در نوع پوشش ، خوراک ، طرز کار و محیطهای مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم می یابند ولی این امور روزمره در پرتو ماهیت متحرک هویت شخصی به طرزی بازتابی در برابر تغییرات احتمالی باز و پذیرا هستند(گیدنز ، ۱۳۸۸ :۱۲۰ ). تغییر چهره ی شهرها و گسترش مراکز خرید ، رستورانها،کافی شاپها، فست فودی ها ، مراکز تفریحی و پارکها و اقبال بیش از پیش مردم به این اماکن از نشانگان مهم تغییر سبک زندگی است ، نشانگانی که به کلان شهرها محدود نشده و در شهری چون دزفول نیز قابل مشاهده است.

دگرگونی در ابعاد فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی از مشخصه های جامعه ی ایران است. بهره گیری از تکنولوژی¬ منجر به شکاف برداشتن غشای فرهنگی شهرهای دور و نزدیک می شود تا سبک های زندگی سنتی جای خود را به سبکهای متنوع و جدید، یا سبکهای سنتی بازبینی شده بدهند. به اعتقاد «دوسرتو»، مردمان عادی، با ﻣﺼﺮفی که وی آن را تولید ثانوی می خواند(استوری، ۱۳۸۶ :۲۹۰) و ﺑﺎ ویژگی های بر خلاف مقررات بودن ،ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ﺑﻮدن، ﺧﺴﺘﮕﻲ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ،ﺗﺪرﻳﺠﻲ ﺑﻮدن و درﻋـﻴﻦ ﺣـﺎل ﻧـﺎﻣﺮﺋﻲ ﺑﻮدن ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﺷﻮد، ﻧﻈﺎم ﻫﺎی قدرت ﻣﺘﻤﺮﻛﺰ را ازدرون خراب کنندMoran,2005:10)). دوﺳﺮﺗﻮ از ﻋﺰل ﻗﺪرت ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪﻛﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی واژﮔﻮن ﺳﺎزی اﺳﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎ اﺳـﺖ ﻛﻪ ﻗﺪرت، دﻳﮕﺮ ﺗﻮان ﺗﺤﻤﻴﻞ اراده ی ﺧﻮد ﺑﺮ ﺿﻌﻔﺎ را ندارد . وی از کنار آمدن به عنوان هنر هم زیستی سخن می گویدکه در واﻗﻊ ﻧﻮﻋﻲ ﻣﻘﺎوﻣﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑـﻪ ﺷﻜﻞ ﻣﺒﺎرزه ﺑﺮای ﻣﻌﻨﺎ ﻣﺘﺒﻠﻮر ﻣﻲ شود.مبارزه ای که درآن ﻃﺒﻘﺎت ﻓﺮودﺳﺖ ﻣﻲکوﺷﻨﺪ ﻣﻌـﺎﻧﻲ ای ﺑـﻪ وﺟـﻮد آورﻧـﺪ ﻛـﻪ در ﺧـﺪﻣﺖ ﻣﻨـﺎﻓﻊ ﺧﻮدﺷﺎن ﺑﺎﺷﺪ( ﻛﺎﻇﻤﻲ،۱۳۸۴ :۱۱۵).

مفاهیمی استراتژی و تاکتیک که دوسرتو در تشریح نظریه¬ی خود به کار می برد، نشان دهنده ی گونه ای از جنگ و گریز در زندگی روزمره است. (اباذری و کاظمی،۱۳۸۳ :۱۰۱)استراتژی برخاسته از نوعی مناسبات قدرت است. اما تاکتیک ها، «به کار گیری اختراعی و ابداعی توان ها و فرصت ها در بطن موقعیت استراتژیک اند، و اساسا تاکتیک ها خارج از استراتژی هایی که با آن روبرو هستند عمل نمی کنند. بسیاری از کردارهای زندگی روزمره مانند صحبت کردن، قدم زدن، خرید کردن و آشپزی، تاکتیک هایی به این معنا هستند و در حقیقت شیوه عمل اند» شیوه هایی که نتیجه آن غلبه ضعفا بر اقویا است. (کاظمی، ۱۳۸۸: ۳۷). تاکتیک ها با نظم اجتماعی کنار می آیند و با آن وارد تضاد و تخاصم نمی شوند. (اباذری و کاظمی،۱۳۸۳ :۱۰۱)استراتژیها قادر به تولید و تحمیل فرهنگ هستند، حال آنکه تاکتیکها صرفا می توانند فرهنگ را استفاده یا دستکاری کنند ﺗﺎﻛﺘﻴﻚ، ﻫﻨﺮ ﺿﻌﻔﺎی جامعه اﺳﺖ که در تقابل با اﺳـﺘﺮاﺗﮋی ﻫـﺎی حاکم آﺷـﻜﺎر ، مترصد فرصت هایی اند که درون ﭼﺎرﭼﻮب ﻧﻈﻢ ﻣﻮﺟﻮد نه بر علیه آن، ﺑﺮای رسیدن ﺑﻪ اﻫـﺪاف ﺧـﻮد ، اﺑﺘﻜﺎر ﻋﻤﻞ را ﺑﻪ دﺳﺖ ﮔﻴﺮﻧﺪ ( De Certeatu,1980:6-7).مفهوم اﺳـﺘﺮاﺗﮋی ،ﻓـﺮض ﻣﻜﺎﻧﻲ ﻣﻨﺎﺳﺐرا درون خود لحاظ می کند، ( De Certeatu,1988:xix).اما تاکتیک بدون اینکه کلیت مکان را غصب کند… به طور ضمنی خود را در زمین دیگران به نمایش می گذارد و در زمینی غصبی قصد خود را به کرسی می نشاند ( Ibid:488).ﻣﻘﺎوﻣﺖ در زندگی روزمره ﻫﻢ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﻧﺎﺷﻲ از ﻧﻮﻋﻲ ﺑﻲ ﺣﺮﻛﺘﻲ و ﻗﺒﻮل وﺿﻌﻴﺖ و ﻫﻢ ﻧﺎﺷﻲ از اﺷﻜﺎل ﺧﻼﻗﺎﻧـﻪ ای از ﻣﺘﻨﺎﺳـﺐ ﻛـﺮدن ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖ ﻫـﺎ ﺑﺎﺷـﺪ.ﻣﻘﺎوﻣﺖ از ﻧﻈﺮ دوسرتو ﺻﺮﻓﺎً ﻣﺘﺮادف ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ و ﮔﺬﺷﺘﻦ از ﻳﻚ ﻋﻘﻴـﺪه ﻧﻴـﺴﺖ دراﻳﻨﺠـﺎ ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻧﮕﻪ داﺷﺘﻦ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ ﻗﺪﻳﻤﻲ و ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﺧﻠﻖ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ ﻧﻮ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎی اراﺋـﻪ دادن مفهوم ﺑﺮﻋﻜﺲ ﻗﺪرت، ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﺗﻮﺟﻴﻬﻲ ﻣﺘﻔﺎوت ﻳﺎ ﻣﺘﻜﺜﺮ از ﻗﺪرت اراﺋﻪ ﻣﻲ دهد ( اباذری و دیگران،۱۳۸۷ :۸۱). مقاومت مردم در زندگی روزمره، به اشکال متفاوتی بروز می¬یابد، که برخی از آنها از نظر شرکت کنندگان در این تحقیق به شرح زیر است: تفریح: فراغت عرصه ای است که بسیاری مقاومت خود را در آن به نمایش می گذارند ، “نرگس” ۳۲ ساله که معلم است چنین می-گوید: “مسافرت را خیلی دوست دارم،.. ،مسافرا زیاد شدن اصلا بلیط قطار گیر نمی آید، مردم از واقعیت فرار می کنند مسافرت باعث می شود پای اخبار ننشینی دور شوی، ورزش ، پیاده روی، کنار آب رفتن همه برای در رفتنه.” رستورانهای فست فود: فضای رستورانهای فست فود، تجربه ای از زندگی مدرن در اختیار افرادی قرار می دهد که بسیاری آگاهانه سمت آن کشیده می شوند، روابط آزاد، جمعهای دختر و پسرها و شیوه ی زیستی که در این فست فودی ها جاری است همان چیزی است که در جامعه مجال چندانی برای آن نیست، به این ترتیب فضای فست فودیها، فقط مکانی برای صرف غذا نیست، بلکه بدل به آزمون سبک زیستی می گردد که سبک زندگی متداول جامعه¬ی بیرونی نیست.ژیلا۲۲ ساله در این باره می گوید: ” کافی شاپ و رستوران جدید و مکان تفریحی جدیدی تو شهر باز نمیشه مگه ما اونجا رفته باشیم و کشفش کرده باشیم.” ایمان ۲۲ ساله و دانشجو نیز چنین بیان می کند: “فضای فست فودی مدرن تر و متفاوت تر از جامعه است، دیدن آدمهایی که فاصله گرفته اند از زندگی سنتی و گسست ایجاد کرده اند با آن، اینکه چند تا دختر دور هم می شینن و اونجا همو می بینن در حالیکه مادران آنها در روضه همدیگر رو می بینن،۴،۵ دختر که مدرسه با هم دوستن به کافی شاپ پناه میارن که شکل نوین زندگی را نشان می دهد.” اصالت یافتن مکانهای غیر رسمی: نه تنها کافی شاپها و فست فودی ها، بلکه خانه ها نیز امکان وجود مکانهایی غیر رسمی را می دهند که حلقه های گفتگو، بحث، گردهمایی و مذاکره و گاه نواختن موسیقی در آنها شکل می گیرد ، حلقه هایی که عملا جبرانی بر نیازهای اجتماعی و روانی است که جامعه¬ی بزرگتر پاسخی در خور به آن نمی دهد .در کلام مهران که مهندس مکانیک ۲۹ ساله ای است گونه ای مقاومت در برابر مقررات بیرونی به چشم می خورد: “شرایط اجتماعی را با سرگرم کردن خودمان تحمل می کنیم، وقتی جمع هم فکر داشته باشیم شرایط موجود قابل تحمل تر می شود.با بچه ها در کتاب¬فروشی قرار می ذاریم وراجع به کتابهای جدید حرف می زنیم، هم بچه های ادبیات هم فلسفه، زبان و …متنوعند رشته ها، منم که مکانیکم.” فرهاد، مصاحبه شونده دیگری است که از آنجا که در تدریس رسمی و مباحثه در فضای آکادمیک راهی ندارد، دست به اقدامی دیگر زده است: “فضای آکادمیک از من دریغ شده، موسسه ندارم، جلسه هایی را رقم می زنم یا در شکل گیریشان موثر بوده ام که حلقه های فکری است و به طور مستمر و به صورت شبانه برگزار می شود”. ورزش و رژیم غذایی: پیاده روی و ورزش در سالهای اخیر از اقبال بسیار زیادی برخوردار شده است، که گاه نه برای نفس ورزش و پیاده روی بلکه برای خوش گذرانی و خنده و دور بودن از نگرانی ها و ناراحتی ها انجام می گیرد، برای برخی، کارکرد درمانی و معنا¬بخشی دارد، پارکها و برخی از معابر شهری در سالهای اخیر، محل پیاده روی کسانی است که مدام در حال افزایشند،گویی برای عده ای ورزش و توجه به رژیم غذایی بدل به مناسکی مدرن در زندگی امروزی شده است مینو،۲۴ ساله، مجرد،مغازه دار می گوید: “به برنامه غذای ام خیلی اهمیت می دم، روغن کنجد، زیتون و هسته انگور استفاده می کنم، از محصولاتی که مواد نگهدارنده دارن استفاده نمی کنم، شیرینی رو تو خونه می پزم.” مینا ۳۲ ساله و مدیر رستوران ،با کوهنوردی بر برخی مشکلات در تعامل با مادرش فائق آمده است و ورزش برای او بدل به عنصری معنا بخش در زندگی اش می شود: “کوهنوردی مستقل تر و محکم تر و خودساخته ترم کرده، اعتماد به نفسم بیشتر شده هر کار دوست دارم انجام می دم، قبلا از مامانم می پرسیدم بیرون میخوام برم چی بپوشم بهتره اما الان هرکار دوست دارم می کنم ولی دلش را نمی شکنم.” جنگیدن: جنگ و گریز در زندگی روزمره ، امری است که بر خود مصاحبه شوندگان نیز پوشیده نیست و در لابه لای کلامشان به این امر اشاره می کنند و تاکتیکهای خود را در جبهه جنگ پارتیزانی زندگی روزمره بر می شمرند برای مثال مینا عنوان می کند : “برای هر کدام از اینهایی که می خوایم به دست بیاریم باید بجنگیم، یک جنگ با داد و بیداد و سر و صداست؛ جنگ دیگر با آرامی و پله پله جلو رفتن و کار خودت را کردن و چشم گفتنه که کار من اینه. مثلا برای شوهرم خیلی عجیب بود که پسرای مختلف تو فیس بوک با من حرف می زنند و صمیمی هستیم وقتی نشست و دید هیچ حرف خاصی نیست برایش عادی شد، من برای این عادی شدن جنگیدم، اما از نوع جنگ دوم”. ایمان نیز چنین حسی دارد: “تاب آوردن وضعیت مد نظر است و داشتن کورسوی امیدی با علایقی که داریم…با امید وارد دانشگاه شدم، بعد می بینی هیچ خبری نیست، بعد از تحصیل بازار کاری نیست،باید باقی ماند و جنگید، با نوشتن و خواندن ادامه می دهیم.سعی می کنم به آینده و پیش رو امید داشته باشم، هم شخص خودم و هم به فضای اجتماعی امید را انتقال می دهم”. دنیای شخصی من: کنشگران اجتماعی در واکنش به نظم مسلط و دنیای نامطلوب بیرونی که گاه با نیازها، خواسته های آنها منطبق نیست، دست به آفرینش دنیای کوچک خود می زنند، ،تا در مواقعی که این دنیا را طرد و نفی کنند به حیاط خلوت خود پناه برند که پادشاه مطلق آنند و اغیار را به آن راهی نیست.این دنیا گاه دنیایی ذهنی است که البته سبب دوام آوردن افراد در فضای اجتماعی نامطلوبشان می شود،در این فضای کوچک خود ساخته، آنها گونه ای از رهایی را تجربه می کنند لیلا۳۱ ساله ،که لیسانس دارد و جویای کار است، دیگران را به این طریق طرد می کند : “تصمیم گرفتم کاری به قضاوت دیگران نداشته باشم، چون از زندگی غافلم می کنن، هی بخواهم برایشان توضیح دهم”. برای تیمور۳۰ساله که کارمند است، مهم نیست از طرف جامعه¬ی بزرگتر بیرونی به رسمیت شناخته شود چون در دنیای خودش قرارداهای متفاوتی جاری است: “با مسافرت و مواجهه با آدمها و درگیری کلامی(خانوادگی) باعث شد به شناخت انسانها برسم، حالا دنیای دیگری دارم که آزادی دارم و تابوها را شکوندم، به پوچی قراردادهای اجتماعی پی بردم و آنها را کنار گذاشتم…، در روبرو شدن با تابو برای حفظ خلاقیت نویسندگی دیگه برام مهم نیست که به رسمیت نشناسنم.” خرید: خرید عنصر مهم زندگی امروزی است که دیگر کارکرد رفع نیازهای زیستی را ندارد، بلکه خود بدل به یک نیاز و چه بسا تفریحی مفرح و لذت بخش گشته است که مولد احساس شعف و شادمانی است عاطفه،۲۹ ساله که کارشناس ارشد و طراح داخلی است، می گوید: “همیشه پول ندارم، وقتی می افتم تو خرج کردن، بدجور خرج می کنم، تهران رفتن برایم لذت بخش است، خرج می کنیم، خوش می گذره، رستوران، مراکز خوب بازی برای پسرم، دیگه می دونه می گه تیراژه بریم اینجا بریم، اونجا بریم”. راضیه۳۲ ساله هم با خرید سرحال می¬آید: “ایام عید که شلوغ است اصرار به خرید ندارم من وقتی حس کنم با خرید سرحال می آم یا نیاز داشته باشم که جنس مورد نظر خود رو تهیه می کنم،خرید می¬کنم.” سیما۲۷ ساله چنین می گوید : “برای خرید یک قلم جنس می رم تو سوپر و همیشه بایه عالم بسته بندیهای مختلف میام بیرون…تو فصل حراجی ها می رم تهران.” خرید برای لیلا هم کارکرد روانی دارد : “من هر موقع احساس می کنم حالم باید خوب شود خرید می کنم، خصوصا لوازم زینتی و پوشش” اهمیت گفتگوهای روزانه: در بطن گفتگو نوعی پالایش وجود دارد، افراد در گفتگو با یکدیگر خود را به نمایش می گذراند و در مقایسه با دیگری به جرح و تعدیل شخصیت خود می پردازند، صرف نظر از جنبه روانی و تخلیه ، گفتگو واجد جنبه هایی از مداری اجتماعی و شراکت در بحث علیرغم وجود تفاوتهاست.برای عاطفه گفتگو عنصر بسیار مهمی است: “حرف زدن و معاشرت مهم است، در حرف زدن روایت های روزانه از منظر هر کس جالب است، ابعاد جدیدی از قضییه رو می شود، در طرز فکر اثر می گذارد،کسی که در روایتش به جزییات می پردازد روی من که کلی نگاه می کنم موثر است که من چرا به این بعد نگاه نکردم، زنها، برخوردهای مختلف و رفتار اطرافیان را تحلیل می کنند ومردها در باره ورزش و سیاست حرف می زنند، از صحبتها نمی خواهیم به نتیجه¬ی خاصی برسیم ولی حاضرم یک عالمه زحمت بکشم و تدارکات ببینم، به خاطر اینکه این جمع باشد، …حتی این مساله را آدمهایی که سطح فرهنگ پایین هم دارند می پذیرند سر یک نکته که اتحاد نظر نداریم یاد گرفته ایم، چه جوری کات کنیم و ادامه ندیم و باعث دلخوری نشود به یک بلوغ اجتماعی رسیدیم”. تیمور نیز در جستجوی چنین فضایی است : “شعرهای اروتیک یا شعر در باب آزادی می گویم و از دریچه فیس بوک حرفهایم را می گذارم یا در گفتگو های خصوصی با دوستان. فضای مجازی و حقیقی یعنی محافلی که بتوانیم حرف خودمان را بزنیم، رو خیلی اهمیت می دهم”. الگوی خواب: خواب نه تنها مفری است که کنشگر اجتماعی می تواند خود را در آن گم کند و برای ساعاتی پنهان شود، جایگاهی است که امکان دستکاری و دخل و تصرف در آن وجود دارد، تا فرد خسته از جامعه ، مسیری کاملا متفاوت از مسیر متعارف و معمول جامعه انتخاب کند.الگوی خواب مهران چنین تفاوتی را نشان می دهد: ” سر کار نباشم، خیلی می خوابم، بدخوابی دارم، گاهی ۱۱ ظهر می خوابم تا ۶ بعد از ظهر ” ایمان نیز به گونه ای مشابه می گوید: “وقتی همه خوابن من بیدارم وقتی همه بیدارن من خوابم” تنهایی: تنهایی، خلوت حریم خصوصی ، رها شون از قید دیگران ، مورد توجه بسیاری از مصاحبه شوندگان این تحقیق بود چنانکه ایمان معتقد است: “در خانه و اتاقم که کتابها ریخت و پاشند و کاغذ ریخته است طوری که یک خودکار به سختی پیدا می شود و معمولا شب تا صبح که خانواده ام صدام نمی کنند و گوشییم روی ویبره است، فضایی است که می توانم خودم را پیدا کنم ،معنا دهی ام به زندگی، بخشی اش آنجاست”. اما خود وی پس از اندکی فکر کردن جواب خود را این¬گونه می دهد: ” بیشتر این تنهایی سلبی و منفعل است،در تنهایی ام رخداد مهمی رخ نداده مثلا نویسنده بزرگی شوم یا آهنگساز برجسته ای. اگر آرامشی آنجاست به این دلیل است که دیگری مزاحم نمی شود”. موسیقی: موسیقی عرصه مهمی است که کنشگران اعتراض خود را با آن بیان می کنند،و گاه با انتخاب مصرف موسیقی، خط فکری خود را به رخ می کشند و به نظم مسلط نه می گویند،در این معنا موسیقی به دلیل اهمیت معانی اجتماعی آن مورد توجه قرار می گیرد و بار مفهومی و کلامی آن بر بار ریتمیک آن می چربد.نظر ایمان این است: ” موسیقی ایرانی بخشی از سنتی را علاقه مندم مثل بنان و شجریان پسر، نامجو را خیلی حال می کنم هرچند الان خیلی ها ازش برگشته اند اما من همچنان حال می کنم اینکه نامجو کلام سیاسی اجتماعی را چگونه ادا می کند برام مهمه شعر براهنی نه نوع خواندنش هم برایم مهم است قواعد مرسوم زبان فارسی را به چالش می کشد حالا نامجو هم شعر براهنی را به چالش می کشد، اما موسیقی غربی بیشتر ریتمش برایم مهم است، فرهاد هم جز خواننده های مورد علاقه من است”. لیلا، نیز چنین نظر می دهد: ” نامجو را همیشه گوش می دم، بیشتر به معنای شعر توجه می کنم” والایش: برای درمان درد اجتماعی، نارضایتی وپرکردن سوراخها و کمبودها، راههایی برای ظهور شخصیت می توان جست که همچون بدیلی برای فقدانها عمل می کند،گونه ای جبران برای افراد که همچون یک راه فرار هم باعث بروز آنان و هم درمانشان می شود. تیمور، چنین راه حلی اتخاذ کرده است: ” ادبیات کار می کنم و در شعر بروز می دهم، والایش را به کار می برم، فشار روحانی و اجتماعی را در ادبیات والایش کردم….جنبه درمانی دارد برای من و زندگی است. حرف خودم و دنیای خودم را خلق می کنم.” تاکتیک کنار آمدن: کنار آمدن با مشکلات، راه حلی دیگر است، لیلا نیز با اشاره به” کنار آمدن” که شیوه ای ” دوسرتویی” است، از روش خود می گوید: ” من شخصا برای کنار آمدن با این اتفاقات سعی می کنم رشد کنم آدم باید کنار بیاید، هر کس به یک طریق حالش را خوب می کند، ظاهرم رو فرم باشه، برام مهمه، دایره دوستام که آدمای موفقی هستن، سعی می کنم در این باتلاق خودمو بکشم بالا، یک روز آنقدر پیاده رفتم برا کار پیدا کردن که پا درد گرفتم ولی سعی می کنم بلند شوم.” امیر۳۲ ساله هم می گوید: “بهترین راه حل، بعضی وقتها سازگاریه،بیماری لاعلاجی داشته باشم که هیچ کاریش نمیشه کرد، باید باش کنار اومد، معنای خاص در زندگیت داشته باشی،کمک می کند ، مثلا هدف زندگی ات تلاش کنی به دیگران خدمت کنی، نه اینکه دنبال سود مادی و روانی برای خودت نباشی” پناه گیری در مطالعه پناه گرفتن در دنیای کتابها و مطالعه متون و دور شدن از هیاهوی زندگی واقعی راه دیگری است که برخی به آن روی می آورند،پروین در این زمینه می گوید : “در شرایط سخت مطالعه می کنم، درد شدید داشتم همین که کتاب را بستم، درد شروع شد،تا می خواندم متوجه درد نبودم” نتیجه گیری توانایی پذیرش شرایط سخت و یافتن معنا در چنین شرایطی قدرتی است که، کنشگران اجتماعی در بطن زندگی روزمره و با نوع سبک زندگی و برنامه ریزی های خود، آن را می نمایانند، چنین برنامه ریزیهایی نوعی مقاومت نامحسوس را در خود ملحوظ دارد، کنشگران اجتماعی با نظم مسلط وارد نبرد و رویارویی نمی شوند بلکه با کنار آمدن با آن، در درونش ،رخنه هایی ایجاد می کنند و در روزگار سختی رو به جلو حرکت می کنند. به کار گیری راههای باقی ماندن در برابر طوفان حوادث، تلاش برای حفظ زیبایی ظاهری، مطالعه، کمک گرفتن از ادبیات و موسیقی های اعتراضی،پناه گرفتن در تنهایی ، پالایش خویش در گفتگوهای روزانه، تنوع در الگوی خواب، خرید ، ورزش ،گذران وقت در فست فودیها و توجه بیش از پیش به تفریح ،مولفه هایی است که بر اساس یافته های تحقیق حاضر،در سبک های جدید زندگی به چشم می خورد.کنشگران اجتماعی می آموزند سخت و محکم در برابر مشکلات موجود، قد علم نکنند تا بشکنند ، بلکه اینان مشکل را دور می زنند و بازی را عوض می کنند و این راهی لست که در دراز مدت، می¬تواند بر کل نظام اجتماعی هم اثر گذارد. منابع نزد نویسنده موجود است.