انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معماری و سرانجام شهرهایی بانشاط

کاترین دوفور برگردان مریم ابراهیمی دینانی

آیا مراکز خرید هنوز هم رؤیای آمریکا را به سرراه می برند؟ با الهام از والتر بنیامین، مارک بِرده (Marc Berdet) جامعه شناس مال ها (مراکز خرید) را به عنوان چشمگیر ترین نمونه ها از « [فضاهای] وهم آلود بصری، مکان های سربسته ی پر از تصاویر خیالی، رؤیاگاه های جمعی» معرّفی می کرد؛ مکان هایی که نظام سرمایه داری، به نفع خویش، « با هدف کانالیزه کردن لذّت های فردی و جمعی» برمی سازد. این تنها مربوط به مراکز خرید نیست: شهربازی ها هم همان نقش را گردن می گیرند. با زدودن امر سیاسی، با مغروق کردن آن در امر غیرواقعی، «وهم-آلودگی بصری، تعارض را انکار می کند و برفرازِ آن قد علم می کند». بحث بر سر «بازنمایی وارونه ای از واقعیت است: ایدئولوگ ها از آزادی حرف می زنند، جایی که جز برده داری نیست، از دموکراسی حرف می زنند، جایی که حکومت جز در خدمت منافع یک طبقه ی خاص نیست»، و از سرخپوستان محترم حرف می زنند، جایی که نسل کشی صورت گرفته است. خوشبختانه، «حکایت کالاییدن شهر ضدّ-قهرمان های خود را هم دارد»، سیاستمدار یا هنرمند، از ماکسیمیلیان دو روبسپییر گرفته تا کن کزی، با گذر از شارل فوریه، کارل مارکس، اوگوست بلانکی، آندره برتون و والتر گروپیوس.

 

فیلسوف مطالعات شهری تییری پاکو(Thierry Paquot) نیز مراکز خرید را به عنوان یکی از ارکان کلیدی یک «معماری بی کیفیت» به حساب می آورد. شهرسازی مدرن به چشم او یک فاجعه می آید، به همان معنا که پاول ویریلیوی فیلسوف این واژه را به کار می برد، آنجا که آرزوی چنین دانشگاهی را در سر می پروراند: «”دانشگاه فجایع” (۱)، که “سوانح” (۲) ناشی از هر نوع از “پیشرفت” را شناسایی و تبیین کند».

 

این سوانح عمده پنج دسته اند: «این پنج ساختار معمارانه-شهرسازانه، یعنی مجتمع های بزرگ، مراکز خرید، آسمانخراش ها، مجتمع های مسکونی حفاظت شده، و “پروژه های بزرگ” (…) ویژگی مشترکشان آن است که توأمان محصور کردن ساکنانشان و ملزم کردن آنها به داشتن رفتارهای هنجارمند را تسهیل می کنند.» هزینه ی زیست-محیطی شان نیز فاجعه بار است، همچنان که خطرمندی شان آنگاه که با بلایای طبیعی ادغام می شوند. با این حال، پاکو تلاش می کند رویکرد مثبت تری اتّخاذ کند: «اینها، پیش از هرچیز، راهکارهایی هستند، نه برای بازسازی شهر ها بلکه بدنبال بوجود آوردن شهرنشینی همراهِ، بدونِ، و ضدّ شهرها». وهیچ چیز مانع رؤیاپردازی نمی شود : « چه می شد اگرفرم هایی دیگر، بدیع، ناشناخته، و هنوز غیر قابل تصوّر، ناگهان پدیدار می شدند، بدون آسمانخراش، بدون مراکز خرید ، بدون اتوبان های شهری؟ فرم هایی که در آن زراعت پایدار، آگروفارستری (۳)، و کشاورزی موادٌ غذایی آلی در حاشیه ی چشم اندازهای شهری و روستاهای شهری (شده) همزمان موجود باشند؟»

 

با صحبت در باب «اشاعه ی فراگیر اصول کوربوزیوی (۴) (در فرانسه) که در دوران بازسازی پس از جنگ جهانی دوم آن طور متنزل بودند»، معمار پرتغالی ادواردو سوتو-دو-مورا (Eduardo Souto de Moura) چنین ادّعایی دارد: «درک آسیب کماکان پایدار در فرانسه، نزد شمار زیادی از سیاستمداران، متفکّران، و معمارانی که در حوزه ی مدرنیسم فعّالیت می کنند».

در یک مج

موعه ی مصوّر غنی، که به معماری پرتغالی از سالهای ۱۹۶۰ به بعد اختصاص دارد، ژاک لوکان یادآور می شود که هدف اصلی ناحیه گرایی انتقادی (مکتب پورتو)، که خصوصاً توسّط یکی از معماران شاخص کشور، آلوارو سیزا (Alvaro Siza) ، به ظهور رسیده است، کم کردن تأثیر تمدّن جهانی (۵) به واسطه ی عناصری است که، به شکل غیر مستقیم، از ویژگی های منحصر به هر ناحیه وام گرفته شده اند. چیزی که خواهد توانست به یک نوع «جهانی سازی (بدیل)» تعبیر شود. این توجّه به امر محلّی، به انسان، به واقعیت تاریخی، که این نوع معماری را مشهور خواهد ساخت، شاید مرهمی باشد بر فاجعه ی شهرسازیِ جهانی شده…

 

دومینیک ماکابرِ(Dominique Machabert) نویسنده، به نوبه ی خود، رویه ی سیزا را در قالب کلماتی با عنایت کمتر به محیط زیست مطرح می کند: «به این دلیل که محدودیت ها را، هزاران بار، و بی آن که از آن روی برگرداند، به جان خریده بود، (…) معماری می توانست خود را از بعد ناحیه ای، بی واسطه و کارکردی اش خلاص کند. آنگاه که به کمال می رسید، و بهتر از آن، آنگاه که از آنچه کفایت می کرد فراتر می رفت، می توانست چیز دیگری شود، چیزی مبرّا از کاربردها، چیزی به مثابه نوعی هنر یا ویرانه ی والا و -چراکه نه- بی مصرف». آیا در اینجا وهم-آلودگی کاپیتالیستی را، رؤیای بزرگِ پوشاندن امر واقعی را، بازنمی یابیم؟

 

(۱) در متن اصلی، université du désastre به کار رفته است. در اینجا فاجعه را به صورت جمع آورده ایم تا مشخّص شود اصطلاح مورد نظر یک ترکیب اضافی ست و نه وصفی.

 

(۲) accidents.

 

(۳) آگروفارستری یا دارکشت‌ورزی، نوعی کاربَری زمین است به صورتی که تلفیقی از درخت و گونه های زراعی و دامی در اشکال مختلف باشد. برگرفته از ویکیپدیای فارسی.

 

(۴) لوکوربوزیه، معمار مشهور فرانسوی و یکی از پیشگامان معماری مدرن.

 

(۵)

civilisation universelle.