نگرش تاریخی در فرهنگهای دیرین خاور نزدیک
زیر نظر رابرت سی دانتن
نوشتههای مرتبط
ترجمه عیسی عبدی
پیشگفتار
انگیزه پژوهش پیش روی، برآمده از جایگاه و اهمیت مطالعات مشرق زمین است که سخت نیازمندِ رهیافتهای جدید علمی است. کاوش در هر کدام از حوزه های مهم تمدنی خاورزمین، امروزه در پرتو یافته های باستانشناختی گوشه و کنار جهان و همچنین افزایش روزافزون یافته های کتیبه ای و ادبی، در چارچوب رشته های مستقل تاریخی و زبانشناختی گسترش پیدا کرده است. این رشته های دانشگاهی درحالحاضر دارای ابزار تخصصی، روش و شیوۀ پژوهشیِ خاص خود هستند، لذا دیگر نمیتوان از یک دانشور انتظار داشت که همزمان در چند رشته تاریخی پیشرفته و ریشهدار صاحب کرسی شود. دانشوران امروز، چه آنهایی که خاورنزدیک را به صورت یک کلیت عام بررسی میکنند و چه آنهایی که در یک حوزه خاص از این جغرافیا به دانشورزی و پژوهش سرگرم هستند، هیچکدام نمیتوانند از شاخهای به شاخهای دیگر وارد شوند، زیرا در آنصورت نخواهند توانست در برابر پرسشهای موشکافانه و انتقادی پاسخگو باشند.
باوجوداین، نباید از ضرورت یافتههای پژوهشی برای فهم این کلیت جغرافیایی و فرهنگی غفلت ورزید؛ فهم مؤلفههای درهمتنیده این حوزۀ تمدنی مانند دین، قانون، جامعه، تاریخ، ادبیات، هنرها و علوم، امروز بیش از گذشته احساس میشود. واقعیت این است که هرچه سرزمینهای مهم شرق کهن، از تاریکی شبهتاریخی بیرون آیند، مسیر پیش روی ما برای فهم شالودهگذاری تمدنهای بعدی روشنتر شده و نقش خاورزمین نیز در آنها آشکارتر میشود. بهعبارتدیگر، میتوان بذرهای اندیشگی خاورزمین را که در بستر فرهنگهای میانهای – مدیترانهای و حتی فرهنگ مدرن غربروییده، بازکاوی کرد. لذا، مسأله آگاهی از تمدن خاورنزدیک کهن برای دانشپژوهان علوم انسانی و بخصوص تاریخ فرهنگ چنان بدیهی و بایسته است که نیاز به بازگفتن ندارد. اما اگر قرار است این آگاهی از نظر انتقادی جایی باز کند و به اعتبار شناختی برسد، به همکاری دورونزدیک همه گرایشهای تاریخی –زبانشناختی نیاز دارد.
در گذر چند سال پیاپی، اعضای گروههای علمی زبانها و ادبیات خاورنزدیک در دانشگاه ییل، نشستهای ساده و بیپیرایهای پیرامون موضوعهایی از این گسترۀ تمدنی، برگزار کردند. دامنهدارشدن نشستها، دانشوران را بر آن داشت تا در همین مسیر، موضوع هایی از خاورزمین را سنخبندی کرده و هر سنخ را جداگانه در قلمر فرهنگی خود از مصر و میانرودان (بینالنهرین) باستان تا دورانِ اسلامی، مورد بررسی قرار دهند. تصور بر این بود که هرکدام از همایشهای علمی، نهتنها گسترۀ دید دانشجویان و بهعبارتی، توان تخصصی گروهها را برای آموزش بالا میبرد، بلکه به دانشپژوهانِ دیگر رشتهها کمک میکند تا دستِکم از رهگذر این موضوعها، به شناخت درستتر و قابلدفاعتری از خاورنزدیک دستیابند.
سرانجام، به پیشنهاد پروفسور پُل شوبرت، تصمیم گرفته شد که نخستین همایش به موضوع «مفهوم تاریخ» اختصاص داده شود. با تصویب کانون زبانهای سامی و مطالعات کتاب مقدس قرار شد که همایشهای ماهیانه در آن کانون در فاصله سالهای۱۹۵۲-۵۳ باعنوان کلی «مفهوم تاریخ در خاورنزدیک باستان» برگزار گردد. در این سلسلهمناسبتهای تخصصی، کنفرانسهایی در قالب سخنرانی و جلسۀ تبادلنظر پیرامون مصر، میانرودان، ایران، بنیاسرائیل، شرق یونانمدار، مسیحیت دوران رسالت و آبایی و درنهایت اسلام ارائه گردید.
نیاز به یک رهیافت جدید، در معنای خاص روششناختی نیز از دغدغههای شکلگیری این همایشها بود که از همان ابتدا مورد توجه قرارگرفت. باایننگاه، دانشورانِ دستاندرکار به این نتیجه رسیدند که برای تهیه مقالههای پیش روی باید در وهلۀ نخست و حتی بهطورخاص به سراغ اناجیل همنوا و یا کمابیش دنبال انبوه متون و آثار شرع مقدس در عصر کنونی بروند. نگارندگان البته میدانستند که منابع و کتابهای کنونی از شائبه و دخالت نویسندگان یا مدونان آنها به سود نظریهای رایج، درجهت منافع یک مکتب پرنفوذ و یا در بزرگداشت خاندانی حکومتگر و به زبان ساده از روح زمانه جدید، مصون نیستند. تا اندازهای این شائبهها، در همه حوزههای پژوهشی خاورنزدیک و شرق کهن وجود دارد و راه گریزی نیست؛ بهطوریکه نفوذ آنها در لابهلای پژوهشهای تاریخی بنیاسرائیل، مسیحیت دوران رسالت وآبایی و همچنین مطالعات اسلامی چندان دور از ذهن نیست. بهطورمسلم، موضوعهایی چون معنای دین، مفهوم قانون و اقتدار، نیروی آگاهی و وجدان اجتماعی، انگارۀ حقیقت و دانش، هرکدام در جای خود ارزش بحث و واکاوی دارند، اما دراینجا روی سخن ما «انگاره یا مفهوم تاریخ» است. به عبارتی، مفهوم تاریخ آنگونه که در دوران رشد و بالندگی تدریجی فرهنگهای کهن، بروز و تجلی یافته برای ما بیش از هر چیز دیگر، اهمیت دارد. تمرکز بر مفهوم تاریخ، به معنای فهم شاکلۀ کلی فرهنگ و یا به معنای فروکاستن آن نیست. بههمینخاطر، رویآوردن به این مفهوم، نباید ما را از پردازش انتقادی سایر جنبههای ابتدایی فرهنگ و فهمِ مراتب و لایههای شکلگیری آن بازدارد.
از پیش میدانستیم که دانشوران دستاندرکار از ضرورت مطالعه انتقادی منابع آگاهی کافی دارند، ولی به خاطر سرشت خاص پدیدههای فرهنگی، کمابیش دیدگاههای رهیافتی متفاوتی ارائه خواهند کرد. بههمینروی، برای ایجاد هماهنگی و همگرایی موضوعی، از نظر هدف و روش، رهنمودهای زیر تهیه و در اختیار شرکتکنندگان به شرح زیر قرارگرفت تا آنها هم نظر موافق خود را ارائه دهند:
«ما بنا داریم هرگونه مفهوم و پنداره از گذشته که در بناها یا نگارههای فرهنگی بهصورت پنهان یا آشکار باقیمانده و یا در قالب افسانهها، سرودهها، مَثَلها، آیینها و حماسهها حفظ شده، کشف و بازشناسی کنیم. به گمان ما، این محورها از فرهنگ خاورنزدیک کهن، به شیوه بررسی تاریخنگارانه در مفهوم خاص ـ بدون توجه به کارِ مورخ در معنای عرفی و سنتی کلمه ـ مورد واکاوی قرارخواهد گرفت؛ آنچه مهم است صرفاً چگونگی بازنمایی گذشته در این بازماندههای فرهنگی است.»
«اگرچه میدانستیم که هر حوزه فرهنگی دادهها و مسائل خاص خود را دارد، جسورانه به دستاندرکاران پیشنهاد کردیم به پرسشهای مشترک زیر در پژوهشهای خود پاسخ دهند: چه دریافت یا برداشت رایجی از گذشته را میتوان در نمودگارهای فرهنگی یا دینی هر فرهنگ پیدا کرد؟ گذشته در نظر آنانی که اسناد و روایتهای تاریخی را خلق، نگهداری یا اصلاح کردهاند چه معنایی داشته است؟ چه منافع یا انگیزههایی در نقل یا تکرار روایتهای گذشته وجود دارد؟ انگارهها و تصورات کهن، چگونه همچنان در تداوم و دگرگونی فرهنگها به قوت خود باقیمانده است؟ این انگارهها تا چه حدی دستخوش دگرگونی شده و با کدام چالشها یا تضادها روبهرو بودهاند؟ چگونه ممکن است در یک فرهنگ، برداشتها از گذشته دگرگون شود و جای خود را به برداشتهای جدید و متفاوتی بدهد؟ چه تکاپوهایی برای ایجاد هماهنگی میان نگرشهای قدیم و جدید به گذشته، صورتگرفته است؟
«در مرحلهای که فرهنگ جلوههایی از بلوغ خود را در قالب آثار ادبی و زبانی برجای گذارده است، نوشتههای متعارف وقایعنگاران، دفاعیهپردازان، مورخان و متألهان برای شناخت روندهای کلی تاریخی چقدر به ما کمک میکند؟ درنهایت، ایده تاریخ و آگاهی انتقادی از مفهوم تاریخ چگونه در تاریخنگاری فرهنگهای شرقی در روند رشد و پویاییشان، بازتاب یافته است؟»
حال، دانشوران دستاندرکار چه اندازه با رهنمودهای بالا کنار آمده اند و رویهمرفته از نظر رهیافت و نتایج، چقدر در کنار همدیگر، همسنخی و وحدت نشان دادهاند، مسألهای است که آن را برای قضاوت به خوانندگان واگذار میکنیم. بااینهمه (جدای از جمع دانشور حاضر)، هرکدام از دانشوران بیتردید، با دیدگاه متمایز و درواقع جدیدی از حوزههای فرهنگی خاورنزدیک، در این مناسبت، نقشآفرینی کردهاند. شکی نیست، برخی مخاطبان درخواهندیافت که اگرچه پژوهشهای پیش روی بر یک سنخ موضوع متمرکز هستند، اما درحقیقت، هرکدام از آنها، نشان از دغدغههای خاص نگارندگانشان دارد.
مجموعه پژوهش حاضر جدای از اهمیتی که میتواند در محافل دانشگاهی پیدا کند، آنقدر گویا و پرثمر است که به عرصه نشر درآید. گذشتهازآن، این مجموعه به عنوان یک طرح مشترک، از نظر اعضای هیئت علمی دانشگاه ییل، یک تجربه مهم دانشگاهی بود که در قالب یک کلیت پژوهشی جامه عمل به خود گرفت. دراینمیان، مایه تأسف است که برخی از همکاران دانشگاهی به دلایلی نتوانستد در این طرح در کنار ما باشند. جا دارد از دو دانشور برجسته، پروفسور جورج کامرون، از دانشگاه میشیگان و پروفسور ای آی اسپایزر، عضو هیئت علمی دانشگاه پنسیلوانیا، تشکر و قدردانی کنم که با آغوش باز از دعوت ما برای شرکت در این طرح استقبال کردند.
سخنرانی لودلاو بال را میتوان از بازی روزگار، واپسین حضور علمی او در دانشگاه محل تحصیلش دانست که انتشارش، یادمان او پس از مرگ است. لذا چاپ این مجموعه فرصتی فراهم آورد تا یاد و خاطرۀ آن شخصیت فرهیخته و بانبوغ در میان همکاران، شاگردان و دوستانش که اکنون در دانشکدهها و گروههای مهم علمی این دانشگاه مشغول فعالیت هستند، برای همیشه زنده بماند. ویلیام سی هایزر، از دوستان دیرین وی در موزه هنر متروپولیتن، نسخه پیش از چاپ آن استاد را در مورد «مصر باستان» برای نشر در اثر پیش روی، تهیه و ویراستاری کردند.
فهرست
پیش¬گفتار
فصل یکم: مصر باستان
الف) سرشت اسناد برای واکاوی مفهوم تاریخ
ب) اسناد تاریخی
ج) اسطورههای آفرینش و سایر اسطورهها
د) نسخههای جدید از نوشتههای متأخر
ه) نتیجهگیری
فصل دوم: بینالنهرین باستان
الف) چیستی ِمسأله
ب) زمینه کلیِ فرهنگی
۱) تمدن
۲) مذهب
۳) حکومت
ج) سرشت منابع
د) گذشته و نگرش بینالنهرینی
ه) دیدگاه¬های سنتی درباره مفهوم گذشته
و) فالنامهها و مناجاتنامههای ایزدی
ز) مفهوم تاریخ در ادبیات حکیمانه
فصل سوم: ایران باستان
الف) پیش¬درآمد
ب) زمینه تاریخی
ج) کورش «پدر» و بازنویسی تاریخ
د) داریوش «دوره¬گرد» و بازساختنِ تاریخ
ه) بازگشت به انگارههای کهن
فصل چهارم: بنیاسرائیل
الف) سرشت منابع
ب) انگیزه¬ها و جهت¬گیری¬ها در روایتهای آغازین
ج) نخستین تاریخنگاران و پیامبران
د) تاریخنگاران منابع تثنیه
ه) پیامبران و تاریخنگاران (بعد از تبعید در بابِل)
و) برداشت آخرالزمانی از تاریخ
ز) خلاصه
فصل پنجم: مشرق در دوره یونانمداری
الف) دوره آغازین
ب) تاریخنگاری یونانی
ج) در جست¬وجوی صلح
د) راه رهایی مصریان
ه) شهرهای نوپدید
و) توان و انحطاط
ز) بلای روم
ح) ذهنیت تازه
فصل ششم: مسیحیت آغازین
الف) چارچوب بحث و روش پژوهش
ب) اعلان مسیح به نزدیک¬شدن فرمانروایی خدا
ج) دستیابی به رستگاری در توسل به مسیح و درک زمان
۱) پُولس
۲) نویسندگان اناجیل همنوا
۳) نامه به عبرانیان
۴) تأخیر درحضور (پاروسیا) و مسأله تاریخ
۵) تاریخ از دیدگاه یوحنا
د) خلاصه و مروری بر مفهوم تاریخ
فصل هفتم: مسیحیت آبایی
الف) مسیح و پایان تاریخ
ب) تأخیر در بازگشت (رجعت)
ج) آفرینشهای متوالی نه چرخههای آفرینش
د) پیوستگی تاریخی: مشیت کلیسایی و ماقبل کلیسایی
ه) تاریخ سکولار
فصل هشتم: صدر اسلام
الف) مقاومت دربرابر اصلاح
ب) عربیت
۱) دغدغه گذشته، تبارشناسی قبیلهای و پیوندهای مشترک قبایل
۲) انتقام، ثبت ایام، عصبیت
ج) زمانِ مقدر و سرنوشتساز
۱) یکتاپرستی و تاریخ جهان
۲) عربیت و اسلامیت، آمیختگی ایدئولوژیها
د) خلق¬وخوی زمانه
۱) یادکرد نیاکان: جهاد مطلق
۲) یاد خدا
۳) شکل جدیدی از انساب
ه) گستره تحقیق
فصل نهم: مفهوم تاریخ در مشرق¬زمین (از نگاه قرن بیستم)
الف) سده بیستم: مفهوم تاریخ
۱) آگاهی تاریخی ما
۲) مسائل خاص و مورد بحث
ب) ایده تاریخ در شرق باستان
۱) وحدت و گوناگونی
۲) یونان و یونانمداری
۳) مصر، بینالنهرین و ایران باستان
۴) بنی¬اسرائیل (یهود)، صدر مسیحیت و صدر اسلام
یادداشتها
نمایه