انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب «قوم ‏پزشکی: مروری بر فرهنگها و خرده فرهنگهای پزشکی»

پاملا آیرین اریکسن

ترجمۀ انیس صائب

پیش‏گفتار

 

پاملا اریکسن ازجمله انسان‏شناسان برجسته‏ ی معاصر است که تاحدودی ایران و ساختار پزشکی آن را می‏شناسد. البته شاید نه به اندازه‏ ی انسان‏شناسان نامداری چون بایرون گود و یا نانسی شفرهیوز، اما همین شناخت نسبی نیز باعث شده تا افق دید جامع‏تر و شفاف‏تری نسبت به جوامع به ‏اصطلاح خاورمیانه‏ ای و عناصر فرهنگی دخیل در زندگی روزمره ‏ی مردمان این مناطق در قیاس با جوامع مثلاً آمریکای لاتین یا شرق‏دور داشته باشد. اریکسن هم دکترای انسان‏شناسی دارد و هم دکترای بهداشت عمومی و استادتمام رشته‏ ی انسان‏شناسی پزشکی در دانشگاه کانکتیکات می‏باشد. او سردبیر پیشین مجله ‏ی معتبر «فصلنامه‏ ی انسان‏شناسی پزشکی» بود و عمده ی تحقیقاتش متمرکز بر بهداشت و سلامت تولیدمثل نزد اسپانیایی‏ تبارهای آمریکا بوده است. علاوه ‏براین، او در میدان‏های تحقیقی چون هند، نپال، فیلیپین و اکوادور نیز کار کرده است. وی در همکاری با مریل سینگر دو کتاب مرجع در حوزه ی انسان‏شناسی پزشکی تدوین و تألیف کرده است. او همواره در کنفرانس‏ها و مصاحبه هایش دغدغه و علاقه ی اصلی خود را حوزه ی قوم‏پزشکی و با رویکردی نسبتاً مستقل از انسان‏شناسی پزشکی عنوان می‏کند. او کتاب مشهور درسی خود را به نام قوم‏پزشکی در سال ۲۰۰۸ منتشر ساخت. اریکسن در این کتاب (که ترجمه ی فارسی آن تقدیمتان شده است) سعی دارد مفاهیمی پایه در این حوزه را برای خوانندگان روشن سازد. او قبل از هر چیز به خودِ اصطلاح «قوم‏پزشکی» می‏پردازد و تلاش دارد این اصطلاح را بشکافد و ابعاد آن را معرفی کند.

اساساً قوم‏پزشکی عرصه‌ای از انسان‏شناسی است که به مطالعۀ عقاید جوامع مختلف درخصوص بیماری و سلامت می‌پردازد، ازجمله اینکه مردم دربارۀ سلامت ‏بودن و مداواشدن چگونه تفکر می‌کنند. اصطلاح «قوم‏پزشکی» در متون آکادمیک دارای معانی گوناگون است. مثلاً در متون انسان‏شناختی آمریکایی، بخش «پزشکی» در اصطلاح «قوم‏پزشکی» معمولاً ارجاع دارد به دانش و ایده‌های مربوط به سلامتی و مراقبت‌های بهداشتی. اما در متون اروپایی و نیز زیست‌‏شناختی، بخش «پزشکی» این اصطلاح بیشتر ارجاع دارد به تجویز دارو یا اعمال درمانی. درحقیقت، واژه ی پزشکی نه در زبان فارسی و نه در زبان انگلیسی تعریفی یکسان و ثابت و مشخص ندارد و معانی‌ای که از آن مستفاد می‌شود حوزه‌ای گوناگون را از بهداشت و سلامت گرفته تا بدن، علل بیماری، تشخیص، پیشگیری و درمان پوشش می‌دهد. حال هریک از این حوزه ها که مشمول دانش «پزشکی» می‌شوند نزد فرهنگ‌های گوناگون دارای معانی و توصیفات گوناگونی هستند که این همان تعریف قوم‏پزشکی است.

هر جامعه‌ای دارای یک نظام پزشکی، به‌عنوان بخشی از فرهنگ خود، می‌باشد؛ که غالباً از سوی انسان‏شناسان قوم‏پزشکی نامیده می‌شود. به بیان ساده، هر نظام قوم‏پزشکی از سه بخش تشکیل شده است: ۱) یک چهارچوب شناختی دربارۀ علت مریضی (سبب‏شناسی)؛ ۲) روش‏ها و اقدامات تشخیصی؛ و ۳) بکاربردن مداواهای مناسب. تشخیص و مداوا در یک مسیر رفت‏و‏برگشت در تعامل با هم هستند؛ یعنی اگر مداوایی موفق نبود، تشخیص تغییر داده می‌شود و نوع دیگری از مداوا آزمایش می‌شود.

قوم‏پزشکی دو هدف بنیادین دارد: یکی آنکه به بررسی دانش و نظریات مرتبط با بهداشت و سلامت مردمی که در یک فرهنگ زندگی می‌کنند و آنها را می‌آموزند و به‏ارث‏می‏برند، می‏پردازد. این اطلاعات پایۀ فهم منطق و دیدگاه حاکم بر مسائل پزشکی و اینکه آن مردمان چگونه مریضی‌های خود را توضیح داده و درمان می‌کنند، می‌سازد. دومین هدف قوم‏پزشکی ترجمه و انتقال این آرا و دیدگاه‌های پزشکی است. ما صرفاً به دنبال فهم تفکرات پزشکی یک گروه خاص نیستیم، بلکه می‌خواهیم آرای فرهنگ‏های مختلف متعامل با یکدیگر را طی یک فهم منطقه‌ای و جهانی به قیاس بنشینیم. ترجمه و انتقال دانش قوم‏پزشکی منجر به بهبود خدمات بهداشتی و درمانی آن جامعه مورد مطالعه‏ می‏شود و درعین‌حال سایر جوامع، ازجمله جوامع غربی، را با روش‌های متفاوت و دگراندیش در امر پزشکی آشنا می‌سازد.

گاه پزشکی را با زبان، موسیقی و سیاست مقایسه می‌کنند، چراکه آن نیز زیرمجموعه‌ای است از فرهنگ و در آن جایگاهی برای خود دارد. برای همین است که مثلاً می‌گویند پزشکی بریتانیایی، پزشکی باواریایی، پزشکی فرانسوی، پزشکی ماسایی، پزشکی اسلامی، پزشکی مایایی، پزشکی یونانی و غیره. هر اجتماعی سبک و سیاق خود را در امور پزشکی دارد یا درواقع فرهنگ پزشکی خاص خود را دارد. باورهای اهالی این اجتماع درخصوص بدن و علل وقوع مریضی و ناخوشی درکنار هنجارهای جمعی که چه‏موقع، چه‏کسی و اصلاً چرا باید دنبال یاری‏گرفتن از نظام پزشکی بود، همان «فرهنگ پزشکی» یا بهتر است بگویم «قوم‏پزشکی» را شکل می‌بخشد.
درست مثل گویش‌های زبانی، این باورهای قوم‏پزشکی نزد اجتماعات مرتبط باهم به اشتراک گذاشته می‌شوند و گاه حتی در میان فرهنگ‏های بسیار نزدیک به‏هم نیز، تفاوت‏هایی در نگرش‌های بهداشتی و پزشکی دیده می‌شود. شاید پربی‏راه نباشد اگر بگوئیم به اندازۀ تعداد فرهنگ‌ها و خرده‏فرهنگ‌های موجود در جهان، ما دیدگاه‌های پزشکی یا همان قوم‏پزشکی منحصربه‏فرد داریم. هر نوع نظام پزشکی (ازجمله نظام پزشکی غربی) و هر شاخه و انشعاب از این نظام‌های پزشکی، خود آبشخور مطالعات قوم‏پزشکی خواهند بود.
قوم‏پزشکی شامل هم بخش شناختی است و هم بخش رفتاری. بخش شناختی آن حول نظریه‌های سبب‏شناسی و علت‌یابی مریضی‌ها می‌گردد. معمولاً این نظریه‌ها شامل یکسری دسته‌بندی بر پایۀ عامل مسبب می‌شود. درواقع، همین مطالعه بر روی دانش فرهنگی درخصوص مریضی و رابطه آن با تشخیص‌های افتراقی و نیز اعمال درمانی، قوم‏پزشکی نامیده می‌شود. بخش رفتاری آن نیز شامل تعاملات اجتماعی درمانگر و بیمارانش در یک بستر اقتصادی و فرهنگی است. در اینجا سازوکارهای اجتماعی که درمانگر در آنها تعلیم دیده و پرورش یافته، تقسیم وظایف میان درمانگران و سازماندهی نمادهایی که خدمات پزشکی را به اعضای جامعه ارائه می‌دهند، همگی بخش‌های مهمی از این نظام‌های پزشکی محسوب می‌شوند. هرچه جوامع از لحاظ امکانات فناوری ساده‌تر باشند، نظیر طوایف و قبایل، شمن‌ها نقش درمانگران اصلی را بازی می‌کنند و نظام پزشکی در این جوامع چنان در مذهب محلی ادغام شده که تقریباً از هم قابل‏افتراق نیستند.
اما در جوامع پیچیده از لحاظ فناوری، نظام پزشکی اولیه غالباً سکولار است. از مشخصات این جوامع پیچیده این است که غالباً همزمان چند نوع نظام یا سنت پزشکی در آنها فعال است که این حالت تکثرگرایی پزشکی نامیده می‌شود.
همان‏طور که پیش‏تر گفته شد، زیست‏پزشکی قوم‏پزشکی فرهنگ غربی است. از نگاه انسان‏شناسان زیست‏پزشکی یعنی کاربرد سنت‌های علمی و روش‌های مبتنی بر فناوری جهت تشخیص و درمان. این سنت یک سنت نسبتاً جدید محسوب می‌شود که اساس آن بر فناوری است و غالباً نیز در امر درمان بسیار موفق است. این سنت که پیش‏تر به پزشکی آلوپاتیک مشهور بود، با سرعت شتابزده‌ای هم از نظر علمی و هم از نظر فناوری پیشرفت کرد و موفقیت‏های چشمگیرش نوعی اعتبار و حیثیت حرفه‌ای برای زیست‏پزشکی و پزشکان فعال در آن به ارمغان آورد. این نظام علمی یک نظام یکپارچه، جهان‏‏شمول و بین‌المللی می‌باشد، اما فارغ از فرهنگ نیست و ابعاد فرهنگی و معرفت‏شناختی آن از سوی انسان‏شناسان پزشکی مورد مطالعه قرار می‌گیرد. همچنین، مطالعه و مشخص‏کردن تفاوت‌های ملی و منطقه‌ای در عملکرد زیست‏پزشکی از دیگر فعالیت‌های انسان‏شناسان پزشکی در این عرصه است: مثلاً تفاوت دیدگاه‌های مکاتب زیست‏پزشکی آمریکا با اروپا در تعبیر و تفسیر بیماری‏هایی چون شیزوفرنی یا فشارخون پایین و یا شیوه‌ها و سبک‌های گوناگون در اعمال جراحی. وقتی به کل این پارادایم به چشم یک نظام فرهنگی نگریسته می‌شود، می‌بینیم که زیست‏پزشکی هم یک نوع قوم‏پزشکی است در کنار سایر قوم‏پزشکی‌ها.
مثل سایر حوزه‌های انسان‏شناسی که با پیشوند «قوم» سروکار دارند، در قوم‏پزشکی در وهلۀ اول توجه به دیدگاه «امیک» (نگاه از درون؛ یعنی نگاه اعضای خودِ یک فرهنگ) جلب می‌شود. درک این دیدگاه برای کسی که به آن فرهنگ تعلق ندارد و از بیرون به قضایا می‌نگرد بسیار دشوار است. نگاه یک غریبه از بیرون (دیدگاه اتیک) با بودن در میدان تحقیق و تعامل دائم با اعضای بومی جهت درک الگوهای رفتاری و شناختی ایشان در قبال مسائل بهداشتی و پزشکیشان می‌تواند به دیدگاه امیک نزدیک شود.
فهم و درک معانی پدیده‏هایی چون «بیماری»، «مریضی»، و «ناخوشی» جداً مورد توجه اریکسن بوده؛ به‏طوری‏که در سراسر کتاب خود سعی داشته هر یک از این اصطلاحات را به درستی در معنای خاص خودشان بکار برد و از خَلط آنها با یکدیگر بپرهیزد.
یکی از انسانی‌ترین موضوعات در مباحث قوم‏پزشکی و انسان‌‏شناسی پزشکی، تفاوت قائل‏شدن میان «بیماری» و «مریضی» (ناخوشی) است. بیماری را بروز بیرونی، بالینی و عینی هرگونه اختلال عملکرد فیزیکی یا عفونت ناشی از عوامل عفونت‌زا تعریف کرده‌اند. مفهوم بیماری یک جزء بنیادین در زیست‏پزشکی محسوب می‌شود، تاجایی‏که سازمان بهداشت جهانی یک تقسیم‌بندی و دسته‌بندی جامع رسمی و بین‌المللی را از همۀ بیماری‏ها و براساس عوامل مسبب آنها تنظیم کرده است که مدام به‏صورت دوره‌ای اطلاعات آن به‌روز می‌شود. نظیر همین کار نیز درخصوص اختلالات روانی از سوی انجمن روان‌شناسی آمریکا صورت می‌گیرد. بنابراین، بیماری فارغ از هرگونه نگاه فرهنگی، به‌عنوان یک اختلال قابل‏مشاهده، ارگانیک و پاتولوژیک در سیستم‏ها و ارگان‏های بدن تعریف می‌شود.
در مقابل آن، مریضی درک شخصی یا تجربۀ زیستۀ بیمار است از حس مریض یا ناخوش‏بودن خود، که از سوی جامعه به‌عنوان یک بیماری قلمداد نمی‌شود یا دست‌کم مورد اعتنا واقع نمی‌گردد. مطالعۀ مریضی یعنی بررسی مشکلات شناختی، اداراکی و روانی و اجتماعی بیمار مثل بدنامی، ننگ، انگ. بیماری یک پدیدۀ بیولوژیک (زیست‏شناختی) است درحالی‏که مریضی شامل ابعاد و جوانب اجتماعی و روان‏شناختی می‌شود.
در یک اجتماع، گسترش بیماری و مریضی به‌طور کامل همپوشانی ندارد. خیلی از افراد هستند که بیمارند اما ابداً حس مریضی ندارند یا اصلاً مطلع از بیماری خود نیستند (مثل فشارخون بالا)، یا بسیاری دیگر هستند که مکرراً به پزشک مراجعه کرده و احساس مریضی و ناخوشی دارند، اما هیچ‌گونه بیماری خاصی در آنها یافت نمی‌شود. در زیست‏پزشکی اگر فردی احساس مریضی کند و حتی نشانه‌هایی نیز از ناخوشی بروز دهد، اما هیچ بیماری قابل مشاهده‏ای نداشته باشد، فوراً گفته می‌شود که مشکل او روان – تنی (پسیکوسوماتیک) است و برای آن علل روانی درنظرمی‌گیرند. هرچند این اصطلاح امروزه تقریباً جا افتاده و خیلی استفاده می‌شود، اما در بسیاری موارد زدن برچسب پسیکوسوماتیک به یک احساس ناخوشی چندان واقعی نیست، چراکه این واقعاً ذهن بیمارشده یا مختل وی نبوده که منجر به ایجاد اختلالاتی در بدنش شده است. این نوع برچسب‏گذاری‏ها باعث می‌شود تا بیمار به‏خاطر اینکه خودش مسبب بروز نشانه‌های مریضی‌اش بوده، مورد سرزنش قرار گیرد. این منطق زیست‏پزشکی که تحت لوای بیماری‏های روان – تنی به افتراق کامل بیماری – مریضی می‌پردازد، یکی از موضوعات اصلی در تحلیل‌ها و مطالعات انسان‌‏شناسی پزشکی محسوب می‌گردد.
بحث «درمان»، «علاج» و «مداوا»ی بیماری‏ها و مریضی‏ها و ناخوشی‏ها، بخصوص امراض مزمن و سخت‏علاج، از دیگر مباحثی است که اریکسن از جنبه‏های مختلف به‏طور مفصل به آنها پرداخته است. او حتی جهت تبیین جایگاه باورها و اعتقادات عرفی و مذهبی در سبب‏شناسی بیماری‏ها و مریضی‏ها نزد فرهنگ‏های مختلف، دست به توصیف دیدگاه‏های ادیان بزرگ و تشریح آنها برای مخاطب زده است و متعاقباً رفتارها و کردارهای بیماران از فرهنگ‏های گوناگون را در قبال سازوکارهای درمانی و جادویی و شفابخشی به تحلیل نشسته است.
علاج بیماری یک روند زیستی – روانی – اجتماعی است. این موضوع در کنار بحث «مریضی» و ناخوشی در انسان‏شناسی پزشکی حائز اهمیت است. شفا درواقع روند بهبود خودبه‏خودی بدن است، هرچند معمولاً معانی گنگ و نامفهومی از آن مستفاد می‌شود. اینجا نیز فرق زیست‏پزشکی در این است که به‏جای شفا یا علاج بدن، صرفاً علائم را درمان می‌کند و این کار را با پیشرفت روزافزون فناوری از طریق برداشتن، اصلاح یا نابودکردن بافت‏ها انجام می‌دهد. پس از این اقدامات و مداخلات، بدن نیازمند زمان، استراحت، تغذیه مناسب و حمایت اجتماعی است تا سیر درمان و معالجه کامل شود. این سیر کامل نمی‌شود مگر آنکه یکسری حقوق و مسئولیت‏ها در کنار نقش مریض و بیماربودن، مراعات گردد.
از طرفی بیماری‏های زیادی وجود دارند که مزمن هستند و به‏راحتی درمان نمی‌شوند، و باید آنها را مدیریت کرد و به بیمار آموزش داد که چگونه با بیماری خود مواجه شود. در این موارد، علاج معنای دیگری می‌یابد، چراکه شخص رنجور می‌باید شکل و مسیر زندگی خود را به کل تغییر دهد. معمولاً بیماری‏های مزمن دوره‌های طولانی‏مدت از عود و فروکش دارند. مواجه‏شدن با این‏دسته از مریضی‌ها تنها یک روند روان‏شناختی برای فرد بیمار نیست، بلکه واحدهای بزرگ‏تر اجتماعی را نیز درگیر می‌سازد. در این‏میان نقش حمایت اجتماعی حائز اهمیت فراوان است. هرچه این حمایت و درک متقابل (ازجمله از سوی پزشک و تیم درمانی) بیشتر باشد، احتمال بهبودی یا دست‌کم توفیق انطباق‏یافتن با روند مزمن آن، بیشتر خواهد شد.
معمولاً باور به شفا بخشی از ساختار فرهنگی مذهب و اعتقادات را می‌سازد. انسان‏شناسان بر این نظرند که مذهب، در معنای وسیع کلمه، بعد جهان‌شمول همۀ فرهنگ‏ها‌ست. مذهب شامل باورهایی است که به مردم کمک می‌کند تا هنگام بزنگاه‌های بحرانی نظیر بیماری و مرگ احساس آرامش کنند. همچنین مذهب در کنار نظام باورها تشکیل شده از آیین‌ها و مناسک ویژه. هدف این مناسک دادن قوت‏قلب به بیماران و حس سلامتی به آنهاست که از طریق یاری‌خواهی از نیروهای الاهی و شفابخش در تلاش برای کاستن از عوارض و خطرات بیماری هستند. حتی در جوامع ساده‌تر از لحاظ فناوری، به دشواری می‌توادن میان پزشکی و مذهب افتراق قائل شد.
باور به شفا شامل سه عامل اجتماعی مجزا از هم می‌شود. درواقع روند شفایابی نیازمند باورها و اعتقادداشتن در سه سطح مختلف است. یکی آنکه، درمانگر باید به توان و قدرت خود در امر شفادادن باور داشته باشد، یا دست‌کم به‏طور نمادین خود را صاحب چنین دانشی معرفی کند. دوم آنکه، بیمار باید به قدرت و توان درمانگر باور داشته باشد. این باید زمانی تقویت می‌شود که طلب بهبودی و درخواست کمک، عملکردی از ایمان تلقی شود. سوم و مهم‏تر از همه اینکه، جامعۀ مربوطه نیز به توان و قدرت درمانگر و نیز امکان‌پذیربودن بهبودی بیمارشان باور داشته باشد.
در این‏میان، نقش و جایگاه درمانگران حائز اهمیت بسیار است که اریکسن به آن و نیز ویژگی‏های روش‏های بکاررفته از سوی درمانگران توجه نشان داده است. درمانگران دارای دانش خاصی هستند. اعمال و روش‏های اجرایی تک‌تک درمانگران، جدا از نظام پزشکی کلی، قابل بررسی و مطالعه است. در مطالعات قوم‏پزشکی اما، تأکید بر نظریه‌های موجود درخصوص دسته‌بندهای سبب‏شناختی، روش‏های تشخیصی و نیز درمانی است. اما در بسیاری از نظام‌های قوم‏پزشکی، موارد فوق‌الذکر به‏اصطلاح کدگذاری نشده‌اند و اعمال صورت‏گرفته در این نظام‏ها شدیداً به ویژگی‏های فردی شخص درمانگر بستگی دارد. در این موارد دانش درمانگر (یا شمن) به دیگران منتقل نمی‌شود و نامبرده دارای روابط شخصی با ارواح خاص می‌باشد. دانش پزشکی درمانگر محصول تجربیات و نیز شرح‌‏حال فردی خود اوست و روش‏ها و نظریات او ممکن است تلفیقی به‌شدت متناقض از انواع باورها و نظام‌های اعتقادی باشد.
اساساً درمان، چه نوع زمینی آن چه نوع روحانی آن، عناصر مهمی از منسک و نمایش را در خود داراست. گسترۀ این موضوع از گرفتن تب یک بیمار با تب‏سنج است تا سنجش فشارخون با بستن کیسۀ دستگاه فشارسنج به دور بازوی فرد که همگی از دید بیمار رفتارهای آیینی محسوب می‌شود، چراکه کاربران این رفتارها، یعنی درمانگران، هم دانش ویژه‌ای دارند و هم از طریق روش‌های ویژه مثل بکارگیری فناوری، پوشیدن لباس‏های خاص، و بهره‌گیری از زبان و اصطلاحات خاص، به‌طور نمادین خود را از سایرین و بیماران متمایز می‌سازند. فعالیت در یک نظام قوم‌‏پزشکی، به معنای کاربست صحیح این نمادهاست جهت رسیدن به باورهایی که در بالا به آن اشاره شد. بنابراین، یک آیین شفا را می‌توان از جنبۀ نمایشی و تئاترگونۀ آن توصیف کرد. رمزوارگی از مهم‏ترین عناصر انجام آیین‌های شفا و مناسک درمانی در سراسر جهان می‌باشد. آوازخوانی، رقص، طبل‏کوبیدن و وردخوانی بخشی از این آیین‌ها هستند.
بسیاری از نظام‌های قوم‏پزشکی علاوه بر مناسک، شامل تجویزهای گیاهی نیز هستند. این داروهای سنتی بسیار کهن هستند و فرمول آنها معمولاً استاندارد نیست. استفادۀ معنادار از نمادها توسط درمانگر، نقش اساسی را در وجهۀ وی ایفا می‌کند. همۀ درمانگران لوازم و وسایل ویژه‌ای برای کار خود دارند و از اورادی استفاده می‌کنند که بخش جدایی‏ناپذیر عملکرد ایشان محسوب می‌شود. همۀ این نمادها و نمادپردازی‏ها به منظور ایجاد ارتباطی معنادار میان مریضی و سیر درمان آن است. نمادها نشانگر دانش برتر و مسلط درمانگر است. خلسه، آواز و مشاوره ازجمله مهارت‏های ویژۀ درمانگران است. مشاوره ممکن است با موجودات ماورای طبیعی باشد. خلسه به درمانگر اجازه می‌دهد تا مستقیماً به سایر حوزه‌های موجود ورود کند. نقش دارونماها و زهرنماها نیز بسیار اهمیت دارد. اینجاست که اهمیت تأثیر باورها را می‌توان دید. این تأثیر خود متأثر از نوع نگاه، باورها و ادراک هم بیمار و هم درمانگر است.
کتاب قوم‏پزشکی یکی از نخستین گام‏ها در شناساندن این دانش به جامعه فرهیخته ایرانی می‏باشد که گرچه در اصل از سوی پاملا اریکسن برای دانشجویان دوره کارشناسی رشته انسان‏شناسی تألیف شده، اما سایر مخاطبان علاقه‏مند نیز از مطالعه آن بهره فراوان خواهند برد. در پایان از مترجم گرامی سرکار خانم انیس صائب که پیشنهاد مرا جهت ترجمه این اثر مهم پذیرفتند سپاس‏گزاری می‏کنم و امیدوارم با ارائه تألیفات و ترجمه‏های بیشتر در حوزه دانش انسان‏شناسی پزشکی، گامی مهم در ارتقا و اعتلای سطح فرهنگ بهداشت و سلامت جامعه ایران برداریم.

 

پیش‏گفتار

فصل ۱. قوم‏پزشکی چیست؟
انسان‏شناسی و قوم‏پزشکی
نظام‌های پزشکی
عناصر نظام‌های پزشکی
بخش‏های مراقبت سلامتی
سلامتی: بیماری و درمان، ناخوشی و علاج
نتیجه‏گیری

فصل ۲. خاستگاه‏های تاریخی نظام‌های پزشکی
نظام‌های پزشکی و راهکارهای معیشتی
عصر پارینه‌سنگی زبرین
تغییر وضعیت به کشاورزی و وضعیت‏های اولیه
تمدن‏های اولیه: بین‏النهرین و مصر
سنت‌های بزرگ تاریخی پزشکی
طب آیورودا
طب سنتی چینی
طب یونانی و رومی
طب یونانی-رومی و یونانی-اسلامی
مقایسه ی سنت‌های بزرگ طبابت
اروپای قرون‌وسطی
جوامع صنعتی و مدرنیته ی جهانی
انتقال جمعیت
گذار سلامت
بیماری‌های هم‏نیروبخش
نتیجه‏گیری

فصل ۳ . علت بیماری چیست؟
نظریه‌های علت بیماری
علل شخص‏گرا و طبیعت‏گرای بیماری
نظریه‌های رایج عوامل بیماری در نظام‌های غیرزیست‏پزشکی
تعادل بدن
تعادل سردی-گرمی
تعادل انرژی
احساسات مفرط
تعادل میان فرد و دنیای اجتماعی، طبیعی و معنوی
اعتقادات مرتبط با بدن
اعضا
خون
آلودگی و بیماری مسری
مواد خوردنی
رابطه ی جنسی
وراثت
جوانی و کهنسالی
جهان طبیعی
گیاهان و جانوران
حشرات و انگل‏ها
رفتار و کردار ناشایست
شرارت
خشونت فیزیکی و روانی
جادوگری و شمنیسم
جهان مافوق‏طبیعی
خداوند و خدایان
سرنوشت، بخت و ستارگان
ارواح، شیاطین، دیوان، اجنه، اشباح و دیگر موارد
علیت چندگانه
نتیجه‏گیری
فصل ۴ . جغرافیای نظریه‌های عوامل بیماری
نظریه‌های عوامل بیماری/مریضی در سوابق قوم‌نگاری
گونه‌های منطقه‌ای
گرایش‌های معاصر در نظریه‌های عوامل بیماری
جوامع معاصر غربی، ادیان ابراهیمی و زیست‏پزشکی
سنت ادیان ابراهیمی در غرب
رقیبان زیست‏پزشکی در غرب
آفریقای معاصر
آمریکای لاتین معاصر
خاورمیانه
آسیا
شرق آسیا
آسیای مرکزی و سیبری
غرب آسیا
جنوب شرق آسیا
جزایر اقیانوس آرام
سندروم‌های فرهنگی [وابسته به فرهنگ]
نتیجه‌گیری

فصل ۵. درس‌های درمانی از قوم‏پزشکی
قوم‏پزشکی‌ها به ما چه می‌گویند؟
منظور درس‌های قوم‏پزشکی از صلاحیت فرهنگی در مراقبت‌های زیست‏پزشکی چیست؟
آینده ی قوم‏پزشکی‏ها

منابع

نمایه