طغرل احراری، عنقاشکار تاجیک
معرفی دو کتاب در زمینۀ شاعر تاجیک، طغرل احراری (۱۸۶۵ ـ ۱۹۱۹)
نوشتههای مرتبط
۱ ـ دیوان طغرل احراری. تصحیح نورزاد، نشر خراسان ـ مدیا، خجند تاجیکستان، ۲۰۱۵.
همزمان با دوره قاجار که در کنار تغییر و تحول سبک زندگی و تفکر ایرانیان، شعر ایران هم کمکم از سبک دوره بازگشت پا به دوره نوگرایی شعر مشروطه میگذاشت، در مناطق فارسیزبان همسایه همچنان سبک معروف به هندی به حیات خود ادامه میداد، هرچند این کشورها نیز از آتش جنگ جهانی اول و درگیریهای داخلی در امان نبودند. یکی از پاسداران سبک هندی در این دوره، محمد نقیبخان طغرل احراری، شاعر فارسیزبان تاجیکستان است.
طغرل در سال ۱۸۶۵ میلادی در روستای زاسون درّه فَلغَر (ناحیۀ عینی امروزی) در شمال تاجیکستان متولد شد؛ اجداد طغرل از اهالی سمرقند بودند و نسب او به خواجه ناصرالدین احرار ولیّ، عارف معروف طریقت نقشبندیه (۸۰۶-۸۹۵ ه. ق) میرسد. او در سنین جوانی پس از تحصیل دانشهای زمانه خود در سمرقند و بخارا، به شاعری روی آورد. دیوان وی که در زمان حیاتش در شهر کاگان در ولایت بخارا (در ازبکستان کنونی)، به سال ۱۹۱۶ میلادی، به همت ملا احمدخان رونق، چاپ و منتشر گردید، شامل بیش از سیصد غزل و چندین شعر در قالبهای مستزاد، مخمس، مسدس، ترجیعبند، قصیده و مثنویهای کوتاه است.
هرچند طغرل در شعرش به طرق مختلف خود را پیرو بیدل دهلوی (شاعر بزرگ سبک هندی ۱۰۵۴-۱۱۳۳) میداند اما زبان او از پیچیدگی شعر بیدل فاصلۀ زیادی دارد و شعرش بیشتر آمیزهای از سبک عراقی و هندی است.
در اواخر حیات این شاعر بزرگ، مناطق فارسیزبان سمرقند و بخارا که در تصرف امپراطوری روسیه بودند، درگیر بحران جنگ جهانی اول شدند. در سالهای آخر جنگ، کمکم ارتش سرخ کمونیستی وارث امپراطوری روسیه شد و بعد شمال تاجیکستان را هم به کشور تازهتأسیس اتحاد جماهیر شوروی افزود.
طغرل در ابتدای حضور کمونیستها با آنها همکاری کرد اما بعد از شکست ایشان از دسته مجاهدین باسمهچی، مورد سوءظن قرار گرفت و در سال ۱۹۱۹ میلادی از سوی سربازان ارتش سرخ تیرباران شد. آرامگاه این شاعر نامی در روستای زاسون شهرستان عینی در شمال تاجیکستان قرار دارد.
شوربختانه درباره شعر طغرل، آثار کمی در ایران به چاپ رسیده و تاکنون کتابی از او روانه بازار ایران نشده است. از جمله آثاری که درباره اشعار طغرل در تاجیکستان منتشر شده است، کتاب «کاروان محبت» است که بههمت اسرار رحمان در سال۱۹۹۰ (۱۳۶۹ خورشیدی) در شهر دوشنبه منتشر شد؛ و نیز «نوای کبریا» که در سال ۲۰۱۴ میلادی با تصحیح اسرار رحمانفر و میرزا شکورزاده (نشر ادیب، دوشنبه، تاجیکستان).
در روز یکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۴ برابر با ۱۸ اکتبر سال ۲۰۱۵ یکصد و پنجاهمین سالروز تولد طغرل را در تاجیکستان گرامی داشتند، در همین سال (۲۰۱۵) دیوان اشعار نقیبخان طغرل احراری با دو خط فارسی و سیریلیک با تصحیح، توضیحات و پیشگفتار «نورعلی نورزاد»، مدیر کرسی ادبیات کلاسیک دانشگاه خجند از سوی انتشارات «خراسان- مدیا» در شهر خجند انتشار یافت.
نشر جدید دیوان طغرل احراری دربردارنده ۳۳۱ غزل، ۱۱ قصیده، ۱۲ مخمس، ۵ مسدس، ۱ مثمن، ساقینامه، نوروزنامه، چند مثنوی کوتاه، مثنوی ناتمام لیلی و مجنون و ۹ رباعی است.
این دیوان، دارای کاغذ گلاسه رنگی، با کیفیت عالی و شامل ۷۹۲ صفحه است. علاوه بر مقدمۀ دو خَطۀ مفصل مصحح، از صفحات ۷۵۱ تا ۷۸۸ نیز شامل ۴۰۴ توضیح وی بر بخشهای مختلفی از کتاب است اعمّ از توضیح نسخهشناسی شعرها یا ابیات است. مثلاً شعری یا بیتی در کدام چاپ از دیوان یا جُنگ هست یا نیست.
چنانچه از مقدمه دکتر نورزاد بر این تصحیح تازه برمیآید، دیوان طغرل احراری با تصحیح ایشان، بر اساس دیوان چاپ سنگی منتشر شده به سال ۱۹۱۶ میلادی در شهر بخارا و با مقابله با اولین نشر چاپی دیوان طغرل با حمایت سفارت ایران در دوشنبه در سال ۲۰۱۱ میلادی با تصحیح میرزا شکورزاده و دومین نشر با عنوان «نوای کبریا» در سال ۲۰۱۴ میلادی و همچنین با تکمیل بخشهای ناقص، به کمک اشعار تازه یافته شده و نیز تصحیح غلطهای چاپهای پیشین، تهیه شده است.
زادگاه این شاعر تاجیک اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، روستای زاسون در ولایت سغد در ناحیه فلغر (عینی) تاجیکستان است که مزار وی نیز در همانجاست. در سال ۲۰۱۵ همزمان با نشر این دیوان تازه، خانه موزهای هم برایش تعبیه شد.
۲ ـ گزیدهاشعار طغرل احراری
(از مجموعۀ «کاروان شعر قاجار»، دفتر دوم)، گردآورنده: مهدی شعبانی، نشر حوا (تهران، ۱۳۹۵). دفترهای دیگر عبارتاند از گزیده اشعار ایرج، عشقی، عارف، قاآنی و…
گزیده اشعار طغرل احراری شامل چهل و دو غزل و یک مستزاد و یک مسدس از این شاعر توانای فارسیزبان است که با استفاده از دیوان او که یکصد سال (۱۹۱۶) پیش بههمت ملا احمدخان رونق در بخارا به چاپ سنگی رسید، گزینش شده است.
نمونه اشعار طغرل از گزیدۀ حاضر:
یک
به عجز از ناتوانیها اگر بردی تو راه آنجا
صدای کوس نوبت زن ز ماهی تا به ماه آنجا
اگر رحمت هوس داری امید از غیر، کوته کن
که غیر از لطف او نبوَد دگر پشتوپناه آنجا
در اینجا کار خود کن دستگاه بندگی داری
که از دستت نمیآید دگر این دستگاه آنجا
شفیعی نیست هرگز با تو غیر از شبنم خجلت
بهجز جوش عرق دیگر نباشد عذرخواه آنجا
شرر در مجمر دل ز آتش شوق محبت زن
که سوزد خرمن صد جرم را یک برق آه آنجا
بهغیراز لطف حق دیگر نباشد دستگیر تو
اگر صدبار سوی دیگری آری نگاه آنجا
مخور جام فریب بزم حسرتخانۀ عالم
که یکسان است در مَسند، گداوپادشاه آنجا
نمیپرسد بهجز بار گنه کس از رهآوردت
نباشد ارمغانی بهتر از روی سیاه آنجا
در این بازار عبرت عرضه ده سامان عصیانت
که جوشد مشتری اندر سر بار گناه آنجا
برای حاصل امکان غرور ماومن تا کی
اگر بشکستی نفس خود، شکن طرف کلاه آنجا
چه خوش گفته است طغرل، حضرت بحر سخن، بیدل:
«به اوج کبریا کز پهلوی عجز است راه آنجا…»
دو
چند روزی در جهان ای عمر، مهمانی بس است
از حصول مدعا آه پشیمانی بس است
آرزوی جاه داری گر ز نقش اعتبار
یاد تعمیر خیالت خانهویرانی بس است
گشتی از درس کمال امروز غافل مر تو را
همچو «یبروجالصنم» یک نام انسانی بس است
چند گویی کز تعلقهای امکان بگذرم
بگذری گر از جهان یک دامنافشانی بس است
گیر در راه طلب از نقش پای او سبق
مر تو را آیینهسان یک چشم حیرانی بس است
تا کجا خواهی کز آشفتن به جمعیت رسم
از تصورهای زلفش یک پریشانی بس است
گر همیخواهی که اسب خویش را فرزین کنی
در بساط نرد غم یک دانه گر رانی بس است
دوش از سیب زنخدانش گرفتی بهرهای
از لب لعلش تو را امروز خوبانی بس است
تا به کی گویی که خوانم دفتر عشاق را
از کتاب محنتش یک سطر اگر خوانی بس است
کعبۀ بیتالله فکر مرا طغرل کنون
از شکار صید معنیها یکی بانی بس است
سه
میکند نظّاره تا بر روی آن طنّاز، رقص
همچو آن طفلی که در گلشن کند در ناز رقص
جلوۀ حسنش کنون در چشم بازم میکند
چون خرام جلوۀ تیهو به چشم باز رقص
دارد از خط لبش پیغمبر حسنش کتاب
طُرفه پیغمبر که میباشد وُرا اعجاز رقص
در خم زلفش دلم امروز میرقصد چنان
همچو آن گویی که سازد پیش چوگاندار رقص
رشک رقّاص است انجام تپشهای دلم
گر کند آن شوخِ رقاصی دمی آغاز رقص
دوش در آهنگ عشاق از نوا میکوفت پا
میکند آن گُلبدن امروز در شهناز رقص
مطربا زیروبم قانون خود را ساز کن
تا نسازد آن پری در انجمن ناساز رقص
دیشبم یکبار رقصیدی کنون بهر خدا
باز رقص و باز رقص و باز رقص و باز رقص
سرّ عشقش طغرل از تمکین دل پوشیده بود
بسکه میرقصد دلم ترسم شود غمّاز رقص
مهدی شعبانی
کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی / shabani364@yahoo.com