فاطمه قدیری
در نظام های انسانی، استفاده از قدرت جسمانی به منظور حفظ بقا و کسب قدرت، بسیار زود آشکار می شود و شکل این ظهور، کاملا طبیعی است و در چارچوبی زیست محیطی تعریف می شود. تفاوت عمدۀ انسان با سایر موجودات، از این لحاظ آن است که او با ساختن «ابزار» از دوران انسان ماهر Homo habilis یعنی در حدود چهار میلیون سال پیش، رابطۀ خود را با طبیعت و در نتیجه رابطۀ خود را با قدرت جسمانی و اندامی خویش، تغییر می دهد و این دگرگونی به نسبت افزایش مهارت انسان در ابزارسازی پیش می رود و شتاب بیشتری می گیرد. تبدیل انسان از یک موجود صرفا «گردآورنده» برای تأمین معاش خود یا از یک شکارچی جانوران کوچک، به یک شکارچی قدرتمند جانوران بزرگ، نه فقط حاصل ابداع و ساخت ابزارهای هر چه قوی تر است، بلکه نیاز به تغییرات بدنی و یافتن مهارت هایی بدنی همچون دویدن، حمل وزنه های سنگین، پرتاب اشیا، وارد کردن ضربه و همچنین مهارت ها و توانایی های اجتماعی، شناختی و زبان شناختی برای سازماندهی شکار و توزیع محصول شکار است که انسان را کاملا دگرگون می کند و به تدریج و به صورت موازی، پدیدۀ جنگ را در کنار پدیدۀ شکار به وجود می آورد و کنشگری جدیدی را می سازد که در بسیاری از تمدن ها به یک ساخت اجتماعی قدرتمند، یعنی جنگجو بدل می شود. در این میان پدیده هایی همچون «بازی» و «ورزش» کارکردهای متفاوت، موازی و بعضا درهم آمیخته ای دارند که از آن میان می توان به سرگرمی، آموزش مهارت ها، انتقال فرهنگ، بدن سازی، ابداع نظم اجتماعی، رشد قدرت ارتباطی میان انسان ها، شناخت طبیعت، شناخت بدن خویش و غیره اشاره کرد.
مراد از علم فوتبال، مجموعۀ فنون، تاکتیک ها و روش های آماده کردن شرایط و ترتیب بازی و اجرای درست و به قاعدۀ آن است.
آنچه مشخص است این است که امروزه فوتبال حرفه ای، یک شغل و فراتر از آن به عنوان یک صنعت سودآور محسوب می شود و از این رو خیلی ها حاضرند نه تنها وقت آزاد که تمام وقت خود را به آن اختصاص دهند.
به طور کلی فوتبال یک عنصر کم بها یا بااهمیت در کنار سایر عناصر اجتماعی فرهنگی نیست، بلکه عنصری ریشه دوانیده در حیات انسان متعلق به جامعۀ جدید است.
کتاب حاضر مجموعه ایی است که حاوی رویکردها و نظریه های نوین مرتبط با جامعه شناسی فوتبال است که بعضا توسط مؤلف مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. مؤلفی که بر پایه اندیشه فوکو، کانون ثابت صدها اندیشه متراکمی است که آن ها را به یکدیگر پیوند داده است.
علم جامعه شناسی را می توان دانش بررسی علمی زندگی گروهی انسان ها تعریف کرد. جامعه شناسان در واقع می کوشند تا آنجا که ممکن است این نکته را به دقت و به گونه ای عینی توصیف و تبیین کنند که انسان ها چرا و چگونه در گروه ها با یکدیگر در ارتباط هستند. امری که در فصل اول کتاب، به طور مختصر مورد تحلیل قرار گرفته و خواننده را برای ورود به موضوع اصلی کتاب، یعنی جامعه شناسی فوتبال، آماده می کند. در فصل اول کتاب همچنین به نظریات سیزده جامعه شناس سرشناس کلاسیک و معاصر شامل مارکس، وبر، دورکیم، موس، مرتون، گافمن، هابرماس، آدورنو، الیاس، فوکو، بودریار، بوردیو و ژیژک اشاره شده و از منظر سادگی زبان و تنوع نظرات مجموعه ای منحصر به فرد محسوب می شود.
«فلسفه اجتماعی فوتبال» عنوان فصل دوم کتاب حاضر است. فلسفه اجتماعی، مطالعه فلسفی سوال هایی درباره ویژگی ها و رفتارهای اجتماعی است و طیف وسیعی از موضوعات، شامل معانی، ویژگی هاب منحصر به فرد، درستی و نادرستی قوانین، قراردادهای اجتماعی، عملکرد، کنش های روزمره و تأثیرگذاری فرهنگی را دربرمی گیرد. اینکه چرا پای فلسفه به زمین فوتبال کشیده شده و این چنین توجه انسان معاصر را با هرنوع اعتقاد، نژاد، فرهنگ و دانش به سمت خود جلب کرده است، موضوع کلی فصل دوم کتاب محسوب می شود. در این فصل به چیستی، ویژگی های اجتماعی و مکاتب فلسفی فوتبال اشاره شده و در نهایت تعریف متفاوتی از فوتبال نیز ارائه شده است.
هر گوشه از تاریخ فوتبال این مرز و بوم، آبستن وقایع کوچک و بزرگی است که بخشی از آن ها در حافظه نوشتاری کشور ثبت شده و بخشی دیگر نیز به صورت خاطره، سینه به سینه از نسل های پیشین به نسل های فعلی منتقل شده است. «تحولات سیاسی اجتماعی فوتبال در ایران» عنوان فصل سوم کتاب است. در این فصل سعی شده است خواننده را با برخی تحولات فوتبال ایران آشنا کند؛ تحولاتی که در سال های اخیر، تحت تأثیر پول، رسانه و سوء مدیریت، فوتبال را به یک پدیده ناهمگون و همواره در حال تغییر تبدیل کرده است. سیاست با آن رنگ خاکستری خود، پیش از آنکه واژه ای مثبت به شمار رود، امری است که همواره باید نسبت به آن تردید داشت. چراکه به میزان قابل توجهی با برخی مصلحت اندیشی ها پیوند خورده و بافت قدرت در هر لحظه، عامل تشخیص این مصلحت ها محسوب می شود. از این رو ممکن است چیزی که امروز از نظر سیاسی درست باشد، فردا امر درستی به شمار نرود و درک و تشخیص این درستی و نادرستی، توانی است که سیاستمداران بر مبنای تجربه، تحلیل و پیش بینی و همچنین شناخت کامل بافت قدرت، در طول زمان کسب می کنند. بنابراین عجین شدن فوتبال و سیاست، اگرچه ناخوشایند ولی اجتناب پذیر است. «فوتبال و سیاست» عنوان فصل چهارم کتاب حاضر بوده و در آن تلاش شده است ابعاد سیاسی فوتبال به ویژه در ایران مورد نقد و بررسی قرار گیرد.
فرهنگ، حداقل در ظاهر، برای هیچ فوتبال دوستی در ایران غریبه نیست، چرا که پسوند عنوان باشگاه های فوتبال کشور، با کلمات «فرهنگی ورزشی» پیوند خورده و به نوعی پیام «اول فرهنگ بعد فوتبال» را به خواننده منتقل می کند. خواننده در فصل پنجم کتاب با عنوان «فوتبال و فرهنگ» متوجه خواهد شد که فوتبال، دارای برخی ویژگی های فرهنگی است و می تواند کارکردهای یک کالای فرهنگی را نیز داشته باشد. با این حال، قدرت پنهان فوتبال و اقدامات صنعت فرهنگ به حدی است که می تواند به کمک رسانه، به ابزاری برای سلطه و نیازسازی کاذب نیز تبدیل شود. نکته ای که باید به آن توجه شود این است که درک فرهنگ و علل رفتارهای نابهنجار در فوتبال، به آن سادگی که در زبان محاوره به کار می رود، نیست؛ بلکه کلاف پیچیده ای است که در واقعیت، با تمامی گذشته، حال و ینده انسان و جامعه گره خورده است.
امروزه مبلغان و روحانیون مذهبی با سوالی روبرو هستند که بخشی از نگرش آن ها و ارتباط میان فوتبال و مذهب را تحت تأثیر قرار داده است. سوال این است که آیا فلسفه وجودی این ارتباط، باتوجه به برخی کارکردهای نامناسب فوتبال مدرن، چون مصرف داروهای نیروزا، خشونت، رفتارهای ضداخلاقی، پرخاشگری، تبعیض های نژادی و غیره، اصولا ارتباط خوب و مفیدی خواهد بود یا خیر؟ آن ها از لزوم این ارتباط با نوعی تردید سخن می گویند. از نظر آنان، هیچ دلیلی برای قراردادن فوتبال و مذهب در یک طبقه و تعبیر فوتبال به یک دین یا مذهب جدید وجود ندارد. این امر بنا به دلایلی که در فصل ششم توضیح داده خواهد شد، کاملا مورد تأیید است، اما تبدیل فوتبال به یک «شبه مذهب» در جوامع سکولار و علل ایجاد آن، موضوعی است که محور کلی این فصل را تشکیل می دهد.
اینکه رسانه بخشی از انرژی، هزینه، صفحه و یا آنتن خود را به طور وسیع و منظم در اختیار فوتبال قرار می دهد، تنها نشان دهنده علاقه مندی رسانه به فوتبال و حتی درآمدزا بودن آن نیست، بلکه هم گرایی قدرت فوتبال و رسانه است که به فراقدرتی تأثیرگذار در جامعه تبدیل می شود. چگونگی ایجاد این هم گرایی و آشنایی با اهداف پنهان رسانه در ارتباط با فوتبال، موضوع کلی فصل هفتم کتاب با عنوان «فوتبال و رسانه» است.
براساس برخی شواهد، شاید بزرگترین تغییر فوتبال جهانی، رشد فوتبال زنان بوده است. در شرایطی که اتحادیه فوتبال انگلیس در بیشتر سال های قرن بیستم زنان را ممنوع کرده بود، این فوتبال با سی میلیون بازیکن در جهان، عنوان سریع ترین رشد ورزشی را به خود اختصاص داده است. با این حال، به جز جوش و خروش کوتاه مدت مردم در هنگام برگزاری بازی های جام جهانی زنان، کمتر کسی آن را دنبال می کند. آنچه مطرح شد در کنار مواردی چون حجاب، ازادی زن و تبعیض های جنسیتی، از مواردی هستند که بعنوان ضروریات تدوین فصلی با عنوان «فوتبال و جنسیت» محسوب می شوند. موضوعی که برغم حساسیت ها و کمبود منابع علمی، آنقدر مهم است که به فصل هشتم کتاب حاضر تبدیل شود.
اما آخرین فصل کتاب به گزارشی اجمالی از یک مطالعه کیفی پیرامون «پدیده ای بی اخلاقی در فوتبال ایران» اختصاص دارد. محققانی بسیاری معتقدند که ما نیازمند یک تحول اخلاقی در فوتبال هستیم تا شاید به واسطه آن، زمینه برای کاهش فسادهای اخلاقی که تأثیر بسزایی بر جامعه دارند، فراهم آید. بعضی ها به اثبات فساد اخلاقی و تقلب های موجود در رقابت ها می پردازند و بعضی های دیگر نیز به قدرت پیروزی و احساس افتخار بعد از آن اشاره می کنند. هیچ شکی وجود ندارد که فوتبال، تأثیر چشمگیری بر اخلاق ورزشی دارد، اما اینکه این تأثیر تا چه اندازه مثبت یا منفی است، سوالی است که از دیرباز ذهن پژوهشگران را به خود مشغول داشته و پاسخ به آن کلیات فصل نهم کتاب را تشکیل می دهد.