فهرست مطالب
نوشتههای مرتبط
مقدمه
انسانشناسی در آزمون میدان پژوهش
کتاب راهنمای زبان و فرهنگ
کتاب راهنمای انسانشناسی شناختی
ساختار زمان
پژوهشهای زبانشناسی شناختی
نظریهای شناختی در باب معنای فرهنگی
شناخت، فرهنگ و مسئله معنا
نظریهای درباب زبانشناسی فرهنگی
رشد انسانشناسی شناختی
شناخت در دنیای طبیعت
انگیزههای انسانی و مدلهای فرهنگی
مدلهای فرهنگی در زبان و اندیشه
مقدمه:
در این بخش سعی شده است تا کتابها مهم و کلاسیک در حوزه انسانشناسی شناختی معرفی شوند. متاسفانه جز یک کتاب، در زبان فارسی تا کنون کتاب دیگری در این حوزه به چاپ نرسیده است از این رو میتوان گفت که در زبان فارسی با کمبود منبع در این حوزه مواجهایم. در مورد آثار چاپ شده در زبان انگلیسی نیز، منطق انتخاب کتابها، با توجه به بسامد آثار در ارجاعات موجود در سایر کتابها و بهخصوص مقالات بوده است. و ترتیب قرار گرفتن آنها در این معرفینامه از اخیرترین اثر که مربوط به سال ۲۰۱۵ بوده است به اولین آثار در این حوزه میباشد.
همچنین باید گفت در این مجال سعی شده است که تنها آثار مختص به انسانشناسی شناختی آورده شود، که البته این کار با توجه به ماهیت بینارشتهای این حوزه از انسانشناسی کار مشکلی بوده است. از این رو خوانندگان محترم باید به این امر توجه داشته باشند که گاهاً برای یافتن ریشه برخی از مباحث موجود در این رشته ناچارند به کتاب های موجود در روانشناسی شناختی و زبانشناسی شناختی نیز مراجعه کنند، که البته با توجه به کتابشناسی آخر هر یک از این آثار معرفی شده در اینجا این مسئله قابل حل خواهد بود.
روند کار بر این قرار است که به طور اجمالی نویسنده، رویکرد کتاب و مسایل مطرح در آن در مورد هر یک از کتابهای معرفی شده آمده است. شایان ذکر است خواندن این کتابها برای علاقمندان به وورد به مباحث انسانشناسی شناختی و درک مباحث مطرح در این حوزه حیاتی است.
بلوک، موریس، ۱۳۸۹، انسانشناسی در آزمون میدان پژوهش، ترجمه ناصر فکوهی. تهران، نشر نی.
موریس بلاک در این کتاب که ترجمه ناصر فکوهی است، با ارائه ترکیبی جدید از انسانشناسی و روانشناسی اجتماعی سعی دارد تا طرح جدیدی از پژوهش را دربیاندازد. او با بکارگیری آزمونهای پیشرفتهای که در آمریکا تبیین شدهاند، بهدنبال چارچوبی تحلیلی برای دانشمندان دو رشته انسانشناسی و روانشناسی است. میدان تحقیق بلوک که بیش از سی سال است که در آن به تحقیق مشغول میباشد روستای کوچکی در جنگلهای ماداگاسکار میباشد. او در تحقیقات خود از این روستاییان خواسته است که نتایج آزمونها را خود تفسیر کنند و از این طریق قصد دارد تا پیشدارویهای منجمدشده را زیر سوال بکشد.
همچنین این کتاب این فرصت را برای علاقمندان در حوزه انسانشناسی شناختی فراهم آورده است که با مباحث بینارشتهای همچون سطوح بازنمایی و نظریه روان آشنا شوند، و دریابند که چگونه میتوان از این نظریهها در میدان پژوهش استفاده کرد. همچننی این کتاب سعی دارد تا با قرار دادن مردمنگاری در برای نظریهای انسانشناختی به تصریح موضع این دو حوزه مطرح در علم انسانشناسی با تکیه بر میدان تحقیق بپردازد.
البته این کتاب، بخش دومی نیز دارد که شامل تاملات فرهنگی مترجم میباشد. این مقالات، با ارائه دیدگاهی انسانشناسانه در مورد مباحثی که به لحاظ ذهنی و شناختی اهمیت دارند، مانند مرگ، با آنچه بلوک در بخش اول کتاب میگوید، هماهنگی دارد.
شریفیان، فرزاد(۲۰۱۵). کتاب راهنمای زبان و فرهنگ. انتشارات راتلج. ۵۲۲ص.
کتاب راهنمای زبان و فرهنگ اولین پیمایش جامع در زمینه رابطه میان زبان و فرهنگ میباشد. این کتاب خوانندگان را با مباحث میانرشتهای و چندرشتهای در زمینه مطالعه زبان و فرهنگ آشنا میکند و مسایل کلیدی در مورد زبان و تحقیقات زبانی فرهنگ- بنیاد را از دیدگاهها و چارچوبهای نظری مختلف مورد بررسی قرار داده است. این کتابِ راهنما شامل سی و سه فصل است که حوزههای مهم در زمینه روانشناسی شناختی، زبانشناسی شناختی، انسانشناسی شناختی، انسانشناسی زبانشناختی، انسانشناسی فرهنگی و زبانشناسی اجتماعی را مورد بحث و بررسی قرار میدهد و در مورد رشد تاریخی، نظریههای معاصر و چشمانداز آینده آنها توضیحات و جامع و مفیدی را ارائه میکند. این کتاب نشان میدهد که چگونه از دستاوردهای تحقیقات زبان و فرهنگ میتوان در حوزههای کاربردی مانند ارتباطات میانفرهنگی و تدریس و یادگیری زبان دوم بهره گرفت. به گفته ویراستار کتاب، فرزاد شریفیان، این اثر با فصلهای متنوع و سودمندی که دارد به دنبال رسیدن به اهداف ذیل میباشد:
ارائه مقدمهای واضح که امکان دستیابی به گستره میانرشتهای و چندرشتهای مطالعات زبان و فرهنگ را برای خوانندگان فراهم آورد و گردآوری پیشینهای از تکوین تاریخی، نظریههای معاصر، تحقیقات و چشماندازهای آینده؛
آشناکردن خوانندگان با رویکردهای مختلف به زبان و تحقیقات زبانی فرهنگ-بنیان، معرفی مسایل کلیدی از منظر رشته/شاخههای مختلف؛
کمک به خوانندگان در رشد آگاهی انتقادی از نقاط قوت و محدودیتهای موجود در نظریهها و رویکرهای مختلف یا رقیب در تحقیقات مربوط به زبان و فرهنگ؛
افزایش سطح آگاهی خوانندگان درباره ماهیت مناقشهبرانگیز فرهنگ و زبان و ارتباطات پیچیده میان این دو؛
نشان دادن این واقعیت به خوانندگان که چگونه تحقیقات مربوط به زبان و فرهنگ میتواند برای حوزههای کاربردی تحقیقاتی از قبیل ارتباط بین فرهنگی، آموزش/یادگیری زبان دوم سودمند باشد؛
جلب توجه خوانندگان به ظرفیتهای بالقوه برای فهم جدید و عمیق از زبان و فرهنگ از طریق افزایش سطح روابط دو جانبه و همکاری میان اندیشمندان/نظریهپردازان از رشتهها و شاخههای مختلف، از قبیل روانشناسی شناختی، زبانشناسی شناختی، انسانشناسی شناختی، انسانشناسی زبانشناختی، انسانشناسی فرهنگی و زبانشناسی اجتماعی.
بخشهایی از این کتاب که عمدتاً درباره رابطه بین فرهنگ، شناخت ذهنی و زبان است، هماکنون مورد ترجمه قرار گرفته و در انتشارات علمی فرهنگی در دست چاپ است.
کراننفلد،دیوید(۲۰۱۱). کتاب راهنمای انسانشناسی شناختی، انتشارات جان ویلی و پسران. ۶۲۴صص.
کتاب راهنمای انسانشناسی شناختی پیمایشی جامع درباره رشد انسانشناسی شناختی از ابتدای راه تا امروز است و یافتههای اخیر در زمینههای نظری، روششناختی، و تحقیقات میدانی را در بیست و نه مقاله ارائه کرده است. این کتاب اهمیت انسانشناسی شناختی را بهعنوان یکی از اولین رشتههای تشکیل دهنده علوم شناختی معرفی مینماید و چگونگی عملکرد نظامهای مشترک و پیچیده فرهنگی و شناختی را مورد بررسی قرار میدهد، و اینکه آنها چگونه ساختار مییابند، و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر شکل میدهند، و یا فراگرفته شده و منتقل میشوند. همچنین در برخی از مقالههای کتاب تبیین شده است که چگونه تفاوت دانش فردی در برابر دانش فرهنگی(جمعی) میتواند در بازشناسایی انسانشناسی شناختی از روانشناسی شناختی کارگشا باشد. همچنین کتاب، نظریهها و روشهای اخیر در زمینه مطالعه نقش شناخت در سناریوهای زندگی واقعی را مورد بررسی قرار داده است.
ایوانز، ویویان(۲۰۰۵). ساختار زمان. انتشارات جان بنجامین. ۲۸۶ص.
این کتاب به مبهمترین مباحث تجربه بشری، یعنی تجربه زمان، میپردازد. حتی اندیشمندان پیش از سقراط نیز درباره ماهیت زمان اندیشیدهاند و پرسشهایی را مطرح کردهاند از قبیل، زمان چیست؟ از کجا آمده و به کجا میرود؟ طرح اصلی کتاب ساختار زمان آن است که زمان به لحاظ پدیدارشناختی و در اساس خود تجربهای واقعی است. این کتاب بر اساس یافتههای روانشناختی، عصبشناختی و با اتخاذ منظری شناختی استدلال میکند که تجربه ما از زمان نهایتاً از فرایندهای ادراکی نشات میگیرند، آنچه که به نوبه خود ما را قادر به فهم رویدادها میسازد. همچنین، تجربه زمانی پیشنیازی برای تواناییهای ما از قبیل درک و دریافت رخدادهاست و نمیتوان زمان را صرفاً پدیدهای انتزاعی در نظر گرفت. این کتاب به بررسی ماهیت شناخت زمانی میپردازد و دو نقطه تمرکز دارد: ۱) بررسی تجربه زمانی(ماقبل- مفهومی) و ۲) تحلیل ساختار زمانی در سطحی مفهومی(که از تجربه زمانی ما نشات میگیرد).
فرانک، روزلین و مارتین پوتز(۲۰۰۳). پژوهشهای زبانشناسی شناختی. انتشارات والتر دیگروتر. ۴۳۷صص.
این کتاب از مجموعهای مقاله تشکیل شده است که معرف مدلهای فرهنگیای است که مردم هنگامی که با مسایل مربوط به هویت اجتماعی، مداخلههای سیاسی و اقتصادی مواجه میشوند از آنها بهره میگیرند. این کتاب نشان میدهد که از زبانشناسی شناختی میتوان برای تحلیل ادراک افراد از واقعیت اجتماعی استفاده کرد و تبیین کرد که چگونه مدلهای فرهنگی و شناختی یا الگوهای اندیشه زیربنایی واقعیت اجتماعی را شکل میدهند. این کتاب همراستا با کتاب مدلهای فرهنگی در زبان و اندیشه نوشته هولند و کویین(۱۹۸۷) واقعیت اجتماعی را به مثابه مدلهای فرهنگی و شناختی در نظر میگیرد و به دنبال نشان دادن گرایشات جدید در انسانشناسی شناختی، زبانشناسی اجتماعی شناخی، و نشانه شناسی شناختی میباشد.
استرواس، کلودیا و نوآمی کویین(۱۹۹۷). نظریهای شناختی در باب معنای فرهنگی. انتشارات دانشگاهی کمبریج. ۳۲۳صص.
“معنا” و “فرهنگ” مباحث مهمی برای انسانشناسان هستند، اما درباره این مفاهیم در میان آنها اجماعی وجود ندارد. کلودیا استرواس و نوآمی کویین نظریه جدیدی درباره معنای فرهنگی ارائه دادهاند و از طریق آن تلاش کردهاند تا نشان دهند که چگونه تجربههای افراد درونی میشوند. آنها برپایه مدل “ارتباطگرایی” یا “شبکه عصبی” و نیز نظریههای روانشناختی، استدلال کردهاند که معناهای فرهنگی اموری ثابت یا محدود به گروههای ایستا نیستند، و نیز بهطور پیوسته مورد بازبینی یا چالش واقع نمیشوند. آنها این رویکرد را با تحقیقاتی در زمینه فهم ازدواج و ایدههای موفقیت در میان مردمان آمریکا تصریح کردهاند.
شور، برد(۱۹۹۶).فرهنگ در ذهن: شناخت، فرهنگ و مسئله معنا، انتشارات دانشگاهی آکسفورد. ۴۲۸صص.
علیرغم اهمیت محرض تنوع فرهنگی در فهم دنیای مدرن، علوم تکوینسافته از روانشناسی شناختی بیش از آنکه بر یافتههای انسانشناسی فرهنگی تکیه کند، علمی که با انگارههایخود نحوه تفکر ما را نشان میدهد، بر روانشناسی تجربی، عصبشناسی و علوم رایانهای استوار است. در این کتاب، برد شورِ انسانشناس، با پیوند میان چند-فرهنگگرایی به روانشناسی شناختی اولین گام را در جهت تحقیق در این زمینه برداشته است، و به بررسی رابطه پیچیده میان فرهنگ در نهادهای عمومی و بازنماییهای ذهنی پرداخته است. در این کار، با روشی کاملاً جدید به این پرسش پاسخ داده است که آیا انسانها مستقل از فرهنگ، اساساً وحدتی روانشناختی دارند یا بهدلیل تفاوتهای فرهنگی اساساً متفاوت از هماند. نیمه اول کتاب به بررسی مدلهای فرهنگی موجود در مناسک بومیان استرالیا و هجوها و طنزهای مردمان ساموآ و موضوعات مانوستر، مانند، مطالعه بیسبال بهعنوان مدل فرهنگی آمریکاییها میپردازد. در ادامه، مولف به شیوهای جدید از بسیاری از نهادهای آشنا، مانند طرحهای آموزشی، پاساژها و مبلمانها پرده برمیدارد. سپس این مشاهدات را با پیشرفتهای نظری در رشتههای زبانشناسی، نشانهشناسی، عصبشناسی پیوند زده و از این رهگذر رویکرد جدیدی را برای فهم نقش فرهنگ در ساخت معنای زندگی روزمره ارائه داده است. مولف استدلال میکند که فرهنگ باید بهعنوان مشخصه غریزی ذهن بشر در نظر گرفته شود آنچه که بسیاری از روانشناسان حتی انسانشناسان از آن غافلاند. این موضع جدید در مورد مدلهای فرهنگی خوانش متون روانشناسی، زبانشناسی، انسانشناسی و فلسفه را برای علاقمندان به مباحث تنوع فرهنگی، چندفرهنگگرایی، و علومشناختی بهطور کل قابل درک و جذاب میکند.
پالمر. گری(۱۹۹۶). نظریهای درباب زبانشناسی فرهنگی. انتشارات دانشگاهی تگزاس. ۳۶۰ص.
در این کتاب گری پالمر با تجمیع نگرشهای مطرح در زبانشناسی و انسانشناسی شناختی سعی کرده است تا نظریه نوینی در باب زبانشناسی فرهنگی ارائه دهد و از این رهگذر رهیافت جدیدی را به مطالعه فرهنگ و زبان معرفی کرده است. پالمر نشان میدهد که زبانشناسی شناختی را میتوان مستقیماً در مطالعه زبان و فرهنگ بهکار گرفت. نکته اصلی در این طرح پیشنهادی آن است که “زبان نوعی بازی با نمادهای کلامی است و بر پایه تصویرسازی ذهن قرار دارد”(ص۳) و این تصویرسازیها خود برساختۀ فرهنگی هستند . استفاده پالمر از اصطلاح “تصویرسازی ذهنی” اگرچه تاکیدی بر نقش قوه بینایی در شکلگیری تجربههای بشری محسوب میشود، اما این اصطلاح بیشتر به ایده کلی مفهومسازی اشاره دارد. پالمر استدلال میکند که ریشه تصویرسازی ذهن انسان در فرهنگ قرار دارد و تاثیر این تصویرسازیها بر روایتها، زبانبلاغی، معناشناسی، دستور زبان، گفتمان و حتی بر آواشناسی را میتوان مورد بررسی قرار داد. این ایده ایجاد رابطهای نزدیک میان سه سنت موجود در زبانشناسی انسانشناختی و زبانشناسی شناختی را میطلبد. پالمر در اینباره اینگونه مینویسد: “زبانشناسی شناختی را میتوان با سه رویکرد سنتی که در زبانشناسی سنتی مطرح است در ارتباط دانست: زبانشناسی بوآسی، معناشناسی قومیو قومنگاری کلام. من ترکیب این سه رویکرد را زبانشناسی فرهنگی میخوانم”(ص ۵). در ادامه وی نظریه فرهنگی خود را با مطالعات موردی در حوزه نحوه سازماندهی فضایی، سوگواریهای مردمان بدوئین و اصطلاحات کالبدشناختی در میان آنها، توالی زمانی در روایتهای مردمان کونا، حوزه ارواح پیشینیان در پروتو-بانتو، بیانات کذب در میان چینیها، طرحوارههای منظر در گفتمان انگلیسیها، صورتهای فعلی اسپانیایی که قراردادی نیستند و عناوین تجلیلی در زبان بازاری ژاپنیها توضیح و بسط داده است. این رویکردِ پیشگام راهحلهای جدیدی را با توجه به دستاوردهای علومشناختی برای پرسشهای قدیمی و مطرح در انسانشناسی ارائه داده است.
دندراده، روی. ۱۹۹۵. رشد انسانشناسی شناختی. انتشارات دانشگاهی کمبریج.۲۷۲ صفحه.
دندراده که یکی از چهرههای شاخص انسانشناسی شناختی بهشمار میرود، در این کتاب گزارشی تاریخی از نحوه رشد و پیشرفت حوزه انسانشناسی شناختی ارائه کرده است. ریشههای این علم را میتوان تا دهه ۱۹۵۰ ردیابی کرد، یعنی در آن زمان که انسانشناسان با مسئله فهم نظامهای مقولهبندی بومیان دست به گریبان بودند. این کتاب با ارزیابی تحقیقاتی که در آن دوران انجام گرفته است، خط سیر تحقیقاتی را که بیش از سی سال ادامه داشته است را نشان میدهد. نویسنده نشان میدهد که مفاهیمی چون، معناشناسی و طبقهبندیهای قومی، به نظریههای پیچیدهای مانند، پیشنمونهها، طرحوراهها، شبکههای پیوندگرا و غیره تغییر شکل داده است، و اندیشمندان با کمک دستاوردهای انقلاب شناختی توانستهاند سازوکارهای شناختیای که در زیربنای سازمانمدلهای مردمی و استدلال در زندگی روزمره وجود دارد را مورد بررسی و مطالعه قرار دهند. در بخشپایانی کتاب نویسنده دورنمای نظری عامی را از انسانشناسی شناختی ارائه میدهد، که در آن فرهنگ بهعنوان ساختاری توزیعی، درونیشده و جسمیتیافته در نظر گرفته میشود.
هاچینز، ادوین(۱۹۹۵). شناخت در دنیای طبیعت. انتشارات ام.آی. تی. ۳۸۱ص.
در این کتاب نویسنده بهعنوان یک انسانشناس دریانورد و شرکتکنندهدر مسابقات قایقرانی در آبهای آزاد از پیشزمینههای تجربی خود بهره گرفته است و توضیح میدهد که چگونه میتوان با ترکیب روشهای انسانشناسانه با نظریه شناختی به خوانش جدیدی از علوم شناختی دست یافت. نگرشهای نظری این نویسنده برپایه تحلیلی از دریانوردی- محاسبات آن، ریشههای تاریخی، سازمان اجتماعی و جزئیات بکارگیری کنشهای واقعی در کشتیهای بزرگ استوار است. نتایج این تحقیق و تحلیل رویکردی غیرمعمول و میانرشتهای در بررسی شناخت شکلگرفته در فعالیتهای فرهنگی خارج از آزمایشگاه- و در محیطهای آزاد- است.
هاچینز دستهای از پدیدههایی را مورد بررسی قرار داده که مابین رشتههای تثبیتشده روانشناسی و انسانشناسی هستند، و سعی کرده است تا پرده از روابط میان فرهنگ و شناخت بردارد. به طور کل دیدگاه پذیرفته آن است که فرهنگ بر شناخت افراد تاثیر میگذارد. اما هاچینز، در عوض آن، بیان میدارد که نظامهای فعالیت فرهنگی دارای ویژگیهای شناختی خاص خود هستند که از ویژگیهای شناختی تک تک افراد که آنها را به اجرا در میآورند متفاوتند. برای مثال، هر کنشی که در جهت به ساحل رساندن کشتی است، تحت تاثیر فرهنگ قرار دارد و از این رو میتوان تیم دریانوردی را بهعنوان نظامی شناختی و محاسباتی در نظر گرفت.
هاچینز با معرفی زندگی دریایی تمایزی آشکار میان ویژگیهای فردی و ویژگیهای شناختی یک نظام ایجاد کرده است. وی با بکارگیری استعاره “شناخت به مثابه محاسبه” که در علوم شناختی استعاره رایجی است، و اعمال آن بر فعالیتهای دریانوردی، تمایزی بنیادین میان تحقیقات آزمایشگاهی معمول در علوم شناختی با کار تحقیقات خود ایجاد کرده است. هاچینز پس از آنکه دریانوردی نوین در دنیای غرب را با روشهای دریانوردی در میان مردمان میکرونزی مورد مقایسه قرار میدهد به بررسی ویژگیهای شناختی و محاسباتی نظامهایی که بزرگتر از فرد هستند میپردازد. سپس وی به تحلیل تغییرات در سازمان نظامهای شناختی در ابعاد مختلف میپردازد. نتایج حاصل از این تحقیقات نشان میدهد که از علوم شناختی معاصر میتوان خوانش و معنای جدیدی استنباط کرد.
دندراده، روی و کلودیا استرواس(۱۹۹۲). انگیزههای انسانی و مدلهای فرهنگی. انتشارات دانشگاهی کمبریج. ۲۳۸صص.
این کتاب بر آن است تا نشان دهد که برای رسیدن به درک جامعی از کنشهای انسانی نیازمند آنیم تا به فهم انگیزههای انسانها در انجام کارها دست یابیم. سالهاست که تحقیقات درباره انگیزه در پارادایمهای مختلف علمی انجام شده است. نوعاً انگیزههای انسان از منظر رفتارهای حیوانی مورد بررسی قرار گرفته است، در جالیکه فرهنگ نظامی از نمادها و نشانهها و دانش فرهنگی است. از این رو تا به امروز هرگز نقش فرهنگ در ایجاد انگیزههای انسانی مورد بررسی قرار نگرفته است، ولی در این کتاب، دو انسانشناس نامی در رشته انسانشناسی شناختی تلاش میکنند تا دانش، میل و کنش را در چارچوبی تبیینی بهیکدیگر پیوند دهد و از طریق نقش مدلهای فرهنگی را در ایجاد انگیزههای به تصویر بکشند.
هولند، دورتی و نوآمی کویین(۱۹۸۷). مدلهای فرهنگی در زبان و اندیشه. انتشارات دانشگاهی کمبریج. ۴۰۰صص
مقالات موجود در این کتاب حاصل رویکردی میانرشتهای با همکاری انسانشناسان، زبانشناسان و روانشناسان است که شیوههایی را مورد بررسی قرار میدهد که دانش فرهنگی را سازمان میدهند و در زبان و فهم زندگی روزمره بکار میگیرند. این کتاب با بکارگیری روشهای مختلف، بیش از هر چیز به دادههای زبانی در تحلیلهای خود وابسته است و سعی دارد تا اهمیت دانشپیشفرضی را در هدایت فعالیتهای زندگی روزمره انسانها نشان دهد. نویسندگان در مقالات خود سعی کردهاند تا استدلال کنند که دانش فرهنگی در “مدلهای فرهنگی” سازمان مییابند، همچنین آنها ماهیت و نقش این مدلها را مورد بررسی قرار دادهاند. آنها تصریح کردهاند که ممکن است دانش فرهنگی شکل طرحواره-تصوری یا گزارهای را بهخود بگیرد که هر یک از آنها فعالیتهای شناختی متفاوتی را انجام میدهند. مجاز و استعاره در ساخت مدلهای فرهنگی نقش مهمی را ایفا میکنند. این نویسندگان همچنین نشاندادهاند که برخی از مدلهای فرهنگی در درون مدلهای خاص دیگری قرار دارند. در نهایت، آنها آشکار کردهاد که مدلهای مشترک نقش مهمی را در تفکر، بهخاطر آوردن، و بکارگیری دانش مورد نیاز در زندگی روزمره بازی کردهاند. بهطور کل این کتاب بر این نکته تاکید دارد که مولفه فرهنگی در دانش بشری نقش مهمی را در ادراک انسان از واقعیت اجتماعی بازی میکند.