ژان پل وینه، ژان داربلنه ترجمه بشیر باقی
در ابتدا به نظر می رسد که روش ها یا رویه های مختلف و بی شماری موجود می باشد ، اما همه ی آنها را به هفت قسمت می توان تقسیم کرد که هر کدام دارای نسبت پیچیدگی بیشتری از دیگری است . در عمل می توان فقط یکی از آنها یا در ترکیب یکی از آنها با دیگری یا با روشهایی دیگر بهره برد.
ترجمه ی مستقیم و ناموازی
نوشتههای مرتبط
بطور معمول، مترجمان می توانند بین ۲ روش ترجمه به نام های ترجمه مستقیم یا تحت اللفظی و ترجمه ی ناموازی انتخاب کنند. در بعضی از کارهای ترجمه این امکان وجود دارد که بتوان جزیی از پیغام مبدا را با جزیی در زبان مقصد جابجا کرد، چرا که بر پایه ی (۱) مقوله های هم پایه ( که رد این می توان همسانی ساختاری صحبت کرد )، یا (۲) مفاهیم همپایه ( که در نتیجه ی همسانی فرازبانی است ) استوار هستند. اما مترجم به شکافها یا خلاءهای زبان مقصد که باید با اجزای متناظر پر شوند توجه می کند، طوریکه اثر کلی هر ۲ پیغام ( در زبان مبدا و مقصد ) یکسان باشد.
بهر حال ممکن است به خاطر اختلافات فرازبانی یا ساختاری، گاهی اوقات نتوان تاثیرات خاص سبکی را بدون بهم ریختن نظم نحوی یا حتی واژگانی به زبان مقصد جابجا کرد . در این مورد، بدیهی است که استفاده از روش های پیچیده تر که رد ابتدا غیر عادی می نمودند ولی در نهایت به مترجم توانایی کنترل محکم را می دهند تا به کار خود متکی باشند بهتر است: به این روند ها، روش های ترجمه ی غیر مستقیم می گویند. در فهرستی که خواهید دید، سه روند اول از نوع ترجمه مستقیم و بقیه از نوع ترجمه ی غیر مستقیم هستند.
رویه اول: قرض گیری
برای پر کردن یک خلاء آن هم از نوع فرازبانی، ( مثلاً یک فرآیند فنی جدید، یک مفهوم ناشناخته )، قرض گیری ساده ترین روش ترجمه در دسترس است. نیازی به بحث درباره ی آن در این متن نمی بود اگر مترجمان گاهگاهی نیاز به استفاده ی از آن برای تولید یک تاثیری سبکی نبودند. برای مثال، به منظور معرفی خصوصیتی از فرهنگ زبان مبدا به ترجمه، از کلمات خارجی هم می توان استفاده کرد مثلاً، کلمات انگلیسی مثل تلویزیون، رادیو، کانال، و اثر برلو، فوتبال، والیبال و یا کلمات فرانسوی مثل مرسی، مادام یا روسی مثل مثل سماور و غیره. در داستانی با زمینه انگلیسی رایج اصطلاحی مثل The Coroner Spoke احتمالاً با قرض گیری واژه ی انگلیسی کرنر به فارسی بهتر ترجمه می شود تا اینک در میان عناوین دادرسان فارسی بگردیم و بدنبال یک معادل کم و بیش رضایت بخش باشیم، مثلاً: کرنر صحبت کرد.
بعضی از وام واژه های معتبر که سابقه ی طولانی دارند چنان مشهور و مورد استفاده هستند که دیگر به آنها وام واژه نمی گویند بلکه بخشی از دامنه لغات مربوطه در زبان مقصد به شمار می آیند. مثلاً کلمه ی فرانسوی مرسی در فارسی یا کلمات فرانسوی در انگلیسی مثل منو، کاربراتور، هنگر، چیک ( شیک ) و اصطلاحاتی مثل دژاوو ( به فارسی آشنا پنداری )، انفنت تِریبِل، ( مزاحم ) و رندز ووس ( میتینگ، نشست ) دیگر در وام واژه ها یحساب نمی آیند. مترجمان خیلی به وام واژه های جدید، مخصوصاً به وام واژه های مخصوص به خود علاقمند هستند. باید بخاطر داشته باشیم که بسیاری از وام واژه ها توسط ترجمه دارد یک زبان می شوند، درست مثل وام واژه های معنایی که مترجمان باید با آگاهی از دامهای آنها دوری کنند. تصمیم به قرض گرفتن یک کلمه یا اصطلاح از زبان مبدا برای معرفی جزیی از رنگ و بوی محلی آن مربوط به سبک و در نتیجه پیغام می شود.
رویه دوم گرته برداری
گرته برداری نوع مخصوصی از قرض گیری است که بوسیله آن زبانی یک اصطلاح را از زبان دیگر قرض می گیرد، اما بدین صورت که هر کدام از اجزا آن بصورت تحت اللفظی ترجمه می شود که نتیجه آن یا گرته برداری واژگانی می شود، چنانچه در اولین مثال که در پایین آمده، بدین معنی که ساختار نحوی زبان مبدا حفظ می شود و در نتیجه سبک جدید از پیان ( در زبان مقصد ) معذفی می شود؛ یا گرته برداری ساختاری، چنانچه در دومین مثال در پایین آمده، با معرفی یک ساخت جدید به زبان مقصد صورت می گیرد، به طور مثال:
۱-گرته برداری از انگلیسی به فارسی آسمانخراش.Skyscraper
وام واژههای تعداد زیادی از آنها تثبیت شده هستند بعد از گذشت یک دوره ی زمانی جز جدایی ناپذیر زبان می شوند. این وام واژه ها احتمالاً مثل وام واژه های دیگر دچار یک تغییر معنایی شده و جز و وام واژه های معنایی هستند. مترجمان علاقه ی بیشتری به گرته برداری های جدید که به یک خلاء زبانی را بر طرف کند دارند، تا آنجایی که ممکن است از وام واژه موجود استفاده نمی کنند. ( مقایسه کنید با افسانه علمی گرفته شده از اصطلاح انگلیسی ). در این مورد احتمالاً اختراع یک قالب واژگانی جدید با استفاده از ریشه ی زبان های دیگر ( یا ریشه های قدیمی همان زبان ) یا تعویض از گرته برداری های ناشیانه جلوگیری می کند.
گرته برداری فارسی کلمه ی مبداء در انگلیسی
پیامک sms
رایانه computer
رویه سوم: ترجمه تحت اللفظی
ترجمه تحت اللفظی یا کلمه به کلمه نقل مستقیم متنی از زبان مبدا به متنی دارای شرایط دستوری و اصطلاحی مناسب در زبان مقصد است که وظیفه ی مترجم در آن فقط محدود به تبعیت و تقلید زبانی از زبان مبدا می شود.
من عینکم را پایین روی میز جا گذاشتم. I left my spectacles.
شما کجا هستی؟ Where are you?
این قطار ساعت به تهران وارد می شود.This train arrives at Tehran at ten .
اصولاً ترجمه تحت اللفظی تنها راه حلی است که به خودی خود بر گرداندنی و تکمیل است؛ و این موضوع موقعی که ترجمه بین دو زبان از یک خانواده ( مثل فرانسوی و ایتالیایی یا فارسی و هندی ) و یا متنی بین ۲فرهنگ که تشابهات زیادی داشته باشند انجام شود خیلی مشهود است. بالارفتن ترجمه ها تحت اللفظی صورت گرفته بین انگلیسی و فرانسوی بخاطر وجود مفاهیم مشترک فرازبانی است که همزیستی فیزیکی مثل ادوار دو زبانی بهمراه تقلید خود آگاه یا نا خود آگاه ( از همدیگر ) که منجر به بالا رفتن وجهه روشنفکری یا سیاهی می شود و از این قبیل مسایل ( در ۲ کشور ) وجود داشته است. تعداد فرازبندی ترجمه ها را می توان با همسان گرایی فکری و گاهی اوقات ساختاری که مطمئناً بین زبان های اروپایی موجود هستند ( مقایسه کنید بوجود آمدن حرف تعریف معلوم یا مفاهیمی مثل فرهنگ و تمدن ).
و افزایش تحقیقات انجام شده در زمینه ی ” معناشناسی جامع ” توجیه کرد.
در روش های قبلی، ترجمه شامل هیچ نوع از رویه های خاص ادیبانه نمی شود. اگر همیشه اینطور بود، آن وقت مطالعات امروز ما بی دلیل و ترجمه هم بدون مشغولیت فکری صورت گرفت است چرا که ترجمه تنها عمل انتقال از مبدا به مقصد بوده است. بررسی احتمال ترجمه شدن متون علمی توسط ماشین (ها)، همانطور که توسط خیلی از گروههای تحقیقاتی در دانشگاهها و صنایع کشورهای مهم انجام شده، شدیداً به وجود عبارتهای مشابه در متون مبدا و مقصد که مطابق با فرآیند های فکری مشابه باشند، بستگی دارد.
۲- لازم برای علم و فن آوری خیلی زیاد موجود هستند. این فرآیند های همانطور که انتظار می رود، در مستند سازی مناسب بودن انجام ترجمه خود کار بر روی این متون از سال ۱۹۵۵ توسط لاک و بوث معلوم شده بود.
اگر مترجمان بعد از سه رویه۹ اول، همچنان از ترجمه ی تحت اللفظی راضی نبودند بایستی از روشهای ترجمه یعنی، وقتی تحت اللفظی ترجمه می شود.
۱- معنای دیگری می دهد، ۲- معنایی ندارد، ۳- ساختاری ساخت فهم دارد،
۴- عبارت متناظر با تجارت فرازبانی زبان مقصد ندارد،۵- عبارت متناظر دارد ولی در گونه ی کاربردی متفاوت.
برای روشن شدن این بیانات، به مثال های زیر توجه کنید:
او می دود سوی دریا. He runs to the sea.
رودخانه می دود به دریا. The river runs to the sea .
( رودخانه به دریا می ریزد. )
جمله اول را بطور تحت اللفظی ترجمه کردیم، اما جمله دوم را نمی توانیم تحت اللفظی ترجمه کنیم، مگر اینکه دلیل خوبی برای انجام این کار داشته باشیم ( مثلاً، برای مشخص کردن یک انگلیسی زبان که فرانسوی محاوره ای را خوب صحبت نمی کند).
تعادل پیغامها ( با هم ) نهایتاً بستگی به شناسایی موقعیتها دارد، و همین دلیل تنها دلیلی است که به ما امکان می دهد. بیان کنیم که زبان مقصد احتمالاً خصوصیتهای خاصی از واقعیت را که برای زبان مبدا ناشناخته است حفظ می کند.
اگر فرهنگ لغتهای مفهومی بهمراه دالهای دو زبانه وجود داشتند، تنها کاری که مترجمان می کردند این بود که ترجمه مناسب را جلوی مدخلی که مطابق با موقعیت شناسایی شد. پیغام زبان مبدا بود پیدا می کردند، همین. اما چنین فرهنگ لغتهایی وجود ندارند، بنابراین مترجمان کار خود را باکلمات یا واحد های ترجمه و اعمال رویه خاص روی آنها با هدف رساندن پیغام مورد نظر آغاز می کنند.
از آنجاییکه جای یک کلمه رد یک سخن بر روی معنای کلمه تاثیر می گذارد، ممکن است راه حل مورد نظر ما گروهی از کلمات باشد که در متن مبدا هم خیلی کم کاربرد دارد و هیچ فرهنگ لغتی معنای آن را نداشته باشد. وجود تعداد نامحدودی از ترکیبات دال و مدلول با نشان می دهد که فذهنگ های لغت نمی توانند راه حلهای حاضر و آمد. برای تمامی مشکلات ( ترجمه ای ) مترجمان فراهم کنند. فقط مترجمان می توانند از کلیت پیغامی که تصمیماتشان را مشخص می کند، با خبر باشند. تحلیل نهایی، فقط خود پیغام و باز تابی از موقعیت مورد نظر است که به ما امکان نمی دهد که قضاوت کنیم دو متن جایگزین مناسبی برای هم هستند یا نه.
رویه چهارم جابجایی
روش جابجایی یعنی جایگزینی گروهی از کلمات بجای گروهی دیگر از کلمات بدون اینکه تغییری در پیام ایجاد شود. علاوه بر اینکه یکی از رویه های خاص ترجمه است، جابجایی در یک زبان هم مورد استفاده قرار می گیرد . برای مثال جمله ی می خواهم امروز به مدرسه می روم را می توان به صورت امروز به مدرسه بروم بیان کرد. بر خلاف عبارت امل، که آن را عبارت اصلی می نامیم، عبارت دوم را جابجا شد. می گوییم دو نوع مشخص جابجایی در ترجمه وجود دارد: جابجایی اجباری، و جابجایی اختیاری، مثال بعدی را باید بصورت تحت اللفظی ترجمه کرد ( رویه ۳ )، اما جابجایی نیز لازم است ( رویه ۴ ):
در این مثال؛ در زبان انگلیسی هیچ راهی برای انتخاب یکی از ۲ شکل نیست چرا که فقط شکل اصلی تنها شکل ممکن است. بر عکس، وقتی به فارسی ترجمه می کنیم می توانیم گرته برداری یا جابجایی را بکار بریم چرا که فارسی هر دو ساخت را پذیراست. در مقابل، در هر دو عبارت بعدی می توانیم جابجایی را اعمال کنیم:
به مدرسه رفتم. رفتم به مدرسه.
از دیدگاه سبک شناسانه، پایه و عبارت جابجا شد. دارای ارزشهای لزوماً هم اندازه ای نیستند. بنابراین مترجمان باید از جابجایی ای بهره برند که با پاره گفتار متناسب باشد و تفاوت ظریف آن سبک خاص را برساند. در واقع، کلاً فرم جابجا شده خصیصه ادبی بودن بیشتری دارد.
نمونه مخصوصی از جابجایی که بارها مورد استفاده قرار می گیرد تعویض (عبارات) است.
رویه پنجم: مدلاسیون یا تلفیق
تلفیق گونه ای از فرم پیام است که با اعمال تغییر در دیدگاه بدست می آید.
( انجام می شود ) وقتی که می توان این تغیییر را اگر چه تحت اللفظی یا جابجایی باشد توجیه کرد که نتیجه ترجمه پاره گفتاری از لحاظ دستوری صحیح باشد و در زبان ناشایست و غیر اصطلاحاتی و سخت فهم باشد.
مثل جابجایی، دو نوع تلفیق اختیاری و یا آزاد و ثابت و یا اجباری وجود دارد. یک مثال کلاسیک در زمینه تلفیق اجباری عبارت است که باید به صورت زمانیکه ترجمه شود. نوع تلفیقی که عبارت منفی متن مبدا را به عبارت مثبتی در زبان مقصد برگرداند تا حدودی اجباری است اگر چه با ساختار هر زبانی متناسب است:
نشان دادن آسان است. It is not difficult to show .
تفاوت بسیار جزیی بین تلفیق ثابت و آزاد وجود دارد. در مورد تلفیق ثابت مترجمانی که تسلط مناسبی به هر ۲ زبان دارند. ۲ مختارانه از این روش استفاده می کنند. ۲ از آنجا که از دفعات استفاده، مقبولیت کلی، پذیرایی واژگانی و نحو مناسب عبارت انتخابی آگاهی دارند.
اما موارد استفاده از تلفیق آزاد کم است و ثابت و تصویب نشده است طوریکه هر بار این رو به شکلی جدید انجام می شود ولی این دلیل اختیاری بودن آن نیست. بهر حال هر بار که از آن استفاده شود نتیجه ای که از ترجمه بدست می آید باید کاملاً آن را هدفی که رد زبان مبدا منظور بود. منطبق باشد. برای اینکه این موضوع شفاف تر شود بدانید که اثر تلفیق آزاد باید طوری باشد که خواننده را به این نتیجه برساند: بله، این همان است که باید می گفتی. بنابراین هدف تلفیق آزاد رسیدن به نتیجه ای خاص است که مطابق با زنجیره ی افکار باشد و بر حسب ضرورت انجام شود. پر واضح است که تفاوت بین تلفیق ثابت و آزاد بسیار ظریف است و از آنجایی که تلفیق آزاد اغلب برای ایجاد تاثیری خاص بکار می رود به آن تلفیق ثابت هم می توان گفت. ولی تا وقتی که تلفیق آزاد از لحاظ واژگانی و نحوی پذیرفته نشود و آنرا آموزش ندهند نمی توان به آن تلفیق ثابت گفت و متنی آن از تلفیق آزاد استفاده شود پذیرفتنی و دقیق نیست.
رویه ششم: معادل یابی
مکرراً تاکید کرده ایم که هر موقعیتی را می توان با استفاده از ۲ متن که از لحاظ ساختاری و سبکی کاملاً متفاوت هستند برگرداند. در چنین مواردی با روش سروکار داریم که متنی معادل می سازد . مثل کلاسیک معادل عکس العمل یک نجار غیر حرفه ای ست که انگشت خود را با چکش می کوبد: اگر فارسی زبان باشد فریاد دردش را اینگونه می نویسد: آخ! ولی اگر انگلیسی زبان باشد اُچ! می نویسد . مثل دیگر معادل تعداد زیاد نام آواهای حیوانات است. مثلاً قوقولی ( فارسی ) کاک- اِ – دودِل – دو ( انگلیسی ). همین مثال های ساده یکی از خصوصیتهای خاص معادل ها را نشان می دهند: در نتیجه بیشتر معادل ها ثابت هستند و به گروه عباراتی اصطلاحات، کلیشه ها، ضرب المثلها، عبارات رسمی و وصفی و غیره تعلق دارند. بطور کلی ضرب المثل ها ، مثالهای کاملی برای معادلها هستند:
شغال باران می آید. It is raining cats and dogs.
آشپز که دو تا شود آش یا شور می شود یا بی نمک. Too many cooks spoil the broth
ترک عادت موجب مرض است.Old habits die hard.
از ساختن معادله های جدید برای اصطلاحات نیز استفاده می شود. کثلاً از کلاه خود حرف زدن را با گرته برداری نمی توان برگرداند. بنابراین بیشتر افراد دو زبانه از این روش بهره می برند. افرادی که با هر دو زبان خیلی زیاد و طولانی ارتباط دارند ولی هیچ گاه بصورت کامل برسد و مسلط نمی شوند. ولی بعضی اوقات همین گرته برداری ( از یک اصطلاح ) عمدتاً در زبان دیگر پذیرفته می شود. مخصوصاً اگر مربوط به رشته جدیدی باشد که در کشور مقصد به تازگی قرار است شکل بگیرد. مثلاً فارسی اصطلاح Cat eat your tongue? معادل گربه زبانتان را خورد ؟ را پذیرفته است. ولی مسئولیت معرفی چنین اصطلاحی به یک زبان کامل و منظم شد. را نباید بر دوش مترجمان گذاشت: فقط نویسندگان از چنین اختیاری برخوردارند و فقط خود آنان باید تحسن پیروزی یا تحقیر شکست را بپذیرند. در ترجمه می توان از قالبهای و ساختارهای سنتی عباراتی استفاده کرد چرا که استفاده نابجا از وقتی که مترجم می خواهد گرته برداری جدیدی را معرفی کند همیشه صورت می گیرد.
رویه هفتم: اقتباس
بعد از آشنایی با این هفت روش با محدودیتی دست و پا گیر ترجمه آشنا شدیم: در شرایطی از اقتباس استفاده می کنیم که مفهوم ارائه شد. در زبان مبدا در فرهنگ زبان مقصد وجود نداشته باشد. لذا مترجمان باید شرایط جدید خلق کنند که به عنوان معادل بتوانیم آن را بپذیریم بنابراین اقتباس نوع خاصی از معادل یا در واقع معادل موقعیتی است. مثال پدری را فرض کنید که اصلاً بوسیدن لبان دخترش برایش بد نیست و در فرهنگشان معمول است ولی برگرداندن لغت به لغت آن در فارسی پذیرفتنی نیست: ترجمه ی He kissed his daughter on the mouth به صورت او لبان دختر خود را بوسید. عاملی را به زبان مقصد معرفی می کند که در زبان مبداء وجود ندارد چرا که این موقعیت در زبان مبداء به این معناست که پدری مهربان از سفری طولانی به خانه بر می گردد و با دخترش احوال پرسی می کند. اگر مترجم بخواهد که اثر کمتری را منتقل کند می تواند متن ترجمه را کوتاهتر بنویسد. در ترجمه ی کتاب و اسم فیلم ها از اقتباس مکرراً استفاده می شود. ( ارواح سرگردان ( The Wanderer
مترجمان شفاهی ِهمزمان هم زیاد از اقتباس استفاده می کنند. یکی از مترجمان شفاهی شفاهی که کلمه کریکت را به تور دو فرانس برگرداند. بود، در حالیکه در بافت متن منظور نوع فارسی از ارزش یعنی¬کریکت بوده است، مورد مواخذه قرار گرفت و بعد ازآن نماینده دولت فرانسه از گزارشگر بخاطر نام برگردان ورزش ملی فرانسه تشکر کرد. مترجمان شفاهی بعد از این قضیه به اشتباه خود اعتراف کرد و بر مخاطبان انگلیسی خود درباره ی کریکت صحبت کرد.
کاربرد این هفت روش : از این هفت روش در سطوح مختلف موجود در سه سطح بیانی استفاده می شود یعنی لغوی ، ساختار نحوی ، و پیام ، مثلاً قرض گیری در سطح لغوی هم بکار می رود رادیو و تلویزیون ، بولدوزر کلماتی هستند که از انگلیسی قرض گرفته ایم ؛ قرض گیری در سطح پیام هم بکار می رود مثلاً o.k و بای را که از انگلیسی وارد فارسی کرده ایم . دامنه ی این احتمالات را در جدول ۱۱.۱ می بینیم . برای هر رویه در سه سطح بیانی مثال آمده است .
جدول ۱۱.۱ خلاصه ی هفت رویه ی ترجمه
۱- قرض گیری : فارسی : رادیو ( لغوی ) از انگلیسی Radio/ فارسی : افسانه علمی ( ساختاری )Science-fiction/ سفربخیر ( پیامی)Bon voyage
۲- گرته برداری : هواپیما / فرمانداری کل / میخواهی بخواه نمی خواهی نخواه ( به ترتیب از : airplane, Governor General , Take it or leave it
۳- ترجمه ی تحت اللفظی : encre /جوهر—–(ساختاری)The book is on the table کتاب روی میز است .—–(پیامی)What time is it? ساعت چند است ؟
۴- جابجایی : پیامی : No smoking . سیگار کشیدن ممنوع .
۵- تلفیق : لغوی :peu profound ( کم عمق ) /پیامی :Complet ( بدون نقص No vacancies
۶- تعادل : la soupe ( نوعی سوپ ) / tea ( چایی ) / chow ( نوعی خوراک )
۷- اقتباس : cyclisme ( دوچرخه سواری ) = Cricket (UK) = Baseball (US)
///پیامی : Bon appétit! ( بفرمایید بخورید ) = (US) Hiخوش آمدید
مسلماً می توان از همه ی هفت روش حتی در یک جمله ی واحد هم استفاده کرد و بعضی از آنها چنان پچیده و تودرتو بکار می روند که نمی توان آنها را از هم تشخیص داد ؛ مثلاً ترجمه کردن Paper weight ( کاغذ نگهدار ) بصورت pressepapiers استفاده از تلفیق و جابجایی ثابت را نشان می دهد. همینطورست اگر PRIVATE ( ملک شخصی ) نوشته شده ی روی دری را D EFENSE D ENTRER ( به حریم شخصی وارد نشوید ) ترجمه کنیم بطور همزمان از جابجایی ، تلفیق و تعادل استفاده کرده ایم . جابجایی است چون private که صفت است را داخل گروه اسمی بردیم ، تلفبق چون یک عبارت را به هشدار تبدیل کردیم ( مقایسه کنید با Wet paint خطر رنگ گرفتگی ) که آنرا با “مراقب دیوار تازه رنگ شده باشید ” ) و بالاخره تعادل است چون بجای ترجمه ی دقیق ساختار دستوری ، موقعیت کلامی را ترجمه کرده ایم .
Venuti, Lawrence (ed.) , 2004, The Translation Studies Reader, New York, Lo,don; Routledge.
Jean-Paul Vinay and Jean Darbelnet