طرقه؛ تهیه کننده و کارگردان: محمدحسن دامن زن،تصویر: مسعود امامی/بهروز فرجی، صدا: اصغر آبگون، تدوین: فرزاد توحیدی، ۱۳۸۷
«طرقه (با ضم حرف اول) :چنانکه در افسانه های قدیمی خراسان آمده است نام پرنده ی کوچکی است که قصد پرواز و رسیدن به خورشید را داشت و برای این کار باید هزار اسم خدا را از بر می کرد تا از سوختن در گرمای خورشید در امان باشد بنا براین تمام اسم ها را از بر کرده و در بالا رفتن ذکر می کرده. ولی در نزدیکی خورشید اسم هزارم خدا را فراموش کرده و میسوزد…»
نوشتههای مرتبط
طرقه مستندی است زنانه که با تصویر کردن گوشه ای از زندگی پنج زن خراسانی ( خانگل، گل نبات، زیبا صنم، یلدا)، نه تنها درباره ی شرایط و موقعیت آن ها سخن می گوید، که می توان گفت تصویری از زنانگی در کل جامعه را ارائه می دهد و می تواند ما را به خلق چهره هایی متفاوت و در عین حال شبیه به یکدیگر، به دلیل شرایط نسبتا یکسان، از زنان، کشاند؛
زنی که شوهرش او را به بهانه ی ساز زدن، ترک کرده و رفته است. ( دو تار چیز خوبیه. وقتی یک پنجه می زنی، اعصابت راحت می شه… تمام سختی ها فراموش می شه. زندگی روی دوش های منه. اگر توی خانه باشم، کارهای خونه را می کنم، اگر کار باشه می رم سر کار، می رم کارگری… کار نباشه می رم بازار. بالاخره روزم باید بچرخه… زندگی سخته. نمی رسم… یک زن به کجا برسه؟…)
زنی که به جای شوهرش و از سر علاقه به او، به زندان می رود و وقتی باز می گردد، زنی دیگر را در همسری شوهرش می بیند و در نتیجه مجبور به طلاق می شود. (… گفت من سر بیست روز تو رو آزاد می کنم. گفتم غصه نخور، من بیست سال برم زندان، نمی ذارم که تو بری… . نمی دونستم نامردی می کنه. یک سال بعد که از زندان آمدم، زن گرفته بود.)
زنی که در جوانی مجبور به تن دادن به ازدواجی اجباری می شود و حالا حسرت روزهای جوانی اش را می خورد. ( در جوانی که دلت شکست، دیگه همه چیز برات تمومه… آدم وقتی به اجبار شوهر کرد و خونه دار شد، تموم می شه می ره. تا بیست سالگی آدم عشق و غرور داره، از اون به بعد آدم می شکنه… )
زنی که شوهرش یک دختر جوان را هووی او کرده است. ( از اون موقع تا حالا دلم شکسته… دیگه هیچ روحیه ای ندارم… فکر می کنم تو دنیا هیچی ندارم. من همین طور پوچ و توخالی ادامه می دم… تا حالا هیچ لذتی از زندگی نبردم. اگر عمر اینه، هیچ فایده ای نداره.من که از زندگی م هیچی نفهمیدم… نمی دانم دیگران چیزی فهمیده اند یا نه.).
و زن جوانی که در سنین پایین به همسری مردی متاهل در می آید. (زمانی که کوچیک بودم، بابام برام ساز می زد، من براش می رقصیدم. اما زمانی که من ساز می زدم بابام گریه می کرد. ازش می پرسیدم بابا چرا گریه می کنی؟ اون به من می گفت: به خاطر صدای ساز تو دخترم، به خاطر صدای ساز تو…)
زنان وفادار به مردانی که به راحتی آن ها را پس زده اند و با تنهایی ها و دردهایشان، تنها درون زندگی هایی سخت (و اما ساده)، رها کرده اند و «دو تار»، صدای سازی که در تمام فیلم شنیده می شود، صدایی منعکس کننده ی این تنهایی و درد و واپس زدگی است که با روایت زنان از روزهایی که سپری کرده اند، ما را به گذشته، به جوانی و کودکی، به آن جایی می برد، که زنانگی هنوز می تواند ساده تر و زیباتر فهمیده شود.
طرقه اما تنها بخشی از زندگی واقعی جاری این زنان را به ما نشان می دهد. بخشی که با صدای غمگنانه ی دوتارها و آوازهای زنانه، ماندگار می شود و ما را با تنها بخشی از گوناگونی زندگی و فرهنگ ایران در هر نوع از حوزه های مختلفی چون جنسیت، جغرافیا، اقتصاد، زبان، آداب و رسوم و فرهنگ عامه و… آشنا می سازد. اما باز هم باید گفت که طرقه، فیلمی کامل، به این معنا که روایت گری از اشکال زنانگی و زندگی، فیلمی خوش ساخت، زیبا و موثر در میان مستندهای ایرانی است، که لزوم آشنایی با دنیای مستند را بر ما آشکار می سازد.