انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مروری بر کتاب «نظریه اجتماعی مدرن: از پارسونز تا هابرماس»، نوشته: یان کرایب

کتاب «نظریه اجتماعی مدرن» را عباس مخبر ترجمه کرده و انتشارات آگاه نخستین بار در سال ۱۳۷۸ این کتاب را در قطع رقعی به چاپ رسانیده است. یان کرایب[۱] (متولد ۱۲ دسامبر ۱۹۴۵ – متوفای ۲۲ دسامبر۲۰۰۳) جامعه شناس و روان درمانگر انگلیسی، دکترای خود را از دانشگاه ویکتوریای منچستر اخذ کرد. او همچنین به ترکیب جامعه‌شناسی و روان‌کاوی گرایش داشت، که از علاقه او به روان‌کاوی ناشی می‌شد. دکتر کرایب در دوران تدریسش به یکی از چهره‌های شناخته شده بین‌الملی در جامعه‌شناسی بدل شد. جهت‌گیری نویسنده، در این کتاب آکادمیک، محققانه، دقیق و توأم با وسواس است با توجه به تخصص فرعی یان کرایب در حوزه روانکاری و روان‌شناسی، نوعی گرایش یا رگه‌های تحلیل روان‌کاوانه یا روان‌شناختی در مباحث او پیداست. یان کرایب در این کتاب مبدأ کار خود را پارسونز و از دهه ۱۹۳۰ قرار می‌دهد و نظریه اجتماعی مدرنی که در طول قرن بیستم شکل می‌گیرد، گسترش و تحول پیدا می‌کند را تا دهه‌های پایانی قرن بیستم بررسی می‌کند. نظریه‌ها و مکاتبی مانند: کنش متقابل نمادین، پدیدارشناسی، روش‌شناسی مردم‌نگر و انواع گرایش‌های نئومارکسیستی جدید مانند: مارکسیست‌های ساختاری، مکتب فرانکفورت، ساختارگرایی و پساساختارگرایی و از نظریه­ های تلفیقی.

ازدیگر آثار کرایب که در ایران به چاپ رسیده‌اند می‌توان به کتاب « نظریه اجتماعی کلاسیک، ترجمه شهناز مسمی‌پرست، نشر آگه» و « فلسفه علوم‌اجتماعی، نشر آگه» اشاره کرد.

چرا هنوز به نظریه نیاز داریم؟

نویسنده در مقدمه کتاب از بحران نظریه در علوم اجتماعی سخن گفته است؛ به نظر او «نظریه» گاهی اوقات افراد را می‌رماند و دلیل آن هم این است که خواننده احساس می‌کند چیز تازه‌ای نمی‌آموزد. گویی نظرات مدرن پیش پاافتاده و در عین حال غیرقابل درک هستند که از برانگیختن اندک شوقی در مخاطب عاجزاند.

دانشجو یا استاد محقق جامعه‌شناسی برای تولید نظریه لازم است مقدار زیادی کار سخت انجام دهد و در عوض کمترین اطلاعات را دریافت کند. پرداختن به بنیاد و ذات پدیده‌ها غالباً دشوار است. ماهیت جامعه‌شناسی به گونه‌ای نیست که بتوانیم از مطالعات عملی و آموزنده‌تر دنیای اجتماعی مستقیماً به نظریه حرکت کنیم. در پژوهش‌های علمی امروزه، نوشته‌های بدون پشتوانه تئوریک فاقد ارزش علمی تلقی می‌شوند. متاسفانه روش پرجاذبه و رایج پوزیتیویسم در پژوهش‌ها اغلب به گونه‌ای ناخودآگاه بیشتر پژوهشگران را درگیر پژوهش‌هایی با مِتُد پوزیتیویستی کرده است که در آن، نظریه‌ها جایی ندارند و نقطه عزیمت از اشیاء و واقعیت‌های موجود آغاز می‌شود؛ در نتیجه پژوهشگر بدون داشتن تئوری راهنمای عمل مشخص به جمع‌آوری انبوه اطلاعات، اسناد و مدارک موجود پرداخته و سپس به تجزیه و تحلیل این انبوه داده‌های پراکنده می‌نشید. بی‌فایده است که وانمود کنیم می‌توان نظریه را به چیزی ساده تبدیل کرد، اما می‌شود آن را قدری ساده‌تر کرد. کاری که یان کرایب مدعی است در کتاب نظریه اجتماعی مدرن انجام داده است.

نظریه در قالبی پرداخته شده و صیقل خورده، نخستین گام جهت نزدیک شدن به موضوع است چرا که بیش از هر چیز تفکر نظری را فرا می دهد. تفکری منظم و سامان یافته که در برخورد با آشفته بازار نشانه‌ها و ساختارها و عاملان، ذهن محقق و پژوهشگر را در میدان تحقیق و در میان اسناد فروانی در هر حیطه و زمینه یاری می رساند. نظریه باعث روشن سازی زوایای می شود که ممکن است افراد بسیاری بدان توجه نداشته باشند اما با شیوه ی تفکر سامان دهی شده نه تنها این زوایا روشن می گردند بلکه ضمیمه کلیتی می گرند که محقق بدان نیازمند است. به عبارتی باعث می شود که چیزی از قلم نیافتد. پس ضروریست که هرمحقق با یک نظریه گام به میدان تحقیق یا در میان تعداد بی شماری از اسناد کتابخانه ای بگذارد. در غیر این صورت با انبوهی از داده‌ها روبرو خواهد شد که ارزشمند آن از غیر ارزشمند روشن نیست و این باعث تلف شدن اطلاعاتی خواهد شد که در اختیار محقق قرار خواهد گرفت.البته اگر توانسته باشد داده هایی را جمع آوری کند. سخن یان کرایب در این زمینه روشنگر است. او معتقد است یادگیری تفکر نظری به مانند یادگیری یک زبان تازه است. البته به شیوه‌ای دشوار. یعنی نه با یادگیری تدریجی واژگان و قواعد دستوری، بلکه از طریق گوش دادن به زبانی که صحبت می شود. با تمام پیچیدگی هایش، اصطلاحات کوچه بازاری اش، لهجه‌هایش و نظایر آن. با قدری مبالغه می توان گفت شبیه به آن است که آدم را به جامعه ای کاملا متفاوت منتقل کنند ،مثلا یک روستای عشیره ای در گینه ی نو و از او بخواهند با گوش دادن به صحبتهای مردم زبان آنها را یاد بگیرد.

گاه در نظریه بیش از آنکه با «تبیین» روبه‌رو باشیم با «توصیف» مواجه‌ایم. یان کرایب آنگاه که از دام‌های نظری پیش‌ روی نظریه‌پردازان اجتماعی سخن می‌گوید، یکی از دام‌های مزبور را «دام توصیف» می‌خواند و در مورد آن می‌نویسد: «تبیین، چیزی را به ما می‌گوید که نمی‌دانسته‌ایم و نمی‌توانسته‌ایم با نگاه کردن، آن را کشف کنیم، اما توصیف، فقط آن چیزی را به ما می‌گوید که با نگاه کردن می‌توانیم آن را کشف کنیم. به‌نظر من، بخش اعظم نظریه [اجتماعی] جدید غالباً چیزی را که به خوبی می‌دانیم، بر حسب اصطلاحات نظری مجرد توصیف می‌کند و سپس وانمود می‌کند که چیزی را برایمان تبیین کرده است.

نخستین ویژگی‌ای که کرایب برای جوامع ذکر می‌کند مخصلت مناسبتی[۲] بودن آن است. یعنی روابط دیرپایی که بین جوامع با یکدیگر و مناسبات این جایگاه به وجود آمده‌اند. برای مثال یک خانواده هسته‌ای دارای مناسبتی پایدار بین سه جایگاه مادر، پدر و فرزندان است، پس صرفنظر از اینکه چه افراد به خصوصی این جایگاه را اشغال می‌کنند، این مناسبات یکسان برجای می‌ماند.

کار نظریه مشخص کردن ساختارهایی است که مناسبات جوامع را می‌سازند، نظریه باید تبیینی ارائه دهد و باید حاوی مفهومی از علت باشد، نظریه نباید این‌همانی کند، برای نظریه کافی نیست که بگوید چیزی علت چیزی دیگر است بلکه باید شرح دهد که این فرآیند علی چگونه کار می‌کند. پس نظریه یعنی تجهیز به میکروسکوپی برای موشکافی واقعیت‌ها و مناسبات اجتماعی که با چشم غیر مسلح به نظریه به راحتی قابل مشاهده نیست.

پس از بحث در رابطه با ماهیت نظریه در فصل اول، در بخش دوم با نظریه‌های کنش اجتماعی از کارکرد‌گرایی ساختاری و نظریه پرداز آن پارسونز تا نظریات انتخاب عقلانی و نظریه ساختاربندی آشنا می‌شویم سپس در بخش بعدی از کنش به ساختار حرکت کرده و نویسنده نظریات مارکسیسم ساختارگرا، پساساختارگرایی و پسامدرنیسم را موشکافی می‌کند.

در بخش چهارم که «از ساختار یا کنش به ساختار و کنش» نام دارد، نویسنده نظریات مکتب فرانکفورت و عضو متاخر آن یورگن هابرماس را بیان می‌کند و در بخش نهایی و نتیجه‌گیری بار دیگر به چرایی پرداختن به نظریه برمی‌گردد: اینکه چرا باید به مطالعه نظریه اجتماعی پرداخت و از آن مهم تر اینکه چگونه نظریه اجتماعی را می‌توان به کار بست.

طرح این کتاب

از جنگ جهانی دوم به بعد، نظریه اجتماعی سه دوره تحولی را از سر گذرانده است. دوره اول تا دهه ۱۹۶۰، نظریه اجتماعی زیر سلطه کارکردگرایی ساختاری پارسونز قرار داشت، اما در ایالات متحده، مکتب کنش متقابل نمادین نیز، به رغم آن‌که پارسونز آن را در نظریه خود ادغام کرد، همچنان حضور داشت، و سنت تندروی که سی‌رایت میلز نماینده آن بود نیز برای خود جایی باز کرده بود. در بریتانیا نظریه تضاد[۳]، که غالباً عناصری از کارکردگرایی ساختاری را می‌پذیرفت، بدیلی دیگر بود. این تفکر وجود داشت که نظریه جامعه شناسی به «وفاق» و «تضاد» تقسیم می‌شود ولی مبنای این تقسیم‌بندی چندان مشخص نبود. دوره اول هم‌زمان با ثبات و رونق جوامع غربی بود اما انفجار تعارض و تغییرات سیاسی، که از دهه ۱۹۶۰ آغاز شد، با انفجاری مشابه در نظریه‌های جامعه‌شناختی همراه بود. در ایالات متحده، مکاتب گوناگونی شکل گرفت که بر فهم دنیای اجتماعی از طریق مشاهدات و فعالیت‌های کنش‌گر اجتماعی تأکید می‌کرد. روش‌شناسی مردم‌نگار پایدارترین این نظریه‌ها بود، هر چند در این دوره شاهد توجه فزاینده به پدیدارشناسی و اصالت وجود در سنت‌های فلسفی اروپا بودیم. مارکسیسم نیز با نظریات آلتوسر جانی دوباره گرفت، تلاش‌های آلتوسر و شاگردان‌اش سبب گسترش علاقه به سنت موسوم به ساختارگرایی شد. ساختارگرایی همواره سرچشمه بحثس زنده بود و طی سال‌های متمادی، با بسط اندیشه‌ای که اکنون برچسب پساساختارگرایی و پسامدرنیسم را پذیرفته است، بسیاری از قضایای اصلی آن زیر و رو شد.

«نظریه انتقادی» یا مارکسیسم مکتب فرانکفورت هم متأثر از هگل، به خصوص در کار یورگن هابرماس تحولات عمده‌ای را از سر گذراند. کار هابرماس نیز سنت فلسفی دیگری را به روی اندیشه اجتماعی گشود که «هرمنوتیک» نام گرفت. هرمونتیک، در اصل، حاصلِ بحث‌هایی درباره نحوه تفسیر متون مقدس مذهبی بود، اما در حال حاضر می‌توان آن را نوعی نظریه عمومی تفسیر به شمار آورد.

نتیجه این انفجار هنوز هم احساس می‌شود، چون گستره و عمق نظریه‌هایی که جامعه‌شناسان در اختیار دارند بسیار بیشتر از دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ است. با افول نظریه تضاد، و تکوین نظریه ساختاربندی آنتونی گیدنز، نوعی تلفیق نظری بالقوه شکل گرفته ولی یان کرایب در این کتاب استدلال می‌کند که این نظریه نوعی تلفیق نیست.

نویسنده سعی نکرده که درباره هر یک از انواع نظریات موجود در جامعه‌شناسی گزارشی ارائه دهد. بلکه هدف خود را بیشتر ارائه بینشی مقدماتی در رابطه با پرخواننده‌ترین و اثرگذارترین نظریه پردازان مدرن ذکر کرده است. این کتاب حول مکاتب و جریان‌های نظری مختلف سازمان یافته و عقیده نویسنده بر این است که مکاتبی چون کارکردگرایی ساختاری، نظریه انتخاب عقلانی، کنش متقابل نمادین، روش شناسی مردم نگار همگی نظریه‌هایی تحلیلی و توصیفی هستند که فرض پایه‌ای یکسانی دارند: این که موضوع مناسب جامعه‌شناسی کنش اجتماعی است، بنابراین این نظریات می‌کوشند توصیف‌های مربوط به کنش اجتماعی را به توصیف‌های ساختار اجتماعی تعمیم دهد. ساختار بندی، همان‌طور که از نام‌اش پیداست، گرایش دارد که این کار را برعکس انجام دهد یعنی تبیین‌های مربوط به ساختار اجتماعی را به عاملان تعمیم دهد، و از همین‌جا است که مسائل واقعی این رهیافت آغاز می‌شود. سرانجام نظریه انتقادی و هرمنوتیک را داریم که سعی میکنند به همین‌ ترتیب به عنوان نظریه‌های کنش اجتماعی عمل کنند، اما فکر ساختار اجتماعی موجود را در سطحی بالاتر و در فراسوی افراد تا حدی حفظ می‌کنند.

 

 

 

[۱] Ian Craib

[۲]relational

[۳] Conflict theory

 

ایمیل نویسنده:

hesam.manaheji@ut.ac.ir

 

صفحه نویسنده در انسان‌شناسی و فرهنگ:

http://www.anthropology.ir/node/23869