انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

انسان شناسی قومیت در شهر (هویت سیستانی های مقیم تهران)

تحقیق مورد نظر به مسئله ی تعامل سه حوزه ی قومی، ملی و جهانی در میان سیستانی های ساکن شهر تهران با رویکرد کهن گرا با توجه به نظر برتون در ارتباط با فضای شهر می پردازد. که به نوعی از هویت شکل می دهد و به نظر می رسد که تیپی از اقلیت را به وجود آورده است. در واقع به این پرسش پاسخ می دهد : چگونه قومیت با شهر ارتباط می یابد؟

کلید واژه ها : تهران، هویت، قومیت، سیستانی، تعامل، پراکندگی

روش : میدانی (مصاحبه)، اسنادی

مسئله : چگونه هویت قومی در شهر حفظ می شود؟

فرضیه :

۱ – هویت های قومی سیستان با توجه به مکانیسم های قدرت در شهر پراکنده می شوند.

نظریات جدید : مکتب شیکاگو

تاریخچه ی انسان شناسی شهری همچون جامعه شناسی شهری از مکان و زمان واحدی، شهر شیکاگو در فاصله ی دو جنگ جهانی (۱۹۱۸-۱۹۴۰) دانشگاه شیکاگو آغاز می شود که در سال ۱۸۹۲ تاسیس شده بود، به سرعت و با توجه به موقعیت استقرار خود به یکی از مهمترین قطبها در جهان بدل شد. دانشکده ی علوم اجتماعی این دانشگاه رسالت سنگین تعریف حدود و ثغور نوعی جامعه شناسی کاربردی شهری را در حوزه ی روش شناسی، نظریات و رویکردها بر عهده گرفت. شهر شیکاگو در کمتر از یک قرن از یک روستای چند ده خانواری (۱۸۳۰) به یک شه یک میلیونی (۱۸۹۰) بدل شده بود و در ۱۹۲۰ یعنی در اوج شکوفایی مکتب شیکاگو یک کلان شهر سه میلیونی را تشکیل می داد. این شهر آینه ای تمام نما از حرکت عمومی جامعه ی آمریکایی بود. ترکیبی از شکوفایی، رونق و رشد اقتصادی و صنعتی افزایش عظیم ثروت و تراکم آن در شهرهایی هر چه بزرگتر و در نتیجه ایجاد قطب های جذاب اجتماعی هر چه قدرتمندتر اما در کنار آن ورود گسترده و بی رویه ی میلیون ها مهاجر که ناچار به تحمل گسستی دوگانه شده بودند. مهاجرانی عموما از ریشه ی روستایی و اروپای شرقی، جنوبی و مرکزی (لهستان، مجارستان، ایتالیا، آلمان و غیره) که نه فقط پیوندهای همبستگی اجتماعی روستا را از دست داده بودند و در شهرها با محیطی بیگانه و ستیزنده برخورد می کردند، بلکه افزون بر این ناچار تحمل زبان، آداب و رسوم و الزامات یک فرهنگ جدید ملی نیز بودند. مکتب شیکاگو رویکردی عمدتا محیط شناختی داشت و به همین دلیل با نام دیگری یعنی محیط شناسی شهری نیز شناخته می شد. از نظر این مکتب، شهر در آن واحد هم یک نظام پیچیده از افراد و نهادهای به هم وابسته بود و هم یک نظم اجتماعی که در آن پدید آمدن خرده فرهنگ ها و بیگانه گرایی زمینه ای مساعد می یافت. در این دیدگاه شهر همچون پهنه ای جغرافیایی در نظر گرفته می شد که در آن نظیر پدیده های گیاهی و حیوانی با تقسیم بندی های متفاوت و فرایندهایی چون تهاجم، همزیستی، جایگزینی، استیلا، رقابت، تعارض و همگون سازی رو به رو می شویم. (فکوهی، ناصر، ۱۳۸۷: ۱۸۰)

هویت قومی :

هر انسانی تمایل دارد که هویت خود را آگاهانه در یک گروه خاص جستجو کند. هویت می تواند در چندین سطح ممکن باشد و هر فردی می تواند به صورت همزمان و به شکلی عادی چندین هویت را بپذیرد. با وجود این شمار این هویت ها بنا بر سنت های اجتماعی گوناگون متفاوت است برای نمونه تعلق های گوناگون به خانواده، کلان، قبیله، دین، طبقه ی اجتماعی، قومیت، ملت و تمدن می توانند در هویت هر انسانی با یکدیگر سازش داشته باشند و چنین فردی قادر است از خود وفاداری های متعددی که از لحاظ جغرافیایی یا اجتماعی با یکدیگر تداخل دارند، نشان دهد. با وجود این هر انسانی بنا به مورد به این یا آن تعلق خود در این یا آن سطح متفاوت اهمیت بیشتری داده و این تعلق ها را در سلسله مراتبی از وفاداری های درونی و پذیرفته شده ای می دهد. هویت یابی افراد در گروهها سرچشمه ی نیروی روانی، توازن و شکوفایی شخصیتی است. هویت کمابیش در نزد همه امری آگاهانه است و شامل گزینش های داوطلبانه و عاداتی می شود که هرگز زیر سوال نمی روند. (برتون، رولان، ۱۳۸۷: ۲۳-۲۴)

الف – تعلق های اجتماعی و قومی :

در میان گروههای انسانی مختلفی که هر فردی از لحاظ ذهنی، خود را متعلق به آنها می داند و از طریق آنها می توان او را به صورتی عینی تعریف نمود و جایگاهش را در کل انسانیت مشخص کرد. بنا بر شرایط زندگی و نیازهای هر پژوهشی گاه بر تعلق های اجتماعی و گاه بر تعلق های قومی انگشت گذاشته می شود. (همان، ۲۴)

ب – ابهام در هویت ها :

سخن گفتن از طبقات اجتماعی یا از قومیت ها به سادگی صحبت کردن از جریان کالاها، انتخابات سیاسی، رزمایش های نظامی، گونه های جانوری یا پدیده های جغرافیایی که آنها نیز پیچیدگی های خاص خود را دارند نیست، زیرا در موضوع طبقات یا قومیت ها تعیین حدود گروههای انسانی مورد نظر اندازه گیری، ارائه و مقایسه ی آنها با یکدیگر کاری بسیار ظریف شمرده می شود. گروههای اجتماعی و قومی در مقوله ی مجموعه های گنگ جای می گیرند، یعنی مجموعه هایی که هر یک از عناصر آنها را نمی توان همواره در این یا آن زیرمجموعه طبقه بندی نمود. برای روشن کردن واقعیات هویت قومی سه راهکار اصلی می تواند مورد استفاده قرار گیرد: راه نخست آنکه تلاش کنیم پایه های خاص، عینی و ذهنی هر گونه تعلق به یک گروه مفروض را مشخص کنیم، این امر به ما امکان می دهد که مجموعه ای گنگ را در قالب طرحی که از حدود آن ترسیم کرده ایم تشخیص دهیم. سپس باید تلاش کنیم که بدون نفی ارزش نمادین و عاطفی یعنی دقیقا ارزش هویت بخش قالب های رایجی که به هر یک از این قومیت ها داده می شود، آن قالب ها را پشت سر بگذاریم. سرانجام باید بتوانیم برای تقابل ساده انگارانه و دوگرایی که قومیت و ملیت را به دوپارگی می کشد، راه حلی بیابیم. زیرا این هر دو داخل تنوع عظیم موقعیت های درونی انسانیت، این پیوستار بزرگ قومی قرار گرفته اند. (همان، ۲۵-۲۶)

پ – قوم و ملت :

تقابل ضمنی اما ریشه ای میان ملت و قوم که به شدت بر گفتمان های سیاسی، رسانه ای و حتی علمی تاثیر گذاشته و حتی بر عقل سلیم و ایدئولوژ های غالب نیز موثر بوده دقیقا ناشی از مسائل فوق است. دو واژه ی ملت و قوم برای مشخص کردن مردم، جمعیت ها، گروهها و اجتماعاتی به کار می روند که کاملا با یکدیگر قابل مقایسه اند. (همان، ۲۷)

چند دیدگاه درباره ی قومیت :

از یکسو رویکرد رایج در میان آمارگران، اقتصاد دانان، جغرافی دانان و غیره عادت به بررسی مشخصات بازیگران اقتصادی در سطوح کلان اجتماعی یعنی دولت ها دارند، آن است که تنها هویت قابل بررسی و در نتیجه معتبر را هویت ثبت شده در اوراق هویت رسمی به شمار بیاورند. از سوی دیگر به نوعی هویت قومی واقعی اشاره می شود که مینای آن را گروه پیچیده ای از مشخصات اعم از مشخصات انتسابی و اکتسابی به حساب می آورند. از جمله ی این مشخصات می توان به زبان (مادری یا فرهنگی) که تعیین کننده ترین مشخصه به حساب می آید، اشاره نمود. اما تعداد بسیار زیادی از سایر مشخصات فرهنگی نیز اینجا مطرح هستند. این رویکرد به صورت رایجی در میان مردم شناسان، پژوهشگران میدانی یا تحلیل گران ادبی مشاهده می شود. (همان، ۳۳)

الف – زبان ملی گرایی دولتی:

در ارائه ی واقعیت های انسانی و بازیگران این درام قومی از زبانی قرادادی استفاده می شود که خود را در چارچوب یک زبان دیپلماتیک قرار می گیرد، این زبان که منافع دولت های قدرتمند و بزرگ را مد نظر قرار می دهد، زبانی است که به تاریخ ملی و جهانی تعلق دارد. (همان، ۳۵-۳۶)

ب – ملی گرایی های قومی اعتراض آمیز :

دولت های ملی موجود با به انحصار درآوردن مفهوم ملی گرایی حاکم و با اعمال ملت گرایی نتوانسته اند سبب فراموش شدن نوع دیگری از ملی گرایی یعنی ملی گرایی های اعتراض آمیز و مطالبه گر شوند. جمعیت هایی که بنا بر مورد گاه آنها را ملی و گاه قومی می نامند در پی به دست آوردن حاکمیت ملی هستند. (همان، ۴۳)

پ – گفتمان جهان وطن :

ملی گرایی ناچار است در برابر خطر تشتت و پراکندگی که خاص گرایی های قومی را تهدید می

کند از وحدت و هماهنگی دولت ملی به عنوان بالاترین نشانه های اعتدال و عقلانیت دفاع کند. نوعی گفتمان جهان گرا وجود دارد که با اتکا بر مفهوم انسان و با نفی ارزش هر گونه تعلق قومی در پی آن است که ملی گرایی اعم از ملی گرایی در دولت های موجود یا در مطالبه برای تاسیس دولت های جدید را پشت سر گذارد. این گرایش به نفی قومیت، تمایل زیادی به آن دارد که از استدلال های اقتصادی و فرهنگی جهانی شدن استفاده کند و هدف خود را آمیزشی عمومی، فرهنگی و بیولوژیک اعلام کند که بتواند تمام تقسیم بندی های انسانیت را از میان بردارد. (همان، ۴۳)

هویت های قومی از کجا بر می خیزند؟ مروری بر نظریه های اصلی

در این مقاله کاووس سید امامی به رویکردها و دیدگاههای مختلف در زمینه ی هویت قومی پرداخته است، که می توان به مهمترین موارد در این زمینه اشاره نمود:بر اساس نظریه ی هویت اجتماعی تاجفل و ترنر نیاز به تمایز گذاری مثبت میان خود و دیگری عامل محرک در شکل گیری هویت اجتماعی است. و نوعی منزلت اجتماعی را به همراه دارد. دیدگاه دیرینه گرایی، قومیت را ماهوی می پندارد. به این معنا که هویت قومی گونه ای همانند سازی با گروه است که به تعلق خاطر به خانواده شباهت دارد. حس تعلق قومی به طور طبیعی پس از متولد شدن فرد در یک گروه قومی پدید می آید. بنابراین قومیت یک گروهبندی حنثی و بی حاصل از نظر سیاسی نیست و در جهت پیشبرد منافع گروهها عمل می کند. رویکردهای ابزار گرا و برساخته گرا قومیت را محصول شرایط و تصمیم گیری های افراد می دانند. در ابزار گرایی، نظر پژوهشگر معطوف به تحلیل شیوه هایی می شود که طی آن قومیت توسط نخبگان به عنوان ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی یا بسیج یک گروه اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرد. در بر ساخته گرایی اجتماعی تلاش پژوهشگر وقف چگونگی پدید آمدن و نا پدید شدن گروهها و جنبش های قومی می شود. دردیدگاه بر ساخته گرا ماهیت هویت های قومی، سیال و غیر تثبیت شده از پیش فرض می شود و هویت های سیاسی گروه زمانی برجسته و تشدید می شوند که گروههای مجاور ناچار از مبارزه برای دستیابی به منابع کمیاب باشند.(نظریه ی رقابت) و بر نقش عوامل سیاسی و اقتصادی در پدیدآوردن قومیت صحه می گذارد. به طور کلی بر ساخته گرایی صرفا به انگیزه های ابزاری در بر ساخته شدن قومیت تاکید ندارد و روابط و تعاملات میان اعضای گروه را عامل اصلی در حل و فصل هویت های قومی و بر ساخته شدن آن به شمار می آورد. به عبارت دیگر زبان، مذهب، آداب و رسوم و سایر مقوله های فرهنگی یک گروه را در اختیار اعضای گروه قرار می دهد تا بر پایه ی آن در شرایط خاصی که قرار دارند هویتی قومی یا ملی برای خود بر سازند. که بستگی به وضعیت اجتماعی خاص یا شرایط سیاسی و اقتصادی نیز دارد. بارت رویکردی رابطه ای را پیشنهاد نمود که به موجب آن احساس عضویت در یک اجتماع در مقابله با هویت ادراک شده ی گروههای قومی یا نژادی دیگر شکل می گیرد. در واقع دیدگاه بارت با دیدگاههای جدید در حوزه ی بر ساخته گرایی که هویت قومی را حاصل فرایندی از تعریف خود و بر ساختن مرزهای نمادین میان خود و گروههای دیگر می داند، همخوانی دارد. در دیدگاه بارت هویت های گروهی از طریق سازماندهی اجتماعی تفاوت های فرهنگی ساخته می شوند. به این ترتیب هویت ها در جریان ترسیم مرزهای قومی و در موقعیت های خاص تاریخی، اقتصادی، سیاسی و تعاملی ساخته می شوند. بنابراین با توجه به رویکردهای مختلف می توان اذعان نمود که رویکرد ابزارگرا اهداف گوناگون را توسط نخبگان در جامعه هدایت می کند و هویت قومی نیز متاثر از آن نقش آفرینی می کند، به این معنا که خرده فرهنگ های گوناگون در طول زمان تحت لوای هویت ملی، انسجام می یابند. اما مسئله ی حائز اهمیت در این زمینه جنبش های مختلف برای به رسمیت شناختن هویت خود است که برای توسعه ی کشور باید برنامه ریزی های گوناگون را در این جهت معطوف نمود.

فرضیه:

مکانیسم های هویت های قومی سیستان با توجه به مکانیسم های قدرت در شهر پراکنده می شوند.

پرسش :

۱ – چگونه به تهران آمده اید؟

مصاحبه :۱

مصاحبه شونده:م.شیخ سن:۵۰ تحصیلات: کارشناسی علوم سیاسی و کارشناسی خبر مکان: تهران(خیابان ایرانشهر شمالی، خیابان نوشهر،خیابان فریدون شهر،منزل استاد عمرانی) زمان: ۲۲/۲/۹۳

دو مهاجرت در طول زندگی خانوادگی ام رخ داده است: الف- پدرم در سال ۱۳۳۵ ابتدا از سیستان به استان گلستان به علت خشکسالی مهاجرت نمود. ب- از سال ۱۳۵۰-۱۳۵۵ مهاجرت دوم به تهذان صورت گرفت. البته تعدادی از بستگان نیز مستقیما به سیستان رفته بودند و در واقع آنها بسیار کمک نمودند. به طور کلی علت عمده ی مهاجرت سیستانی ها کار در کارخانه های صنعتی بود که به نظر آنها بهتر از کار کشاورزی در استان گلستان بود، زیرا از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نبود. به ویژه اغلب سیستانی ها در استان گلستان، مالک زمی نهای کشاورزی نبودند و بیشتر افراد بومی منطقه مالک بودند. این وضعیت سودآوری چندانی نداشته است. البته تعدادی از مهاجرت ها از سیستان به تهران به طور مستقیم صورت پذیرفته است که حلقه ی اتصالی برای مهاجرت دوم سیستانی ها شدند. محله ی سیستانی ها به طور عمده وجود ندارد اما در حاشیه ی تهران اقلیت عمده ای از سیتانی ها زندگی می کنند. نسل جدید به دنبال هویت سیستانی و حفظ آن نیست. به ویژه وقتی رابطه اش با سیستان قطع شده است، دیگر لزومی به بازگشت به سیستان را در خود نمی یابد. زیرا ممکن است ۱- خویشاوندان فرد در سیستان وجود نداشته باشد ۲- از نظر سیاحتی ممکن است برای فرد مذکور جاذبه نداشته باشد ۴- از نظر اقتصادی حتی جایگاه ویژه ای نداشته باشد ۵- بحث ازدواج به طور عمده تغییر هویت را در میان سیستانی ها ایجاد می کند، زیرا تفاوت های فرهنگی بسیاری وجود دارد، همچنین تفاوت هایی میان زبان و واقعیت های فردی وجود دارد. به نظر من زبان و پوشاک، هر دو ابزار هستند اما در بر دارنده ی هویت نیستند. برای من در این زمینه سوالاتی مطرح می شود: که آیا سیتم نظام قائل به حفظ لباس است؟ چرا نمایندگان مجلس، لباس محلی نمی پوشند؟ در بحث وحدت، آیا لباس های متفاوت، امنیت را ایجاد می کند؟ اگر در شهر تهران، قوم گرایی مرسوم شود چه اتفاقی رخ می دهد؟ باید زبان مشترک، پرچم سه رنگ وجود داشته باشند. به عنوان مثال مهمان نوازی نیاز به لباس محلی ندارد یا حتی ایثار نیز چنین نیازی را ندارد. اکنون مثال دیگری را مطرح می کنم: اگر به مدت ۶ ماه در شهر گیلان، فرد زندگی کند، او می تواند کاندیدا برای شورای شهر گیلان شود اما شورای این شهر مصوب نموده است که افراد در جلسات باید به گویش گیلکی صحبت کنند.مسئله زمانی به وجود می آید که فرد گویش گیلکی را نمی شناسد و به آن گویش نمی تواند صحبت کند. با توجه به علاقه اش در این موقعیت تکلیف فرد چیست؟ و حقوق او چه می شود؟ قومیت های برجسته ای در تهران زندگی می کنند. گروه اول آذری ها و گروه دوم کردها و لرها هستند که به طور کلی ترک ها بیشترین همبستگی را دارند، زیرا هر روستای تبریز یک مسجد، صندوق قرض الحسنه و حسینیه دارد. علاوه بر آن نسبت به یکدیگر مطلع می باشند. به عنوان مثال حسینیه شرف خانه ای های مقیم تهران متعلق به ترک ها (در تهران پارس) است که در آنجا گرد هم می آیند و از احوال یکدیگر آگاه می شوند. در زمینه ی آداب و رفتار آنها توانسته اند که خودشان را بیشتر نشان دهند. سیستانی ها متفرق ترین جمعیت را در بر می گیرند و صرفا از طریق پیامک نسبت به جلسات خانوادگی یا همایش ها مطلع می شوند. بحث قدرت نیز مطرح می شود. زیرا دولت، قومیت ها را تحت هویت واحد گرد هم می آورد. و اگر همه لباس محلی خود را بپوشند، تشتت، نا امنی و اختلاف در میان قومیت ها ایجاد می شود. بنابراین هویت سیستانی با مهمان نوازی، رعایت احترام نسبت به بزرگ ترها، تعصبات و غیره مطرح است، زیرا به نظر من لباس و گویش، علائم هستند و هویت با توجه به خرده فرهنگ ها حفظ می شود. و در فرهنگ نیز آداب و رفتار برجسته تر است.
انسان عمدتا جمع گرا است، فرهنگ، زبان و ملیت با توجه به این آیتم ها شکل می گیرد و ایرانی ها تمایلات احساسی بالایی دارند، در زمینه ی جمع شدن سیستانی ها سه دلیل وجود دارد:

۱- رویکرد عام نسبت به مسئله وجود دارد، یعنی احیاگر فرهنگ گذشته است، زیرا نسبت به هویت خود احساس از خود بیگانگی نداریم و جایگاه ما را در جامعه تعیین می کند. علاوه بر آن باعث می شود که در جهت حفظ و تثبیت آن کوشا و پایدار باشیم.

۲ – رویکرد اقتصادی دارد، برای اینکه بتوان مشکلی را حل نمود، به عنوان مثال همیاری دربیماری، کار و زندگی صورت می گیرد. و بیشتر افراد خاص را در برمی گیرد.

۳ – رویکرد فرهنگی در حوزه ی اقوام وجود دارد، به این معنا که نوعی گفتمان فرهنگی را میان افراد ایجاد می کند. به عنوان مثال می توان به گفتمان فرهنگی در انجمن اوشیدا اشاره نمود. به طور کلی پیوستگی میان هر سه رویکرد وجود دارد، یعنی مکمل یکدیگر هستند. سیستانی ها در مشاغل دولتی و خصوصی مشغول هستند، شهروند تهرانی محسوب شده و با شهروندان تهرانی در رابطه می باشند. البته برای آنها ممکن است که دسترسی به افراد کلیدی (مقامات عالی کشور و مسئولین نظام) خیلی راحت تر باشد. یعنی طرح مشکل در حوزه ی شخصی و زندگی به راحتی وجود دارد. وابستگی به سیستان باعث می شود که افراد دیگر (آقای برومند از مسئولین بنیاد بیماریهای خاص) اقداماتی را مبذول فرمایند، اما نمی دانیم از طرف استان سیستان و بلوچستان چرا همکاری صورت نمی گیرد. خود من قبلا مدیریت ارتباطات در نیروی انتظامی را بر عهده داشته ام، اکنون مدیریت ارتباطات شهرداری تهران، مدیریت ارتباطات بانک شهر را بر عهده دارم. همچنین دبیر انجمن فرهنگی اوشیدا(۳ سال) هستم. هدف من احیاء و پاسداشت فرهنگ سیستان و معرفی آن به جامعه ی ایران است. به لحاظ قومی، سیستان، یکی از اقوام برجسته ی ایران می باشد، و ضروری است که مردم بشناسند. چون بخشی از هویت ایرانی است. هیچ ملتی بدون پشتوانه ی فرهنگی نمی تواند دوام بیاورد. بنابراین فرهنگ هرچه قوی تر و
از بار مثبت برخوردار باشد، در انسجام ملت می تواند قوم را حفظ کند. چون مقاومت می کند تا در برابر تحمیل فرهنگ های بیگانه حفظ شود. البته لازم به ذکر است که هدف عمده ایجاد کانال ارتباطی برای ارتباط اقوام مختلف می باشد، علاوه بر آن اعتقاد دارم که هویت ایرانی یعنی افغان ها بلوچ ها و سایر اقوام که باید حفظ شود. چون فرهنگ ایران در اقوام وجود دارد، ما باید به دنبال این باشیم که اقوام را با فرهنگ غنی آن حفظ کنیم. اتفاقاتی در سطح جهان رخ داده است که تجزیه ی کشورها را به دنبال داشته است. اگر در اقوام، علقه ها از بین بروند فروپاشی ملیت رخ می دهد. ما به عنوان سیستانی های مقیم تهران، فارغ از جامعه ی خود می توانیم بر روی این مسئله متمرکز شویم و حلقه های اتصال را تقویت کنیم. به عنوان مثال در انجمن اوشیدا از اقوام کرد، آذری، بلوچ و اصفهانی عضو داریم، آنها کار ما را می بینند و تا حد زیادی با فرهنگ ها آشنا می شوند که این نکته در شناخت افراد موثر است. همچنین ۱۴۰۰نفر عضو در فضای مجازی دارد که نقد نسبت به میراث فرهنگی صورت می گیرد. عمدتا در جلسات ۵۰-۶۰ نفر حضور دارند. البته مهمانان جلسات، غیر سیستانی نیز هستند، برای اینکه بحث تبادل فرهنگی صورت می گیرد بنابراین سیستانی ها از طریق نشستهای خانوادگی و فرهنگی می توانند با اقوام دیگر رابطه برقرار کنند. در تران علی رغم دیدگاه دیگران با فرهنگ خاص روبه رو هستیم، به این معنا که به عنوان سیستانی در فرهنگ تهران، حل شده ایم. اصولا تهرانی ها به خصوص قشر بالاشهر کمتر دارای خرده فرهنگ هستند، یعنی بخشی شامل خرده فرهنگ حاشیه نشین و بخش دیگر برنامه برای ارتقای مسائل فرهنگی خود دارند. یعنی به استثنای حاشیه نشین ها الگوبرداری آنها بیشتر متکی بر علم و دانش است، چون شرایط اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حاشیه نشین ها به گونه ای است که نمی توانند نقش مثبتی ایفا کنند. اگر سیستانی ها به اقتضای اقتصاد، تهران را انتخاب کرده باشند، نقش منفی دارد و در وضعیت حاشیه نشینی تاثیر می گذارد. سیستانی ها در واقع به عنوان خرده فرهنگ مطرح نیستند، سیستانی های که به تهران آمده اند، با اختیار آنها صورت گرفته است و حاشیه نشینی کمتر بوده اما در سال های اخیر سیتانی ها شامل حاشیه نشینی (بیشتر در جنوب، غرب، شهرهای پیرامون قدس، پاک دشت و شهریار) شده اند. ممکن است در آینده شاهد مطرح شدن خرده فرهنگ سیستانی باشیم. قوم سیستانی آنقدر در سلسله مراتب دولتی مطرح نیست، علل عمده ی آن ۱- شاید تعداد اندک باشد. و ۲- سیستانی ها به دنبال این نیستند که جمع شوند یا جمع گرا باشند. به عنوان مثال می توان به مشاغل دولتی اشاره نمود که به خصوص در مورد پست و مقام حالت واگرایی دارند. (مدیر شبکه ی خبر از سیستانی ها استفاده نمی کند، اگر هم وجود داشته باشد مشهود نیست. دسترسی به امکانات به شکل محدود برای سیستانی ها وجود ندارد و قابلیت افراد مطرح است. البته شبکه های دوستی در میان سیستانی ها نسبت به محیط بیرون وجود دارد که موقعیت های اقتصادی را برای سیستانی ها فراهم می کند. رفتارهای اجتماعی سیستانی ها تحت تاثیر فرهنگ تهران نشینی است، یعنی سیستانی ها رفتار فرهنگی تهرانی در سطح جامعه نسبت به یکدیگر دارند اما در گردهم آیی ها و تجمعات قومی، رفتارهای قومیتی بروز می دهند. اصولا رفتار عام نسبت به تهران وجود دارد، اقوام ایرانی در تهران پوشش خاصی ندارند و در زبان یا گفتار فارسی تهرانی وجود دارد. به طور کلی اقوام دارای لهجه ممکن است رفتارهای متفاوتی ایجاد کنند و رفتارهای خاص متقابلی تهرانی ها نسبت به آنها نشان می دهند. اما سیستانی ها این گونه نیستند، چون گویش سیستانی طوری نیست که ته لهجه ها باعث معرفی آن شود. لهجه ی فارسی جایگزین لهجه ی تهرانی می شود. بحث قرابت ها و نسبت ها مطرح است، ازدواج های درون فامیلی به عنوان موضوع مطرح نیست، یعنی به عنوان اصل در نظر گرفته نمی شود، البته نه به این معنا که گریزان باشند. در این زمینه اقوام، موضعی ندارد. و معیارهای فردی جایگزین معیارهای قومی شده است. بنابراین ازدواج ها بیشتر با بیرون صورت می گیرد. علاوه بر آن ارتباطات اجتماعی، موقعیت های تحصیلی و شغلی، سکونت در محلات با سیستم های غیر قومی صورت می گیرد. مناسک سنتی صورت نمی گیرد، در ایام عید سیستانی ها به دید و بازدید می روند، در محدوده اقوام می باشد. و گستره ی زیادی ندارد. به طور کلی همکاران در زندگی سیستانی ها بیشتر از همسایه ها بسیار تاثیر گذار هستند. که با توجه به موقعیت های منطقه ای متفاوت می باشند. به عنوان سیستم مکمل در فعالیت های جمعی، تجمع ها بیشتر حول مسائل مذهبی در حسینیه و سجادیه سیستانی ها و انجمن های فرهنگی سیستان-بلوچستانی های مقیم تهران(هر یک یا دو ماه یکبار) و انجمن اوشیدا صورت می گیرد. آیین ها اجرا نمی شود و فقط در محدوده ی افطار در ماه رمضان صورت می پذیرد. سیستانی ها خیر در مسائل اقتصادی ندارند، یکی از مشکلات این است که اقوام سیستانی در تهران ، قومیت را فراموش می کنند و هیچ احساسی نسبت به گام برداشتن در این مسیر وجود ندارد. حس بیزاری نسبت به فرهنگ سیستانی شکل می گیرد، که من فکر می کنم به دلیل حالت واگرایی آنها نسبت به یکدیگر باشد. و نهایت توجه آنها فقط در محدوده ی قوم خود مطرح می شود، همبستگی ضعیفی وجود دارد و تقسیم کار صورت نمی گیرد. حالت واگرایی در میان سیستانی ها وجود دارد، یعنی به عنوان مثال ۱۰ نفر جمع نشده اند که ۱ نفر کدخدا شود، و کارها را با همفکری انجام دهند.( به عنوان مصداق در زابل، روستاهای بسیاری وجود دارد، هر کدام برای خود کدخدایی دارد، یعنی پدر در کنار خانواده کدخدا می باشد.) به عبارت دیگر واگرایی می تواند باعث عدم توسعه شود.

مصاحبه :۲

مصاحبه شونده : ب. رخشانی سن : ۶۱ تحصیلات : کارشناسی خبر مکان : تهران زمان : ۲۹/۳/۱۳۹۳

پرسش: چگونه به تهران آمده اید؟

من در دانشکده ی عالی بازرگانی (همان دانشکده ی علامه ی طباطبایی کنونی) در مقطع کاردانی رشته ی مدیریت اداری در در دانشکده ی خبر در مقطع کاردانی رشته خبر و در دانشکده ی علمی-کاربردی در رشته ی چاپ و نشر در مقطع کارشناسی تحصیل نموده ام. و با توجه به تتجربیات به من در بخش خبر، مدرک کارشناس را به صورت افتخاری دریافت کرده ام. و اکنون نیز مدیریت موسسه ی چاپ و نشر نقش نیزار را که در خیابان پیروزی تهران واقع شده است، بر عهده دارم. دبیر خبر از خبر گذاری جمهوری اسلامی بوده ام و اکنون باز نشسته هستم. توسط یکی از بستگان که از اشخاص عالی رتبه بود به نام آقای گل جان مرادقلی حمایت شده ام. که در بخش فرهنگ، مشغول بودند. ایشان خدمات ارزنده ای به سیستانی ها ارائه دادند و وارد بخش چاپ و نشر شدند. سپس با ایشان نسبت خویشاوندی(داماد) یافتم. وقتی وارد تهران شدم، بعد از استقرار در دفتر انتشاراتی مشغول به کار شدم. در تهران در اداره های مختلف در بخش ورزش سوارکاری، پرش با اسب تا ۲۰/۱ سانتی متر و همچنین به مدت ۷-۸ سال در فدراسیون سوار کاری اشتغال داشته ام و وارد تیم سوارکاری شدم و تا سال ۱۳۵۹ در ورزش سوارکاری، فعال بوده ام. سپس در فدراسیون فوتبال مشغول شدم. بعد از مدتی در سازمان زندان های کشور، دانشکده ی پزشکی دانشگاه تهران و در دانشگاه ابوریحان(همان دانشسرای عالی مامازن) به مدت ۲-۱ سال مشغول به کار بودم. در سن ۱۷ سالگی رییس انتشارات این دانشگاه بوده ام و این یکی از بزرگترین افتخارات من بود. علاوه بر آن نویسنده و شاعر هستم و کتاب سیستان را در سال ۱۳۶۲ و کتاب اشعار در آغوش طبیعت سیستان را در سال ۱۳۹۰ منتشر نموده ام و اکنون نیز چند کتاب در دست انتشار دارم. البته کتاب خوراکی های اصیل سیستان توسط دخترم مونا رخشانی فارغ التحصیل کارشناسی روان شناسی به نگارش درآمده است. در بخش چاپ و نشر، سواد من را بسیار افزایش داده است و بخش خبر برای من یک دانشگاه است. سیستانی ها در تهران انجمنی به نام خانه ی سیستانی ها را در تهران به وجود آورده اند و بنیان گذاران آن چنگیز سلوکی، مرحوم خراشادی، مرحوم سلطان شاهی، مرحوم شریف مقدم، مرحوم دکتر مظاهری، مرحوم گل جان مظاهری بوده اند. ساختمان آن واقع در میدان مخبر الدوله ی تهران، خیابان جمهوری- سعدی جنوبی است. در اوایل انقلاب به علت بر هم خوردن نظم، افراد فوق الذکر آن را اداره کردند. اکنون من در بخش انجمن فرهنگی سیستانی ها نیز مشغول به کار هستم و علاوه بر موارد فوق، نشست خانوادگی که بیشتر ادبی است هر یک ماه یک بار در منزل استاد عمرانی برگزار می شود. همچنین آقای سلوکی، نشست ماهانه ی اجتماعی سیستانی ها را در تهران به وجود آورده است که هر ماه یک سالن را به صورت اجاره ای با پرداخت هزینه ها به صورت سرانه توسط اعضا برگزار می شود. و گفتمان های مختلف با حضور افراد مختلف صورت می گیرد. دکتر لطیفی نیز نشست های مذهبی را بیشتر در منزل شخصی خود برگزار می کند. اکنون به هیئت سجادیه ی سیستانی های مقیم مرکز تغییر نام یافته است و کارهای مهمی در زمینه ی برنامه های فرهنگی انجام می شود. البته بعضی از نمایندگان مجلس که سیستانی هستند نیز در این نشست حضور دارند که می توان به دکتر عالی، سید باقر حسینی، حاج آقا اربابی فر اشاره نمود. آقای عادل مزاری از مدیران شهرداری تهران، گروهی را به نام انجمن فرهنگی سیستانی ها تشکیل داده اند و جلساتی را هر ماه در پارک ورشو در خیابان استاد نجات الهی(خیابان ویلا) برگزار می کنند. این جلسات تحت عنوان سیستانی ها-بلوچستانی ها برگزار می شود و معمولا سخنرانی، برنامه های فرهنگی، هنری، موسیقی و غیره ارائه می شود. علاوه بر آن استاد معتضد(مورخ) درباره ی تاریخ سیستان صحبت می کند. مهندس پیشرو نیز دیدگاههایش را درباره ی سیستان ارائه می دهد و افشار سیستانی(جامعه شناس) درباره ی اقوام ایرانی پژوهش کرده است. ایشان کتابخانه ی شخصی خود را اهدا کرده اند. در فروردین ۱۳۹۰ برنامه ی هفته ی فرهنگی سیستان و بلوچستان در خانه ی هنرمندان تهران برگزار شد و از افتخارات مهم سیستانی ها و بلوچستانی ها بود که عده ای از شادی گریستند. اقای رخشانی از مجریان برنامه بود و در این برنامه برای عباس باقری، شاعر سیستانی مراسم بزرگ داشت نیز برگزار شد. دکتر رخشانی(مدیر روزنامه ی زاهدان) و آقای محمدی خمک نویسنده ی واژه نامه ی سکایی سیستان و آقای ابراهیم سرحدی، ادیب سیستان(قبلا سال ها مدیر رادیوی زابل بود) حضور داشتند. سیستانی ها در شهر تهران به صورت پراکنده ولی در اطراف شهر به صورت نقطه ای زندگی می کنند. فرون آباد(پاکدشت) تجمعی از سیستانی ها را تشکیل می دهد، یافت آباد تهران( منطقه ی ۲۲ شهرداری تهران)، شهر قدس(یا قلعه حسن خان) بخش عظیمی به واسطه ی کارخانجات در آنجا مستقر هستند. بخش دیگری از سیستانی ها در جاجرود، بومهن، رودهن(منطقه ی دماوند) سکونت دارند و بخش عظیمی نیز در کارخانه ها مشغول به کار می باشند. سیستانی ها به طور کلی با یکدیگر صمیمی هستند و پیامک های جلسات را دریافت می کنند و تا حدی پیوستگی وجود دارد. در واقع سیستانی ها به سه دسته تقسیم می شوند ک ۱- قشر کارمند که در اداره ها مشغول و پراکتده هستند. ۲- بخش اعظم شهروندان(سیستان) مازندران) در کارخانه مشغول به کار هستند. ۳- ده درصد شهروندان در سطح مدیران می باشند که می توان به آقای رییسی معاون اول قوه ی قضاییه، دکتر نورا و آقای مهندس شهرکی( مدیران ارشد دانشگاه آزاد، امیر میر نماینده ی مجلس و سازمان بازرسی کل کشور، آقای میرحسینی، مدیریت قطارهای رجاء و آقای دکتر دهمرده در سازمان انرژی اتمی تهران اشاره نمود. مسئله ی بسیار مهمی وجود دارد که سیستانی ها یکدیگر را در سطح کلان(پست های مدیریتی) تحمل نمی کنند و نگاه آنها نسبت به پیشرفت با سایر قومیت ها متفاوت است. به این معنا که تمایل دارند که ناشناخته باقی بمانند. البته ویژگی های عمده ای در میان سیتانی ها وجود دارد که نقاط قوت آنها است. به عنوان مثال می توان به صداقت، امانتداری، وفاداری به عهد و پیمان، مهمان نوازی، تلاش مضاعف اشاره نمود. ازدواج در میان سیستانی ها بیشتر به صورت بیرونی صورت می پذیرد. که گاهی به دلیل تفاوت های فرهنگی با شکست مواجه شده است.

مصاحبه:۳

مصاحبه شونده:ص. معین سن: ۲۹ تحصیلات: کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی مکان: تهران زمان: ۲۹/۳/۹۳

من وقتی در مقطع کارشناسی ارشد در بهمن ۱۳۸۸ در دانشگاه علامه طباطبایی قبول شدم به تهران آمده ام. و دبیر اجرایی کار گروه ادبیات فارسی خانه ی اندیشمندان علوم انسانی هستم، به طور کلی امور فرهنگی را انجام می دهم. در پایان سال ۱۳۸۹ از طریق ایمیل یکی از دوستان برای داییم مبنی بر نشست سیستانی ها در رستوران زمین واقع در شهرک غرب توانستم با آنها آشنا شوم.که در ابتدا آقای تقی خواجه از طریق ایمیل و شماره، دانشجویان سیستانی را گرد هم آورد، برای اینکه آنها تشکل سیستانی داشته باشند. سپس از طریق دکتر شهریاری نماینده ی مردم زاهدان و یک ماه بعد در دفتر حاج تقای عادل مزاری(رییس دبیرخانه ی کمیسیون فرهنگی و اجتماعی کلان شهرها و مراکز استان ها) این تشکل انسجام یافت. حادثه ی بزرگی در سال بعد رخ داد که برگزاری برنامه ی هفته ی فرهنگی سیستانی هاو بلوچستانی ها به همراه خانم زهره صیادی از فعالین فرهنگی سیستان در تهران بود. یعنی در طی روزهای متوالی ۲۰-۲۶ فروردین ۱۳۹۰ بعد از چند جلسه برنامه ی هفتگی در خانه ی هنرمندان ایران واقع در خیابان ایرانشهر برگزار شد و بازتاب گسترده ای حتی در رسانه های داخلی و خارجی یافت.در واقع با هدف معرفی فرهنگ واقعی سیستان و بلوچستان و زدودن افکار منفی ایجاد شد.علاوه برآن تمام بخش های فرهنگ(لباس، هنرهای معاصر از جمله خوشنویسی،نقاشی،تئاتر،فیلم مستند،موسیقی، غذاوسایر هنرهای تجسمی)را در بر می گرفت و ۵۰۰نفر هنرمند از استان سیتان و بلوچستان دعوت شده بودند. بعد ازآن به علت شکل گرفتن انسجام میان سیتانی ها و بلوچستانی ها انجمن فرهنگی سیتانی ها و بلوچستانی ها به همت آقای مزاری شکل گرفت، و هر ماه یک بار جلسه ای در سالنی(خانه ی اندیشمندان علوم انسانی واقع در خیابان ورشو)برگزار می شودو ۲۰۰-۳۰۰ نفر مهمان در جلسه شرکت می کنند.در این جلسات، افراد موفق استان سیتان و بلوچستان معرفی می شوند. البته از افراد غیر سیتانی و بلوچستانی(خواننده:فرزاد فرزین، مورخ:استاد معتضد و غیره)نیز دعوت به عمل می آید.که علاوه بر یادآوری فرهنگ از هنرمندان سیتان و بلوچستان با هدف حفظ انسجام میان سیتانی ها و بلوچستانی ها بوده است. برای اینکه آنها احساس تنهایی و غربت نکنند. و علاوه بر موارد فوق در تهران کارگروه اشتغال را برای آنها تشکیل داده ایم، تا افرادبه شغل دسترسی یابند و وحدت میان آنها را نشان دهیم. به طور کلی فعالیت های انجمن فوق الذکر از سال ۱۳۹۰ بعد از برگزاری برنامه هفته ی فرهنگی با جلسات متعدد آغاز شده است و همچنان ادامه دارد. در واقع حمایت از هنرمندان(امین میری:تئاتر،مریم کوهستانی:مجسمه ساز،مهدیه کوهستانی:تئاتر،صالح زهی: خواننده،حسین ریگی:فیلم سازو غیره)و آثار هنری آنها رانیز در رئوس برنامه های خود مورد توجه قرار داده ایم.سعی داشته ایم که کارهایشان را معرفی نماییم. سیتانی هایی که از سیستان خارج می شوند بیشتر تمایل به ازدواج های بیرونی را دارند که علت عمده ی آن دلایل فرهنگی می باشد. زیرا سیستانی اعتماد به نفس ندارد و سعی می کند این مسئله را از طریق ازدواج پوشش دهد. در واقع مقصر اصلی رسانه ها می باشند زیرا بیشتر به نکات منفی در مورد سیستان به عنوان مثال محل افراد تروریست و قاچاقچی معرفی شده است، اشاره می کنند. در حالی که با توجه اسناد مکتوب تاریخی، سیستان، شهر سوخته را با تمدن وسیع(نخستین انیمیشن جهان، نخستین جراحی جمجمه، چشم مصنوعی و غیره)در بر دارد. متاسفانه کلیشه های منفی اعتماد به نفس را در سیستانی کاهش می دهد. البته مسئولین سیستانی نیز در این زمینه نقش مهمی را بر عهده دارند، زیرا در معرفی شخصی خود به عنوان سیستانی کوشا نمی باشند و حتی به مردم سیستان کمک نمی کنند. در تاریخ همیشه روایت ایل ها و خان ها در کنار رعیت ها وجود داشته است که در طول زمان از نظر ژنی تاثیر گذاشته است،بنابراین می توان اذعان نمود که سیستانی ها انحصارطلب هستند و به تشریک مساعی کمتر گرایش دارند. با توجه به متون تاریخی نیز تا قبل از دوره ی تیموری، منبع زیستی در سیستان به وفور وجود داشته است(در ذشته انبار غله ی ایران بوده است)اما بعد از این دوره این منابع کاهش می یابد و عدم انسجام میان سیستانی ها شکل می گیرد و فردگرایی به این مسئله دامن می زند. در مقام مقایسه می توان گفت که قوم ترک از انسجام بیشتری برخوردار است که به نظر می رسد به علت نزدیکی جغرافیایی به پایتخت و مهاجرت بیشتر به تهران نقش آنها در حکومت مرکزی پررنگ تر بوده است. زیرا وقتی مهاجرت ها بیشتر صورت گیرد، جمعیت قابل توجهی انسجام می یابد. به عنوان مثال در مورد سیستانی ها می توان به درصد بالای مهجرت های سیستانی ها به مشهد اشاره نمود،یعنی همان همبستگی را درمورد قوم ترک می توان در میان سیستانی ها ایجاد کرد.اکنون نان محلی سیستانی در مشهد توسط یکنفر عرضه می شود و در طول زمان پشتوانه ی اقتصادی را برای فرد فراهم می کند که باعث پیشرفت آنها می تواند شود.به طور کلی با توجه به شرایط جغرافیایی و صعب العبور بودن مسیر از استان به تهران مهاجرت های کمتری از طرف سیستانی ها صورت می گیرد و جمعیت آنها در تهران در اصطلاح به چشم نمی آیند. محله ی سیستانی ها در تهران وجود ندارد. به عنوان مثال باغ فیض قبلا محله ی یزدی ها بوده است اما اکنون قومیت های گوناگونی در این محله زندگی می کنند. در قبرستان بر روی سنگ قبرها نیز بیشتر نام های خانوادگی یزدی مشاهده می شود و در مساجد نیز لهجه ی یزدی را به وفور می توان شنید. سیتانی ها در محل کار خود هم گویشی ندارند و دلیلی را در خود نمی یابند که به گویش سیستانی صحبت کنند و از طرف دیگر با توجه به کلیشه های منفی نیز خیلی علاقمند نیستند که خود را به عنوان سیستانی معرفی کنند. در تهران عمدتا مردم به دنبلا زبان مشترک به عنوان زبان ملی هستند. دولت در این زمینه نقش بسیار حائز اهمیتی را ایفا می کند. به عنوان مثال وزارت آموزش و پرورش می تواند اهمیت زبان و گویش را تقویت و یا تضعیف نماید.

نتیجه :

با توجه به رویکرد اصلی تحقیق می توان اذعان نمود که هویت قومی، قبل از هویت ملی وجود داشته است. زیرا در طول زمان، هویت قومی تحت سیطره ی عوامل گوناگون تغییر جایگاه داده است. سیستانی ها تحت شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی از قبیل خشکسالی، حملات دشمنان(اعراب و غیره) سعی داشته اند که هویت خود را به عنوان سیستانی به جامعه معرفی کنند. در واقع به صورت گسترده ای با پدیده ی مهاجرت روبه رو هستیم. و با توجه به مکتب شیکاگو تغییرات عمده ای را در زمینه ی هویت برای سیستانی ها ایجاد کرده است. زیرا اشکالی از حاشیه نشینی شکل گرفته است که خرده فرهنگ های خاص را درون فرهنگ بزرگ تر ایجاد می کند. علاوه بر آن جاذبه های مختلفی برای مهاجرین وجود دارد که شغل یکی از دلالیل حائز اهمیت می باشد. بنابراین اگر ژرف بیندیشیم به نقاط عطف مهم می توان دست یافت. مسئله ی اساسی، فقر فرهنگی و فقر اقتصادی است، زیرا جامعه نیاز به حرکت رو به جلو را در هر زمان دارد. سیستان با توجه به پدیده ی بزرگ خشکسالی به حاشیه رانده شده است و مشکلات سیستانی ها را فزونی بخشیده است به گونه ای که در روابط آنها نیز سایه افکنده است. به نظر می رسد که باید فضایی برای گفتمان آنها با دیگران ایجاد شود، برای اینکه مشکلات، بهتر قابل بررسی باشند و راهکارهای لازم در جهت رفع آنها مهیا شود. در نتیجه کلیشه های منفی فرهنگی حذف می شوند و زمینه های لازم برای توسعه فراهم می شود.

به این ترتیب به مفاهیم تازه ای از خود و دیگری در واقعیت های اجتماعی نسبت به موقعیت کنشگران اجتماعی می توان دست یافت. فردگرایی به طور عمده ای در میان سیستانی ها وجود دارد، در واقع مکانیسم قدرت به شکل بارز، فرایند زندگی اجتماعی را رو به سمت آینده سوق می دهد. به این معنا که به صورت نوعی هژمونی در جامعه عمل می کند و در طول زمان، حاشیه در زمینه های مختلف ایجاد می شود که موانعی در جهت افق های تازه است. برای اینکه نظم در روابط میان فرد، شهر و فضا به صورت پویا برقرار شود ضروری است که فرهنگ ها را واقعی بشناسیم. و چالش های اساسی را بهتر دریابیم تا بحران های مختلف را به طور نسبی مدیریت نماییم. به طور کلی مصاحبه ها نشان می دهند که به نظر می رسد پدیده ی رقابت در میان سیستانی ها نوعی فاصله را ایجاد کرده است، زیرا با نوعی منزلت اجتماعی توام می باشد و به جامعه ای بر اساس طبقات شکل می بخشد که در اینجا فقط مهارت کافی نیست بلکه نفوذ در پست های دولتی، در مورد سیستانی ها به معنای سلسله مراتبی از هویت است و حتی ازدواج های برون همسری، به عنوان بخش مکمل آن عمل می نماید. اگرچه زبان، ابزار کنش اجتماعی افراد است، اما درک آنها در شرایط مختلف به طور معناداری متفاوت می شود. و در سیستم های شناختی، هدف اصلی را در بر دارد. بنابراین واکاوی چیستی و چگونگی ایجاد هویت با توجه به کنش های اجتماعی افراد امکان پذیر است. حالتی از واگرایی در میان سیستانی ها وجود دارد که همبستگی ضعیف را در مقایسه با سایر قومیت ها(ترک ها و غیره) نشان می دهد و به نظر می رسد که یکی از دلایل عمده ی آن حسادت در زمینه ی پیشرفت آنها نسبت به یکدیگر باشد. و تیپی از سمبولیزاسیون فرهنگی-اجتماعی به هویت سیستانی معنا می بخشد. همچنین با توجه به رویکرد مقاله ی هویت ملی، هویت قومی و وفاق ملی از فروغ صالح می توان اذعان نمود که پدیده ی جهانی شدن، همه ی ارکان زندگی اجتماعی را تحت الشعاع قرار داده است که هویت قومی نیز به عنوان مسئله ی مهم در استراتژی ها و برنامه ریزی های کشور بسیار حائز اهمیت می باشد. به عبارت دیگر وجود اقوام مختلف، موزاییک فرهنگ را شکل می دهد، به این معنا که هویت اجتماعی، فراشد چیستی افراد توام با مقوله های وسیع شناختی است. بنابراین پیکره ی فرهنگ، عناصر مهم هویت ملی و هویت قومی را در بر دارد که اولی به مناسبات گسترده ی ملت و دولت ملی در عرصه ی جهان می پردازد و دومی نیز گستره ی کوچکتری از اجتماع بزرگتر است. بحران اصلی، توسعه ی هویت و زبان های قومی در یک کشور است که چگونه باید باشد؟ به طور کلی این سیاست بر انسجام اجتماعی وفاق ملی تاثیر می گذارد. بنابراین باید راهبردهای گوناگون تکثرگرایی مفرط، یکسان سازی یا تک شکلی فرهنگی و وحدت در کثرت را در تعامل با یکدیگر قرار داد تا از این طریق به وفاق ملی در کنار به رسمیت شناختن هویت های قومی دست یافت. در واقع نیاز به مشارکت داوطلبانه ی افراد در امور جامعه وجود دارد. علاوه بر آن برای رفع موانع(سیاسی فرهنگی و غیره) حذف تمرکز گرایی مسئله ی حائز اهمیت است، برای اینکه وفاق در سطح ملی شکل گیرد. از طرف دیگر بحران مشروعیت در زمینه ی به رسمیت شناختن زبان مادری به مسئله ی فوق دامن می زند. در مورد هویت قومی سیستان در تهران می توان اذعان نمود که مکانیسم های قدرت به شکل بی بدیل توانسته است که این هویت را در هویت ملی به عنوان هویت بزرگتر حل نماید به گونه ای که تاثیر رسانه ها نیز در جهت تقویت آن عمل کرده است. حتی سیستانی های مقیم تهران از معرفی خود به عنوان سیستانی سرباز می زنند . و هویت قومی سیستانی به حاشیه رانده می شود.

منابع :

۱ – برتون، رولان (چاپ سوم ۱۳۸۷)، قوم شناسی سیاسی، ترجمه ناصر فکوهی، نشر نی، تهران

۲– فکوهی، ناصر(چاپ پنجم ۱۳۸۷): انسان شناسی شهری، تهران، نشر نی

۳ – سید امامی، کاووس (زمستان ۱۳۸۷): هویت های قومی از کجا بر می خیزند؟ مروری بر نظریه های اصلی- تاریخ رهیافت انقلاب اسلامی،فصلنامه ی خط اول سال دوم، شماره ۷، ۱۵-۳۲ ۴ – صالح،فروغ(زمستان ۱۳۸۸): هویت ملی، هویت قومی و وفاق ملی،پژوهشنامه علوم اجتماعی، شماره ۴۹،۱۲۱-۱۴۲

۵- مصاحبه

Email: t.kuchekzaee@gmail.com