با پایان و منسوخ شدن تئوریهای کلاسیکی همچون “نوسازی” و “وابستگی” بعنوان زیربنای نظری توسعه در طول تاریخ آن، حال بنظر میرسد که اگر بتوان برای خصلتبندی و مفهومپردازی توسعه- میگویم اگر چراکه دیگر بحث “نظریه توسعه”، آنچنان مجاب کننده و عملی بنظر نمیرسد- از یک تئوری بهره برد همانا مدرنیسم انتقادی است. مدرنیسم انتقادی دربرگیرنده سه شاخه نظری است: نظریه مارکسیستی و نئومارکسیستی با تاکید بر اصلاح و دگرگونی مالکیت طبقاتیِ منابع تولید، نظریه های پسا-ساختارگرا با تکیه بر هژمونی گفتمانهای علمیِ نخبه گرا و حمایت از گفتمانهای مطرود و نظریه های فمینیستی که به نقد عقل و منطق مردگرا و ابزاری میپردازند. ویژگیهای اساسی مدرنیسم انتقادی اینها هستند: تجدید نظر در توسعه و نه کنار گذاشتن آن همچون پسامدرنیستها، سرمایه داری یک نظام طبقاتی سودمحور و مردسالار است؛ دموکراسی هرگز دست یافتنی نیست؛ مدرنیسم انتقادی نقدهای منفی خویش را به طرحها و برنامه های مثبت بدل میسازد؛ مدرنیسم انتقادی به تمامی نخبگان بی اعتماد است؛ خواهان ترکیب مباحث رایج جنبشهای اجتماعی با ایده های آزادیبخش مدرنیته است؛ در تجربه غربی مدرنیته چیزها و مفاهیم آموزنده ای نیز وجود دارد. توسعه پدیده ای اجتناب ناپذیر است؛ لذا حتی اگر آنرا در مقیاس یک فرد و بلحاظ وجودی تعبیر کنیم؛ هیچ گریزی از آن نیست؛ حداقل میتوان گفت که شمایل آن از یک روایت کلان ( grand-narration) به روایتی وجودی و خُرد تغییر ماهیت داده است. حتی اگر همچنان روایتی کلان باشد؛ در هر زمان و مکانی مورد نقد و اصلاح قرار گرفته و از هژمونی برخوردار نیست. از این نظر مدرنیسم انتقادی کماکان دیدگاهی چپ و نئومارکسیستی نسبت به توسعه را مطرح میسازد؛ به این معنی که بطور مشخص تحلیلهای طبقاتی، روابط قدرت و مفهوم “منازعه” در طول پروسه توسعه را کنار نمینهد. حتی اگر مارکسیسم را به ابعاد زیباشناختی و عاطفی آن بکاهیم باز هم، مدرنیسم انتقادی خصلت مارکسیستی و چپ خود را حفظ میکند. جدل نظری توسعه یعنی توسعه همچون گفتمان. در مدرنیسم انتقادی گفتمان غالب (mainstream discourse) توسعه همواره به چالش کشیده خواهد شد. ارجاع به مواضع نظری فریره در اینجا بسیار مفید خواهد بود. حمایت از طردشدگان یا حاشیه در برابر هرآنچه که به متن مربوط میشود؛ در این بخش حائز اهمیت است. و بی شک یکی از همین بخشهای حاشیه ای، زنان هستند. لذا نظریه های فمینیستی و نسبت آنها با توسعه و بعبارتی جایگاه زنان در توسعه ( پرداختن به هم جنسیت و هم جنس) از بخشهای مهم مدرنیسم انتقادی است. در مدرنیسم انتقادی، صحبت بر سرِ مدرنیته هاست اما با عنایت به مغز مدرنیته غربی که همانا، افسون زدایی (disenchantment)، حضور فرد ( فرد چونان سوژه نه اُبژه) و سیر یا روند زمانی روبه پیش یا خطی است؛ این محورهای مشترک در تمامی مدرنیته ها حفظ خواهد شد. در مطالبی که زینپس، ذیل عنوان مدرنیسم انتقادی در سایت منتشر خواهد شد؛ در هر یادداشت به یک مفهوم توسعه ایِ مشخص در بطن چارچوب نظری مدرنیسم انتقادی، پرداخته خواهد شد.
ای میل نویسنده: arm.shahraki@gmail.com
نوشتههای مرتبط
وبلاگ نویسنده: alhamra9617.blogfa.com