انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

مدرسه زدایی از جامعه

مدرسه زدایی از جامعه، ایوان ایلیچ، ترجمه؛ دکتر داور شیخاوندی، تهران: نشر گیسا، ۱۳۸۹

این کتاب شامل ۷ فصل مفصل بوده با عناوینی که در ذیل به آن اشاره خواهد شد؛

۱. چرا ما باید بنیاد مدرسه را براندازیم؟
۲. پدیده شناسی مدرسه
۳. آیینی کردن پیشرفت
۴. تحلیل طیفی نهادها
۵. تداوم نابخردانه
۶. شبکه های یادگیری
۷. بعد از مدرسه زدایی چه باید کرد؟
در ابتدای کتاب که یادداشت هایی از مترجم ارائه گردیده؛ به معرفی ایوان ایلیچ نویسنده کتاب پرداخته شده است. وی مردی بوده که برخلاف جریان شنا می کند. و به دنبال رهایی انسان دل بسته و صنعت زده، مدرسه زده، طب زده و ترافیک زده است. در حالی که خود ایلیچ قربانی و محصول دو نهاد از خود بیگانه گر، مدرسه و کلیسا است.

۱. چرا ما باید بنیاد مدرسه را براندازیم؟

این فصل را می توان به دو بخش تقسیم کرد که یک بخش آن تجزیه و تحلیل شرایط موجود جامعه از نظر آموزش و بخش دیگر اگر این شیوه آموزشی نباشد چه اتفاقی می افتد و چرا نباید باشد.
ابتدای فصل اینگونه آغاز می شود که در واقع کلیه چالش های ذهنی موجود در مورد سیستم های آموزشی، سلامت و قانون گذاری است مبنی بر اینکه هر قدر آدم سالیان بیشتری را در مدرسه بگذراند نتیجه آن موثرتر می شود. بدین سان دانش آموزان به مدرسه جلب می شوند تا تدریس را از یادگیری، پیشرفت مبتنی بر نمره را با آموزش و پرورش، مدرک تحصیلی را با شایستگی و طوطی وار سخن گفتن را با گفتن چیزهای تازه عوضی بگیرند. در اثر مدرسه روی دانش آموزان خدمات را اشتباها به جای ارزش، درمان های پزشکی را به جای مراقبت های بهداشتی می گیرند.
نویسنده در این فصل سعی دارد مساله کلی مربوط به تعریف دو جانبه ماهیت انسان و ماهیت نهادهای مدرنی را که جهان بینی و زبان ما را مشخص می سازند، را مطرح کند. ایشان از طریق تجزیه و تحلیل خود مفهوم مدرسه زدایی از یک جامعه مدرسه زده این کار را انجام می دهند.
نتیجه ای که در انتهای بحث به آن می رسد این واقعیت بوده که مدرسه روی برابر از دیدگاه اقتصادی زیان آور است. از دیدگاه اندیشه ای، فلج کننده قدرت خلاقه ذهن است و از نظر جامعوی موجب قطبی شدن جامعه می شود. راه حلی هم که بدین منظور بیان می دارد، این بوده که دولت حق قانون گذاری در زمینه آموزش را ندارد. برای اینکه فروپاشی نهاد آموزشی محقق گردد ما به قانونی نیاز داریم که طبق آن تبعیضات مربوط به استخدام، رای دادن و پذیرش در مراکز یادگیری مبتنی بر مدرک تحصیلی و شرکت در برنامه های درسی خاصی از بین برود. البته این امر بدین معنا نیست که برای احراز شغل از داوطلبان امتحان صلاحیت و توانایی به عمل نیاید در واقع بحث مورد اشاره می خواهد تفاوت بین یادگیری و آمورش را بیان نماید.

۲. پدیده شناسی مدرسه
برخی واژه ها چنان معنای گسترده و قابل تفسیر دارند که مفهوم خود را از دست می دهند. اصطلاح مدرسه و تدریس از این قبیل هستند. وقتی می خواهیم راه های متعدد آموزش را بررسی کنیم باید نخست در معنا و مفهوم مدرسه به توافق برسیم. این کار را به انواع متفاوتی می توان انجام داد: ۱. ممکن است فهرستی از اعمال پنهان که در مدرسه متجدد انجام می گیرد تهیه کنیم. برای آغاز کار فرضیه ای را درباره پیوند گسست ناپذیر آموزش با مدرسه بپذیریم. برای این که بدون ارجاع به آموزش بتوانیم درباره مدرسه حرف بزنیم لازم است زبانی را ایجاد کنیم:
مدرسه جایی است که در آن جا موجودات انسانی با رعایت سن بر دور معلمان گرد می آیند و ناچار هستند برخی از برنامه های اجباری و ضروری را پیگیری کنند. مطابق این تعریف دو عنوان می توان برایش برشمرد؛ یکی، سن مدرسه و دیگری، معلمان و متعلمان. این فصل در همین جا توضیحات را مکفی دانسته و ادامه را به بخش های آتی وامیگذارد.

۳. آیینی کردن پیشرفت
فارغ التحصیلان دانشگاه به این قصد به مدرسه رفته اند تا بتوانند خدمات ویژه ای به نفع ثروتمندان عهده دار باشند. دانشگاه مدرن برای کسانی که امتحان داده اند و به عنوان پول سازان و قدرتمندان بالقوه طبقه بندی شده اند امتیاز مخالف بودن را قائل می شود. هیچ کس آزادانه مالیاتی نمی پردازد که از برکت آن خود را تعلیم دهد و یا حق تعلیم دیگری را کسب کند. مگر اینکه در همان حال بتواند گواهینامه ای برای انجام کارش دریافت کند. بنابراین در سراسر جهان و در تمام نظام های سیاسی، دانشگاه معیارهای مصرفی در محیط خانه یا کار را تحمیل می کند. هر قدر تعداد فارغ التحصیلان دانشگاه اندک باشد راه و رسم زندگی آنان برای مردم بیشتری الگو قرار می گیرد. لیکن باید دانست که دانشگاه چنین آزادی را برای کسانی تامین می کند که قبلا با جامعه مصرفی عمیقا آشنایی داشته، ضرورت نوعی از مدرسه روی عمومی و اجباری را پذیرفته بودند. امروزه، نظام مدرسه ای یک نقش سه بعدی را ایفا می کند که در طول تاریخ نیرومندترین کلیساها نیز از آن برخوردار نبوده اند. این نقش سه بعدی عبارت از نگهداری اسطوره جامعه، نهادی کردن تناقضات این اسطوره، و تمرکز آیین هایی است که منجر به پرده پوشی اختلافاتی می شود که بین اسطوره و واقعیت پدید می آید.
این فصل شامل چند زیر فصل نیز هست؛
– اسطوره ارزش های نهادی
– اسطوره اندازه گیری ارزش ها
– اسطوره بسته بندی کردن ارزش ها
– اسطوره رشد و بالیدگی مداوم
– بازی آیینی و دین جدید جهان
– ملکوت آینده: جهانی شدن توقعات
– از خودبیگانگی جدید
– قدرت انقلابی مدرسه زدایی

۴. تحلیل طیفی نهادها
آینده ما بیشتر در گروی انتخاب نهادی است که به جای ایدئولوژی جدید، زندگی مبتنی بر فعالیت را تقویت می کند. برای این امر لازم است اولا، شاخص هایی در دست داشته باشیم تا نهادهایی را بشناسیم که به جای اعتیاد، به رشد شخصیت انسان کمک می کنند. ثانیا، بتوانیم امکانات فن آوری خود را مرجحا در همین نهادهای رشد انسانی، به کار بگیریم.
اکنون نهادهای موجود به دو گروه کاملا متضاد تقسیم می شوند که باید یکی از این دو گروه را برگزینیم. نهادهایی را که امروزه مسلط هستند می توان نهادهای دخالتگر نامید. نوع دیگری از نهادها هم وجود دارند. ولی فقط به صورت موقت هستند. این گونه نهادها کوچکتر و فقیرانه تر می باشند. ولی نویسنده کتاب همان ها را به عنوان الگو جهت آینده مطلوب پیشنهاد می کند. و نامشان را نهادهای هم زیستی می نامد.
این فصل به دو زیر فصل تقسیم شده است که در ادامه آورده خواهد شد؛
– تسهیلات همگانی مخالف با منافع عمومی
– مدارس به مثابه خدمات عمومی مجعول

۵. تداوم نابخردانه
متن اصلی این فصل برای طرح در اجلاس انجمن پژوهش آموزش آمریکا که در ششم فوریه ۱۹۷۱ در شهر نیویورک تشکیل گردید، تهیه شده بود.
۶. شبکه های یادگیری
این فصل با یک سوال آغاز می شود؛ اینکه وقتی از مردم پرسیده می شود که دانش و اطلاعات موجود خود را از کجا کسب کرده اند و چگونه می توانند آن ها را ارزیابی کنند در پاسخ اکثر آنها می پذیرند که بسیاری از دانسته ها و آگاهی های آنان نه در درون مدرسه، بلکه اغلب در برون آن کسب شده است. اما هم اکنون طرز تلقی مردم نسبت به مدرسه هم اکنون در حال تغییر است. دیگر مردم از وابسته شدن به مدرسه بر خود نمی بالند. چیزی که در این فصل نویسنده کتاب می کوشد نشان دهد تصور جامعه زدوده شده از مدرسه است، یعنی این که مردم بتوانند جامعه زدوده از مدرسه را درنظر آورند که در آن نهادهای آموزشی از هم پاشیده و مدرسه ملغی شده باشد.
۷. بعد از مدرسه زدایی چه باید کرد؟
در این فصل سعی شده است که دو رویکرد متضاد موجود درباره مدرسه مورد بررسی قرار گیرد؛ یکی، اختلاف نظر بین طرفداران نوسازی مدارس و جانبداران مدرسه زدایی.
زیرفصل های آن شامل؛
– مدرسه به بقای وضع موجود در جامعه دوام می بخشد
– چاره های سطحی
– برنامه های پنهان واقعی
– گسترش مفهوم از خود بیگانه
– مدارس هدف های زودرسی هستند
– نابرابری سودمند
– ضرورت هدف های سیاسی
– سه درخواست مترقی
– آزادی مسلم آموزشی
نقدی بر این کتاب:
این کتاب توانسته تا حدودی ماهیت نظام آموزشی و اثرات سوء آن را در جامعه بیان کند اما در ترجمه کتاب اندکی از واژه های نامفهوم مانند فراشدی و جامعوی و …. استفاده شده است.