انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

متهمی ایده آل برای نخبگان غرب: دخالت روسها ، از وسواس ذهنی تا پارانویا

آرون ماته برگردان عبدالوهاب فخریاسری

آیا دخالت مسکو در نتیجه انتخابات ریاست جمهوری امریکا تاثیر داشته است ؟ این فرضیه که به وسواس ذهنی نشریات تبدیل شده با شور و شوق فراوان درخور یک جنگ مطرح می شود و کمیسون های پارلمانی آنرا دنبال می کنند.از برکسیت تا رفراندوم کاتالان، از این پس در هر انتخابات بزرگ سایه یک هک کردن و یا خرابکاری روسیه دیده می شود. اما مدرکی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد.

از زمان انتخابات ریاست جمهوری، یک روز هم نبود که موضوع مداخله منتسب به مسکو در امور داخلی آمریکا و تبانی اطرافیان دونالد ترامپ با ولادیمیر پوتین مورد توجه سیاستمداران و رسانه‌های بزرگ در ایالات متحده و یا کشورهای دیگر قرار نگرفته باشد. مسئولین اطلاعاتی ایالات متحده می‌گویند دولت روسیه ایمیل‌ها را به نفع انتخاب ترامپ هک و سعی کردند بر رسانه‌ها تاثیرگذاری کنند. اما، گزارش ژانویه ٢٠١٧ مدیریت اطلاعات ملی(DNI)، که بسیار هم صحبت از آن می‌شود، حاوی «عبارات تکان‌دهنده و جزئیات کامل پرونده اتهامی» اما بدون «کمترین شواهد» است، چیزی که ماهنامه آتلانتیک هم، که در صف مقدم مبارزه ضدروسی است، در شماره ژانویه ٢٠١٧ خود بدان اشاره دارد. نیویورک تایمز، که شور و شوق زیادی از خود نشان می‌دهد، از «نبود شواهد برای اثبات ادعاهای آژانس‌های اطلاعاتی» ابراز شگفتی کرده و اشاره می‌کند، پیام همه آن‌ها، سرانجام، «به این جا ختم می‌شود که: “به ما اعتماد کنید”». نتیجه گیری ای که هنوز هیچ چیز آنرا زیر سوال نبرده.

در مورد ظن به تبانی نیز وضع به همین منوال است. در ماه مه گذشته، مسئولین تحقیق این پرونده پذیرفتند که «در گفتگوهایی که صورت گرفته، تا این لحظه، شاهدی بر تخلف یا تبانی بین مبارزه انتخابانی و روسیه پیدا نشده(١).» و، اخیرا، شخصیت‌های مخالف آقای ترامپ -از جمله جیمز کلاپر، مدیر پیشین اطلاعات ملی(DNI)، مایکل مورل، رئیس پیشین سازمان اطلاعات مرکزی(CIA) و خانم دایان فینستاین، سناتور دموکرات- صحبت از همین بن‌بست کرده‌اند.

توجه به این نبود شواهد، به درک بهتر آن چه که جایگزین آن می‌شود، کمک می‌کند. به گزارش نویسندگان Shattered، که اختصاص به پشت پرده تحقیقات درباره مبارزه انتخاباتی هیلاری کلینتون داشت، «در روزهای پس از رای‌گیری، رهبری حزب دموکرات از پذیرش مسئولیت اش در شکست نامزد حزب خود سرباز زد». براساس منبعی که در کتاب به آن اشاره شده، راهبرد حزب عبارت بود از این که « بررسی شود که عناصر زبانی مناسب به درستی انتشار پیدا کرده». از این رو، بیست و چهار ساعت پس از قبول شکست از سوی خانم کلینتون، رده‌های بالای مختلف حزب «پذیرفتند که چیزی در این انتخابات درست نبود.» نویسندگان اضافه می‌کنند، پیش از آن، اندیشه مداخله روسیه در مرکز ساز و کارشان بود(٢). به علاوه، نامزد حزب دموکرات یک فصل پنجاه صفحه‌ای از آخرین کتاب‌اش را، که در سپتامبر گذشته منتشر شد، اختصاص به همین موضوع داد(٣).

داستان های هیجان انگیز دنباله دار در باره جاسوسی

تمرکز روی مسکو، تنها به نفع اردگاه کلینتون نیست، بلکه با منافع آن بخش از دستگاه دولتی همخوانی دارد که هر گونه چشم‌انداز بهبود رابطه بین مسکو و واشنگتن را، که دیرزمانی آقای ترامپ مدافع آن است، مردود می‌دانند و تلاش می‌کنند با تکان دادن مترسک جنگ سرد مانع از آن شوند(۴). تحقیقات مکرر و نشت اخبار « پشت پرده » از سوی افراد ناشناس نیز نیزنگی برای مانع‌تراشی در کارهای رئیس جمهور دمدمی مزاجی است که لفاظی‌هایش در مخالفت با مداخله‌گری ایالات متحده در طول مبارزه انتخاباتی – که روشن است صرفا نیرنگی انتخاباتی بود- کله‌گنده‌های دیپلماسی آمریکا را وحشت‌زده کرده بود. صنعت رسانه‌ای آمریکا هم ، که حرص کلیک و ترافیک مخاطب داشت، این نعمت بادآورده را بو کشید: داستان جاسوسی مهیج از نوع هالیودی آن، که برای بخشی از مردم، که می‌خواهند برکناری توام با شرمساری رئیس جمهور را به چشم ببینند، وسوسه‌انگیز است.

مجموعه‌ای از این عوامل نشان می‌دهد که چرا در مورد «روسیه گیت»( Russiagate) ، پایه‌ای‌ترین قواعد روزنامه‌نگاری یک سره نادیده گرفته می‌شوند. اطلاعات تایید نشده جدی گرفته می‌شوند، عناصری را که ظاهرا معقول به نظر می‌رسند جدا و برجسته می‌کنند، در حالی که واقعیت‌های دیگر دست کم یا نادیده انگاشته می‌شوند. غالبا اخبار تازه و پر سر و صدا که «تیتر» اصلی شده بودند، نه به آن اندازه مهم و یا حتی غیرواقعی از آب درمی‌آیند. در نبود منابع قابل اعتماد و واقعیات مسلم، جاهای خالی با فرضیات – «چنین به نظر می‌رسد»، «جای شگفتی نیست که»، «بی تردید»، «احتمالا»- یا جملات شرطی پر می‌شوند.

اندیشه تبانی بین کرملین و تیم انتخاباتی نامزد جمهوری‌خواه، که در ابتدا گویی چون کلام الهی شکی در آن نبود، حال خود به صورت تهدیدی برای این راویان آن در آمده است. برای مثال، نامه‌ای که در آن نامزد جمهوری‌خواهان، در میانه مبارزه انتخاباتی، به رهبران روسیه پیشنهاد ساختن برج ترامپ در مسکو را داده بود، رنگ و لعابی ویژه ای پیدا کرد. واسطه این مذاکرات، دلالی روسی به نام فلیکس ساتر بود، که بی‌احتیاطی کرد و به آقای مایکل کوهن، وکیل ترامپ، اطمینان داد که چنین کاری به میلیاردر آمریکایی کمک خواهد که در انتخابات پیروز شود و در ایمیلی با گزافه‌گویی نوشت، «خودم پوتین را برای همکاری با این پروژه و این که موجب انتخاب شدن دونالد ترامپ خواهد شد تشویق می‌کنم» و بعد منظورش را گفت: « رای‌دهندگان توانایی آقای ترامپ را تحسین خواهند کرد که موفق شده قرارداد یک پروژه ساختمانی را با «سرسخت‌ترین مخالف» ایالات متحده امضا کند.

با این حال، نیویورک‌تایمز (٢٨ اوت ٢٠١٨) ناچار پذیرفت که، «شواهدی دال بر عملی شدن قول‌های آقای ساتر وجود ندارد. به علاوه، در ایمیلی دیگر در مورد پیوندهایش با روسیه اغراق‌گویی می‌کند. در ژانویه سال ٢٠١۶، آقای کوهن در نامه‌ای به دیمیتری پسکوف، سخنگوی ولادیمیر پوتین، از وی خواست پروژه برج ترامپ را، که به حال تعلیق درآمده بود، دوباره فعال کند. اما، به نظر می‌رسد، آقای کوهن آدرسی از آقای پسکوف نداشت، چون ایمیل را به آدرس مشترک بررسی‌های مطبوعاتی ارسال نمود. پروژه هیچگاه مورد تایید دولتی و تامین مالی قرار نگرفت، و چند هفته بعد هم کلا کنار گذاشته شد.»

آقای پسکوف هم، به نوبه خود، اطمینان می‌دهد که بالاخره ایمیل آقای کوهن را خوانده، ولی اضافه می‌کند پاسخی به آن نداده است. داستان بیشتر یادآور تعارض منافع است: موضوع این است که آقای ترامپ متهم است، درست در گرماگرم زمانی که در نشست‌های انتخاباتی از آقای پوتین تعریف و تمجید می‌کرد، قصد مذاکره برای گسترش امپراتوری املاک و مستغلات‌اش در روسیه را داشت. لکن، معلوم نیست چرا باید به قراردادی که هیچگاه بسته نشد، بیشتر از قراردادهای واقعی آقای ترامپ در ترکیه، فیلیپین یا خلیج فارس توجه کنیم.

برملا شدن ایمیل‌های آقای ساتر به آقای کوهن، افشاگری دیگری را به دنبال داشت: راب گلدستون، روزنامه‌نگار پیشین بریتانیایی، در ژوئن ٢٠١۶، اسنادی در مورد خانم کلینتون را برای پسر بزرگ ترامپ ایمیل کرد که به زعم او دلیلی بر «حمایت روسیه و دولت‌اش» از او بود. ایمیل گلدستون نتیجه‌بخش‌تر از آقای ساتر از کار درآمد، چرا که منجر به نشستی با دونالد ترامپ پسر شد، که ادعا می‌کند بیشتر از بیست دقیقه طول نکشید. سو استفاده از موقعیت ؟ سوابق این دو، جایی برای قطع و یقین باقی نمی‌گذارد: آقای ساتر «شارلاتان همه‌کاره(۵)»ای است که، برای صدمه زدن به شرکای تجاری پیشین، سایت‌های اینترنتی با نام‌های ابتکاری IAmAFaggot.com و VaginaBoy.com به راه انداخته است(۶). در مورد آقای گلدستون، هم، باید گفت که برای یکی از نشریات زرد دست دوم انگلیسی کار می‌کرد و سپس به شغل روابط عمومی هنرمندان مختلف روی آورد. لازم نیست متخصص اطلاعاتی باشید که نسبت به نزدیکی این دو نفر به کرملین شکی به خود راه دهید.

پرسش‌های مشابهی در مورد دادگاهی شدن جرج پاپادوپولوس در تاریخ ٣٠ اکتبر مشاور پیشین سیاست خارجی -اما در رده‌های پایین- در تیم انتخاباتی ترامپ، مطرح است. او متهم به دروغگویی به ماموران تحقیق دفتر بازرسی فدرال (FBI) درباره تماس‌هایش با افراد مرتبط به کرملین شد و خود نیز اتهام‌اش را پذیرفت. با این حال، فرد روسی که گویا «خواهرزاده پوتین» بوده، هیچ ربطی به وی نداشت (او خواهرزاده ندارد). نام‌اش الگا پولونسکایا است و ٣٠ ساله دارد -یعنی هم‌سن آقای پاپادوپولوس- و گویا مدیر ارشد یک شرکت توزیع مشروبات الکلی است.

و در طی انتخابات آلمان ؟

مشاور پیشین، در ضمن، صحبت از وجود مردی کرد که احتمالا نزدیک به وزارت خارجه روسیه و با وی در تماس بوده است. این مرد، به نام آقای ایوان تیوفیو، دانش‌آموخته موسسه دولتی روابط بین‌الملل مسکو، به FBI، که از وی بازجویی می‌کرد، گفت: «زمانی [پاپادوپولوس] از من خواست اگر بشود ترتیب ملاقاتی بین ترامپ و پوتین، یا هر مقام ارشد سیاسی روسیه را بدهم. در طول صحبت‌ها من متوجه شدم جورج چیزی درباره دنیای دیپلماسی روسیه نمی‌داند. به عنوان مثال، نمی‌شود به این شکل ترتیب ملاقات با رئیس جمهور را داد(٧).»

افشاگری دیگری هم موجب برانگیخته شدن احساسات در ایالات متحده و اروپا شد. به گفته فیس‌بوک، از ژوئن ٢٠١۵ تا مه ٢٠١٧، صدها حساب جعلی «احتمالا ساخته شده از سوی روسیه» یکصد هزار دلار برای سه هزار اطلاعیه هزینه کردند – اقدامی که به سرعت از سوی نیویورک تایمز (٨ سپتامبر ٢٠١٧) به عنوان «دلیل دیگری بر دخالت خارجی بی‌سابقه در دموکراسی آمریکا» مطرح شد. آیا این کار به آن اندازه اثرگذار بود که ارزش چنین توجهی از سوی رسانه‌ها را داشته باشد؟ اگر این مبلغ صد هزار دلار (٩٠ هزار یورو) را با ٨/۶ میلیارد دلار هزینه‌های مبارزات انتخاباتی در سال ٢٠١۶ مقایسه کنیم، حق داریم که به چنین نتیجه‌گیری شک کنیم. به علاوه، بنا به گفته فیس‌بوک، «قریب به اتفاق این پیام‌های تبلیغاتی نه به انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده اشاره داشتند و نه به نامزد خاصی»، بلکه منظور بیشتر «تشدید اختلافات اجتماعی و سیاسی کشور در تمام طیف ایدئولوژیک و بر سر موضوعات مختلفی چون حقوق همجسنگرایان، نژادپرستی، مهاجرت یا حمل اسلحه بود». به علاوه، بنا بر داوری رسانه‌های اجتماعی، ۵۶% این آگهی‌ها قطعا «بعد از انتخابات» نظرها را به خود جلب کردند.

بسیاری از مفسرین، دست‌های کرملین را در این انتخابات دیده‌اند. به نوشته واشنگتن پست (٢۴ سپتامبر ٢٠١٧)، که جامع‌ترین گزارش تحقیق در این رابطه را انتشار داد، «به نظر می‌رسد آگهی‌ها از طریق حساب‌های مرتبط با آژانس پژوهش در اینترنت(Internet Research Agency)»، آژانس تبلیغاتی آنلاین تابع حکومت روسیه، «پخش می‌شد». با این حال، و باز هم به نوشته واشنگتن پست، فیس‌بوک در نخستین بررسی خود به این نتیجه رسید که حساب‌های ادعایی روسی «به روشنی به دنبال اهداف مالی بودند، که ظاهرا به این معناست که در خدمت یک دولت خارجی نبودند». با این حال، ویژگی رفتار خودکار در مورد « روسیه گیت»( Russiagate» اجبارا دلایل و شواهد معیوب را قطعی جلوه می‌داد، مانند این جمله از بررسی واشنگتن پست که: «پیچیدگی تاکتیکی روس‌ها، برای فیس‌بوک غافل‌گیر کننده بود»…

بعدها، همین روزنامه منظور خود از این «پیچیدگی» را بیشتر روشن کرد: «در حالی که فیس‌بوک مشغول جستجوی شواهد دستکاری روس‌ها بود، این فرضیه در محافل با نفوذ طرفداران بیشتری می‌یافت. پس از پایان رای‌گیری، مشاورین هیلاری کلینتون و باراک اوباما غرق در بررسی نقطه نظرات و نظرسنجی‌های پس از انتخابات و در پی سرنخ‌هایی بودند که گویای دلایل نتیجه‌ای باشند که از نظر آن‌ها کاملا غیرطبیعی بود. یکی از نظریه‌هایی که از این ضایعه پس از ضربه شکست حاصل شد، این بود که ” ترول های” (trolls) * روسی آلت دست کرملین، برای تاثیرگذاری بر رای‌دهندگان آمریکایی در ایالات کلیدی و در نتیجه تغییر دادن تعادل نیروها به نفع ترامپ، از فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی بهره بردند. این مشاورین، لااقل در آن زمان، کوچکترین شواهدی موید این نظریه در دست نداشتند، ولی آن را آن اندازه جذاب یافتند که ترجیح دادند با کمیته‌های تحقیق سرویس مخفی مجلس در میان گذارند. (…) در ماه مه، سناتور مارک وارنر، معاون کمیته اطلاعات سنا، هنگام بازدید از دفاتر فیس‌بوک “توصیه‌هایی در مورد چگونگی انجام تحقیقات داخلی به آن نمود”. در ماه اوت، فیس‌بوک، با اعلام این که سه هزار آگهی “احتمالا” روسی را نپذیرفته، درگیر رسوایی دیگر و مواجه با احضار چندین کمیته کنگره شد.»

هیچ انتخاباتی از خطر روس‌ها در امان نیست. روزنامه نیویورک تایمز، در ١ سپتامبر، مقاله‌ای با عنوان «عملیات روسیه در دخالت در انتخاباب گسترده‌تر از آن چه که تصور می‌شد بود، ولی هنوز توجه چندانی به آن نمی‌شود» منتشر کرد. در متن مقاله، هیچ مدرک و شاهد واقعی از هک کردن دیده نمی‌شود، اما پر است از اتهامات بدون پشتوانه که خواننده‌را نومید می‌سازد. در مورد نابسامانی‌های انتخابات در کارولینای شمالی، نظر ناظری را ذکر می‌کند مبنی بر این که «احساس تغییر، یا نوعی حمله سایبری را داشت». در ادامه، «چندین ماه بعد، هنوز نمی‌دانیم در آن روز در کارولینای شمالی، ویرجینیا، جورجیا، و آریزونا چه اتقافی افتاده است.» با این حال، نویسنده مقاله می‌پذیرد: «دلایل بسیاری برای این نابسامانی‌ها وجود دارد – مقامات محلی صحبت از خطاهای انسانی و اشکالات کامپیوتری کرده‌اند- و، تا به امروز، هیچ مدرک غیرقابل انکاری از خرابکاری دیجیتالی در دست نداریم، چه رسد به دخالت روسیه.»

لیکن، چند روز بعد، با هشدار وزارت امنیت ملی مبنی بر این که بیست و یک ایالت می‌توانند هدف حملات سایبری روسیه در جریان نظرخواهی نوامبر قرار گرفته باشند، بار دیگر وسواس روحی دستبرد در آرا بالا گرفت. سه ایالت این فرضیه را رد کردند، از جمله کالیفرنیا که در اواخر سپتامبر اعلام کرد که پس از تحقیقات صورت گرفته، «روشن شده که نتیجه‌گیری وزارت امنیت ملی نادرست است».

انتخابات‌های اخیر در فرانسه و آلمان نیز شاهد هراس‌های مشابه، و به دنبال آن نتایج یکسان، بودند. در فرانسه، سوءظن‌ها در مورد دستبرد روس‌ها در سرخط اخبار بود، طوری که آژانس ملی امنیت سیستم‌های اطلاعاتی (ANSSI) را بر آن داشت که آخرین اطلاعات خود را در دسترس عموم قرار دهد. در طول مبارزه انتخاباتی، یقینا حمله‌ای سایبری بر علیه جنبش آقای امانوئل مکرون در جریان بوده! اما «آن قدر ساده و ابتدایی که تقریبا هیچ کاری از آن بر نیامد»؛ این برآورد رئیس آژانس ملی امنیت سیستم‌های اطلاعاتی بود که اضافه کرد، «هیچ ردی» از دخالت مسکو وجود ندارد(٨). درآلمان، انتخابات برای طرفداران توطئه روس‌ها، حتی از این هم نومید کننده‌تر بود: اصولا اتقافی نیافتاد. واشنگتن‌پست، در مقاله‌ای با عنوان «همچنان که آلمانی‌ها آماده رای دادن می‌شوند، ابهام‌ها افزایش می‌یابند: روس‌ها کجا هستند» (١٠ سپتامبر، ٢٠١٧)، با شرمندگی گزارش داد ، «عدم حضور ظاهری روس‌ها با هدف خرابکاری در انتخابات آلمان، چندان خوشایند رهبران و کارشناسانی نیست که نسبت به حمله احتمالی از این دست هشدار داده بودند». چند روز بعد (٢١ سپتامبر، ٢٠١٧)، نیویورک تایمز نیز اظهار شگفتی کرد: «ابهام در انتخابات آلمان: چرا روس‌ها دخالت نکردند؟»

ابزار های کهنه شده مک کارتیسم

اگر خواسته باشیم بر اساس آخرین اظهار نظرها در انگلستان قضاوت کرده باشیم، باز هم قرار نیست ابهام‌ها برطرف شوند. بیش از یک سال بعد از آن که رای‌دهنده‌ها با اکثریت یک میلیون و سیصد هزار رای به نفع برکسیب (Brexit) رای دادند، روح بزرگ «ترول»( troll) روسی همچنان در اذهان مردم سرگردان است. در ١٣ نوامبر، روزنامه‌نگار یان بیرل، در مقاله‌ای در روزنامه iNews با عنوان «باید درباره نقش روسیه در برکسیب (Brexit) تحقیق کنیم»، می‌پذیرد که «با توجه به این که پوتین دل خوشی از راهبردی‌ترین اتحادها در غرب مانند اتحادیه اروپا یا سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) ندارد، عجیب خواهد بود اگر روسیه تلاشی برای مداخله در رفراندم ما نکرده باشد». نمایندگان مجلس در بریتانیا نیز، با دانستن این که حساب‌های تویتر مرتبط به روسیه پیام‌هایی درباره برکسیب (Brexit) داده بودند، موضوعی که به گفته نیویورک تایمز (٣ نوامبر، ٢٠١٧) «می‌توانست سوالاتی در مورد صحت و سقم خود رفراندم مطرح سازد»، به آن علاقه نشان دادند. نخست‌وزیر، ترزا می، در ١۵ نوامبر گفت، «پیام من به روسیه بسیار ساده است. ما می‌دانیم که شما این کار را می‌کنید، اما موفق نخواهید شد.» به گفته لورا کرام، مدیر پژوهش‌ها در دانشگاه ادینبورو، که ۴١٩ حساب را شمارش کرده بود، «حدود ٧٨% پیام‌ها پس از رای‌گیری ٢٣ ژوئن ٢٠١۶ درباره برکسیب (Brexit) ارسال شده‌اند(٩)».

بازهم، تعجبی نخواهد بود که بحران کاتالونی نیز به هشت‌پای گریزپای روسی نسبت داده شود، و دولت اسپانیا و اتحادیه اروپا هر دو کرملین را متهم به دستکاری در رایزنی عمومی در موضوع استقلال منطقه کنند. واکنش واشنگتن‌پست (٢ اکتبر ٢٠١٧) چنین بود، «رفراندم بر سر کاتالونی: روسیه برنده شد». ال‌پائیز نیز، به نوبه خود، در اختصاص دادن عناوین درشت چهار «شماره» خود در همان هفته به این فرضیه درنگ نکرد(١٠). در واقع، پژوهشگری در دانشگاه جورج واشنگتن، روزنامه را در جریان «کشف ارتشی از حساب‌های “زامبی‌ها”» در رسانه‌های اجتماعی مرتبط با روسیه، «با هدف انتشار تصویری منفی از اسپانیا در روزهای پیش از رفراندم اول اکتبر [کاتالونی]» قرار داده بود. اما اگر، در این مورد، تصویری هم «انتشار یافته بود»، این به ویژه تصویر روسیه بود – کشوری منزوی، زیر فشار تحریم‌های اقتصادی، بسیار وابسته به منابع نفتی، هنوز درمانده از شوک دهه‌ها سوء مدیریت اقتصادی و سپس خصوصی‌سازی‌های فاجعه‌آمیز، که با این حال آن اندازه قدرتمند است که به آن اجازه سرنگون ساختن دولت‌هایی را می‌دهد که به مراتب قدرتمندتر از آن‌اند.

آن جا که همه دنبال مقصرند، ورای انتخابات، مسکو در موارد دیگر نیز در مظان اتهام است. در اوت گذشته، در جریان خشونت‌هایی که جرقه‌اش را سفیدپوستان ‌نژادپرست افراطی در شارلوتس‌ویل زدند، مولی مک‌کیو، مشاور سیاست خارجی، خطاب به توئیتر سخنانی بر زبان آورد که بسیار هم این سو آن سو تکرار شده: «لازم است، درباره آن چه که امروز در شارلوتس‌ویل رخ داد و اقدامات روس‌ها علیه ایالات متحده، صحبتی با هم داشته باشیم. » وی، سپس، به عنوان کارشناس این امور، از سوی کمیته‌سنا ویژه «بلای اطلاع‌پراکنی گمراه‌کننده روس‌ها»، برگزیده شد.

در ٢٣ اوت ٢٠١٧، آشا رانگاپا، استاد حقوق در دانشگاه ییل، در CNN گفت شارلوتس‌ویل «مشکل روسیه را بیش از پیش برجسته‌کرد.» اما پذیرفت، قطعا «تا به امروز، شواهدی از حمایت مستقیم روسیه از گروه‌های راست‌گرا در ایالات متحده در دست نداریم.» ولی – چون همیشه یک «ولی» وجود دارد – پیوندها بین مسکو و راست افراطی در اروپا «این تصور را به ذهن می‌آورد که سرویس‌های اطلاعاتی روسیه همواره آماده مداخله در قلمرو آمریکا و استفاده از گروه‌هایی هستند که نفرت‌پراکنی می‌کنند».

پیش از آن، نیز، صحبت از دست داشتن روس‌ها در ضدیت‌ها با آمریکا بود. در ماه مارس، مقامات اطلاعاتی ایالات متحده در برابر کنگره شهادت دادند که «تهاجم سایبری [روسی] سده بیست و یکمی» در تلاش است «با تحریک جنبش‌های اعتراضی مانند وال‌استریت را اشغال کن و زندگی سیاهان مهم است، بذر نفاق در این کشور بپاشد». سند؟ این دو جنبش عمدتا تحت پوشش شبکه دولتی RT روسیه‌اند(١١).

این نتیجه‌گیری‌ها به خوبی نشان دهنده آن چیزی است که در ذهن کارشناسان و قانون‌گذاران می‌گذرد. پس از آن که فیس‌بوک موضوع سه هزار اعلامیه را کشف کرد، توئیتر نیز فهرستی از ٢٠٠ حساب «مرتبط با دخالت روس‌ها در انتخابات ٢٠١۶» به کنگره فرستاد. اگر بدانیم توئیتر در مجموع دارای ٣٢٨ میلیون حساب است، اینکه بخواهیم بگوییم ٢٠٠ تا از آن‌ها می‌توانند اثر منفی بر آرای ملی داشته باشند، توهین به عقل سلیم و ریاضیات است. مثل این است که بگوییم معترضان زندگی سیاهان مهم است که نادانسته عوامل خارجی اند، منتظر علامتی از کرملین در رسانه‌های اجتماعی‌اند که مبارزه علیه نژادپرستی را در کشور آغاز کنند.

نسبت دادن فعالیت سیاهان در ایالات متحده به نفوذ زیان‌بار مسکو رویداد تازه‌ای نیست. «سرخ‌ها در تلاش‌اند سیاهان را تحریک به شورش کنند،» عنوان درشت نیویورک تایمز در ژوئیه ١٩١٩ بود. در سال‌های دهه ١٩۶٠، طرفداران جدایی نژادی، جنبش حقوق شهروندی را عروسکی در دست شوروی‌ها می‌دانستند. حتی FBI به خود حق داد گفتگوهای مارتین لوترکینگ را، به خاطر پیوندهای فرضی‌اش با حزب کمونیست ایالات متحده، شنود کند.

این که زمانه ما را به یاد دوران مک‌کارتی می‌اندازد، نیز، جای شگفتی ندارد. در اوج جنجال و هیاهوی رسانه‌ای پیرامون به اصطلاح مانورهای مسکو در شبکه‌های اجتماعی، توئیتر معیارهای تازه خود را برای یافتن حساب‌های مشکوک، از جمله استفاده از اسامی با حروف سیریلیک یا پیام‌هایی که به زبان روسی نوشته شده… اعلام کرد. به علاوه، سناتور دایان فینستاین نیز از این شرکت خواست تمام پیام‌ها به یا از ژولیان آسانژ، بنیانگذار ویکی‌لیکس، و کاربران اینترنتی دیگری که تصور می‌شود نزدیک به او هستند -از جمله پیام‌های ارسال شده به وکیل آمریکایی‌اش- را به مقامات گزارش کند. جکی اسپایر، سناتور دموکرات از ایالات کالیفرنیا، نیز به نوبه خود از گوگل خواست شبکه تلویزیونی « روسیه امروز RT » را از استفاده از YouTube محروم سازد. اما، غول اینترنتی، در پاسخ، از زبان کنت واکر معاون رئیس‌اش، گفت که بررسی «توام با وسواس» RT نشانی از نادیده گرفته شدن سیاست گوگل «علیه نفرت‌پراکنی و تحریک به خشونت» به دست نداد. آقای اسپایر، اما، این استدلال را نپذیرفت و صحبت از آن کرد که این شبکه روسی «ماشین تبلیغاتی» و «اسلحه‌ای در دست یکی از مخالفین ماست».

مهم نیست که RT روزانه کمتر از سی‌هزار بازدید کننده دارد: به داوری گزارش اداره اطلاعات ملی در ژانویه ٢٠١٧، که شبکه را متهم به «اصرار بر انتقاد از ناکامی‌های فرضی آمریکایی‌ها در اموری چون دموکراسی و آزادی‌های مدنی» می‌کند، مسمومیتی که می‌پراکند بسی بیشتر از این است.

تحقیقات درباره کانال‌های RT و اسپوتنیک بر تنش بین مسکو و واشنگتن افزود. رئیس جمهور پوتین، با تقبیح «حمله» به رسانه‌های کشورش، تصمیم گرفت «پاسخ مشابه» بدهد. بدین ترتیب، مجلس روسیه کانال‌های دولتی آمریکایی صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی، حتی CNN بین‌المللی را به مثابه «عوامل خارجی» تلقی نمود، وضعیتی که گمان نمی‌رود کسی خواهان آن باشد. این اقدام بر علیه صدای آمریکا و رادیو اروپای آزاد/رادیو آزادی -که در طول جنگ سرد و برای مقابله با اتحاد شوروی تاسیس شده بودند- زنده کننده برخی خاطرات بود.

فشارها بر RT و اسپوتنیک تنها از سوی محافل دولتی نیست. در نشست اخیر اتاق فکر بین‌المللی و با نفود شورای آتلانتیک، جیمز کیرچیک، روزنامه‌نگار، از بخش خصوصی خواست که «از RT احساس شرمندگی کند، و آن را به محافل محترم جامعه راه ندهد». به گفته وی، «روزنامه‌نگاران جوان غربی ٢٢ یا ٢٣ ساله که RT در صدد جذب آن‌هاست» دو بار فکر خواهند کرد «اگر بدانند پس از آن هیچگاه نباید انتظار شغل در رسانه‌های آبرومند داشته باشند(١٢)».

«مقاومتی» بی خطر

مشوق بیشتر آمریکایی‌هایی که بر «روسیه گیت» تمرکز کرده‌اند، ترس و درماندگی از بر سر کار بودن ناتوان‌ترین و غیرقابل پیش‌بینی‌ترین رئیس جمهور تاریخ کشور است. در مورد دیگران، اما، به ویژه کسانی که از موقعیت ممتازی برخوردارند، این به ویژه نوعی «مقاومت» راحت و قطعا بی‌دردسر است. امری که اجازه می دهد که از بعضی از سوال ها طفره رفت مانند مناسبات خود این افراد با نظام اقتصادی و سیاسی، که بسیاری از رای‌دهندگان به آقای ترامپ بر علیه آن شوریدند. اگر، به بیان راشل مددو، گزارشگر برجسته MSNBC، در ١٧ مارس، «ریاست جمهوری فعلی حاصل اقدام روسیه است [که] نتیجه آن تبانی بین سرویس‌های مخفی روسی و یک تیم انتخاباتی آمریکایی بوده»، پس همه چیز ساده می‌شود: کار دیگری جز مخالفت با روسای جمهور ترامپ و پوتین باقی نمی‌ماند.

دیگر کسی به نارضایتی از نابرابری‌های اجتماعی، تشویق به کناره‌گیری، سردرگمی حزب دموکرات در رابطه با مسیری که باید در پیش گیرد، و بسیاری مباحث و موضوعات دیگر اهمیت نمی‌دهد. مشکلات مردم بی‌اهمیت هیچگاه احساسات رسانه‌ها و نخبه‌های سیاسی را تحریک نکرده: «روسیه گیت» هم موجب شده بیش از پیش روی از آن‌ها برگردانند.

اما، چه برخوردی با این وسواس حملات سایبری روسیه در ایالات متحده، در کشورهایی که در گذشته بسی بیشتر از این درگیر مداخلات مشابه بودند، می‌شود؟ طبق مطالعه‌ای که در سال ٢٠١۶ از سوی دانشگاه کارنگی ملون در پیتسبورگ منتشر شد، ایالات متحده، در تمام مدت پس از جنگ جهانی دوم، در بیش از هشتاد انتخابات در خارج از مرزهایش دخالت کرده – رقمی که شامل تغییر رژیم‌های کم و بیش خونین انجام گرفته به تحریک واشنگتن، از جمله در ایران، شیلی یا گواتمالا نمی‌شود. تا همین اواخر، مقامات ایالات متحده خواهان سرنگونی دولتی در اوکراین، در مرزهای روسیه، بودند که طی روندی دموکراتیک بر سر آمده بود. تصور کنید واکنش کاخ سفید را، اگر سابقه‌ای از توطئه رهبران روسیه در تعیین رئیس جمهور آتی ایالات متحده آشکار می‌شد، کاری که آمریکایی‌ها در مورد نخست‌وزیر اوکراین کردند(١٣).

با شدت گرفتن تنش بین روسیه و ایالات متحده، صرفنظر از آن چه که بعد از «روسیه گیت » پیش آمده، کسی دیگر به این سوالات توجه نمی‌کند. در گرماگرم کیفرخواست کرکننده علیه «ولادیمیر شمشیرزن»، همه فراموش کرده‌اند که آقای ترامپ خود «بازهای» ضد روس را بر مناسب راهبردی گماشت و، با وجود بی‌میلی روسیه، ورود کشور مونته‌نگرو را به ناتو پذیرفت. باز هم فراموش شده که ژنرال جوزف دانفورد، فرمانده کل ارتش آمریکا، با پنتاگون و کنگره، در دادن اسلحه بیشتر به اوکراین، هم‌دل است. رئیس جمهور اوباما، از بیم تشدید نزاع بین کیف و مسکو، پیشنهاد مشابهی را رد کرد.
تا زمانی که هر گونه رویکرد دیپلماتیک به پرونده روسیه ضعف تلقی شده و سیاست تحریم و دست بالا گرفتن در تسلیحات یکی از چند موضوع مورد توافق جمهوری‌خواهان و دموکرات‌هاست، که اخیرا موافقت کرده‌اند بودجه تسلیحاتی حتی بالاتر از رقم مورد درخواست آقای ترامپ باشد، این تنش‌ها در سپهر سیاسی تشدید هم خواهند شد. مطبوعات مالی(١۴)، شادمان از این که درآمد شرکت‌های اسلحه‌سازی به «سطحی تاریخی» رسیده، «نگرانی‌های ناتو از روسیه را نشانه مثبتی برای صنعت دفاعی تلقی می‌کنند» . در آمد MSNBC نیز به سطحی تاریخی رسیده است، کانالی که بیشترین پوشش را برای «روسیه گیت » داشته است.

* اشاره به فیلم ترولز یا کوتوله های خرابکار

١-
Reuters, 18 mai 2017.

٢-
Jonathan Allen et Amie Parnes, Shattered : Inside Hillary Clinton’s Doomed Campaign, Crown Publishing Group, New York, 2017.

٣-
Hillary Clinton, What Happened ?, Simon & Schuster, New York, 2017.

۴- مقاله « دونالد ترامپ در محاصره جناح ضد روسیه» ، لوموند دیپلماتیک اکتبر ٢٠١٧
http://ir.mondediplo.com/article2829.html

۵-
New York magazine, 3 août 2017.

۶-
Daily Beast, 31 août 2017, www.thedailybeast.com

٧-
The New York Times, 10 novembre 2017

٨-
Entretien de Guillaume Poupard avec Associated Press, 1er juin 2017.

٩-
The Guardian, Londres, 14 novembre 2017

١٠-
Les 10, 11, 14 et 17 novembre 2017.

١١- مقاله « آوای روسیه ، کنسرت رسانه ای بین المللی را آشفته می کند»، ، لوموند دیپلماتیک آوریل ٢٠١٧
http://ir.mondediplo.com/article2751.html

١٢-
The Nation, 16 novembre 2017

١٣-
Cf. BBC News, « Ukraine crisis : Transcript of leaked Nuland-Pyatt call », ۷ février 2014, www.bbc.com

١۴-
CNBC, 12 juillet 2017

آرون ماته روزنامه‌نگار، خبرنگار و تهیه کننده The Real News

انسان شناسی و فرهنگ ناشر نسخه فارسی لوموند دیپلماتیک در ایران است

لوموند دیپلماتیک دسامبر ۲۰۱۷