آذر تشکر
تحلیلی جامعهشناختی دربارهٔ استقبال از کتاب ملّت عشق اثر الیف شافاک
نوشتههای مرتبط
ملّت عشق نام رمانی نوشتهٔ الیف شافاک، نویسندهٔ فرانسوی- ترکتبار، است که در سال ۲۰۱۰ به صورت همزمان به دو زبان انگلیسی و ترکی منتشر شد. این کتاب تاکنون بیش از ۵۰۰ بار در ترکیه تجدید چاپ شده و توانسته رکورد پرفروشترین رمان ترکیه را به دست آورد. ترجمهٔ فارسی آن در مدتی کوتاه، عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای بازار کتاب ایران را کسب کرده است. داستان دربارهٔ حالات و ارتباط شمس و مولوی است و سعی شده تا از نگاهها و زاویههای گوناگون به این دو شخصیت پرداخته شود. نویسنده، علاوه بر روایت زندگی شمس و مولانا، بهموازات، داستان زندگی زنی مرفه و ساکن بوستون امریکا را هم روایت میکند که افسرده و خیانتدیده است و با ویراستاری کتابی دربارهٔ شمس و مولانا، زندگی خانوادگی را رها کرده و با نویسندهٔ کتاب رابطهٔ عشقی را آغاز میکند. این کتاب روایت شمس و مولانا از قرن هفتم هجری در قونیه و روایت اللا و عزیز در دومین دهه از قرن بیست و یکم است. سرانجامِ هر دو رابطهٔ قرن هفتمی و قرن بیست و یکمی مرگ معشوق است.
رمان ملّت عشق برای اولین بار در ایران در سال ۱۳۹۴ منتشر شد؛ اما بیتردید سال ۱۳۹۷ سال متفاوتی برای کتاب است و میتوان توجه به این کتاب را یکی از بزرگترین اتفاقات سال ۱۳۹۷ در حوزهٔ کتاب و کتابخوانی دانست. در این سال، وبسایتها، روزنامهها و نشریات مختلفی دربارهٔ رمان ملّت عشق معرفی و نقد نوشتند و یا معرفی و نقدهایی را دراینباره از روی دست هم رونویسی کردند. جلسات نقد و بررسی زیادی هم برای این رمان در سراسر کشور و نیز در خارج از کشور برگزار شد. نمونهٔ این جلسات اینها بودند:
جلسهٔ نقد و بررسی کتاب ملّت عشق توسط دکتر عبدالکریم سروش و سروش دباغ در بنیاد سهروردی در تورنتوی کانادا، نشست نقد کتاب ملّت عشق در فرهنگسرای سرو و فرهنگسرای ملل، دانشگاه الزهرا و خانهٔ کتاب ایران در تهران، در دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در کافه دلشدگان مشهد، در حوزهٔ هنری زنجان، در دانشگاه سنندج و در انجمن جامعهشناسی کردستان، در کارگاه نقد داستان ساری، در کتابخانهٔ آیتالله خامنهای و مؤسسهٔ حکمت و معنویت شرق قم، در باغ کتاب تبریز، در خانهٔ دانش و فرهنگ زریاب در ادارهٔ تبلیغات اسلامی شهرستان خوی، در مجتمع فرهنگی- هنری شهرستان ابرکوه، در مکتبخانهٔ روستای بلغان با حضور اهالی روستای هرم و فرهیختگان روستای اوز و رستم فتوت و عماد شهر و با شرکت کارشناسان دانشگاه بندرعباس و … .
چنین حجم شگفتانگیزی از توجه ایرانیان ساکن داخل و خارج کشور و در شهر و روستا به این کتاب را میشود گذاشت کنار مخاطبانی از میان منشیهای مطب پزشکان، پرستاران و معلمان که یا این کتاب را خواندهاند یا در حال خواندن آن هستند. با کمی توجه میشود استقبال عمومی بخصوص زنان را از این کتاب، در ارتباطات روزمره فهمید. نگارنده که اصولاً همیشه به اعداد و دادههای کمّی دربارهٔ بازار کتاب ایران به دیدهٔ شک و تردید مینگرد، تعداد ۵۰ بار چاپ و چندین ترجمه از کتاب ملّت عشق را، با وجود فایل صوتی و فایل پی.دی.اف آن که در فضاهای مجازی دستبهدست میشود، باز هم باور نکرد و شروع کرد به پرسیدن از اطرافیان. با کمال تعجب دیده شد که با یک حساب سرانگشتی حدود ۷۰ درصد از زنانی که برای ورزش صبحگاهی به پارک لاله تهران میآیند و میشود به صورت تصادفی از آنها پرسید که کتاب را خواندهاند یا نه، کتاب را خواندهاند و نظریات مبسوط و جالبی هم دربارهٔ آن دارند! بااینهمه میشود گفت که استقبال از کتاب ملّت عشق اثر الیف شافاک اتفاق مهم حوزهٔ فرهنگ و کتاب و کتابخوانی در سه چهار سال اخیر بوده که آرام و زیرپوستی در زندگی جامعهٔ ایرانی جا باز کرده و به همین دلیل هم شایستهٔ نگاهی جامعهشناختی به آن به عنوان یک پدیدهٔ فرهنگی است. جا دارد از خود بپرسیم چنین حجمی از استقبال از یک کتاب در وضعیت فرهنگی- اجتماعی ما چه معنی میدهد؟ آنهم در شرایطی که شکایت از فقدان عادت به کتابخوانی و خریدن کتاب، پای ثابت همهٔ تحلیلها، داوریها و ارزیابیهای فرهنگی کشور است.
در ادامه سعی خواهم کرد با دستهبندی نقدها و معرفیها، ابتدا فضای فکری و گفتمانی دربارهٔ این کتاب را معرفی کنم و سپس با تحلیل عوامل بیرونیِ مؤثر بر استقبال از کتاب و نیز شرح ویژگیهای آن، فضای اجتماعی این استقبال را توضیح داده و حدسهایی را در پاسخ این پرسش ارائه دهم که چرا جامعهٔ ایرانی به کتاب ملّت عشق الیف شافاک اقبال نشان داده است.
حرف حساب نقدها
اولین نکتهای که به چشم میخورد این است که گفتوگوها و جلسات نقد و بررسی بیشتر به قصد معرفی و توصیهٔ کتاب بوده است تا نقد آن. محتوای بحثها نشان میدهد که کتاب بهانهٔ طرح بحثهای وسیعتر در زمینهٔ عشق یا مولوی است. در چنین موقعیتهایی فقط شرح کلّی کتاب و معرفی ارائه شده و سپس به بحث اصلی مورد نظر پرداخته شده است. برای مثال، عبدالکریم سروش در ابتدای سخنش دربارهٔ عشق و مولوی، در سخنی کوتاه، کتاب را میستاید و خواندن آن را توصیه میکند و در ادامه به بحث اصلی خود میپردازد. واضح است که بیشتر این توصیهها به این دلیل صورت گرفته که کتاب باعث شناخت عمومی از زندگی شمس تبریزی و مولوی شده و بهنوعی ترویج آموزههای آنان در زندگی پیچیدهٔ امروزی است. در این میان آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم در بیشتر این جلسات، کتاب معرفی شده است اما نقد محتوای کتاب بر اساس چارچوب نقد مشخصی صورت نگرفته است.
در میان حجم وسیع معرفیها، دو گرایش به چشم میخورد: گرایش کسانی که کتاب را بهشدّت ستودهاند و آن را به عنوان بهترین کتاب و حتی با مقادیر قابلتوجهی اغراق، در ردیف کتابهایی چون درمان شوپنهاورِ آروین یالوم و برادران کارامازوفِ داستایفسکی دانستهاند! و آنهایی که کتاب را برای شناخت شخصیت و مرام شمس تبریزی بسیار مناسب دانستهاند؛ و همچنین شمار دیگری که آن را، به خاطر اشتباهات فاحش تاریخی، بیارزش قلمداد کردهاند ـ برای مثال، نویسنده فرق سلطان ولد و بهاءالدین ولد را تشخیص نداده و در کتاب بهاشتباه این نامها را بهکار برده است. هر دو دسته، انتظاری بیش از یک رمان از کتاب ملّت عشق داشتهاند و آن را از نظر انطباق یا عدم انطباق با واقعیات تاریخی سنجیدهاند. این دست نقدها، به جای توجه به نحوهٔ بازنمایی واقعیات اجتماعی – تاریخی در اثر ادبی، در جستوجوی درستی یا نادرستی واقعیات تاریخی در یک اثر ادبی هستند و با آن مانند یک سند تاریخی برخورد میکنند. متأسفانه باید گفت کسانی مانند عبدالکریم سروش و سروش دباغ نیز همین اشتباه را مرتکب شدهاند.
کسانی نیز کتاب را نشانهٔ جدّی و مظهر شبیخون فرهنگی دانستهاند و یا با ذکر اینکه نویسنده کتاب را به سفارش بنیاد مولانا در ترکیه نوشته است، آن را در راستای سیاستهای ناسیونالیستی دولت ترکیه و مصادرهٔ شخصیتهای فرهنگی ایرانی تلقی کردهاند. مژگان دولتآبادی مترجم میگوید: «اگر به آمار ترجمهٔ آثار الیف شافاک در سایت کتابخانهٔ ملّی مراجعه کنیم، واقعاً شگفتزده میشویم. شاید خیلیها ندانند کتاب عشق الیف شافاک که در ایران تحت عناوین “ملّت عشق”، “دولت عشق” و عناوین دیگر ترجمه شده، یک کتاب سفارشی است. یعنی شافاک در سال مولانا به درخواست بنیاد مولانا کتاب عشق را نوشته است… به نظر من پرفروش شدن این کتاب فروش واقعی آن نیست. من دوستان زیادی در ترکیه دارم که در حوزههای مختلف فعالیت میکنند و جالب است که شافاک در بین هیچکدام از آنها محبوب نیست. حتی تعجب میکنند که چگونه الیف شافاک در ایران اینقدر محبوب و پرفروش است.»
برخی از جامعهشناسان نیز کوشش ناموفقی کردهاند که کتاب را با تکیه بر ادبیات فلسفه و علوم اجتماعی معاصر تفسیر کنند و آن را با نظریاتی مانند مازاد- فقدان و ازهمگسیختگی در دنیای مدرن توضیح دهند که البته اینچنین بحثهایی نیز خود مانند مواردی که قبلاً گفته شد، کتاب را بهانهٔ طرح بحثها و تحلیلهای مبهم و ناروشن کردهاند و از این رو نتوانستهاند چارچوب نقد اندیشیده شده و مشخصی برای این اثر ادبی ارائه دهند. این قبیل کوششها بیشتر شبیه کلاس درس نظریات فلسفه و جامعهشناسی از کار درآمده و آبی به آسیاب نقد منطقی اثر ادبی نریخته است. برای نمونهٔ این نقدها میتوان به تحلیل دکتر فؤاد حبیبی در جلسهٔ نقد کتاب در انجمن جامعهشناسی دانشگاه سنندج اشاره کرد.
داستان ترجمه
ترجمهٔ کتاب ملّت عشق نمونهای از ماجرای مشکلات ترجمه در ایران را با خود دارد. کتاب به همت مترجمان متعدد به صورتی جدّی «ایرانیزه» شده است، بهنحویکه برخی را واداشته تا بگویند در ترجمهٔ این کتاب فاجعه رخ داده است. حتی نام کتاب نیز از تیغ سلیقهٔ بازارپسند مترجمان بینصیب نمانده است. نام انگلیسی کتاب The Forty Rules of Love: A Novel of Rumi است که به «ملّت عشق» ترجمه شده است. اسم کتابی که شخصیت داستان ویرایش میکند، «شکنجهٔ شیرین» (sweet Blasphemy) است که در ترجمهٔ فارسی بازهم به «ملّت عشق» تبدیل شده است. ارسلان فصیحی، یکی از مترجمان این کتاب میگوید: «الیف شافاک کتابی به نام “ملّت عشق” ندارد؛ “ملّت عشق” نامی است که من برای ترجمهٔ فارسی کتاب شافاک انتخاب کردم…. پس اسم ترجمههای دیگر هم دزدی است…این موضوع بهاصطلاح پختهخواری است، زمانی که کتابی ترجمهٔ مقبولی دارد و بهاصطلاح در بازار گرفته، مردم آن را پسندیدهاند و به فروش میرود، عدهای این کار را میکنند و با اسم مترجم دیگری کتاب را میفروشند که ممکن است مترجم واقعی نباشد، اما از این اسمها استفاده میکنند که مثلاً کتاب ترجمهٔ جدیدی دارد. برخی از کتابها تا ۶۰ ترجمه هم دارند!»
در باب کیفیت بد ترجمههای این کتاب گفته شده که حتی بهترین ترجمهٔ آن پر از غلط است. علاوه بر غلط، پُر از افتادگی یا حشو و زواید است. درمجموع، در پرفروشترین و معروفترین ترجمهٔ آن به زبان فارسی، حدود ۲۰ صفحهٔ کتاب بی دلیل حذف شده است. ظاهراً مطالب حذف شده مشکل ممیزی ارشاد را هم نداشته و برخی احتمال دادهاند که مترجم منظور نویسنده را درنیافته و برای همین آنها را حذف کرده است. اکبری بیرق در نقدی گفته است: « کتاب عشق الیف شافاک، پر از اشارات قرآنی بوده است، ولی مترجمان درنیافته بودند که به کدام آیهٔ قرآن اشاره دارد. اکثر قریب به اتفاق مترجمان اصلاً حدیث، مسائل عرفانی و اشعار مولانا را درنیافته و در ترجمه نیاوردهاند. اشعاری هم که نقل کردهاند، آن چیزی نیست که خود شافاک اراده کرده بوده است. البته خود الیف شافاک هم آدم کمسوادی است؛ خیلی در مورد مثنوی و مولانا نمیداند و برداشتهای نادرستی کرده است.» به نظر اکبری بیرق، اگر به جای اینهمه همّت که صرف ۱۲ ترجمه از این اثر شده، یک نفر اثر را درستوحسابی ترجمه میکرد، سودمندتر بود. نکتهٔ جالب در مورد این اظهارات دربارهٔ ترجمهٔ کتاب این است که ظاهراً مترجمان کتاب، با نوعی شمّ جامعهشناختی، کتاب را از محتوای مذهبی خود خالی کرده و محتوای عرفانی آن را برجسته کردهاند.
استقبال از شفق
کتاب ملّت عشق اثر الیف شافاک (که ظاهراً همان “شفق” در زبان فارسی است) از یکسو دچار داوریها و مشکلات فرهنگی جامعهٔ ایرانی است و از سوی دیگر با گرایشها و فضای اجتماعی این جامعه به نحو مناسبی انطباق یافته است. علیالظاهر سر و دُم کتاب زده شده تا رخت مناسبی برای جامعهٔ امروز ایرانی باشد. بهعلاوه، پس از آمادهسازی و انتشار نیز، توجه به کتاب در بستر یک نقد منطقی رشد نکرده است، بلکه بیشتر با تکیه بر ارادت به اشخاص و گفتمانهای عرفانی معرفی شده و جا باز کرده است. در چنین فضایی است که موفقیت یک کتاب به صورت امری استثنایی اتفاق افتاده و ازاینرو بار دیگر به طرح این سؤال دامن میزند که چرا چنین شیر بی یال و دم و اِشکمی خوانده شده و مورد استقبال قرار گرفته است.
برای بررسی نسبت کتاب ملّت عشق با جامعهٔ ایرانی، منطبق بر چارچوب نقد جامعهشناختی اثر ادبی، میتوان به دو دسته دلایلی اشاره کرد که بر رونق و استقبال از کتاب مؤثر بودهاند؛ برخی از این دلایل مربوط به عوامل تأثیرگذارِ خارج از اثر ادبی، و برخی نیز مربوط به ساختار درونی اثر و رابطهای است که مخاطبان با محتوای درونی اثر ادبی برقرار کردهاند.
امروزه بخش مهمی از اعتبار کتابها و آثار ادبی و استقبال از آنها ناشی از اتخاذ سیاستهای تبلیغی خاص است؛ اینکه بدانیم کتابی در کشور دیگری (در اینجا ترکیه) ۵۰۰ بار چاپ شده و پرفروشترین کتاب تاریخ آن کشور است، اینکه بدانیم کتابْ مورد توجه جهانی بوده یا بر اساس ارزیابی فلان نشریه بهترین کتاب تشخیص داده شده، اینکه بدانیم کتابی جایزه گرفته است و… همهٔ اینها در اقبال به کتاب مؤثر است. تأیید نهادها و گروههای مرجع دربارهٔ یک کتاب نقش مهمی در توجه به آن ایفا میکند. در شرایطی که در ایران تبلیغات و روشهای مدرن معرفی کتاب چندان قوی نیست، خریدن و خواندن کتاب تحت تأثیر روابط اجتماعی بیواسطهتری اتفاق میافتد؛ توصیهٔ دوستان و همکاران یا توصیهٔ کسانی که رهبران فکری جامعه محسوب میشوند سهم مهمی در اقبال به یک کتاب ایفا میکند. شخصیتهای معروف و عمدتاً سیاسی، کتابی را برای فهم «شرایط حساس کنونی» معرفی میکنند و خودبهخود چنین توصیههایی در اقبال به کتابهایی خاص مؤثر میافتد و حتی بعضی را که به گفتهٔ خودشان سالهاست کتاب نمیخوانند به خواندن ترغیب میکند. واضح است که چنین توصیههایی تنها میتواند توجهات مقطعی را به بعضی کتابها موجب شود و به دلیل آنکه کتاب در نسبتش با امر دیگری توصیه شده و نقد کتاب و شناخت و تحلیل نقاط قوت و ضعف آن مدّ نظر نیست، چندان به کار عیارسنجی و تقویت قوّهٔ تشخیص جامعه و ارتقای عقلانیت نمیآید. کتاب ملّت عشق الیف شافاک از این شانس مقطعی در جامعهٔ ایرانی برخوردار بوده است که برخی از مطرحترین افراد در حوزهٔ عرفان و مولویشناسی، کتاب را به صورتی اغراقآمیز و بدون دقیق شدن در محتوای آن توصیه میکنند.
کتاب ملّت عشق بر مبنای دو روایت موازی شکل گرفته است: روایتی از جهان سنّت، که افراد در آن رنج میکشند و در پی عشق آسمانی و ابدی، تن به آوارگی و مرگ میدهند، و روایتی از آدمهای جهان مدرن و ثروتمند که برای درمان افسردگی، چنگ به تاریخ و سنّت میزنند تا راه آزادی فردی خود را بیابند و عشق زمینی را پیدا میکنند. این دو، راوی کشاکش اذهان امروز جامعهٔ ایرانی است. چگونه میشود از سرچشمهٔ سنّت، گوهر برگرفت و از مواهب ثروت و آزادی فردی نیز استفاده کرد؟ این سؤال جامعهای است که نه بهسادگی میتواند دست از سنّت بشوید و نه میتواند خطر کرده، یکسره خود را میان آتش جهان مدرن بیفکند. روایت موازی کتاب ملّت عشق، پاسخی ساده، آماده و آسانفهم برای چنین دغدغهٔ بزرگی است. کتاب با ساختار روایت موازی خود، آشتی بین سنّت و مدرنیته را به مدد «کلام عشق» و با بیرون کشیدن قاعدههایی از جهان سنّت از نظر ذهنی امکانپذیر میکند. هنر کتاب ایجاد ارتباط بین دوگانهٔ امروز/گذشته و عشق آسمانی /عشق زمینی است.
زبان کتاب، سلیس و همهفهم است. عموماً کتابهایی که حاوی آموختنیهای جهان سنّتاند نیاز به تفسیر دارند. باید برایشان کلاس رفت و آموخت که چگونه رمزگشایی شوند. کتاب ملّت عشق نیاز به چنین رمزگشاییهایی ندارد. تمام سّر عشق و عرفان با همهٔ پیچیدگیهایش در ۴۰ قاعده در کتاب خلاصه شده است. قاعدهها موجز و کوتاهاند و میشود در قالب پیامهای تلگرامی در شبکههای اجتماعی دستبهدست شده و سرلوحهٔ تصمیمات و امور روزمره شوند. موضوع قاعدهمندکردن جهان عرفانی در کتاب موضوعی مهم است. اغلب گفته شده که سالها باید وقت صرف کرد و مرارت کشید تا بتوان به منازلی از عرفان رسید. مراد میخواهد و باید مریدی و سرسپردگی کرد. باید از مواهب زندگی دست شست و تنها کسان خاصی قادرند که به چنین مقامات عرفانی دست پیدا کنند. کتاب ملّت عشق با قاعدههای ساده و موجز خود، مقامات عرفانی و مفاهیم پیچیدهای مانند خدا، عشق و زندگی معنوی را در جهان مادّی شدهٔ امروز، برای خوانندگان خود ساده، شدنی و ممکن میکند و مفاهیم بلند و پیچیدهٔ عرفانی را در دسترس فهم همگان میگذارد.
ضرباهنگ سریع و سبک تقطیعی کتاب نیز در اقبال به آن تأثیر جدّی داشته است. کتاب فصلهای متعدد دارد و هر فصل با تعداد صفحات محدود، خواننده را بین دنیای مدرن فردگرایانه و دنیای عرفان گذشته جابهجا میکند. چنین جابهجاییهای که کلّ دو روایت را به نحو مناسبی تقطیع کرده و روایتها را مانند دارویی آرامبخش، ذرّهذرّه ارائه میدهد، حامل ضرباهنگی است که هم با سرعت و شتاب زندگی روزمره منطبق است و هم با آرامش لازم و ممکن برای درک مفاهیم عرفانی. کتاب یک غذای سنگین را به لقمههای کوچک سهلالهضم تقسیم کرده است. هر فصل کتاب را میشود در فاصلهٔ کوتاه رفتوآمد مراجعان در محل کار خواند و میشود در فاصلهٔ فراغتهای کوتاه روزمره به مفاهیم بستهبندیشده و قاعدهگذاری شدهٔ آن فکر کرد.
چهل قاعدهٔ عشق، که در کتاب خلاصه شده است، عشق را به عنوان داروی مُسکن همهٔ دردها معرفی میکند. بنابراین دردهای پیچیده در روابط اجتماعی که منابع یأس و افسردگیاند، با یک قانون کلّی قابل حلّ اند. این قانون میتواند بین دو سدهٔ سیاه تاریخی، یعنی قرن هفتم (که قرن تاختوتاز مغول بوده) و سدهٔ بیست و یکم (که بهظاهر قرن نابرابریها و کشتارهای سیستماتیک و قلدری است) که هردو تاریکاند، همانندسازی کرده و برای هر دو یک نسخه را بپیچد.
کتابی که بتواند افرادی را به خواندن ترغیب کند که به قول خودشان سالهاست کتاب نمیخوانند باید شفای دردهای نهان را نیز عرضه بدارد. کتاب خواندن برخلاف تصور ما همیشه عادت و کنشی روشنفکرانه نیست. گاهی میتواند دارویی برای دردهای روانی و اجتماعی باشد. بخش روایت امروزین کتاب که زندگی افسردهٔ زنی خیانتدیده است، یادآور فیلمها و سریالهای شبکههای تلویزیونی ترکیهای است که به زنان این جسارت را میدهد که خیانت را با خیانت پاسخ دهند و احساس شرم عشقهای زمینیِ بیرون از چارچوب خانوادهشان را با انتقام نابرابریِ نهفته در روابط زناشویی موجّه کنند. کتاب ملّت عشق با همانندسازی عشق زمینی اللا و عزیز و عشق عرفانی مولوی و شمس تبریزی، زنان جوان و میانسال جامعهٔ ایرانی را از احساس شرم و گناه پاره کردن بندهای خانوادگی میرهاند و به آنها توجیهی استعلایی برای یافتن راههای میانبر در زندگی پرفشار روزمره میدهد.
اگر گشتی بزنیم در لابهلای اظهارنظرها دربارهٔ ملّت عشق در شبکههای اجتماعی، میبینیم که خوانندگان این کتاب درگیر شخصیتها و اتفاقات داستان میشوند، با آنها همانندسازی میکنند و سؤالاتی را که با آنها در زندگی روزمره درگیرند با توجه به کنشها و انتخابهای شخصیتهای داستان، از کتاب میپرسند. چرا شمس تبریزی با کیمیا چنین به ستم رفتار کرد و پاسخ عشق صادقانهٔ او را نداد؟ چرا زنی با زندگی مرفه مثل دختران فراری رفتار میکند و تمام آرامش و آسایش زندگی را پشت سر میگذارد؟ چرا باید اللا زندگی سرشار از دروغ را تحمّل میکرد و بازهم با ظاهرسازی به زندگی با شوهرش ادامه میداد؟ چرا اللا نباید این حق را برای خود قائل باشد که در کنار معشوق خود سفر کند و به کشف دنیاهای تازه بپردازد؟ و… .
سؤالاتی ازایندست و همهٔ آنچه به واسطهٔ ملّت عشق در بازار کتاب ایران رخ داده است و بخشی از آن در این نوشته طرح شد بار دیگر به ما یادآوری میکنند که ما اثر ادبی را با زبان اجتماعی خودمان میسازیم، میخوانیم و فهم میکنیم.