انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

ما دیگر در قرون وسطا زندگی نمی کنیم! ژاک لوگوف

هشدار نسبت به رشد گرایش های طرفداری از محیط زیستِ هزاره گرا

من به عنوان یک مورخ قرون وسطا اکثریت پژوهش ها و کتب خود را به بازسازی [و تصحیح] تصویر تیره دورانی اختصاص داده ام که رنسانس و سپس دوره روشنگری از این دوران تاریخ ما، ساخته بودند.

به نظر من، قرون وسطا دورانی خلاق و نوآور می آید که از رشد کشاورزی تا ظهور شخصیتی چون دانته در آن و فرایند های دیگری چون بر پا شدن دانشگاه ها و کاتدرال ها، لحظه ای بزرگ در ساخته شدن تمدن اروپایی ما به حساب می آید. البته من هرگز پنهان نکرده ام که در این دوران با عدم عقلانیت هایی کاملا بی معنا برای مثال وحشت از شیاطین یا ضد مسیح و پایان جهان نیز وجود داشته است.

و امروز به نظر می آید در اکثر رسانه ها با نوعی نوزایی این جنبه های عقب افتاده قرون وسطا گه به گمانم می آمد روزگار آنها سپری شده روبرو ی شوم. طرفداری از محیط زیست ، وحشت از گرم شدن اقلیم، سبب می شوند که گفتمان های خلسه وار و هذیان آوری ظاهر شوند. شکی نیست که ما باید به طور عام نسبت به دهه های گذشته، اهمیت بیشاری به محیط زیست بدهیم و اقداماتی برای پیش گیری در برابر پی آمدهای احتمالا سخت گرم شدن اقلیم به انجام رسانیم. با این وصف، این گونه اظهارات و هشدارها باید به وسیله نظرات کارشناسان متخصص در این زمینه ها تایید شوند و در سخنان آنها نه مبالغه ای انجام بگیرد و نه این سخنان تحریف شوند.
لازم است یادآوری کنیم که وحشتی که به دلیل اظهارات بی پایه ایجاد می شود. اغلب غیر عقلانی بوده و پی آمد،های آنها بی تردید، مردمی را که هم اکنون نیز .ضعیت های شکننده و سختی ر ا تحمل می کنند بیشار زیر فشار خواهد گذاشت. برای مثال، حملات سختی که در حال حاضر علیه مصرف گوشت انجام می گیرند، تاثیرات بسیار منفی بر زندگی کشاورزان دارد، یعنی گروهی که اروپا تا حد زیادی تمدن خود را بر اساس زحمات آنها بنا کرده است. و یا هزینه های سنگین غذاهای موسوم به «بیو» (Bio) بسیار از فقرا را ناچار می کند غذاهایی به جز آنچه بر سفره ثروتمندان می بینیم تهیه کنند و مشکلات مردم کشورهای در حال توسعه را نیز بیشتر می کند، کشورهایی که اغلب با مسئله گرسنگی و قحطی های کشنده سروکار دارند.

بنابراین به عقیده من، نوع مسائلی که ما باید دغدغه آنها را داشته باشیم و تمام انرژی نخبگان را به خود اختصاص دهد عبارتند از : مبارزه علیه گرسنگی ، بیماری ها، مرگ، تعادل اجتماعی و بهبود وضعیت کشورهای در حال توسعه. این را نیز فراموش نکنیم که مبالغه کردن در نفرینی که تصور می کنیم نثارمان شده است می تواند واقعا فاجعه را برایمان به ارمغان بیاورد. بنابراین انتقادهای متعادل و عقلانی و مشروعیت یافته کاراترین ابزار به حساب می آیند.

چگونه می توان برنامه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ای را که هر حزبی باید در یک سیستم دموکراسی عرضه کند تنها با طرفداری از محیط زیست جایگزین کرد؟ دغدغه محیط زیست تنها می تواند بخشی از برنامه ای بسیار گسترده تر و ژرف تر باشد. و این مشکلی است که من تلاش می کنم به گونه ای وسواس آمیز با چنین نوشته هایی در حوزه اندیشه قرارش دهم و نسبت به اینکه کاری در زمینه هایی که محیط زیست واقعا به آنها احتیاج دارد انجام نمی شود بی تفاوت نمانم. بسیار برای من پیش آمده که سخن شخصیت هایی گاه برجسته را نفی کنم می گویند : «ما دیگر در قرون وسطا نیستیم» . اما امروز در برابر جنین شکل هایی از هذیان گویی خود نیز ناچارم تکرار کنم : ما دیگر در قرون وسطا نیستیم.

لوموند ۱۵ مارس ۲۰۱۰