رایان بلوم برگردان مهسا شیخان
از اولین باری که وارد کلاس زبان انگلیسی میشویم، به ما میگویند که قواعد مهم هستند، باید قواعد را دنبال کنید، و اینکه ما باید بدانیم که کاربرد ویرگول چه زمانی مناسب است و کاربرد حالت وجه شرطی به چه معناست. اما آیا این مسائل واقعا مهم هستند؟ بیرون از کلاس، کاربرد “whom” و “who”، و یا کاربرد “good” به جای “well” چه تفاوتی ایجاد می کند؟…
نوشتههای مرتبط
البته که، حداقل برخی مواقع، تفاوت هایی را ایجاد میکند. برای تعیین اینگونه موقعیت ها، باید بپرسیم که: شما برای چه کسی مینویسید؟ برای مثال، این جمله را در نظر بگیرید. طبق آخرین نوشته جون اکوسلا در نیویورکر،”همه جملهها، و یا حداقل بخشی از آنها شرطی، و مملو از تعصب و پیام های رمزآلود هستند”. جمله بالا در این زمینه استثنا نیست. ساختار خودنمایانه و پیام رمزآلودی مثل، “من نیز از شما هستم”. حتی در جملهای مثل،”من تحصیل کرده هستم، یک اتوریته هستم”، هم مسائل مرموزتری هستند، و نیز این جمله:”شما می توانید درباره کاربرد زبان به من اعتماد کنید” (You can trust me about language usage). یک خواننده معمولی نیویورکر تلاش این جمله برای حفظ درستی دستوری جمله را تشخیص می دهد و با این تشخیص، خواننده با نویسنده مرتبط می شود.”من” تبدیل به “ما” می شود. ما اکنون رازی داریم. ما اکنون یک تیم هستیم.
اما مسائل تا چه میزان متفاوت خواهند بود، مثلا من عصر یکشنبه وارد کلوب ورزشی شوم و به صورت رسمی بپرسم، “امروز، از چه کسی طرفداری می کنیم؟” با این شیوه احتمالا دوستان زیادی پیدا نخواهم کرد.
محتمل ترین پاسخ جمعی که دریافت خواهید کرد، تبعید به یک گوشه دور است، یک سر تکان دادن، و این شگفتی [به زبان عامیانه] که، “منظورت چیه- که از کی طرفداری می کنی؟”
چرا همه چیز اشتباه شد؟ به صورت خلاصه، مخاطبان مختلف، گویشهای مختلف. شناخت و تطبیق، کلید پذیرش زبانی است. مخاطبان خود را بشناس، دوستان خود را بشناس. اینکه کدام جمله “درست” است، کاربرد “who” و “whom”- به میزانی که این جمله تا چه میزان برای یک موقعیت مورد نظر درست است، مسئله چندان مهمی نیست.
تمامی نظریات پیچیده زبان شناختی اکتساب زبان و اینکه آیا دستور زبان به صورتی جهانشمول وجود دارد و یا با تمرین آموخته میشود در هر کاربرد عملی روزمره زبان اهمیت چندانی ندارد. اگر “درست بودن” تنها مرتبط با موقعیت باشد، آن پرسشی که باید بپرسیم این است که چرا ما نیاز داریم که بتوانیم هر دو حالت از یک جمله را یاد بگیریم و به کار ببریم. چرا باید ما زحمت یادگیری زبان انگلیسی تجویزی را بر خود هموار کنیم- قواعد دستوری کلاس زبان مدرسه – اگر حتی گویش طبیعی ما نباشد؟
ممکن است این گفته مغایر به نظر برسد، اما یک پاسخ ساده؛ که ما نیاز داریم تا زبان تجویزی انگلیسی را بیاموزیم چرا که این شیوهای است که افراد قدرتمند با هم ارتباط برقرار میکنند. تا میزانی که بقاء روزانه مطرح است، مهم نیست که این در ساختار قدرت زبانی نژادپرستانه، کلاسیست، و یا نخبه گرایانه ریشه دارد، و آیا بر مبنای هوس و علاقه مردان سفید پوست است یا نه. این شیوه عملکرد این سیستم است، که همین الان، و امروز برای جلب توجه قدرتمندان به بهترین شیوه، و برای شروع تاثیرگزاری، باید بتوانیم گویش آنها را به کار بگیریم.
افرادی هستند که نظر دیگری دارند، آن هایی که میگویند در تمامی موقعیتها ما باید به شیوه دلخواه خود صحبت کنیم و بنویسیم، آنها در واقع، واقعیت کنونی را نادیده میگیرند. این گروه، که زبانشناسان توصیفی نامیده می شوند، ممکن است برای ایدههای جدید مبارزه کنند، برای چیزهایی مثل سطح بندی نخبه و هموارسازی طبقه اجتماعی، اما آنها هزینههای این ایده ها را در دنیای واقعی نادیده می گیرند، انسان هایی از گوشت و پوست که موقعیتهای شغلی و یا تحصیلی را از دست می دهند چرا که امروزه شیوه صحبت و نوشتن شان شدیدا قضاوت می شود، هر قدر هم که این فرآیند نادرست باشد.
علاوه بر این، دیوید فوستر والاس در مقاله خود با عنوان “اتوریته و کاربرد آمریکایی”، بیان می کند که اصلا روشن نیست که “وجه بیان جامعه بیشتر بازتولید کننده نگرش آن جامعه است تا اینکه محصول آن نگرش باشد”. به بیانی دیگر، والاس ادامه می دهد که، عجیب است که باور کنیم “آمریکا دیگر نخبهگرا و یا ناعادلانه نیست تنها به این دلیل که آمریکایی ها کاربرد برخی لغات خاص را متوقف میکنند که از منظر تاریخی با بی عدالتی و نخبه گرایی همراه هستند”.
حتی نیازی نیست که بخواهیم راز کوچک و کثیف متخصصان زبانشناسی توصیفی را بیان کنیم. زمانی که نوبت نوشتن کتابها، مقالهها و ایراد سخنرانیی درباره اجبار نادرست، نژادپرستانه، نخبه گرایانه، و دیوگونه زبان به توده های مردم می رسد، آن ها همواره این کار را با یک رویکرد زبانشناسی توصیفی بی اشکال انجام می دهند. و پنهان در پس یک نقاب نجیبانه، چیزی ریاکارانه و شرم آور در حال وقوع است. چقدر راحت است که افرادی که خود هم اکنون هم بخشی از نخبگان زبانی هستند به دیگران بگوید که آن ها نیازی ندارند که اینگونه باشند. یا، بنا به گفته جون اکوسلا، متخصصان زبان شناسی توصیفی، بگویند “کمی ملق بزنید، در حالیکه میتوانید راه بروید.”
این زبان شناسانی که می گویند هرجور-دوست دارید- عمل کنید تصور کردهاند که برای یک انسان عادی میجنگند، اما خود به نصیحت خویش عمل نمی کنند. با این بازی و با قدرت در کارگیری قواعد، آنها توانستهاند تحصیلات خوبی داشته باشند، یک شغل ثابت، و یک درآمد خوب. تمامی این مزایا به آن ها اجازه داده است که بتوانند صداها و مواضع جدید خود را در یک مبارزه برای برابری زبانی به کار گیرند. اما آن ها از یک فاصله بسیار خوب، و ایمن مبارزه می کنند.
برای فردی که به دنبال تحصیلات تکمیلی است و یا سعی میکند که یک شغل خوب را حفظ کند، آنچه که انسانی تر به نظر می رسد این است: با پذیرش این موضوع که، تجویزی بودن زبان تا چه حد ناپسند، نخبه گرایانه، و ناعادلانه است، باید به خاطر بیاوریم که هم اکنون گویش قدرت است و توانایی دستکاری این گویش میتواند شما را قادر به پیشرفت کند، و یا وانمود کنیم که آن آرمانشهر در دستان شماست، و اینکه هر فرد یک انقلابی است، آیا این بیقانونی زبانشناختی شما را آزاد میکند؟ انتخاب گویش طبیعی در هر زمان و مکانی که ما بخواهیم، برای زندگی در دنیایی که خالی از طبقه بندیها و نژادپرستیهای زبانی است، ممکن است هدفی ارزشمند برای مبارزه باشد، اما جا دارد که به یاد داشته باشیم که افراد در انتهای راه زندگی نمی کنند. آن ها هم اکنون زندگی می کنند.
منبع: http://www.newyorker.com/books/page-turner/inescapably-youre-judged-by-your-language
ایمیل مترجم: sheykhan.m@gmail.com