انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

قربانی

گئو ویدن گرن ترجمه و تلخیص بهار مختاریان

از عنوان قربانی رفتاری دینی، یا آیینی فهمیده می شود که با بخشش موجودی زنده، گونه ای گیاه، آب یا چیزی به ایزدی صورت می گیرد. هنگامی که موجودی زنده چه زنده چه مرده اهداء شود، رابطه ای میان آن ایزد و انسان قربانی کننده ی مجری آن آیین شکل می گیرد که قربانی کننده تصور می کند، از این طریق، یزدان را در راستای خواست خود تحت تاثیر قرار می دهد. اصطلاح لاتین برای قربانی، sacrificium به معنی “بهبودی” است، که منظور جنبه ی بهبودی بخشش مواد قربانی در نثار به یزدان است.

از این رو، قربانی را باید در عرصه های گوناگون در نظر گرفت، به عبارتی در سه شکل اصلی بخشش/نثار، کفاره و اشتراک. پیش تر قربانی را بیشتر یک طرفه، به عنوان بخشش (نظر تایلور) و یا به عنوان اشتراک (نظر روبرتسن اسمیت) در نظر می گرفتند. در برابر این آراء یک بعدی، موس (Mauss) و هوبرت (Hubert) بر این باورند که نمی توان انواع گوناگون قربانی را به اصول گزینشی دل به خواهی تقلیل داد. البته آنان هردو با نظر اسمیت مبنی بر این که قربانی نوعی اتحاد را میان انسان و یزدان از طریق ماده ی قربانی شکل می دهد، هم داستانند.

با بررسی این سه نوع الگوی قربانی، متوجه می شویم که از میان آنها “بخشش” در دوران باستان بسیار رایج بود. افلاطون می گوید: “قربانی به این معنی است که برای ایزدان بخششی آورده شود”. اوید نیز همسو با این نظر می گوید: “باور کن، با بخشش می توانی آسان دل آدمیان و ایزدان را به دست آری، با بخشش می توانی ژوپیتر را تملق کنی ، حتی او را”.

در دین یونانی می بینیم که هرا (Hera) و دیونیسوس (Dionysos) ملقب به “بزخور” و “گاوخور” هستند و این مسئله با این فرض که آنان از این جانواران قربانی شونده می خوردند، تقویت می شود. درواقع، قربانی اساسا بخششی به ایزدان است که به عنوان غذای آنان در نظر گرفته می شده است. البته این فرض چندان مطمئن نیست، زیرا برای ایزدان دیگر هم این جانوران قربانی می شد، اما از چنین القابی در مورد آنان اثری نیست. کتمان نباید کرد که در کل ایزدان از مواد قربانی زندگی می کردند. برای مثال، نمونه ای مطابق با این فرض نزد اقوام سامی که می توان آن را در کل نظریه ی قربانی به کار گرفت، موردی است که در حماسه ی گیل گمش توصیف می شود. در بخشی که این قهرمان حماسی داستان طوفان، پس از نجاتش در کشتی خود ایزدان را با نثار قربانی سپاس می گزارد: “من قربانی به جای آوردم. نثار به جای آوردم بر تارک کوه. هفت جام و سپس هفت جام دیگر. و در این جام ها نی و چوب آبنوس و مورد را آمیختم. ایزدان بوی آن را دریافتند و بر فراز این نثار چون مگس هایی گرد آمدند”. بی شک در این نمونه ایزدان چون معتادان به قربانی در نظر گرفته شده اند. اصطلاح قربانی در زبان اکدی با واژه ی “بخشش” یکی است. نمونه ای که از یک سو قربانی را به عنوان “بخشش” برای تغذیه ی ایزدان نشان می دهد و از سوی دیگر، نمونه ی خوبی است برای نشان دادن ویژگی محافظه کار زبان آیینی آنها. واژه ای که در این زبان به کار می رود paššūru به معنی “میز”، “میز قربانی” و “قربانی” است. این اصطلاح در اصل وام واژه ای سومری (از سومری banšur) و اصطلاحی فرهنگی بسیار کهن میانرودانی است. این واژه حتی در تحولات دین مسیحیت در کلیسای سریانی به عنوان وام واژه ی اکدی به شکل pāțōrā برای نامیدن میز قربانی مسیحی، میز غذای شام، به حیات خود ادامه داد. واژه ی دیگری که از دینی در دین دیگری به بقای خود ادامه می دهد، اصطلاح اکدی dappu، به معنی “میز” است که در در زبان سریانی به صورت dappā به عنوان میز محراب در کلسیای نسطوری به کار می رود. این واژه ی اکدی هم به اصل سومری dub “لوح” بر می گردد.

نزد سامیان غربی قربانی بخشش، الگوی معمول قربانی است. اصطلاح minbāb اسرائیلی، ویژگی بخشش را نشان می دهد. نزد اعراب جاهلیت، بخشش در شکل عهد و سوگند معمول بوده است. انسان یزدان را با قربانی می ستود تا یزدان آرزوی او را برآورده سازد. نزد اقوام بدون خط هم قربانی به شکل بخشش به عنوان عهد رواج داشته است. در دین هندی هم قربانی بیشتر در شکل بخشش اجرا می شود. شرودر (Schroeder) قربانی بخشش را شکل کهن دین مشترک آریاییان می داند.
البته باید توجه داشت که قربانی بخشش در دین کهن هندیان، آن گونه که ما در ودا و برهمانا می بینیم، درواقع نوعی قربانی است که از ایزدان برای خدمت متقابل اهداء می شود. در Maitrāyanī Samhitā، متن آیینی، گفته می شود: “ایزدان از بخشش اینجایی، پایینی، می زیند همان گونه که آدمیان از بخشش آنجایی، می زیند”. تصور این که حیات ایزدان به قربانی وابسته است، در متن Śatapatha-Brāhmana به روشنی گفته می شود که قربانی غذای ایزدان است. در متن Taittrīya-Samhitā گفته می شود:
” ببخشای، به تو می بخشم. برایم آنجا بگذار، برایت اینجا می گذارم. به من اهداء کن، به تو اهداء می کنم”. الدنبرگ (Oldenberg) به درستی در توضیح این متن می گوید که آن را به عنوان خدمت متقابل ایزدان باید در نظر گرفت و نه به عنوان نوعی وظیفه ی شرعی.

تنها با تجزیه و تحلیل بسیار ژرف “بخشش و نثار” می توان به محتوای معنایی این متن پی برد. همین دریافت و رویکرد نادرست دردرک معنای “بخشش” و “وظیفه” وتقلیل آن به بده بستان صرف، دین پژوهشی را به کژ راهها کشانده و حتی به تفسیر محافظه کارانه ولی منصافانه ی الدنبرگ هم توجه نشده است. در هر حال نباید مسئله بده بستان به هیچ روی اصلی حقوقی در نظر گرفته شود. ماهیت حقیقی بخشش در رابطه ی تنگی است که میان بخشنده و گیرنده ایجاد می شود. بخشنده چیزی از خودش می بخشد، او به دیگری چیزی از درون خود می بخشد، درواقع، روح خود را اهداء می کند. از همین روست که بخشنده از گیرنده همزمان هدیه ای متقابل به عنوان نشانه ای که بخشش او از سوی آن دیگری از صمیم قلب پذیرفته شده است، انتظار دارد. رفتاری که از طریق بخشش ایجاد می شود، نیاز به دو طرف دارد تا آن رفتار هماهنگ شود.

پدرسون (Pedersen) در پژوهش خود درباره ی ماهیت نثار در فرهنگ کهن اسراییلی می نویسد: ” انسان هنگامی که چیزی نثار می کند، دیگری را می ستاید. اما در هر حال صلح خود را با او تقویت می کند و با او پیمان می بندد. روشن است که بخشش چه ارزش و قدرتی ایجاد می کند. بخشش/نثار چیزی صرفا مادی نیست، بلکه بخشی از روح انسان است و از این رو بخشش/نثار هموراه نثار روح است. بخشش چون گفتار نیک یا کردار نیک، چیزی را از روحی به روح دیگر انتقال می دهد. بخشش/نثار صرفا رساننده ی پیام نیت نیک نیست، خود نیت نیک است، چون به روح تعلق دارد. بخشش تنها بیان احساس نیست، بلکه پیامد ضروری رفتار واقعی میان انسان و خالق یا تایید چنین رابطه ای است. از این رو بخشش چیزی دل به خواهی نیست که به صلاحدید انسان داده شود یا نه. جایی که این رابطه ایجاب کند، بخشش نوعی وظیفه است که تکالیفی را به همراه دارد و کسی که آن را دریافت می کند، وظیفه دارد که بازبخشد. کسی که می بخشد، انتظار دارد که بازگیرد”. نمی توان قربانی از نوع نثار را که بر اصل بده بستان استوار است، صرفا دادوستدی با یزدان تعریف کرد که با قصد از پیش تعیین شده ی به دست آوردن سود باشد. معنای بخشش/نثار بر اساس این معنای ژرفی که مطرح شد، آفرینش رابطه ای میان بخشنده،انسان، و گیرنده، یزدان، است. به عبارتی تقریبا نا ممکن است که انسان بدون بخشش در برابر یزدان حاضر شود. او حتی بی نثار در برابر انسان های قدرتمند هم نمی تواند حاضر شود چه رسد در برابر یزدان. همانطور که پدرسون می گوید: “هرگاه که کسی بخواهد خود را به والامقامی نزدیک کند،باید بخششی با خود بیاورد. از این طریق است که او راهی آماده می کند تا با او پیمان بندد و از این طریق به او می فهماند که چیزی از موهبت او انتظار دارد”.

این بخش ترجمه ای است از: Widengren,G., 1969, Religionphänomenologie, Berlin, ss. 280-86

ویدن گرن در ویکیپدیا (آلمانی)
http://de.wikipedia.org/wiki/Geo_Widengren