انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضا و کنشگری آفریننده

چگونه می‌توان فارغ از نظریه‌های پیچیده، از فضا و کنشگری در فضا به زبان ساده سخن گفت؟ فضا چیست؟ آیا فضا محاط است یا محیط؟ آیا فضا ظرفی است که همه چیز در آن قرار گرفته است؟ یا خود مظروف است؟ آیا فضا بزرگ و قدرقدرت است همچون کهکشان و یا ریز و کوچک است همچون ذره خدا؟ آیا فضا مقدم بر زمان است یا زمان بر فضا تقدم دارد؟ فضا کل هستی را دربرگرفته یا فقط جزئی از هستی بیکران است؟ فضا یک مفهوم‌ معناشناسانه است؟ فضا مکان است؟ آیا فضا یک «چیز» است یا خلا بین «چیزها»؟ سوالات متعددی در باب فضا همواره از دیرباز مطرح بوده و پاسخ همچنان مبهم می‌نمایاند، چندان که یک تعریف فراگیر از فضا را ناممکن می‌سازد. تعریف مشخص از فضا امروزه بسیار سخت و با تعین‌های چندگانه مواجه است؛ لیکن به کاربردن واژه‌ی فضا در کنار واژه‌های مختلف، تا حد زیاد تعدیل را به ذهن متبادر می‌کند. مانند فضای شهر، فضای بازی، فضای ذهن، فضای جغرافیایی، فضای مجازی، فضای جامعه، فضای نوآوری، فضای زیست، فضای کسب و کار و …. . به واقع تعریف از فضا وابسته به بستر جاری در آن است.

فضا کلیدواژه‌ای فوق العاده پیچیده است و به صورت یک واژه‌ی مرکب عمل کرده و تعین‌های چندگانه دارد. چندان که امکان به‌کاربردن آن بی‌شمار بوده و در عین حال ارائه‌ی یک تعریف عام را دشوار می‌سازد (هاروی،۱۳۹۵). از دیدگاه فلسفه، فضا هستی دارد و هستی‌شناسی یکتای خود را نیز دربر دارد که برای شناخت آن نیازمند سطوح و لایه‌های متنوع تحلیل هستیم. نوعی اندیشه‌ورزی رابطه‌ای و مبتنی بر تحلیل فضا لازم است (کلاس درس اندیشه‌های فلسفی شهر، ۱۳۹۵).

«رازی را دریابم، بهتر که خدیو کشوری باشم.» (دموکریتوس)

مفهوم فضا

کندوکاو در باره‌ی مفهوم فضا، شاید به همان اندازه که بسیط و متنوع است، به همان اندازه نیز مبهم و پیچیده است. این ابهامات از آنجا ناشی می‌شود که کاربرد فضا، طیف بسیار وسیعی از معانی را در برگرفته و به ما یادآوری می‌کند که در به‌کارگرفتن آن بسیار دقیق و باملاحظه باشیم. فضا امروزه موضوع، مبدا یا مقصد و بستر جاری برای مباحث مختلف است؛ که به ناگزیر می‌باید همراه با مقولات مختلف همچون: فضا و دیالکتیک، فضا و فلسفه، فضا و برنامه‌ریزی، فضا و جغرافیا، فضا و دموکراسی، فضا و شهر، فضا و سرمایه و … بیاید تا محدوده و قلمرویی خاص برای آن در نظر گرفته شده و پژوهش را در حوزه و مسیر مشخص قرار دهد. از سوی دیگر، اندیشه‌های فلسفی همواره موضوع فضازمان را مورد کنکاش قرار داده و متفکران و اندیشمندان بسیاری از گذشته تا به امروز در این باب نظریه‌پردازی کرده‌اند.

واژه‌ی فضا برگرفته از واژه‌ی (spatium) است که در زبان لاتین کلاسیک به معنی فاصله یا امتداد (stretch) بوده است. … برای دکارت چیزی‌که فضا را تعریف می‌کرد بسط یا امتدادش در سه بعد بود: طول، پهنا، عمق. از دید دکارت این ابعاد موجب به وجودآمدن تعین خاصی از جهان مادی می‌شود و به علت این تعین اساسی، جهان به واسطه‌ی علم که به بهترین شیوه به ما اجازه‌ی فهم آن را می‌دهد، برای ما دسترس‌پذیر می‌شود. فضا به این صورت فهم‌پذیرتر و کنترل‌پذیرتر می‌شود (الدن، ۱۳۹۵).

کانت می‌گوید: دریافت‌های فضا و زمان چنان محکم به مغزهایمان متصل شده که نمی‌توانیم جز در فضا و زمان ادراک کنیم. با این حال کانت معتقد بود که زمان بر فضا مقدم است. وی تاکید می‌کرد که زمان و فضا فقط صورت‌های دریافت‌های حسی ما هستند و نه آن‌که تعین‌هایی برای خود. از نقطه نظر نیوتون حتی خدا نیز به جای اینکه قاهر بر فضا ـ زمان باشد، درون فضا و زمان مطلق قرار دارد. هراکلیتوس در گفته‌ی مشهورش اعلام کرد که: شما نمی‌توانید دوبار در یک رودخانه پا بگذارید، زیرا آبی‌که اکنون در رودخانه در جریان است آن آب قبلی نیست. از دید اینشتین رابطه‌ی زمان و فضا صرفا باهم‌بودگی نیست بلکه وابستگی متقابل است (پیشین).

لوفور معتقد است فضا چیزی نیست جز حک شدن زمان بر جهان. فضا و زمان به طور جدایی‌ناپذیری در فرایندهایی در چارچوب شیوه‌های تولید به هم پیوند می‌خورند. فضا نه سوژه و نه ابژه، بلکه واقعیتی اجتماعی یعنی مجموعه‌ای از روابط و شکل‌ها است. …  فضا ناتمام است زیرا پیوسته تولید می‌شود و همواره به زمان وابسته است (ژلنیتس، ۱۳۹۳).

فضا و زمان مقولات پایه‌ای هستی انسان هستند. با این حال ما کمتر معانی آنها را مورد بحث قرار می‌دهیم و تمایل داریم آنها را مقولاتی مسلم فرض کنیم (هاروی، ۱۳۹۵).

فضا مفهومی تاریخی و پیچیده است که توسط پیشرفت‌های علم و مباحثات در فلسفه تعیین می‌شود. … فیزیک، فلسفه و هنر؛ همه برداشتی از فضا دارند که در فهم تغییر برداشت‌ها از فضا مهم است (الدن، ۱۳۹۵).

همانطور که گاتدینر می‌نویسد، بنا به گفته‌ی لوفور تغییر اجتماعی نمی‌تواند بدون تولید فضایی تغییریافته و به شیوه برنامه‌ریزی‌شده رخ دهد. … تغییر زندگی به معنای تغییر فضا است. … لوفور بر آن است که دگرگونی روابط اجتماعی به معنای دگرگونی روابط اجتماعی‌فضایی (sociospatial) و به بیان دیگر به معنای تولید فضای آزادی‌بخش جدید است. (ترکمه، ۱۳۹۴).

 

فضا و فلسفه

فلسفه‌ی فضازمان شاخه‌ای از فلسفه است که با مباحثی چون هستی‌شناسی، شناخت‌شناسی و ویژگی‌های فضازمان سروکار دارد (کلاس درس اندیشه های فلسفی شهر، ۱۳۹۵).

از منابع مهم در فلسفه کتاب «متافیزیک» اثر «رابین لو پویدوین» است که در باب فضازمان به طور مبسوط به شرح نظرات اندیشمندانی همچون: نیوتون، لایب نیتز، دکارت، کانت، ارنست ماخ، مک تاگارد، هانری پوانکاره و دیگر اندیشمندان پرداخته است. اندیشه‌ورزی عمدتا پیرامون چیستی جهان، فیزیک، هندسه و ابعاد فضازمان بوده و نیز بر سر وجود زمان، وجود فضا در زمان و نحوه‌ی دریافت‌های ما است. استدلال مک تاگارد مبنی بر واقعی نبودن زمان، و همراهی اسپینوزا، کانت، هگل و شوپنهاور بر این محور بوده است. اینکه فضا وجود دارد؟ هستی دارد؟ مطلق است یا نسبی؟ صرفا برخاسته از ذهن ما است؟ و یا بازتابی است از آنچه بیرون از ما رخ می‌دهد؟ تبیین حرکت یکسویه‌ی زمان و …، از جمله مباحثی است که در این کتاب مطرح شده است. (poidevin,2012)با توجه به اینکه فضا و زمان «عرصه‌هایی» را تشکیل می‌دهند که همه اتفاقات در آنها رخ می‌دهد، جای تعجب نیست که مفاهیمی که به وسیله آنها می‌کوشیم ماهیت فضا و زمان را درک کنیم، در هر جنبه از طرح مفهومی ما مرکزیت داشته باشند. تعجب‌آور نیست که مسائل مربوط به ماهیت فضا و زمان، و در مورد دسترسی معرفتی ما به آن ماهیت، از همان ابتدای پیدایش فلسفه، موضوع اصلی فلسفی بوده است. نقش تعیین‌کننده فضا و زمان در هسته نظریه فیزیکی ما از جهان و تجدیدنظرهای شگفت‌انگیز در درک ما از ماهیت فضا و زمان که توسط سلسله «انقلاب های علمی» از قرن هفدهم تا قرن گذشته بر ما تحمیل شد؛ فرایندی بس تعیین‌کننده برای فهم بهتر از فضا است. در حال حاضر، بحث‌های فلسفی ماهیت فضا و زمان و شناخت ما از آن را به شیوه‌های جذاب و پرباری پیچیده کرده‌اند (پیشین).

پس فضا و زمان چیست؟ آیا آنها وجود واقعی هستند؟ آیا آنها فقط تعینات یا روابط اشیاء هستند، با این حال به چیزهایی تعلق دارند، حتی اگر شهود نباشند؟ آیا فضا و زمان به گونه‌ای است که فقط به شکل شهود و بنابراین به ساختار ذهنی ما تعلق دارد که جدا از آن نمی توان آنها را به هیچ چیز نسبت داد؟ (پیشین).

از نظر ارسطو، فضا مجموعه‌ای از مکان‌ها و ظرف تمام اشیاء است و نهایتی برای آن قائل است. فضا محتوای یک ظرف است. او فضا را به عنوان (TOPOS) یا مکان معرفی می‌کند و آن را جزئی از فضای کلی‌تر می‌داند که محدوده‌ی آن با محدوده‌ی حجمی که آن را در خود جای داده تطابق دارد  (Aristotle, 350BC)

ارسطو زمان را نتیجه حرکت دورانی و مستمر فلک اول می‌دانست و از آنجا که زمان را مقدار حرکت تعریف می‌کرد، معتقد بود فقط بعد از تشخیص قبل و بعد در حرکت است که می‌توانیم بگوییم زمان سپری شده. وی معتقد بود: هر چیزی که در حرکت است در فضاست، آنچه که «نیست» در فضا نیست. تمام حرکت در فضا است (پیشین).

برای کانت، واقعیت‌های اصلی دانش ما در باره‌ی فضا را هندسه تعیین می‌کند که هم ترکیبی (Synthetic) و هم حاصل تجربه‌ی پیشین (Priori) است. کانت در چارچوب ایده‌آلیسم استعلایی (transcendental idealism) نظرات خود را درباره‌ی فضا زمان بیان کرد. وی معتقد بود که فضا زمان حاصل ادراک ما است از آنچه شهودی‌ست. فضا و زمان صرفا اشکالی از شهود هستند. (Janiak.A,2009)

فضا نه چیزی عینی و واقعی است، نه جوهری، نه تصادفی و نه رابطه‌ای. در عوض، ذهنی و ایده‌آل است، و از طبیعت ذهن نشاًت می‌گیرد و مطابق با یک قانون پایدار به عنوان یک طرح، برای هماهنگ کردن هر چیزی که از بیرون حس می شود، سرچشمه  می‌گیرد (پیشین).

دیوید هاروی می‌گوید: فضا به خودی خود نه مطلق است، نه نسبی و نه رابطه‌ای، اما بنا به شرایط می‌تواند یکی از آن‌ها یا هم‌زمان همه‌ی آنها بشود. مسئله‌ی مفهوم‌پردازی صحیح فضا از طریق رویکرد بشر نسبت به آن حل می‌شود. به بیان دیگر، هیچ پاسخ فلسفی‌ای به پرسش‌های فلسفی‌ای که در باب سرشت فضا بروز می‌کنند، وجود ندارد – پاسخ ها در رویکرد بشر قرار دارند. بنابراین پرسش «فضا چیست؟» با پرسش «مفهوم‌پردازی‌های مختلف از فضا چگونه به واسطه‌ی رویکردهای مختلف بشر ساخته شده و استفاده می‌شوند؟» جایگزین می‌شود. مثلا رابطه‌ی مالکیت، فضاهای مطلقی را ایجاد می‌کند که در آن کنترل انحصاری می‌تواند عمل کند. گردش مردم، کالاها، خدمات و اطلاعات در یک فضای نسبی رخ می‌دهد؛ چرا که به پول، زمان، انرژی و اموری از این دست نیاز است تا بتوان بر اختلاف فاصله غلبه کرد. قطعات زمین نیز از این رو که با دیگر قطعات در رابطه هستند نفع می‌برند … فضای رابطه در شکل رانت به عنوان یک جنبه‌ی مهم از پرکتیس اجتماعی انسانی جای خود را پیدا می کند (شیلدز،۱۳۹۵).

بطور کلی نظریه‌های فلسفی مربوط به فضازمان به سه دسته تقسیم می‌شوند: فضای مطلق، فضای نسبی و فضای رابطه‌ای:

فضای مطلق: فضا چیزی مطلق تصور شد. همچون یک ظرف که همه‌ی چیزها درون آن رخ می‌دهد. این فضای فیزیک کلاسیک در نوشته‌های نیوتون، گالیله و دکارت است. دیدگاهی که زیربنای علم مدرن را تشکیل داده است.

فضای نسبی: فضای نسبی در مقابل این دیدگاه مطلق از فضا و در عین حال دارای عناصر بنیادی مشترک زیادی با آن است. راهی برای فهم این اختلاف، تشخیص این نکته است که فضا یک ظرف خالی نیست. بلکه توسط اشیاء و روابط پر شده است.

فضای رابطه ای: اشیاء فقط همچون نظامی از روابط با دیگر اشیاء وجود دارند. بنابراین فضا محصول روابط و ساخته شده از روابط فهمیده می شود. فضا یک چندگانگی و ناهمگنی و نه همگنی متکثر است و نه منفرد. بنابراین فضا همیشه در فرایند ساخته شدن است و هیچوقت تمام یا بسته نمی شود. فضایی که فضای روابط اجتماعی فضاهای شاعرانه‌گی/ آفرینندگی هنر، عاطفه، رویا و آرزوست (الدن، ۱۳۹۵).

لوفور به جای آنکه صرفا از اهمیت و اعتبار فلسفی فضا بحث کند «اینکه فضا چه ابعادی دارد»، یا فضا یک «چیز»است یا «خلا بین چیزها»؟؛ نگرش‌های اجتماعی به فضا را بررسی می‌کند و در تمام مدت از تاکید بر اهمیت اساسی ابعاد فیزیکی و مقوله‌های فضایی در زندگی روزمره غفلت نمی‌کند. لوفور درباره ماهیت و معنای فضا با نگرش‌های اجتماعی به فضا و با منطق دیالکتیک، اظهارنظر و بررسی می‌کند. به واقع مفهوم فضا از حوزه‌ی چیستی جهان به حوزه چیستی انسان منتقل شده است.

بسیار مهم است که ساخت اصلی شناخت‌شناسی لوفور را درک کنیم تا به مبنایی نظری برای تحلیل‌های تجربی دست یابیم. این که باید کاربست‌های مفیدی را از نظریه‌ی لوفور عملیاتی کنیم. هر چند بعضی از تحلیل‌های امیدبخش در حال حاضر نیز وجود دارند. اینکه باید ویژگی بسیار مهم رویکرد لوفور را مورد توجه قرار دهیم: فراتر رفتن از فلسفه و نظریه و رسیدن به پرکتیس و کنش. (ترکمه، ۱۳۹۴)

 

تولید فضای هانری لوفور

فضا و تولید فضا به عنوان یکی از مطرح‌ترین نظریه در حوزه‌ی جامعه، تاریخ، فلسفه، سرمایه داری، علوم اجتماعی و پژوهشگری شهری است که لوفور و سپس دیگر اندیشمندان بر عملکرد و ویژگی‌های آن تاکید کرده و آن را شرح و بسط داده‌اند. اینکه فضا در کدامین فرایند و با تاثیر از چه عواملی در کانون‌های شهری شکل می‌گیرد و سرتاسر زندگی انسان قرن بیستمی را  درمی‌نوردد؛ از مهم‌ترین مباحث و چالش‌های دوران کنونی است.

تولید فضا بنیان اصلی نظریه‌ی لوفور را تشکیل داده و تحلیل او از فضا پیچیده و چالش برانگیز است و نیز می‌توان گفت که در تحلیل نظری و بنیادین فضا در نظریه اجتماعی کنونی مهم و چشمگیر است. بنا بر نظریه لوفور، تولید فضا بر نیاز به درنظرگرفتن فضا هم به سان فراورده (چیز) و هم به سان تعیین‌کننده (فرایند) روابط و کنش‌های اجتماعی تاکید می‌کند. این کاربست دیالکتیک بر فضا و سه‌تایی مولفه‌های الزامی و بهم گره‌خورده (پرکتیس‌های فضایی، بازنمایی‌های فضا و فضاهای بازنمایی) در فهم فضا به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته (ژلنیتس، ۱۳۹۳).

قاب زیرین سه‌تایی‌های موازی و مرتبط به هم را که در نظریه‌ی تولید فضای لوفور به تکرار شرح و بسط داده نشان می‌دهد.

 

سه‌تایی‌های تولید فضا از نظر لوفور (ماخذ: استنتاج از منابع مختلف)

پرکتیس‌های فضایی، بازنمایی‌های فضا، و فضاهای بازنمایی به شیوه‌های متفاتی در تولید فضا نقش دارند، بنا بر کیفیت‌شان و ویژگی‌هاشان، بنا بر جامعه یا شیوه تولیدِ مورد بحث و یا بنا بر دوره تاریخی ( لوفور، ۱۳۹۳).

پرکتیس‌های (کنش‌های) فضایی به جریان‌های مادی و فیزیکی (افراد، گروه ها، کالاها)، گردش‌ها، انتقال‌ها و برهم‌کنش‌هایی اشاره دارد که در سرتاسر فضا رخ می‌دهند … پرکتیس فضایی، فضای جامعه را آهسته و پیوسته تولید می‌کند. پرکتیس فضایی به عنوان فضای درک‌شده در فضای فیزیکی رخ می‌دهد.

بازنمایی‌های فضا، فضاهای مسلط بر جامعه است و همبسته روابط تولید و نظمی است که این روابط تحمیل می‌کنند و بنابراین همبسته دانش، نشانه‌ها، رمزها و روابط پیشانی است. فضای دانشمندان، برنامه‌ریزان، اوربانیست‌ها و… . این فضای مسلط در هر جامعه‌ای (یا هر شیوه تولیدی) است. بازنمایی‌های فضا شامل تمامی نشانه‌ها و معانی، ظوابط و شناخت‌هاست که این امکان را فراهم می‌آورد که چنین کنش‌های مادی به دور از اصطلاحات متعارف روزمره یا استفاده از زبان زرگری رشته‌های دانشگاهی که با کنش‌های فضایی (معماری، مهندسی، جغرافیا، برنامه‌ریزی، بوم‌شناسی، اجتماعی و نظایر اینها) سروکار دارند، مورد بحث قرار گیرند و درک شوند. بازنمایی فضا به عنوان فضای تصورشده در فضای ذهنی اتفاق می‌افتد.

فضاهای بازنمایی، فضاهای زندگی روزمره است … دقیقا همان فضای زیسته است؛ درتقابل با تسلط ِ فضای تصورشده، نظم یافته و تنظیم شده … فضاهای بازنمایی حامل پتانسیل به چالش کشیدن ِ پرکتیس‌ها و ادراک‌های فضایی مسلط از طریق استفاده خلاقانه از فضا هستند. فضاهای بازنمایی، ابداعات ذهنی (ضوابط، نشانه ها، «گفتمان‌های فضایی»، برنامه‌های اتوپیایی، چشم‌اندازهای تخیلی، و حتی سازه‌های مادی نظیر فضاهای نمادین، محیط‌های مصنوع خاص، نقاشی‌ها، موزه‌ها، و نظایر اینها) هستند که معانی یا امکانات جدیدی را برای کنش‌های فضایی تصویر می‌کنند. فضاهای بازنمایی به عنوان فضای زیسته در فضای اجتماعی به وقوع می‌پیوندد.

لوفور این سه بُعد را به ترتیب تجربی، ادراکی و تخیلی می‌خواند. او مناسبات دیالکتیکی میان آنها را شاهین ترازوی تنش دراماتیک می‌خواند که از مجرای آن می‌توان تاریخ کنش‌های فضایی را تعبیر کرد. بنابراین، فضاهای بازنمایی نه تنها دارای ظرفیت بالقوه‌ی اثرگذاری بر بازنمایی فضا هستند بلکه همچنین قادر به عمل کردن به سان نیروی مولد مادی با توجه به کنش‌های فضایی‌اند (هاروی، ۱۳۹۰).  لوفور با ترکیب اندیشه هگل (زبان مفهوم)، مارکس (عمل اجتماعی مادی)، نیچه (خلاقیت و هنر)، وجوه تاریخی و جغرافیایی (زمان مندی و مکان مندی) حیات فردی و اجتماعی انسان را پیوند می‌زند و ثابت می‌کند که فضا تولیدی اجتماعی است (اشمید، ۱۳۹۳).

برای درک بهتر از سه‌تایی های ِ موازی ِ مولفه‌های تولید فضا، قاب زیر به تفکیک انواع فضا (فضای مطلق، فضای نسبی، فضای رابطه‌ای) و مولفه‌های تولید فضا (فضای مادی، بازنمایی فضا و فضاهای بازنمایی) ماتریسی از معانی فضا را ارائه داده است.

ماتریسی از معانی ممکن در فضای مطلق، نسبی و رابطه‌ای. ماخذ: هاروی، ۱۳۹۵

 

فضا و سرمایه:

لوفور از جمله‌ی اندیشمندانی است که کار سترگ بر فرایند تولید سرمایه‌داری، ساختار و شکل‌بندی آن انجام داده است. لوفور در کتب متعددی که در تبیین نظام انباشت سرمایه و سلطه‌ی ارزش مبادله، مصرف‌زدگی، از خود بیگانگی و … نوشته یادآور می‌شود که: جهان کالاها افزون بر زمان در فضا نیز وجود دارد. فضا هم فراورده‌ی مادی روابط اجتماعی است و هم نمود این روابط. واژه‌ی فضا به شدت در ارتباط با روابط اجتماعی و مناسبات تولیدی قرار می گیرد.

مهم ترین سازوکار »فضا و سرمایه» ذیل تولید فضا و تولید کالا در فرایندی مشتمل بر گزاره‌های زیر خلاصه شده است:

تولید فضا اصلی‌ترین سازوکار بقای سرمایه‌داری.

فضا و زمان، در فرایندهای ذیل شیوه تولید.

زندگی روزمره و فضای اجتماعی در تسخیر سرمایه‌داری.

فضا و زمان، هم پیش‌شرط تولید جامعه و هم پیامد تولید جامعه.

تبدیل فضا در جریان پیشرفت سرمایه‌داری به کالا.

دقیقا همانگونه که سرمایه‌داری زندگی روزمره را به اشغال خود درآورده، جانمایی آن – یعنی فضای اجتماعی – را نیز تصرف کرده است. یکی از دلایل تداوم سرمایه‌داری در سده بیستم در ساخت و بازسازی روابط فضا و اقتصاد فضای جهانی است (الدن، ۱۳۹۳).

شهر (به مثابه بستر تولید اجتماعی فضا) به علت وجودی انباشت سرمایه، سلطه‌ی ارزش مبادله، همه‌گیرشدن مصرف‌گرایی افراطی نه تاریخی است و نه اجتماعی، بلکه بر ضد هردو عمل می‌کند. ضد انسان، ضد طبیعت، ضد تاریخ و ضد جامعه (پیشین).

لوفور می‌خواهد خاص بودگی شیوه‌ی تولید سرمایه‌دارانه‌ی فضا را روشن کند، او می‌خواهد بفهمد تولید فضا چگونه از رنگ‌مایه‌های سرمایه‌داری آکنده می‌شود. او می‌کوشد این کار را در متن‌های متفاوت، اما همپوشان، با بیان اجمالی آنچه او سرانجام تاریخ درازمدت فضا می‌نامد پی بگیرد …، به این ترتیب رسالت تبارشناسی او فراهم کردن تاریخ فضاست که نشان دهد چگونه این منظومه‌ی قدرت – دانش – این فضای ظاهرا حقیقی – ساخت یا مفهومی ساختگی است که فضای ذهنی را در اولویت قرار می‌دهد، فضای اجتماعی را نادیده می‌گیرد و تجربه‌ی زیسته را به خطر می‌اندازد (ژلنیتس، ۱۳۹۳).

بسیاری از شیوه‌های تصور کردن، درک کردن و زیستن فضا پویایی‌های نابرابر جامعه انسانی را نشان می‌دهند. … چارچوب‌های فضایی خاص تحمیل می‌شوند، وضعیت طوری جلوه داده می‌شود که بدیهی و غیرپروبلماتیک به نظر برسند و با این وجود به شیوه‌های متنوعی تاثیرات عمیقی بر زندگی مردم دارند. اگر ما قدرت و در نتیجه ساخت و بازساخت روابط اجتماعی را آفریننده و نه سرکوبگر بدانیم، واضح است که اندیشیدن درباره قدرت، مستلزم اندیشیدن به فضا است. به همین شکل اندیشیدن به فضا مستلزم فهم مسائل قدرت است، از آن رو که فضا در باره‌ی تعامل، تعیین و کنترل است (پیشین).

 

روابط مابین فضا، تولید و سرمایه ؛ ماخذ: استنتاج از منابع مختلف

فضا (space) و کنشگری آفریننده (oeuvre)

یکی از مهم‌ترین مولفه‌ها در قلمرو تفکری لوفور خلق کنشگری مترادف با خلق اثر هنری ذیل «کنشگری آفریننده» (oeuvre) توسط کنشگران است که در قالب کنش‌مندی تبیین و تحلیل می‌شود. لوفور بارها و بارها در تمامی آثارش در تولید فضا، مکررا بر امر کنشگری آفریننده به دستان پرتوان کنشگران آگاه و دائما نوشونده تاکید کرده و آن را مصداق عینی برای حق‌ورزی، حق به شهر، تغییر بنیادین شهر و شهروندان می‌داند. به عبارت دیگر لوفور حق را مصداقی از ترکیب فضا، تاریخ و جامعه دانسته و تغییر زندگی را مترادف با تغییر فضا می‌داند. ایده‌ای که تحت عنوان «حق به شــهر» بیان شده است.

تاکید لوفور بر موضوع کنشگری آفریننده نه فقط تبیین تولید فضا در زمان ِ اکنون، بلکه تحلیل شرایط با هدف دگرگونی در خلق فضای آگاهی و تحقق ایده‌ی حق به شهر است. از نظر وی تولید فضا نه به معنای فضای هندسی، که در شهر به عنوان تولید فضای اجتماعی است. شهر فقط جایی نیست که در آن حمل‌ونقل صورت گیرد و ساختمان بنا شود؛ بلکه جایی است که شهروندان بتوانند خود را متحقق سازند.

تاکید و تصریح دیگر متفکران و اندیشه‌ورزان بر سر کنشگری از نوع تغییر، جهش و پویایی رویکردهای نوین به شرح زیر است:

هر تغییری که در شهر به وجود می آوریم خود را نیز دگرگون خواهیم کرد … بر اساس این واقعیت عینی و مادی و هستی‌شناسانه است که حق به شهر حقی همگانی است  (هاروی، ۱۳۹۳).

در نگاه هانری لوفور حق مصداقی است از ترکیب فضا، تاریخ و جامعه، تفاوت شهر (سیتی) و شهری‌شده (اوربان) در فقدان ترکیب یادشده نهفته است. شهر در زیر لوای شرایط و علت وجودی انباشت سرمایه در قالب ارزش مبادله، و به دلیل سلطه‌ی ارزش مبادله، نه تاریخی است و نه اجتماعی، بلکه بر ضد هردو عمل می کند. ضد انسان، ضد طبیعت، ضد تاریخ و ضد جامعه است (الدن،۱۳۹۳).

حق به شهر از آزادی فردی برای دسترسی به منابع، بسی فراتر می‌رود. حق به شهر حقی است برای دگرگون کردن خودمان، آن‌هم از طریق دگرکون‌کردن شهر. علاوه بر اینکه این حق به جای آنکه فردی باشد، حقی عمومی و همگانی است … دوباره شکل دادن فرایندهای شهری شدن، بر واکنش و اعمال قدرت جمعی، استوار و متکی است. … آزادی دوباره ساختن شهر و بازسازی خودمان، یکی از ارزشمندترین و در عین‌حال نادیده گرفته‌شده‌ترین حقوق انسانی به شمار می‌رود (هاروی، ۱۳۸۹).

فضا در معنایی کنش‌گرانه فهم می‌شود که پیوسته تولید و بازتولید می‌شوند. از این رو، ابژه‌های تحلیل اجتماعی و سیاسی، فرایندهای کنش‌گرانه تولید است که در زمان رخ می‌دهد. در حقیقت تمام این پروژه تکرار این سه‌تایی است: چیزی درک می‌شود، مسیری تصور می‌شود و جنبشی زنده راهش را بسوی آینده می‌گشاید (نقل از لوفور، ستاری، ۱۳۹۴).

لوفور در تمامی آثارش این پرسش ساده را مطرح می‌کند: شهری که در غوغای پیشرفت مادی و فنی و تخریب محیط زیست، فضای مشوق ِ مصرف انبوه و مصرف زدگی، فضای سرکوب اندیشه‌ورزی انتقادی و هرگونه عمل اجتماعی دگرگون ساز است …؛ برای حقوق انسانی، فردی و جمعی و از جمله حقوق شهروندی، تا چه حد فضای تحقق عملی و واقعی وجود دارد؟ حقوق شهروندی بدون توان انضمامی کردن آنها در فضا و زمان مطلق، هیچ معنایی ندارد.

تحول انقلابی زمانی روی می‌دهد که تعاملی میان زندگی روزمره و تاریخ اتفاق بیفتد: محل اتفاق شهر است … در فرایند تغییر، نظریه خود نیرویی مادی و تاثیرگذار است که می‌تواند ترقی‌خواهانه یا واپس‌گرایانه باشد. … تغییر اجتماعی، دگرگونی اجتماعی،  عمل اجتماعی دگرگون‌ساز، دگرگونی روابط اجتماعی، تغییر فضا، تولید فضای تغییریافته به شیوه‌ای برنامه‌ریزی‌شده و دگرگون شدن شهر به معنی دگرگون شدن خودمان، به معنای بالندگی زندگی روزمره (مریفیلد، ۱۳۹۳).

سخن از دوگونه شهر به میان می‌آید. شهری که به دست پرتوان شهروندانی صاحب انواع حقوق انسانی و شهروندی با انجام وظایفی که ناشی از حقوق یادشده است ساخته می‌شود. و شهری که در آن انسان‌ها در غوغای پیشرفت فنی و مادی که البته با نابودی هرچه بیشتر طبیعت همراه است، هر روز از معنای انسانی خود دورتر و هر روز یک بعدی‌تر و عمیق‌تر با خود بیگانه می‌شود (ویژه نامه هفت شهر، ۱۳۹۵).

در این راستا با دو نوع از کنش‌مندی مواجه هستیم: کنش‌مندی در جهت وفاق و تثبیت نظام انباشت سرمایه با مصداق عینی مصرف‌زدگی انباشته  از خود بیگانگی، مواجهه با بازنمایی فضاهای موردنیاز برای به تسخیر در اوردن زندگی روزمره و فضای اجتماعی، اقتصاد جهانی، دولت یکپارچه در مقیاس سیاره، تفوق نظام سلطه‌ی ابلهان   (Idiocracy) در فضای مسلط (dominant) است. دیگری کنش‌مندی در تضاد و تقابل و تغییر وضع موجود که با جنبش‌های اجتماعی، مطالبه حق، تغییر  و دگرگونی در اجزای جامعه در فضای تصرف شده و فضای از آنِ خودشده(Appropriate)  برای به وجود اوردن فضای تفاوت، فضای یکرنگی و تعلق است.

تلاش لوفور این است تا از زوایای مختلف به ما نشان بدهد این پرسش که در حاکمیت سرمایه‌داری به ویژه با سلطه ارزش مبادله و همه‌گیر شدن مصرف‌گرایی افراطی، برای حقوق انسانی، فردی و جمعی و از جمله شهروندی، تا چه حد فضای تحقق عملی و واقعی وجود دارد؟ نقد تمام عیار سرمایه‌داری مدرن پیش شرط تحقق واقعی حق به شهر است. شهری نوبنیادین نشات گرفته از  پرکسیس به معنای ضرورت عمل اجتماعی دگرگون ساز (praxic) با انسان‌های دائما نوشونده (citadins) و خلق کنشگری آفریننده (oeuvre).

پرکسیس(praxic)  به معنای عمل اجتماعی دگرگونساز؛ شهری نوبنیاد که گویای ضرورت عمل اجتماعی انقلابی یا دگرگون‌ساز است. از سوی دیگر، لوفور آنهایی را که واجد حق به شهر هستند به عنوان citadins  نام می‌برد.  لوفور با استفاده از این واژه، مفهوم سیتیزن را با مفهوم سکونت‌کننده (ساکن- مقیم) denizen, inhabitant  در می‌آمیزد. لوفور بر برآیند و برهم‌کنش پرکسیس و سیتادین تاکید می‌کند و می‌گوید: آغاز این دگرگونی باید چشم به راه اندیشه تخیل و آفرینندگی باشد (لوفور، ۱۳۹۳).

با کنار گذاشتن بازنمایی، تزیین کاری و دکوراسیون هنر می تواند به پرکسیس و آفرینندگی در مقیاسی اجتماعی تبدیل شود؛ یعنی به هنر زندگی در سیتی به سان اثری هنری (ژلنیتس، ۱۳۹۳). این نیازهای خاص به نیاز به کنشگری آفریننده، نیاز به اثر هنری اشاره می‌کند و نیاز به اطلاعات، نمادگرایی، امرخیالی و بازی. به واسطه همین نیازهای خاص است که میلی بنیادین زنده می‌ماند و تداوم می‌یابد (پیشین).

با توجه به تمامی مباحث فوق، نگارنده چرخه‌ی کنش‌مندی در فضا را به صورت سه تایی: کنش، کنشگر، کنشگری آفریننده در قاب زیر در نظر گرفته است. تولید فضای اجتماعی به گونه‌ای که بتوان خود را به مثابه شهروند آگاه، با میل به خودآگاهی، عدالت طلبی و صلح خواهی و ….، متحقق سازیم. این چرخه‌ی بسیار ساده‌شده برگرفته از نظر لوفور و سایر اندیشه‌ورزان در حوزه فلسفه و جامعه و شهر است که چرخه‌ی کنش‌مندی را بر سه جزء کنش به عنوان عمل اجتماعی دگرگون ساز (praxic)،  کنشگر به عنوان انسان دائما نوشونده (citadins) و کنشگری آفریننده  به مثابه خلق غایی‌ترین نتیجه از برآیند کنش و کنشگر به عنوان کنشگری آفریننده (oeuvre) مدون ساخته است. عوامل بسیاری به عنوان انگیزه  و دخیل در این چرخه‌ی کنش‌مندی وجود دارند که نه اینکه از دیده پنهان نگه داشته بشود بلکه به دلیل اینکه چرخه‌ی ارائه شده ساده‌تر و فهم پذیرتر بشود از گفتن‌شان صرف‌نظر شده است.

همانگونه که مریفیلد یادآوری می‌کند: نبوغ لوفور در این بود که دریافت مبارزه برای توانمندسازی، رهایی و حق تفاوت، پروژه‌ای به شدت جغرافیایی است. او می گوید هیچ چیز و هیچ کس را هرگز گریزی از «مواجهه با فضا» نیست (مریفیلد، ۱۳۹۵).

به درستی که کلیدواژه‌ی کنش‌مندی همانا کنشگری آفریننده است که در آثار لوفور مکرر از آن یاد شده است: ما باید مسئولیت این زیاده‌روی‌ها را بپذیریم و «چیزی» را در مقیاس جهانی بیافرینیم (لوفور، ۱۳۹۳).

عالم همواره در حال تغییر و حرکت است و هیچ چیز پابرجا نیست. (هراکلیتوس)

 

 

 

 

منابع:

اشمید، کریستین،۱۳۹۳، نظریه تولید فضای هانری لوفور: به سوی دیالکتیک سه وجهی، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

الدن،استوارت(۱۳۹۵)، فضا، ترجمه:همن حاجی میرزایی، تارنمای فضا و دیالکتیک

الدن،استوارت،۱۳۹۳، سیاست فضا وجود دارد، زیرا فضا سیاسی است، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

پیران،پرویز و دیگران (۱۳۹۴)؛نشریه شهرسازی و معماری هفت شهر،ویژه حق به شهر،شماره ۴۹-۵۰

ترکمه،آیدین و آناهید شیرخدایی(۱۳۹۴)،تولیدفضای هانری لوفور، فصلنامه جامعه فرهنگ رسانه؛شماره ۱۴

ترکمه، آیدین و آناهید شیرخدایی،۱۳۹۴،تولید فضای هانری لوفور آیدین ترکمه و آناهید شیرخدایی، فصلنامه علمی – ترویجی جامعه، فرهنگ و رسانه، شماره چهاردهم، بهار ۱۳۹۴

ژلنیتس،آندری،۱۳۹۳، تولید فضای هانری لوفور، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

ستاری،سهند، ۱۳۹۴، دیالکتیک سه گانه‌ی تولید فضای هانری لوفور، جستارهای فلسفی، زمستان ۱۳۹۴

کلاس درس اندیشه های فلسفی شهر، دکتری شهرسازی،۱۳۹۵، دانشگاه آزاد، واحد هنر و معماری

لوفور،هانری،۱۳۹۳، فضا:فراورده اجتماعی و ارزش مصرفی، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

لوفور،هانری،۱۳۹۳، فضا و شیوه تولید، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

لوفور،هانری،۱۳۹۳، حق سیتی (حق به شهر)، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: عارف اقوامی مقدم، نشر تیسا  مریفیلد،اندرو،۱۳۹۳، مکان و فضا: سازش لوفوری، درآمدی بر تولید فضای هانری لوفور، ترجمه: آیدین ترکمه، نشر تیسا

هاروی، دیوید، ۱۳۹۳، حق به شهر، تارنمای انسان شناسی و فرهنگ

هاروی،دیوید(۱۳۹۵)،فضا بسان یک کلیدواژه،ترجمه:نرگس خالصی مقدم، تارنمای فضا و دیالکتیک

 

Aristotle ,350BC, Metaphysics. Translated by R.P.Hardie and R.K.Gaye

Janiak,A , 2009,  Kant’s Views on Space and Time, www.plato.stanford.edu

 

Le Poidevin,Robin&others, 2012, The Routledge Companion to Metaphysics,2012, by Routledge