مقدمه: فضا در معماری ، همان چیزی است که انسان را از عوامل طبیعی محافظت می کند و کلیه فعالیت های فردی و اجتماعی فرد را در بر می گیرد. انسان در فضا نیازهای مادی و معنوی خود را تأمین می کند . جوهر اصلی معماری فضا هست و در فضای معماری انسان حرکت و زندگی می کند .فضا در معماری انواع گوناگون دارد و به طرق متنوعی می توان فضا را در معماری دسته بندی کرد.
برنارد چومی معمار برجسته معاصر می گوید: « جوهر فضا بعد توصیفی فضا و موضوعی برای مباحث فلسفی، ریاضی و فیزیک است .فضا جوهر معماری و شهرسازی است »(Madanipour، ۱۹۹۶)
نوشتههای مرتبط
تعریف واضح در مورد فضا را یورگ گروتر چنین ارایه می کند: «نزدیکترین تعریف این می باشد که فضا را خلأی در نظر بگیریم که می تواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا موجودیتی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد، با این حال قابل اندازه گیری است.»(گروتر، ۱۳۸۶)
«فضا در مفهوم موجود خویش به تنهایی هیچ ویژگی خاصی را مطرح نمی کند ولی به محض آن که یک گروه انسانی فعالیتی را در مکانی مطرح کند، معنای نمادین فضا پدیدار می شود. از این پس فضا بستری برای بیان فعالیت و رفتارهای انسانی می گردد؛ محلی برای تخیل و واقعیت. »(حبیبی، ۱۳۸۲)
انواع فضا در معماری
فضای خصوصی
فضای عمومی
فضای نیمه خصوصی – نیمه عمومی
فضاهای محصور و نا محصور
فضای خصوصی
فضاهایی که تنها عده ای خاص ، حق استفاده از آن فضا را دارند، فضاهای خصوصی نامیده می شوند .فعالیت هایی که در فضای خصوصی رخ می دهد قطعا با فعالیت هایی که در فضاهای عمومی و یا نیمه خصوصی شکل میگیرد ، متفاوت است.در بین فضاهایی که در سطح شهر وجود دارد ، منازل مسکونی از جمله فضاهای خصوصی هستند.
فضای عمومی
فضاهای عمومی ، فضاهایی هستند که برای ورود و خروج افراد هیچ محدودیتی وجود ندارد ؛ معابر شهر و محله ها از جمله این فضاها می باشند. گرچه حضور در این فضاها با مانعی روبرو نیست اما به صورت غیر مستقیم حضور غریبه ها کنترل می شود و رفتار نیز در این فضاها تابع مسائل فرهنگی و هنجارهای اخلاقی هر جامعه شکل می گیرد.
فضاهای نیمه خصوصی – نیمه عمومی
این نوع فضاها بیشتر مربوط به آپارتمان ها می شود و این فضاها از مالکیت ، هم جنبه خصوصی دارند و هم جنبه عمومی . به عبارت دیگر به علت کارکردی که دارا می باشند ، مورد استفاده همه افراد محله قرار نمیگیرند مثل فضای حیاط در آپارتمان .
فضای باز
فضای باز به فضایی گفته می شود که فاقد پوشش سقف می باشد و جداره ها نیز در صورت وجود از تمامی جهات این فضاها را مسدود نمی نماید. فضای باز غالباً جزو فضاهای عمومی و نیمه عمومی محسوب می شود و تنها بالکن و حیاط خصوصی فضای باز در عین حال خصوصی می باشند. فضای باز مهمترین عرصه شکل گیری تعاملات اجتماعی به شمار می روند. هر معماری در درون بستری شکل می گیرد، بستری که خود قبل از قرار گرفتن هر گونه ساختمان یا عارضه مصنوعی به عنوان یک فضای باز طبیعی ساخته می شود. برای هیچ کس بودن در یک فضای بسته و مصنوعی برای یک مدت طولانی امکان پذیر نیست.
فضای بسته
پیروی از سلسله مراتب و روابط موجود بین فرد و گروه و مسائل زیست محیطی از قبیل نور، تهویه و … شرایط کالبدی شهر و بسیاری از موارد دیگر در خلق ترکیب حجمی یک فضای بسته دخالت دارند. در مجموعه فضاهای بسته معماری سنتی، همیشه نقطه یا نقاطی به عنوان قلب و مسیر یا مسیرهایی به عنوان محور فضایی قابل تشخیص است. این محورهای فضایی شخص را از بدو ورود به فضا هدایت می کنند و در قسمت آخر به قلب (قطب) بنا می رسانند
فضای معماری سنتی در طول حرکت شخص در فضا، تغییر شکل فضای معماری را به گونه ای مطرح می کند که از آنچه شخص یک لحظه بعد در پیش روی خواهد داشت مطلع بوده و شناخت داشته باشد. این عمل نه تنها از معرفی فضایی، بلکه از طریق ارائه عناصر معرف که در طول مسیر حرکت قرار گرفته صورت می پذیرد. http://www.wikipg.com/topic/11431/26406))
نظر اندیشمندان در مورد فضا
از نظر مامفورد ، اندیشمند پست- مدرن« فضای شهری نمود اهداف انسان ارگانیک است«( Mumford,، ۱۹۶۱) فضا ارکان خاص انتقال میراث فرهنگی از گذشته است. بدین ترتیب از نظر مامفورد، فرم فضای شهر در طول تاریخ محصول عملکرد فضا است و فضا بعد فرهنگی دارد.
کنزو تانگه یکی از اندیشمندان عرصه معماری و شهرسازی است که شهر را به مثابه موجودی زنده تلقی می کند که توسعه آن بر پایه رشد ساختار آن است. از نظر کنزو تانگه فضا میدانی برای فعالیت های فیزیکی انسان و میدانی برای برقراری ارتباطات به شیوه های نمادگرایانه است. اما مهم ترین جنبه فضا، ایجاد میدانی برای شکل بخشیدن به انسان است. (حمیدی و دیگران، ۱۳۷۶)
امس راپاپورت ، فضای شهری را در بردارنده مجموعه ای از ارتباطات می داند.( Rapaport،۱۹۷۷)
از نظر کستلز ،فضا بازتاب جامعه نیست بلکه خود فضا بعد مادی جامعه است و اگر آن را مستقل از جامعه و روابط اجتماعی در نظر بگیریم، مانند آن است که ماهیت را از جسم آن جدا سازیم و اولین اصل هر علم اجتماعی را نادیده بگیریم. روح و جسم با هم ارتباط متقابل دارند. بنابراین اشکال فضایی کره خاکی ما، همانند سایر چیزها توسط عمل انسانی شکل می گیرد.( Castelles،۱۹۷۷)
فضا و هویت
محیط در درک معماری نقش مهمی دارد . «معماری در شهر هم نه تنها در واقعیت متصل به محیط است، بلکه حتی در دنیای خاطرات ما نیز چنین است. به این ترتیب روشن می شود که نقش محیط در ادراک معماری و فضاهای مرتبط با آن اجتناب ناپذیر است.» (گروتر،۱۳۸۶ : ۱۳۰)
در معماری، دخالت دادن فضا یکی از بنیادی ترین عناصر تحلیل و تحول جامعه است. انسان غالبا با فضا به صورت فعالانه برخورد کرده و همواره با آن در داد و ستد اطلاعات است. در این راستا فضا زمانی برای ما دارای هویت خواهد بود که از طرفی بتوانیم آن را موجودی مستقل و عینی تلقی کنیم و از طرف دیگر خود نیز به عنوان موجودی عینی در آن فعالیت و رفتار نموده و بالاخره بتوانیم ذهنیات ناشی از ادراک آن را با ذهنیات خود تطبیق دهیم. در چنین حالاتی انسان حتی نسبت به یک شیء یا فضا احساس ((این همانی)) می کند و آن را قسمتی از ((من)) خود یا ((ما)) ی جمع می پندارد. (پاکزاد، ۱۳۷۵ : ۱۰۴-۱۰۲)
پس، انسانها با زندگی در فضا رابطه ای پیوسته و متقابل با آن برقرار می کنند : از آن تغذیه می شوند و آن را تغذیه می کنند. از آن تغییر پذیرفته و آن را تغییر می دهند. در آن فضا حرکت می کنند و با این حرکت خود، در آن فضا معنا می آفرینند. اجزای فضا را به نشانه های معناداری برای خود تبدیل می کنند و یا نشانه هایی از بیرون برفضا می افزایند(فکوهی، ۱۳۸۳: ۲۳۶)
در نتیجه هویت مکانی بخشی از زیر ساخت هویت فردی انسان و حاصل شناخت های عمومی او درباره جهان فیزیکی است که انسان در آن زندگی می کند. پروشانسکی نیز به اهمیت رابطه متعادل بین هویت مکانی فرد و ویژگی های محیط بیرونی تاکید می کند. (بهزادفر، ۱۳۸۶ : ۶۵)
باید توجه داشت که تقابل درون/ برون به مثابه ساختاری برای بیان شهری، لزوما تقابلی جهان شمول و غیر قابل انعطاف به حساب نمی آید و شهرها می توانند به صورت هایی بی شمار درک و احساس شوند. (فکوهی، ۱۳۸۳: ۳۰۹)
با این وجود، شهرنشینی، برشهریت و تقویت بنیان های مادی و معنوی شهر های ایران اضافه نکرده و پدیده ((ناشهری)) و ((ناشهریت)) بخش اعظم پیکر شهرهای کوچک و بزرگ، قدیمی و جدید ما را در بر گرفته است. این ناشهر به نوعی تداعی کننده فضایی متشتت، گسسته و مملو از نامکانها است. (اژه، ۱۳۸۷: ۱۲)
این تاکید بر ماهیت متغیر، نحوه روبرو شدن ما با فضا و زمان را دگرگون کرد. از نظر زیمل و بودلر تعاملی که بین کلان شهر و ذهن بوجود آمد باعث شد احساس تنهایی جایگزین همبستگی جمعی شود. در دیدگاه زیمل این احساس تنهایی به هیچ وجه مایوس کننده نیست بلکه برعکس، او دریافت که تاثیرات بنیادین شهر با تشدید حس فردیت باعث می شود فرد بتواند آزادی خلاقانه بیشتری داشته باشد. (وارد، ۱۳۸۳ : ۱۶۷)
تأثیرات تغییر فضا
در اواخر دوره گوتیک با شکل گیری تفکر فردگرایی و تحقق دنیای درونی فرد، خانه ،انعکاس فضایی تفکر فردگرایی شد و از معماران خواسته شد که بیشتر به نماها و اتاق های پذیرایی بپردازند و در نهایت مفاهیم فضایی خانه ها از شکل هایی که سابق بر این رواج داشتند دور شده و دیدگاههای بسیار متنوعی پیدا شد. (حائری مازندرانی ،۱۳۸۷: ۵۳)
ریبزینسکی در کتاب خود به نام ((خانه)) به تاثیر غلبه عقل گرایی بر جامعه و ظهور پیشرفت های تکنولوژیک بر خانه اشاره می کند و این تاثیر را در قالب تغییر مفهوم راحتی و آسایش و مصادیق آن مطرح می کند. مفهومی که مصداق های جدید آن نقش عمده ای در سازمان فضایی خانه ها ایفا کرده و جایگزین مفاهیم متعدد فرهنگی- آیینی شد، که پیش از این دوران چگونگی ساخت خانه ها را تحت تاثیر قرار می داد. وی جلوه بارز این مفهوم را در اهمیت دادن به مفهوم عملکرد در خانه معرفی می کند. علاوه بر این، ریبزینسکی به تغییر الگوی خانواده از خانواده های بزرگ به خانواده های کوچک و به تبع آن تغییر خانه ها از خانه هایی بزرگ و پر رفت و آمد به خانه هایی کوچک که راحتی را برای فرد و آن خانواده کوچک فراهم می آورد، اشاره کرده است. Rybcyzynski,1987: 158-171) )
در ایران خانه های معاصر از دهه ۴۰ به بعد با تقلیل نقش فضا روبروشده است. روند حذف فضا و عدم توجه به سازمان یابی خلاق فضا در واحدهای مسکونی معاصر سریع تر بوده و بر مفهوم و مصداق خانه و سکونت تاثیر گذاشته اند.
آنچه در شهرهای ما اتفاق افتاد عدم دخالت به موقع در بافت های تاریخی، هماهنگ نکردن این بافت ها در برابر اتومبیل و مرمت نکردن آنها بود. نتیجه آن شد که در مقابل انتخاب اتومبیل یا بافت تاریخی، اتومبیل برگزیده شد و در مقابل پیدایش جلوه های جدید شهری، بافت تاریخی مورد جراحی قرار گرفت و این یکی از مهمترین پدیده های تغییر شیوه زندگی بود که تعویض بر جای ترمیم نشست. (حائری مازندرانی ،۱۳۸۷: ۵۳)
معماران ما که عموما دانش معماری خود را از خارج کشور کسب کرده بودند، الگوهای فضایی جدیدتری را عرضه کردند که چون مجهز به آب لوله کشی، برق، تلفن و… بود، به شدت مورد استقبال قرار گرفت. راحتی خانه های کوچک در مقابل مشکلات خانه های قدیمی، نزدیکی حمام و دستشویی و توالت به اتاق ها، پیدایش اشیاء جایگزین فضاها مانند یخچال و فریزر و… در زمانی بسیار کوتاه گذار خانه و سکونت را به بدیل های دیگری تبدیل ساخت. (حائری مازندرانی ،۱۳۸۷: ۵۴ )
بدین شکل، نقش اشیاء در خانه است که اهمیت پیدا کرده . اهمیت اشیاء و آرایش آنها در سازمان فضایی خانه های معاصر بنیادین است. آنقدر بنیادین که با جابه جایی آنها فضا هویت پیدا می کند و تحقق درست عملکردها در گرو وجود و آرایش اشیاء خانه است. در چنین وضعیتی تعیین کنندگی نقش فضاها به اشیاء واگذار می شود.( حائری مازندرانی ، ۱۳۸۷ : ۶۱ )
نتیجه گیری
«تحلیل فضای شهری مستلزم تدوین چارچوب نظری است که مکان ها را با زندگی و تجربه مردم مربوط ببینند و به رابطه بین مردم با فعالیت های آنان و فضاهایی که خلق میکنند و یا در آن سکونت می کنند ناظر باشد.»(پارسی،۱۳۸۱) فضا در معماری اهمیت زیادی دارد . بسیاری از فعالیت های مردم در فضا شکل می گیرد ؛ حال این فضا می تواند باز یا بسته باشد. بنابراین فضا برای بروز فعالیت ها بستری را فراهم می کند و رابطه مستقیمی بین فضا و عملکرد ساکنین وجود دارد.
امروزه اشیاء بر سازمان فضایی خانه غلبه پیدا کرده اند و این امر سبب شده است تا نقش فضا کمرنگ شود . حضور اشیاء در فضا ها بسیار پررنگ شده اند . در معماری های سنتی ایرانی ، فضاهای زیادی وجود داشت و حضورِ همین فضاها بسیاری از نیازها را تأمین می کرد اما امروزه فضاها ها به شدت تقلیل یافته اند و اشیاء جایگزین فضاهای معماری شده اند.
مادامی که وسعت فضا و شکل فضا تغییر بکند و تنوع فضایی کاهش پیدا بکند ، اثرات آن به وضوح در فرهنگ و الگوهای زندگی خانوادگی قابل مشاهده است. با کوچکترشدن فضاها ، الگوی خانواده گسترده به الگوی خانواده هسته ای تغییر می یابدو همچنین مهمانی و دید و بازدید نیز در فضاهای کوچک کاهش می یابد. زمانی که تغییرات فضایی ، به تدریج امری عادی شود به همان میزان نیز تغییرات سبک زندگی نیز عادی می شود و این دو با هم رابطه مستقیم دارند.
از آنجا که فضا ، تمامی جنبه های زندگی فرد را از جمله تعاملات ، الگو و سبک زندگی ، هویت ،نحوه برخورد با زمان را در بر می گیرد و در آن تأثیر گذار هست . حتی در تفکرات و چگونه اندیشیدن نیز ،فضا دخیل می شود لذا، پرداختن به مبحث فضا در معماری اهمیت زیادی دارد.
فهرست منابع
اژه، مارک (۱۳۸۷). نامکان ها : درآمدی برانسان شناسی سوپرمدرنیته، ترجمه منوچهر فرهومند ._ تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی
بهزادفر، مصطفی.(۱۳۸۶). هویت شهر(نگاهی به هویت شهر تهران)._ تهران: سازمان فرهتگی هنری شهرداری تهران. موسسه نشر شهر
پاکزاد، جهانشاه.(۱۳۷۵). (( هویت و این همانی با فضا))، صفه، سال ششم، شماره۲۲-۲۱
پارسی، حمیدرضا، ( ۱۳۸۱ )، شناخت محتوای فضای شهری، مجلۀ هنرهای زیبا، شماره۱۱
حائری مازندرانی ، محمد رضا.(۱۳۸۷).خانه، فرهنگ، طبیعت.- تهران: مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری
حبیبی، سید محسن، ( ۱۳۸۲ )، از شار تا شهر، انتشارات دانشگاه تهران.
حمیدی و دیگران، ( ۱۳۷۶ )، استخوان بندی شهر تهران، جلد ۱، تهران، معاونت فنی و عمرانی شهرداری تهران.
فکوهی، ناصر. (۱۳۸۳). انسان شناسی شهری ._ تهران: نشر نی
گروتر، یورگ کورت.(۱۳۸۶). زیبا شناسی در معماری، ترجمه جهانشاه پاکزاد و عبدالرضا همایون ._ تهران: دانشگاه شهیدبهشتی
وارد، گلن.(۱۳۸۳). پست مدرنیسم، ترجمه قادر فخر رنجبری وا بوذر کرمی ._ تهران: نشر ماهی، چاپ دوم
Rybczynski,Witold.(1978),Home,A short History and Idea: Penguin Books-The Representation of Post-Modern Identities in Urban Residential Areas A Study on Iranian Cities
Madanipour, Ali, (1996), Design of Urban Space, University of Newcastle.
Mumford, Lewis,(1961),City in history,New York, Harcourt , Brace and World.
Rapaport , Amos, (1977),The Human Aspects Of Urban Form,New York, Pergamon Press.
Castelles, Manuel, (1977), the Urban Question, Cambridge, the MIT Press.
maryamhoseinyazdi@yahoo.com