انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

فضاهای بی شکل

انسان از آنجا که موجودی اجتماعی است ناگزیر از ارتباط برقرار کردن با دیگران است. تمامی نیازهای خود(نیاز مادی، معنوی، عاطفی و …) را از طریق ارتباطات روزمره خود برطرف می نماید. نکته اساسی این است که برقراری ارتباط مفید، مستلزم چه ویژگی هایی است؟و چگونه می توان آن را ارتقاء بخشید؟

بستر فرهنگی، نقش اساسی در برقراری ارتباط مفید با دیگران دارد. توجه به بستر فرهنگی افراد، زمینه مناسب تری را برای برقراری ارتباط فراهم می نماید. به علاوه اینکه باید توجه ویژه ای به موقعیت اجتماعی مخاطبین داشت. شاید در وهله اول اینگونه تصور شود که انتخاب کلمات، واژگان و جملات نقش اساسی و مهم در یک ارتباط مؤثر را دارند اما با نگاهی عمیق تر این نکته روشن می شود که فاصله افراد نسبت به یکدیگر در فضا به هنگام تعامل، به اندازه واژگان وکلماتی که رد و بدل می شوند اهمیت دارد. این فاصله فضایی که افراد در هنگام تعامل و یا در هنگام حضور در یک جمع مستلزم رعایت آن هستند، را طبق تقسیم بندی ادوارد هال می توان «فضای بی شکل» نامید. ادوارد هال سه نوع فضا را از یکدیگر تفکیک می کند: فضای ثابت، فضای نیمه ثابت و فضای بی شکل. فضای بی شکل از آنجا که فرم و شکل مشخصی ندارد این نام را گرفته است. این فضا بیشتر مربوط به فاصله هایی است که افراد در هنگام تعامل و گفتگو با یکدیگر ملزم به رعایت آن هستند.

در دیدگاه های گوناگون(علوم اجتماعی، روانشناسی، معماری و …)، فضا تعاریف متفاوتی به خود می گیرد. همچنین فضا به لحاظ معنوی و مادی نیز کاربرد و معانی گوناگونی دارد. « نزدیکترین تعریف این می‌باشد که فضا را خلأی در نظر بگیریم که می‌تواند شیئی را در خود جای دهد و یا از چیزی آکنده شود. فضا موجودیتی نیست که تعریف دقیق و مشخصی داشته باشد، با این حال قابل اندازه‌گیری است.»(گروتر، ۱۳۸۶) طبق این تعریف فضا دربردارنده ی مکان است و فضا گسترده تر از مکان است و زمانی که توسط اشیایی فیزیکی اشغال شود، تا حدی قابل اندازه گیری می شود.«فضا در مفهوم موجود خویش به تنهایی هیچ ویژگی خاصی را مطرح نمی‌کند ولی به محض آن که یک گروه انسانی فعالیتی را در مکانی مطرح کند، معنای نمادین فضا پدیدار می‌شود. از این پس فضا بستری برای بیان فعالیت و رفتارهای انسانی می‌گردد؛ محلی برای تخیل و واقعیت.»(حبیبی، ۱۳۸۲) انسان با فعالیت های خود در مکان به فضا معنا می بخشد. زمانی که افراد در مکان هایی مانند مساجد، کلیساها و معابد به راز و نیاز با معبود خویش می پردازند، آن فضا بار معنوی می یابد و مکانی مذهبی می شود. فضا با حضور انسان و فعالیت های انسانی و اشیایی که در آن فضا کاربرد می یابند، نمود بیرونی پیدا می کند و معنا می یابد.

برای اینکه بشر بتواند به تصورات و ذهنیات خود عینیت بخشد، بایستی که این روابط را درک کند و آنها را در قالب یک مفهوم فضایی هماهنگ نماید. لذا فضا بیانگر نوع ویژه‌ای از ایجاد ارتباط نیست، بلکه صورتی است جامع و دربرگیرنده هر نوع ایجاد ارتباط، چه میان انسانها و چه میان انسان و محیط. همچنین در مورد تعریف فضا باید خاطرنشان کرد که همواره بر اساس یک نسبت که چیزی از پیش تعیین شده و ثابت نیست، ارتباطی میان ناظر و فضا وجود دارد. بطوری که موقعیت مکانی شخص، فضا را تعریف می‌کند و فضا بنا به نقطه دید وی به صورت‌های مختلف قابل ادراک می‌باشد.(ویکی پدیا)یک فضای یکسان برای افراد گوناگون، به طرق مختلفی درک می شود و همه درک یکسانی از یک فضای یکسان ندارند.

از نظر کستلز، فضا بازتاب جامعه نیست بلکه خود فضا بعد مادی جامعه است و اگر آن را مستقل از جامعه و روابط اجتماعی در نظر بگیریم، مانند آن است که ماهیت را از جسم آن جدا سازیم و اولین اصل هر علم اجتماعی را نادیده بگیریم. روح و جسم با هم ارتباط متقابل دارند. بنابراین اشکال فضایی کره خاکی ما، همانند سایر چیزها توسط عمل انسانی شکل می‌گیرد.(کستلز،۱۹۷۷)

انسان با روابط اجتماعی خود بر فضا شکل می دهد. روابط انسان ها با یکدیگر نوع خاصی از اشکال فضایی را شکل می­دهد. از طریق شناخت این الگوهای فضایی که افراد در موقعیت های مختلف برقرار می نمایند می توان تا حدی به شناخت فرهنگ مردمان آن جامعه دست یافت. افراد با توجه به آموزش های اکتسابی خود در درون بستر فرهنگی خود، می آموزند که چگونه و با رعایت چه فاصله ای با دیگران در شرایط متفاوت ارتباط داشته باشند. اگر نسبت به فرهنگ یک سرزمین در خصوص ارتباط با یکدیگر آگاهی داشته باشیم و این راهکار را در هنگام تعاملات خود به کار بریم نتیجه مطلوب تری را بدست می آوریم. زمانی که یک بستر فرهنگی تغییر می کند، شکل فضایی ارتباطی انسان ها با یکدیگر نیز متفاوت می شود و آگاهی نسبت به این امر بسیار ضروری است. اگر افرادی که از یک فرهنگی وارد فرهنگ متفاوت از قبل خود شوند و رفتار بستر فرهنگی خود را دنبال کنند در تعاملات خود دچار مشکل می شوند. چگونگی رفتارکردن در فضاهای متفاوت و چگونگی خلق فضایی جدید در هنگام ارتباط با دیگری، توسط فرهنگ و جامعه ای که فرد در آن زندگی میکند، اکتسابی است و فرد آن را در دوران زندگی خود فرا می گیرد.

ادوارد هال در خصوص فضاهای بی شکل انواع متفاوتی از فضای شخصی را بیان می کند.

فاصله صمیمی

در فاصله صمیمی، حضور شخص دیگر تردید ناپذیر بوده و ممکن است به دلیل غلبه داده های حسی به دفعات ناراحت کننده باشد.

فاصله صمیمی _حالت نزدیک : نوازش و حمایت بین افراد صورت می گیرد.

فاصله صمیمی _حالت دور : تنها دستها به هم رسیده و به هم تماس دارند.

فاصله شخصی

محیط یا حباب حفاظتی کوچکی که یک موجود زنده بین خود و دیگر موجودات نگه میدارد.

فاصله شخصی_حالت نزدیک :در این فاصله شخص می تواند افراد دیگر را نگه داشته و یا بگیرد.

فاصله شخصی_حالت دور : نگه داشتن شخص در فاصله طول بازو

فاصله اجتماعی

حد تسلط جزییات معنی دار بصری از صورت قابل مشاهده نیست و نمی توان انتظار تماس با فرد دیگر ی را در این فاصله داشت.

فاصله اجتماعی_حالت نزدیک : کارهای غیر شخصی در این فاصله صورت می گیرد.

فاصله اجتماعی_حالت دور : مبادلات و مباحثات اجتماعی در این فاصله انجام می گیرد.

فاصله عمومی

تغییرات حسی متعدد مهمی در انتقال از فواصل شخصی، اجتماعی به فاصله عمومی پدید می آید که به طور کامل خارج از دایره برخورد افراد است.

فاصله عمومی_حالت نزدیک: فرد در صورت تهدید می تواندحالت تهاجمی به خود بگیرد. حتی ممکن است اثری از واکنش گریز اما خارج از مرحله آگاهی در این فاصله مشاهده گردد .

فاصله عمومی_حالت دور: فاصله ایست که به طور اوتوماتیک اطراف چهره های برجسته و مهم را احاطه می کند. (هال، ۱۳۸۴)

در زندگی شهری از یک سو حضور در جامعه و ارتباط با افراد امری عادی تلقی می شود. افرد در فضاهای گوناگون با یکدیگر تعامل برقرار می نمایند و در این لحظه حدفاصل فضای ارتباطی افراد در روند و کیفیت تعاملات می تواند بسیار مؤثر باشد. از سوی دیگر استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی امری اجتناب ناپذیر است. زمانی که انبوه زیادی از جمعیت در فضای فشرده و با وسعت کم تجمع کنند، محدوده ی فضایی کمی برای ایجاد فاصله میان افراد وجود دارد. آگاهی نسبت به چگونه رفتار کردن و رعایت فاصله در این فضاها اهمیت دارد.طبق تقسیم بندی ادوارد هال نمی توان این فاصله را فاصله عمومی نزدیک یا صمیمی نزدیک قلمداد کرد. افراد گاهی اوقات در فضاهایی در کنار یکدیگر قرار می گیرند بودن اینکه شناختی از قبل نسبت به هم داشته باشند. فضا بسیار محدود است و تعداد کاربرانی که از آن فضا استفاده می کنند به نسبت زیاد است و فشردگی فضا ایجاد می شود. لذا افراد بهتر است در این شرایط با کنترل دید خود تا حدی فضای امن را برای خود و دیگری بوجود آورند.به طور مثال افراد اگر همه روبروی پنجره ها و درب های مترو بایستند و روبروی خود را نگاه کنند، تنشی حاصل نمی شود و فضای مسالمت آمیزی برقرار می گردد. ایستادن در آسانسور نیز در همین تقسیم بندی قرار می گیرد و اگر افراد روبروی درب آسانسور بایستند و این هماهنگی رعایت شود، در آن مدت کوتاهی که افراد در فاصله بسیار نزدیکی نسبت به یکدیگر قرار گرفته اند، مشکلی حاصل نمی شود.

افراد از طریق فاصله ای که خود با دیگری ایجاد می کنند، فضایی را خلق می نمایند که فضای حاکم، گویای نوع رابطه بین افراد است. البته قابل ذکر است که با توجه به بستر فرهنگی فاصله های فضای معانی متفاوتی را به خود می گیرند. آگاهی نسبت به زمینه فرهنگی و رعایت آن، در هنگام ارتباط با دیگران بسیارقابل اهمیت است به خصوص زمانی که محقق وارد میدان جدیدی شده است و نیازمند برقراری ارتباط با افرادی است که حاوی اطلاعات می باشند.