هفته ی گذشته با نواهایی بدیع و منحصر بفرد از موسیقی نواحی جنوبی ایران آغاز شد. دومین فستیوال آیینه دار، با ریاست احسان رسول اف، و با حمایت بخش خصوصی، میزبان بیش از صد هنرمند بومی، از سه استان جنوبی ایران، یعنی خوزستان، هرمزگان و بلوچستان بود. در سه شب متوالی، هنرمندان و گروه های مختلف، گونه هایی از موسیقی را اجرا کردند که به گفته ی محمد رضا درویشی دبیر علمی فستیوال، تتمه ی میراث فرهنگی مناطق ایران، و رو به فراموشی است
و اهمیت اصلی این جشنواره در حفظ و معرفی این گونه های مختلف از موسیقی است. موسیقی هایی که پس از درگذشت مجریان سالخورده، راوی دیگری نخواهند داشت. دریغ بزرگی که در این روزها به کرات به آن اشاره شد، فوت استاد غلامعلی مارگیری، یکی از مولودی خوانان و درمانگران روستایی در نزدیکی میناب بود. به گفته ی علی مغازه ای دبیر اجرایی فستیوال قرار بر این بود که ایشان در اجراهای مختلف، حضور داشته باشند که گویا قسمت بر این بود، که اینطور نباشد و روزگار ِغلامعلی مارگیری این مجال را نداد که شنوندگان خود را مدهوش موسیقی ای کند که از عمق تاریخ برمی خاست.
نوشتههای مرتبط
زار یکی از عنوان های اصلی آیین های اجرا شده بود، آیینی رازآلود که امروز بیش از دو یا سه راوی مهجور، بیشتر از آن باقی نمانده است. یکی از نقاط قوت این فستیوال گرد هم آوردن همین راویان و آیینه دارانِ زار بود. از اروند کنار، بندرلنگه و قشم سه گروه مختلف به اجرای سه نسخه ی منحصر بفرد از زار پرداختند. چیستی و چگونگی کلیت آیین زار، بحث مفصلی است که در این نوشته نمی گنجد ولی همین قدر که بدانیم این آیین ریشه در باستانی ترین اعتقادات و باورهای جوامع مختلف و باستانی جهان و اندیشه ی انسان ابتدایی دارد، اهمیت حضور آن را در این مجموعه نشان می دهد. آیین های دیگری که در این سه شب شاهد اجرای آن بودیم، خیام خوانی، آوازهای کار صیادان و جاشوان، موسیقی لوطی های مینابی، بیت خوانی، چاووشی خوانی، موسیقی علوانیه، مراسم لیوا، رزیف، یامال و نی جفتی نوازی استاد قنبر راستگو بود، که هر کدام نمونه ای بی مانند و تکرار نشدنی به حساب می آید.
«فرهنگ پویا است»؛ این جمله ای است که بارها و بارها در نوشته ها و کتاب های انسان شناسی و جامعه شناسی درباره ی فرهنگ، گفته شده است. به اجمال می توان گفت این جمله بدین معنا است که فرهنگ از بین نمی رود و زایا است. اما در قرن حاضر پویایی فرهنگ، دچار نقصان شده است. اصلی ترین عامل این نقصان در پویا و زایا بودن فرهنگ موسیقایی ایران، به جز موانع متعدد غیر موسیقایی، شدت گرفتن و سرعت تغییراتی است که در شیوه و امکانات زندگی امروزی پیش آمده است؛ سرعتی که روند انتقال موسیقی ـ به ویژه موسیقی ای که به شیوه ی شفاهی منتقل می شود ـ را مختل کرده است. این تغییرات را از دو زاویه ی متفاوت می توان بررسی کرد : یکی مسئله ی آموزش، به معنی انتقال دانش موسیقی و رفتارهای موسیقایی به نسل بعد، و دیگر مسئله ی تغییراتِ گسترده ی بافت اجتماعی و کارکردی موسیقی.
در سنت شفاهی موسیقی، آموزش به معنای فراگرفتنِ مجموعه ای از اصول و رفتارها، و کارگانی از نغمات است که یادگیری آن، نیاز به دوره ی زمانی نسبتا تعریف شده ای دارد. اما در اینجا حتی با داشتن نت نگاری و نسخه های مختلف ضبط شده، باز هم آموختن کارگان یک موسیقی نیازمند بازه ی زمانی مشخصی است. در حالت ثبات فرهنگی، این بازه ی زمانی برای آموزش دادن، و آموزش دیدن وجود دارد؛ اما در زمانی که به دلایل مختلف، هر روز با سبکی تازه و بیانی متفاوت از موسیقی مواجه هستیم، زمان کافی برای شکل گیری یک سنت، و انتقال درست و کامل آن به نسل بعد وجود ندارد.
دومین عامل، تغییر کردن بافت، امکانات و شیوه ی زندگی است. بسیاری از گونه های مختلف موسیقی در جهان، کاربردها و کارکردهای مشخصی داشته اند. با تغییر سبک و سیاق زندگی، و پیشرفت ابزار و امکانات، کاربرد و کارکرد موسیقی نیز دچار دگرگونی شده است. نمونه ی بارزی که در جشنواره ی آیینه دار شاهد آن بودیم، آوازهای کار ماهیگیران جنوبی بود. در گذشته برای پارو زدن، بالا کشیدن تور و لنگر و دیگر فعالیت هایی که نیاز به نیروی هماهنگ انسانی داشته، آوازها و ترانه هایی خوانده می شده که هر چند از ارزش هنری بسیار قابل توجهی برخوردار بوده اند، اما مهم ترین عامل وجودی آنها، کارکرد آنها در هماهنگ کردن ِ افراد بوده است. امروزه با تغییر امکانات ماهیگیری و دریانوردی، بافت فعالیت این ماهیگیران تغییر کرده است و بنابراین آوازها کارکرد اصلی خود را از دست داده اند. هر چند، هر از گاهی گروهی از ماهیگیران قدیمی در جشنواره ها و به شکل صحنه ای آوازهایی را به شکل نمایشی بخوانند، اما باید بپذیریم که بافت کارکردی این اجراها تغییر کرده و از بین رفته است. البته جای خوشوقتی است که به یمن وجود ابزار ضبط صدا، این صداها شاید به شکل صوتی، هرگز از بین نروند و مانند عمارت های قدیمی در حافظه ی تاریخ باقی بمانند، اما دیگر کارکردی که در ذات وجودی آنها بوده است را نخواهند داشت.
امروز شرایط به گونه ای است که موسیقی، به دلیل وابستگی به عناصر مختلف بدون تردید رو به تغییر است، و این امکان نیز برای همه وجود ندارد که این گونه های رو به تغییر و گاه فراموشی را به شکل عینی بشناسند و بشنوند. جشنواره هایی که به معرفی موسیقی نواحی ایران می پردازند، مجالی منحصر بفرد و بدون هیچ اغراق گامی بزرگ در حفظ و پاسداشت میراث فرهنگی ایران است. برای حفظ تمامیت گونه های بسیارِ متنوع موسیقی در ایران، نیاز به همکاری و شکل گیری نهاد متخصصی داریم که با روش های فنی و علمی، موسیقی رو به تغییر امروز را به عنوان یکی از مظاهر میراث فرهنگی ـ درست مانند عمارات باستانی ـ حفظ کنند، مورد بررسی و تحلیل قرار دهند و امکان معرفی و آشنایی با آن را برای پژوهشگران امروز و آینده ایجاد کنند؛ این امر البته به شکل موکد یک کار ژورنالیستی یا گزارشگرانه نیست و برای تحقق نیاز به تخصص و تبحر کاملا فنی دارد.
در کشورهایی که بیش از سایر مناطق جهان دغدغه ی حفظ فرهنگ را تا کنون داشته اند، این اتفاق به شکل علمی شکل گرفته است. در ژاپن، هر منطقه نهاد مشخصی به عنوان حافظ میراث فرهنگی دارد، در مورد فرهنگ موسیقی جهان عرب نیز این مرکز در پاریس شکل گرفته است. در «انستیتو جهان عرب»، تمامی مظاهر هنری و فرهنگی کشورهای عرب زمان حفظ می شوند. گونه های موسیقی از زمان اختراع ضبط تا کنون، به شکل بسیار تخصصی آرشیو شده است و تمامی کتاب هایی که در سراسر جهان به مطالعه ی بروزات متفاوت هنری فرهنگ عرب پرداخته اند نیز، به همه ی زبان ها در این مرکز عظیم جمع آوری و آرشیو می شوند. کتابخانه ای وسیع، جشنواره های بسیار متنوع و آرشیو صوتی بسیار غنی این مرکز بدون تردید سنت های موسیقایی و هنری فرهنگ عرب را حفظ خواهد کرد و بسیار رویداد بزرگی خواهد بود اگر برای میراث موسیقایی ایران نیز چنین تدابیری اندیشیده شود. پژوهشگرانی چون محمد تقی مسعودیه، محمد رضا درویشی، فوزیه مجد و آمنه یوسف زاده و برخی محققین دیگر برخی از نمونه های موسیقی نواحی ایران را ضبط، ثبت و بعضا منتشر کرده اند و امیدواریم، پیش از آنکه حسرت دیگری مانند غلامعلی مارگیری یا بسیاری دیگر که روز به روز سنت ها و آیین ها و نغمات در دل آنها خاموش می شود بر دل بماند، میراث فرهنگی ایران باستانی را از فراموشی و خاموشی حفظ کنیم. جشنواره ی آیینه دار، بدون تردید گامی مهم و امیدوار کننده در این مسیر بود.
عکس از: مریم قرسو