عملکرد روانشناختی موسیقی در آیینهای عزاداری: نمونههایی از سه قاره
این مقاله که در کتاب موسیقی و عزاداری توسط ساندرو و والدو گاریدو منتشر شده به قلم هاجر قربانی (پژوهشگر حوزه مطالعات مرگ) ترجمه و تلخیص شده است.
نوشتههای مرتبط
مانیفست «ماتم» در فرهنگ های مختلف گسترده و متفاوت است اما با اینحال یک نقطه مشترک در همه فرهنگ ها وجود دارد و آن حضور مناسک برای گذار از ماتم است. در اصل مناسک فرصتی را فراهم میکند که فرد به صورت مرحلهای ماتم خود را از فقدان بوجود آمده بروز دهد، آن را حل کند و به شرایط اولیهاش بازگردد. با این حال روشهای فیزیکی دیگری هم برای گذار از این فقدان و عزاداری وجود دارد مثل موسیقی در مناسک مرگ اما کمتر پژوهشی به آن پرداخته است.
موسیقی بخش مهمی از مناسک گذار در هر فرهنگی و هر زمانی است، بویژه در مناسک پیرامونِ مرگ. آنچه (پژوهش) هم که تا کنون در رابطه با موسیقی و بستر مناسک تشییع جنازه انجام گرفته در میدان موسیقیشناسی، قومموسیقیشناسی و انسانشناسی تاریخی بوده است. مثل اثر پژوهشی عمیق استیون فیلد در باب موسیقی گرییستن در تشییعجنازه کالولیها در گینه نو(۲۰۱۲). باز هم تاکیدمان این است: پژوهشهای اندکی با رویکرد روانشناختی درباب ماتم وجود دارد.
مروری بر ادبیات شکل گرفته با رویکرد انسانشناسی اشاره به این مساله را داشته است که موسیقی در فرهنگهای مختلف راهی برای برونریزی احساسات و ماتم ناشی از فقدان در مناسک تشییعجنازه است و کارکردی همچون یک رسانه اجتماعی دارد (کسل و فیلیپ ۲۰۰۳ و گاس و کلَس ۱۹۹۷).
این فصل از کتاب سعی دارد که به کشف استفاده موسیقی در مناسک عزاداری از نگاه تئوریهپردازان سوگواری بپردازد. بیش از اهمیت پرداختن به مزایای استفاده از موسیقی در چنین مناسکی این بخش از کتاب سعی دارد که ظرفیت موسیقی و نقش کلیدی و کمک آن به حل غم و ماتم ناشی از فقدان و مرگ را به تصویر بکشد. مفهوم «برطرفسازی غم» به معنای پنهان کردن غم و اندوه و یا پایان عزاداری نیست، بلکه پروسهای از بحث و گفتگوهای مکرر را به نمایش میگذارد تا فقدان و از دست دادن را برای بازماندگان معنادار سازد. مطالعات قومنگارانه و قومموسیقیشناختی و نقش موسیقی در مناسک عزاداری در سه بستر فرهنگی متفاوت موضوع اصلی این بخش از کتاب است و امید دارد که راهگشای مطالعاتِ بعدی باشد. موسیقی جَز در مناسک تشییع در نیواورلآنز در آمریکای شمالی، آهنگهای فرشتگان در کشور شیلی از آمریکای جنوبی که یک آهنگ ویژه و خاص برای مناسک تشییعجنازه کودکان است و نقش مرثیهخوانی در گرجستان از موضوعات مورد بحث دراین بخش از کتاب است. نویسندگان این بخش با توصیفی مختصر از مناسک مرگ (تشییعجنازه) و ارتباط موسیقی با آنها شروع و سپس با توجه به نظریات روانشناختی غم و ماتم به تحلیل و تطبیق این مناسک و نحوه مواجهه با سوگواری میپردازند.
موسیقی جاز در مناسک تشییع
چنین مناسکی بیشتر مختص به اجتماعات آفریقاآمریکاییتبارها است. در چنین شرایطی عزاداران جسد را از خانه به کلیسا و از آنجا به سمت گورستان تشییع میکنند. در طی این مناسک آنها سرودهای مذهبی غمگین، که گاها در کلیسا هم خوانده میشود، را اجرا میکنند. پس از اجرای این سرودها و زمانی که جسد کماکان چرخانده میشود، گروه موسیقی شروع به نواختن یک موسیقی شاد کرده و برخی از بازماندگان با رقص و همآوازی گروه مارش را تا گورستان همراهی میکنند.
ماهیت بزرگداشت و شادی این مناسک نشانی از این باور است که شخص مرده از رنج و غم آزاد شده است و پا به شرایط بهتری میگذارد. بهعبارتی موسیقی در اینجا بخش مهمی از ابراز باور به دنیای دیگر و برپایی بزرگداشت دارد. ملودیهای بسیار شناختهشدهای همچون «وقتی قدیسین به راهپیمایی میروند» با عقاید معنویای که موجب حفظ سنتها میشود ارتباط نزدیک دارد. بهطور کلی مناسک تشییعجنازههای آفریقاییآمریکاییها در دیگر مناطق هم به همین شکل برگزار میشوند و شامل موسیقی شاد، آوازخوانی در یک گروه کُراست و در حالی که به عقب و جلو حرکت میکنند دست میزنند و اعمال و رفتار نیک متوفی را نام میبرند و بر همین اساس از مکان سوگواری فرد درگذشته در بهشت اطمینان پیدا میکنند. برهمین اساس هم انتخاب شخصی از موسیقی، شعر یا کتاب مقدس برای بزرگداشت هر فردی هم غیرعادی نیست. نکته جالب توجه آن است که این مناسک در گذشته صرفا برای مردها برگزار میشده و امروزه تک جنسیتی نیست بویژه برای مرگ تراژیک جوانان.
مرثیهخوانی در گرجستان
باور زندگی پس از مرگ در مناسکهای پیرامون مرگ در گرجستان نقش محوری دارد. در این فرهنگ نوعی سوگواری، یعنی مرثیهخوانی، یک کارکرد تشریفاتی است برای هموار کردن مسیر حرکت فرد درگذشته به جهان دیگر. گرجستانیها برای این باورند که برپایی یک آیین بدرقه مناسب به فرد درگذشته این اطمینان را میدهد که در جهان دیگر با استقبال خوبی مواجه میشود. از نگاه آنها بهترین مناسک عزاداری برای رسیدن به هدف مورد نظر نوعی رقص باله که به همراه مرثیهخوانی است. مرثیهخوانی یک ژانر خاصی از موسیقی است که در تمام جهان و در دورههای مختلف تاریخی مشاهده شده و نقش مهمی در اَحیا و شبزندهداری، رسمی متاثر از دوران باستان، دارد. ویژگی خاص این مرثیهها در گرجستان پلیفونیک بودن آن است. در باور سنتی موسیقی پلیفونیک فرصتی را برای سکنیگزیدن موقتی روح درگذشته فراهم میکند. اجرای این موسیقی در گرجستان به عهده زنان است. مرثیهها نوعی بداهه خوانی است و به دو بخش آواز و گفتوگوی دو طرفه تقسیم میشود. ملودی تکراری و با صدای گریه همراه است. طول و شدت مرثیه با منزلت اجتماعی درگذشته ارتباط دارد. مرثیهای خوب است که موجب گریه بازماندگان شود و کسانی که سوگواری کاملی ندارند بهعنوان افرادی معرفی میشوند که از این ماجرا دچار اندوه و ماتمی نشدهاند.
آهنگهای فرشتگان
چنین موسیقیهایی بیشتر در مناسک آمریکای لاتین مشاهده میشود. موسیقیای که برای مرگ کودکان بسیار خردسال اجرا میشود. چنین موسیقیهایی از اصالتا اسپانیایی و در قرن ۱۶ میلادی به آمریکای لاتین انتقال داده شد. در قرن ۱۹ گونههای مختلف مناسک و موسیقی در آمریکای لاتین دیده میشود. آنچه از برخاستن این نوع موسیقی بیان شده به قرن نوزدهم و بیستم بازمیگردد: زمانی که این موسیقی در بخشهایی از شیلی در مهمانیهای بدوی و برای فستیوال قدیسان اجرا میشده است. اما ملودیهای جدیدتر و مدرنتر در حال حاضر توسط موسیقیدانان پاپ در شیلی با تغییر و تحولاتی ساخته شده است. مصرف الکل، رقصیدن و رفتارهای معاشقهآمیز در چنین مناسکی غیرمعمول نیست. کودک به مثابه یک فرشته درنظر گرفته میشود و در کنار اجرای مناسک و موسیقی کودک را مزین (پوشش لباس، آرایش همچون زندگان) و در معرض دید بازماندگان قرار میدهند. لباس کودک یک لباس بلند سفید است و در زیر دستانش بال قرار دارد: همانند یک فرشته. تفاوتهای اجرای موسیقی آهنگهای فرشتگان در مناسک مرگ اسپانیاییها و شیلیها وجود دارد. در اسپانیا اجرا در بیرون از خانه کودک و به مثابهی یک همراهی از درون خانه درنظر گرفته میشود حال اینکه در شیلی اجرای موسیقی به عنوان عنصر اصلی عزاداری در درون خانه اجرا میشود. در اسپانیا باور بر این است که کودک از این طریق مستقیما به بهشت رهنمود میشود در صورتی که در شیلی اجرای این آهنگها به مثابهی یک آیین جادویی درنظر گرفته میشود که موسیقی و کلمات برای نفوذ کودک درگذشته به دنیای روح استفاده میشود. باور عجیبی که در اینجا وجود دارد این است که اگر مناسک شبزندهداری برای کودک درگذشته با آهنگهای فرشتگان انجام نشود کودک محکوم به یک سرگردانی ناگوار خواهد بود. و نکته مهمتر اینکه درچنین مناسکی تزئینات اتاق کودک و یا لباس کودک قابل حذف شدن از مناسک هستند اما موسیقی امری جدانشدنی است. موسیقی فرشتگان و کلماتی که از ابیات و ادعیهی آن خوانده میشود یک قدرت حقیقی دارد که به کودک انتقال داده میشود و عمل اجرای آن قدرت بیشتری را از خود بروز میدهد. در اصل این اجرای موسیقی در مناسک وداع کودک در زمان شبزندهداری، زمانی که قرار است برای خاکسپاری به گورستان تشییع شود، آغاز میشود و نقش مهمی در سلام و خداحافظی کودک با بستگان دارد.
چنین مناسک موسیقاییای بیشتر در مناطق روستایی انجام میشود حال اینکه رشد شهرنشینی در شیلی موجب شده که نوازندگان و اهنگسازان بزرگ پاپ در این کشور تنظیمی جدید از این آهنگ ارائه کردهاند و آن را با کیبورد الکترونیک مینوازند.
مقایسه تطبیقی تشییعجنازههای سکولار مدرن
سکولارشدن مناسکِ تشییعجنازه یکی از پدیدههایی است که تقریبا در همه جهان رخ داده است. چنین پدیدهای بیش از آنکه برای جامعه منفعت داشته باشد امری رو به زوال شناخته میشود. چرا که شرایط کافی برای سوگواری و داغداری را فراهم نمیکند. با این حال و با افزایش سکولاریزاسیون در زندگی اجتماعی جوامع مناسک کماکان به کار خودشان با قدرت ادامه میدهند. در اصل مردم به شیوه فردی خودشان و یا اصلاح سنتها مناسک مرتبط با مرگ را انجام میدهند. کاستنبومن (۲۰۰۴) معتقد است اگر چه مدرنیته موجب شده بسیاری از مناسک سنتی مرتبط با پدیده مرگ ازبین برود اما کماکان سه چیز در سوگواری جوامع قابل مشاهده است: ۱) بیان اینکه عزیزی که از دست دادهایم بیعیب و نقص است ۲) نیاز به ادامه ارتباط با فرد درگذشته ۳) نیاز به نگهداشتن چیزی از درگذشته تا بتوانیم بواسطه آن عشق و احتراممان را به آن نشان دهیم و همین سه امر به صورت مناسک در میان زندگان به سرانجام رسد آنها میتوانند به سلامت از این بحران عبور کنند. بنابراین توضیحات موسیقیهایی که در مناسک مرگِ سه بستر فرهنگی در بالا به آنها اشاره کردیم نشان میدهد که چگونه میتوانند کنشهای فیزیکی عاطفی را برانگیزانند و جامعه از همپاشیده را مجددا ساماندهی کنند.
موسیقی مناسک تشییعجنازه و استراتژیهای مواجهه با مساله مرگ
برای نقش موسیقی در مناسک مرگ باید، بنابر آنچه در این فصل قرار بوده به آن پرداخته شود، به حضور اصول روانشناختی نیز پرداخت. از نگاه روانشناسان مواجهه با ماتم به دو بخش رفتارهای اجراییمحور و احساسیمحور تقسیم میشود که نتیجه اولی استرس، غم و پریشانی است و رفتارهای احساسیمحور خود شامل تنظیمکننده عواطف و سازگارشدن با غم از دستدادن است و دیگری شامل انکار و خودتخریبی است. با اینحال گفته میشود اگرچه انکار و پرهیز از سوگواری در ابتدای امر سودمند است اما در طولانیمدت افراد را دچار اختلال در سوگواری خواهد کرد. پس برای مواجهه با ماتم حدتعادلی از این سه حالت و استراتژی نیاز است. در نگاه پژوهشگرانی همچون کور (Corr) مناسک تشییع یک رفتار اجراییمحور است و به سوگوار فرصت مواجهه با واقعیت مرگ را میدهد و او را از این جهت که زندگی فرد درگذشته یادآوری و تجلیل شده آسوده میکند. موسیقی دقیقا همین وظیفه و نقش را به عهده دارد.
آنچه که از مطالعهی سه بستر فرهنگی مورد بحث در این فصل دریافت میشود اهمیت و نقشِ موسیقی در کیفیت زندگی پس از مرگ فرد درگذشته است. موسیقی در دو بستر فرهنگی آفریقاییآمریکایی و گرجیها به ماتمزدگی و غمِ بازماندگان بها و ارزشی میدهد تا آسانتر از فرد درگذشته جدا شوند و با او وداع کنند. و در فرهنگ شیلی هم بهصورت سنتی این اطمینان خاطر را فراهم میکند که شرایط انتقال کودک به مکانی بهتر فراهم شده است. اما باورهای مدرنیته تفاوت دارد: موسیقی پیامی است درباره فردی که مرده. راهی برای بخاطرسپردن درگذشته.
چسبندگی عاطفی با درگذشته
آنچه تا پیش از این در مطالعات مرگ مورد توجه قرار میگرفت قطع رابطه بازماندگان و فرد درگذشته است. اما مطالعات جدید نشان میدهد که قطع ارتباط راه سودمندی نخواهد بود. بلکه درونیکردن و ثبتکردن وجوه فرد درگذشته است که به رابطه بازمانده و مرده کمک میکند و اتفاقا قطع این ارتباط سودمند خواهد بود، برخی افراد هم با چسبندگی عاطفی به خاطرات فرد درگذشته مقابله میکنند. چرا که افراد برای بروز ماتم و اندوه به روشهای متفاوتی نیازمندن. در چنین شرایطی موسیقی به مدد این شرایط میآید. نقش موسیقی همچون اشیاء مادی حاضر در مناسک تشییع، همچون گل، غذا و هدایا، بر روی سنگقبر مهم است. بهعبارتی اشیا، بهعنوان یادمان درگذشته، شرایطی را برای انتقال اجتماعی همچون ارتباط معنوی و فیزیکی بین زندگان و مردگان فراهم میکند.
موسیقی نیز چنین کارکردی را فراهم میکند و به عنوان یک ارتباط احساسی با فرد درگذشته و بازماندگان فراهم میکند. همچنین موسیقی بهعنوان یک محرک برای یادآوری فرد درگذشته استفاده میشود و از این طریق خاطرات و تصوراتی را که بازمانده با درگذشته داشته را مجدد باز میگرداند. نکته قابل توجه این است که در این پژوهش بیان میشود که پتانسیل موسیقی بهمثابه یک ابزار قدرتمند در جهت چسبندگی عاطفی شدید با فرد درگذشته بیش از دیگر اشیاءمادی حاضر در مناسک است.
براساس مطالعه سه بستر فرهنگی آمریکا (آفریقاییآمریکایی)، شیلی و گرجستان به این باور رسیدهاند که موسیقی بخش جداییناپذیر زمان وداع در سوگواری است. موسیقی کمک میکند که سوگواران احساسی جدایی ناپذیر با فرد درگذشته داشته باشند. و در مقایسه مطالعه موسیقی سنتی این مناسک و آنچه در حال حاضر در مناسک مرگ انجام میشود نشان میدهد که در آمریکا و شیلی «موسیقی» بیش از عزاداریکردن نقش تجلیلکردن (سِلِبریت) دارای اهمیت است و در دوران معاصر بیشتر از هر زمانی بر جنبه تجلیل زندگی خوبی که فرد درگذشته داشته است تاکید میشود نه غم ازدست دادن که موجب رنج است. موسیقی یک نشان خاص از فرد درگذشته است نه صورت سنتیِ آن در مناسک تشییع و موسیقی زندگی فرد درگذشته را به فردیترین شکل ممکن تجلیل و یادآوری میکند. قدرت موسیقی به اندازه مناسک تشییع است و شرایطی را برای بیان احساسات قوی فراهم میکند و مهمترین کارکردش ایجاد حسِ اشکریختن در اجتماع دورهم گردآمده است. درمانگران معتقدند موسیقی میتواند به بیانِ احساسات مرتبط با غم اعتبار بدهد.
بازتعریف روایتهای شخصی
مناسک تشییعجنازه دورهای از انتقال تغییرات سوگواران و بازگشت به زندگی است. بخش مرکزی التیامبخشی به افرادی که عزیزانشان را ازدست دادهاند ساختنِ احساسِ از دستدادن، پیداکردن معنای مرگ عزیزان و برساخت روایت زندگی فرد از دریچه سوگواری. در همین راستا گِلیز و نیمِر (۲۰۰۶) به سه وجه خاص در پیداکردن معنای عواقب پس از فقدان اشاره میکنند: حسکردن، منفعتیابی و تغییر هویت. در این زمان سوگوار باید بتواند با شرایط جدید و ارتباط با فرد درگذشته خودش را وفق بدهد. چنین افرادی از سوی مشاوران تشویق میشوند تا هویت خودشان را با توجه به رابطهای که با فرد درگذشته داشتهاند بازتعریف و آن را به یک امر درونی تبدیل کنند.
در این شرایط موسیقی میتواند بخشی از روایتهای شخصی را شکل بدهد. همچنین میتواند به روایتهای شخصی بروزداده شده هم شکل بدهد. در گرجستان موسیقی روایتی شگفتانگیز و فردیشده از زندگی فرد درگذشته و ارتباطش با دیگران است. در میان آفریقاییآمریکاییها و فرهنگ شیلی استفاده از متون موسیقایی سنتی تایید مجددی است بر باور به آخرت و بیان تغییر موقعیت سوگواران. به عبارتی، موسیقی به شکلدهی روایتهای شخصی افرادی که باقیماندهاند کمک میکند.
موسیقی و هویت
موسیقیای که در مناسک تشییع نواخته میشود میتواند داستانِ فرد درگذشته و افرادی که به عزاداری میپردازند را تعریف کند. برهمین اساس موسیقی به بازماندگان کمک میکند تا زندگی خود را مجددا بازسازی کنند. در بستر مدرن موسیقی بهصورت آشکاری شخصیسازی شده است. موسیقی حتی بیش از هر امری این پتاسنیل را دارد که با نیروی بیشتری عملکرد بازسازی اجتماع ازهم پاشیده و یا فرد دچار بحران سوگواری را انجام دهد. برهمین اساس مشاهده میشود که موسیقی مناسک تشییع بهشدت با روایت زندگی فرد درگذشته و عزاداران درگیر است.
کاتالیزوری برای رویارویی با واقعیت ازدست دادن
همانطور که بیان کردیم مناسک برای افراد سوگوار زمانی را فراهم میکند تا ذهنشان را نسبت به موقعیت جدید دربابِ فرد درگذشته تنظیم کنند. برای مثال در شیلی این فرصتی است برای خانواده که واقعیت مرگ کودکشان را بپذیرند و بر انکار وشوک بوجودآمده غلبه کنند. مناسک تشییع هم یک گذارنمادین است از انتقال عزیزمان به سمت مرگ.
تقویت باورمذهبی و ایجاد فضای مقدس
مطالعات نشان داده است که مذهب یک حامی قوی در چنین شرایطی است. موسیقی مذهبی هم که در مناسک تدفین نواخته میشود یکبار دیگر عزاداران با به باورهای مذهبیشان بازمیگرداند و به آنها زندگی پس از مرگ را یادآور میشود و با همین یادآوری بازماندگان آرامتر میشوند. مطالعه سه بستر فرهنگی مورد توجه در این متن نیز با همین شرایط مطابقت دارند.
بهعبارتی موسیقی فضایی از تقدیس، حتی در میان باورهای سکولاریستها، ایجاد میکند. برهمین اساس سوگواران با این باور که فرد درگذشته اکنون در مکانی بهتر سکنی گزیده است آرام میشوند. موسیقی باورهای شخصیآنها را درباره مرگ بیان میکند و بجایش امیدواری و آسایش بیشتر برای بازماندگان و سوگواران فراهم میکند.
در باور سکولارها موسیقی میتواند با یک حس خاصِ مرتبط با تجربه معنوی، حتی در همان بسترهای سکولار، رسوخ کند و به عنوان یک اسلحه و ابزار برای یادمان استفاده شود. موسیقی همچنین میتواند یک نماد قوی روشن از رابطهها و رویدادهای متعلق به گذشته باشد. همانطور که مفهوم «چسبندگی عاطفی»، اشیاء متعلق به مناسک مرگ، خاطرات و خیالات فرد درگذشته کیفیت معنوی با فرد درگذشته دارد موسیقی نیز میتواند دقیقن همین شرایط را ایجاد کند.