انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای تاریخی جهان اسلام (۹): باکو

دانلپ، بنیگسن، بوثورث ترجمه ی ملیحه درگاهی

در متون عربی آمده است که باکو (قالب های ابتدایی که توسط جغرافیدانان عربی برای تلفظ این شهر استفاده می شده باکوه و باکویه بوده است) شهری است که در شرق قفقاز و شمال شرقی آذربایجان قرار دارد و بر ساحل غربی دریای خزر و کناره ی جنوبی شبه جزیره آبشاران واقع شده است. باکو در عرض جغرافیایی ۴۰ دقیقه و ۲۲ درجه شمالی و طول جغرافیایی ۴۹ درجه و ۵۳ دقیقه شرقی قرار دارد و بیشتر بخش های شهر، همانند دریای خزر، پایین سطح دریا واقع شده اند. خلیج باکو بواسطه ی بادهای شمال غربی سرپناهی را فراهم آورده که شهر را به بهترین بندر دریای کاسپیان بدل ساخته اند.
تاریخ اولیه باکو مبهم است، اگرچه به نظر می رسد در دوران باستان به این مکان اشاره شده باشد (مراجعه شود به جی. مارکورت (j. Marquart)، ایرانشهر). احتمال می رود که باکو با عنوان آنگارا (Gangara) یا گاتارا (Gaetara) ی بطلمیوس ذکر شده باشد (جغرافیا، ویرایش سی. مولر (C. Muller)، i/2، ۹۲۹). باکو به طور مشخص در گزارش نخستین فاتحان مسلمان یا گزارشهای ابن خردادبه ( قرن ۹/۳) ذکر نشده، اما از این زمان به بعد و در قرن ۱۰ باکو از جانب جغرافیدانان مسلمان در نظر گرفته شده و به نام شناخته می شود، از جمله این جغرافیدانان ابودلف (Abu Dulaf) است که در رساله دوم خود به باکو اشاره کرده است (مراجعه شود به مینورسکی، کشورهای خاوری، [۱۹۵۲] ). ابودلف مدعی است که از سمت جنوب به باکویه، چنانچه وی اینگونه می نامد، رسیده و چاه نفت خامی یافته است که اجاره (قباله) آن به ازای هر روز ۱۰۰۰ درهم بود، چاه نفت دیگری در مجاورت این سرچشمه وجود داشت که نفت سفید تولید می کرد و به صورت بدون وقفه و شبانه روز جاری بود، اجاره این چاه نیز ۱۰۰۰ درهم بود. این جزئیات در چندین گزارش دیگر بویژه محاسبات یاقوتی، i، ۴۷۷، و قزوینی، آثار البلاد، ۳۸۹، نیز نقل شده است. تقریبا در زمانی مصادف با نقل قول های ابودلف، المسعودی نیز چندین مرتبه به باکو اشاره کرده است. وی شرح گزارشی از حمله ی روسیه به کرانه ی دریای خزر( کاسپین) در سال ۱۴-۹۱۳/۳۰۱ ارائه می دهد که طی آن مهاجمان به “سواحل نفتی در کشور شیروان، که با عنوان باکو شناخته می شود”، دست یافتند (موراج (Muruj)، ii، ۲۱). المسعودی همچنین از باکو به عنوان مکانی برای رفت و آمد کشتی ها به گیلان، دیلم و شهرهای دیگر کرانه ی کاسپیان، البته اگر آتیل (Atil) پایتخت خزر در ولگای پایین تر را در نظر نگیریم، یاد کرده است (همان). وی در اثر دیگر خود با نام تنبیه (نوشته شده در سال ۹۵۶/۳۴۵) مجددا از باکو و “نفت سفید” و کوههای آتشفشان آن، سخن می گوید (۶۰، viii).
حدود العالم (که در سال ۹۸۲/۳۷۲ به رشته ی تحریر درآمده ولی از منابع ابتدایی تر بهره جسته است) باکو را به مثابه دهکده یا شهری کوچک واقع بر ساحل دریا و در کنار کوهستان شناخته است. تمامی نفت خام کشور دیلمیان از باکو وارد می شد (مینورسکی، ۱۴۵، رجوع شود به صفحه ی ۴۱۱: دیلمی ها از نفت به عنوان نوعی شعله افکن استفاده می کردند). در نقل قولی دیگر (همان) عنوان شده که آب رودخانه های کُر و ارس “بین مغان و باکو جریان یافته و به دریای خزر (یا کاسپیان) ملحق می شوند”، در اینجا احتمالا بیشتر تأکید بر مناطق است تا شهرها. از آنجا که باکو در شمال رود ارس قرار داشت معمولا با شیروان اشتباه گرفته می شد، اما بر طبق گفته ی المقدیسی باکو در سال ۹۸۹/۳۷۵ (که به نظر بهترین بندر منطقه محسوب می شد) از شیروان مجزا بود و هر دو بخشی از آران بودند، المقدیسی در مقایسه با اغلب نویسندگان مسلمان گستردگی بیشتری برای این ناحیه قائل است. استخری (۹۵۱/۳۴۰) از باکو یاد کرده و به علاوه نسبت به نفت خام آن شناخت داشت.
بهترین توصیف از باکوی قرون وسطی توسط یک فرد محلی با نام عبدالرشید ابن صالح الباکویی در سال ۱۴۰۲/۸۰۶ و مدت کوتاهی پس از لشکرکشی تیموری ها به این منطقه، ارائه شده است. شهر ساخته شده از سنگ، بر فراز صخره ها و نزدیک به دریا بود، در زمان نگارش این توصیف بخشی از دیوارهای شهر تخریب شده و بدین ترتیب شهر در مجاورت مسجد اصلی قرار گرفته بود. هوا خوب ولی آب کمیاب بود. در نتیجه ی این کمیابی منطقه غیرحاصلخیز شده و بالاجبار آذوقه ی لازم از شیروان و مغان وارد شهر می شد، با این وجود باغهایی در اطراف شهر وجود داشت که محصولشان انجیر، انگور و انار بود، ساکنان شهر در فصل تابستان راهی این باغها می شدند. دو قلعه ی مستحکم در شهر وجود داشت، قلعه ی بزرگتر، واقع در ضلع رو به دریا، حملات تاتارها را دفع کرده بود، اگرچه طی محاصره ها قلعه ی دیگر که بسیار بلند بود تا اندازه ای تخریب شده بود. روز و شب هنگام بادهای تندی در فصل زمستان می وزید، این بادها در مواردی آنچنان قوی بودند که سربازان و حیوانات را به سمت دریا پرتاب می کردند. چاههای نفتی در باکو وجود داشت که روزانه بیش از ۲۰۰ بار قاطر از آنها نفت استخراج می شد. یکی از محصولات که به شکل ماده ای سخت و زردرنگ بود به عنوان سوخت در حمام ها و خانه های خصوصی مورد استفاده قرار می گرفت. منبع بادوامی برای تهیه ی آتش در یک فرسخی شهر وجود داشت که گفته می شد معدن سولفور است، در نزدیکی این معدن روستایی وجود داشت که ساکنان آن مسیحی بودند، آنان سنگ آهک می ساختند و به فروش می رساندند. به علاوه شهر دارای معادن نمکی بود که به دیگر کشورها صادر می شد. جزیره ای در نزدیکی شهر قرار داشت که مردم برای شکار کوسه ماهی به آنجا می رفتند. هنگامیکه پوست ها به طور کامل آماده شدند با نفت خام پر شده و سپس برای ارسال به کشورهای مختلف در کشتی ها بارگزاری می شوند. همچنین تجارت قابل ملاحظه ای در زمینه ی پارچه ابریشمی وجود داشت. در برخی سالها آتش عظیمی بر روی دریا شعله ور می شد که طی سفر یک روزه قابل مشاهده بود. ساکنان شهر مسلمانان سنی بودند.
از اواخر قرن ۱۹ بدین سو، باکو به بخشی از زمین های خاندان یزیدیِ شیروان شاه بدل شد. در این دوره از نمک کاران (ملاحات) و مزدبگیران نفتی (نفاتا) که در قرن ۲۰ برای باکو ثروت و دارایی تولید کرده بودند به عنوان افرادی که بیشترین ثروت را برای شاه بدست آورده اند، یاد شده است، اما شهر در آن زمان از اهمیت زیادی برخوردار نبود. این خط طولانی از شاههای یزیدی پس از حملات مغول در قرن ۱۳ که مرزهای شمالی تا قفقاز را درنوردید و تا دوره ی تیموریان، باقی ماند. از این پس قفقاز شرقی برای مدتی تحت کنترل ترکهای عثمانی بود، اما از سال ۱۵۵۰ در قلمرو امپراطوری شاه طهماسب اول صفوی قرار گرفت. باکو برای دوره ی کوتاهی (۱۶۰۶-۱۵۸۳) مجددا به حکومت عثمانی بازگردانده شد، اما از این پس به همراه سایر قسمتهای کناره های شمالی ساحل کاسپیان غربی تا دربند، بار دیگر بخشی از امپراطوری ایران صفوی شد. در سال ۱۷۲۳ پتر کبیر آذربایجان شرقی تا رشت و گیلات را تصرف کرد، اما در سال ۱۷۵۳ باکو و دربند به حکومت ایران اعاده شدند. در سال ۱۸۰۴ جنگی میان امپراطوری توسعه طلب روسیه و ایران قاجار به وقوع پیوست؛ در نهایت نظامیان روسیه در سال ۱۸۰۶ باکو را به اشغال خود درآوردند و مالکیت آنها بر این سرزمین بواسطه ی معاهده ی گلستان در سال ۱۸۱۳ تثبیت شد.
در ابتدا توسعه ی باکو تحت سلطه ی روسیه بسیار کند بود. در سال ۱۸۰۷ شهر فقط ۵۰۰۰ نفر جمعیت داشت که در ارکی قدیمی مستقر شده بودند. بهره برداری از سپرده های نفتی که به انحصار حاکمان قبلی باکو درآمده بود، حالا در مالکیت امپراطوری روسیه قرار داشت، و نخستین تعلیم نظامی در سال ۱۸۴۲ در شبه جزیره آبشوران اتفاق افتاد. در سال ۱۸۷۲ بهره برداری از نفت آزاد شد و سپرده ها به مزایده گذاشته شدند.
مشخصه ی این دوره رشد سریع باکو است که با ساخت خط لوله ی اتصال دهنده ی این شهر به زمینهای نفتی آبشوران همراه می شود. در سال ۱۸۸۳ شهر از طریق خط آهن به سایر بخشهای قفقاز و مناطق داخلی روسیه متصل شد. سرانجام در سال ۱۹۰۷ خط لوله ای که باکو را به بندر باتوم واقع بر ساحل دریای سیاه گرجستان مرتبط می ساخت، تکمیل شد. “خیزش نفتی” سال ۱۸۷۹ میزان جمعیت را به ۱۱۲،۰۰۰ تن افزایش داد، این در حالی بود که باکو در سال ۱۸۵۹ فقط ۱۳۰۰۰ سکنه داشت. در سالهای پایانی قرن باکو بزرگترین زمینهای نفتی جهان را دارا بود.
در سالهای آغازین قرن ۲۰ باکوی صنعتی شده مورد هجمه ی آشوب و اعتصاب قرار گرفت، و واحدهای تجاری با ترغیب های حزب سوسیال دموکرات شکل گرفتند. انقلاب برخاسته از روسیه طی سال ۱۸-۱۹۱۷ منجر به سقوط حکومت امپراطوری روسیه در باکو شد و در ۳۱ جولای ۱۹۱۸ جمهوری مستقل آذربایجان، با غلبه ی اکثریت قوم ترک منطقه و باکو به عنوان پایتخت این جمهوری، برپا شد؛ اما زمانیکه جنگ داخلی روسیه، با کنترل کامل بر بولشویک ها، خاتمه یافت، ارتش سرخ در ۲۸ آوریل ۱۹۲۰ به جمهوری آذربایجان حمله کرده و این کشور را توقیف کرد. آذربایجان تحت حکومت اتحادیه جماهیر شوروی شکل گرفت و باکو به عنوان مرکز صنعت نفت به یک شهر صنعتی با سبک غربی بدل شد؛ دانشگاهی در شهر تأسیس شد که مقر آکادمی علوم آذربایجان بود. در سال ۱۹۳۹ باکو شهر پنجم اتحادیه جماهیر شوروی با ۸۰۹،۰۰۰ نفر سکنه بود، یک سوم جمعیت شهر ترکهای آذربایجانی، یک سوم ارمنی ها و یک سوم جمعیت نیز روسی بودند. در اواخر قرن ۲۰ باکو هفتمین شهر بزرگ شوروی محسوب می شد.
باکو در سال ۱۹۹۱ به پایتخت جمهوری خودمختار آذربایجان تبدیل شد. طی جنگ متعاقب بین آذربایجان و جمهوری جدید ارمنستان، جمعیت ارمنی باکو که در آن زمان در حدود ۲۰۰،۰۰۰ تن بودند، به جمهوری ارمنستان گریختند. با توجه به برآوردها جمعیت باکو در حال حاضر بیش از دو میلیون نفر است.
منبع:
D.M. Dunlop, A. Bennigsen & C.E. Bosworth, “Baku”,in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill: 47-49
Email:malihedargahi@yahoo.com

بخشهای پیشین:

تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183
تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969
تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886
تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448
تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258
نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086
ری
http://anthropology.ir/node/18609
تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934
تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696
تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478
تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249
یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996
یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757
شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837
شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254
اصفهان
http://anthropology.ir/node/15822
مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967
مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533
مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433