انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای تاریخی جهان اسلام (۵): تبریز (بخش اول)

مینورسکی، بوثورث، بلیر ترجمه ی ملیحه درگاهی

بنا بر متون عربی تبریز شهری در شمال غربی ایران و پایتخت تاریخی استان آذربایجان است. این شهر در عرض جغرافیایی ۳۸ درجه و ۵ دقیقه ی شمالی و طول جغرافیایی ۴۶ درجه و ۱۸ دقیقه ی شرقی و در ارتفاع ۱۳۶۷ متری قرار دارد.

جغرافیا و تاریخ
۱.موقعیت جغرافیایی. شهر در کناره ی شرقی دشت آبرفتی با شیب ملایمی به سمت ساحل شمال شرقی دریاچه ی ارومیه قرار دارد. این دشت با چندین رودخانه آبیاری می شود که مهمترین آنها آجی چای است که در طرف جنوب غربی کوه سبلان جاری است و امتداد قرچه داغ که همچون حصاری در جنوب است را می پیماید و با ورود به دشت، حومه های شمال غربی شهر را طی می کند. انشعاب ساحلی سمت چپ آجی چای، مهران رود (میدان چای حال حاضر) است که از شهر می گذرد. در شمال شرقی شهر ارتفاعات ۶۰۰۰ پایی عینعلی – زینعلی قرار دارد که اتصالی را میان رشته کوههای قرچه داغ ( در شمال و شمال شرقی) و جاده ی های انشعابی بیرونی سهند که ارتفاع قله های آن به ۱۱،۵۰۰ پا می رسد، شکل می دهد. از آنجا که قرچه داغ ناحیه ای جنگلی و کوهستانی است و سد بزرگ سهند کل منطقه ی میان تبریز و مراغه را پر می کند، تبریز تنها معبر مناسب برای ارتباطات میان شرق و شمال است. در نهایت چنانکه انشعابات بیرونی سهند دهلیز نسبتا باریکی را در امتداد ساحل شرقی دریاچه ی ارومیه به جای می گذارد، روابط میان شمال (قفقاز، قرچه داغ) و جنوب (مراغه، کردستان) نیز بایستی از طریق تبریز صورت گیرد.
این موقعیت مساعد تبریز را مهیای بدل شدن به مرکز استان وسیع و ثروتمندی می کند که بین ترکیه و قفقاز روسیه ی پیشین قرار دارد و در کل این شهر را به یکی از مهمترین شهرها بین استانبول و هند ( فقط تفلیس، تهران، اصفهان و بغداد در این کاتاگوری قرار می گیرند) تبدیل می کند.
آب و هوای تبریز در زمستان بسیار سرد بوده و با بارش برف سنگین همراه است. تابستانها به دلیل مجاورت با سهند و حضور باغهای بسیار در اطراف شهر، هوا معتدل است. آب و هوا در کل سالم است.
یکی از ویژگی های تبریز زلزله های متداول است. سهمگین ترین زلزله ها در سالهای ۲۴۴/۸۵۸، ۴۳۴/۱۰۴۲ (ناصر خسرو در سفرنامه ی خود ذکر کرده و توسط منجم ابو طاهر شیرازی پیش بینی شده بود)، ۱۶۴۱، ۱۷۲۷، ۱۷۸۰ و … رخ داده اند. ارتعاشات وابسته به زمین لرزه از اتفاقات هر روزه ی تبریز است؛ این ارتعاشات ممکن است سبب فعالیت آتشفشانی سهند شوند. برای اطلاعات بیشتر نگاه کنید به اِن. اِن. آمبرسی (N.N. Ambraseys) و سی. پی. ملویل ( C.P.Mellville)، تاریخ زمین لرزه های ایران، کمبریج ۱۹۸۲، ۳۷، ۵۷، ۶۲.
استحکامات شهر در زمان حکومت ناصر الدین شاه برپا شدند. بنابراین بخشی از شهر که قلعه نامیده می شود دیگر جدا از بخش قبلی extra muros نیست. شهر همچنین حومه های قبلی را با بخش غربی و جنوب شرقی ادغام ساخته است. تمایل شهر به گسترش به سمت غرب و جنوب غربی است.

۲.نام. بر اساس گفته ی یاقوت بلدانی، جلد اول، ۸۲۲، نام شهر تبریز تلفظ می شود. یاقوت برای اعتبار گفته ی خود به ابو زکریای تبریزی (از شاگردان ابوالعلا معری که به واسطه ی وی ما درمی یابیم که ابوزکریا با گویش فارسی محلی سخن می گفته) استناد می کند. تلفظ نام تبریز احتمالا از عجایب گویشی است که با لغاتی که “کاسپیان” عنوان می شوند، در ارتباط است، یا با احتمال بیشتر فصیح نویسی عربی این واژه را با فرم فیلیل اسم تلفیق ساخته است. تلفظ مدرن این واژه منحصرا تبریز (یا با یک تحریف معمولی در گویش ترکی، حالا تلفظ غالب در سراسر آذربایجان: تبریز) است. منابع ارمنی تلفط با حرف اِی را تأیید کرده اند. ریشه شناسی فارسی عامه تبریز را به عنوان ” فرار دهنده ی گرما” (= ناپدید شدن) (اولیا چلبی (Ewliya Chelebi): سیتما دکاجو (sitma dokuju))، تبیین کرده است ولی ممکن است که این نام تا اندازه ای به معنای ” آنچه که گرما را ناپدید می سازد” باشد، که تا حدی مرتبط با فعالیتهای آتشفشانی کوه سهند است. املاء صحیح ارمنی گویای ویژگی های خاص تاریخ پهلوی شمالی باشد که عنوان می کند که امکان دارد ریشه ی این نام به دوره ی بسیار اولیه ی پیش از ساسانی و شاید پیش از اشکانی بر گردد.

۳.تاریخ اولیه. بازشناسی تبریز بواسطه ی برخی شهرهای باستانی میانه به بحثهای بیشتری دامن زده است. بر اساس گفته ی تاریخ شناس ارمنی، وردان (Vardan) (قرن ۱۴)، تبریز در قلمرو ایران و توسط خسرو ارشاکید (Arshakid) ارمنی (۳۳-۲۱۷) به عنوان انتقامجویی علیه پادشاه اول ساسانی، اردشیر (۴۱-۲۲۴)، که آخرین پادشاه پارتی، آرتابانوس، را به قتل رسانده بود، بنیان گذاشته شد؛ این داستان در هیچ یک از منابع باستانی یافت نشده و احتمالا از طریق ریشه شناسی عمومی قابل تبیین است.

۴.حکومت عربی. در طول غلبه ی اعراب بر آذربایجان (۶۴۲/۲۲) عمده ی تلاشها بر علیه اردبیل بود. تبریز در بین شهرهایی قرار نمی گیرد که مرزوبان ایرانی سربازان خود را به آنجا فرستاده باشد. فاستوس بیزانسی ذکر می کند که پس از ویرانی (قرن ۴)، تبریز بایستی صرفا به یک روستا بدل شده باشد. افسانه ی اخیر در مورد بنیان تبریز در سال ۷۹۱/۱۷۵ توسط زبیده، همسر هارون الرشید، شاید مبتنی بر این واقعیت باشد که پس از تجزیه ی املاک بنی امیه، زبیده، وارتان (در آذربایجان واقع بر رود ارس) را در اختیار گرفته است. بر اساس گفته البلاذری ((al-Baladhuri و ابن فقیه بازسازی تبریز از کارهای خانواده ی الرواد الازدی و بویژه پسران خانواده ی آخر، الوجنا، و دیگرانی بوده که دیوارهای اطراف شهر را ساخته اند. الطبری به هنگام سخن از آزادی بابک (۳۵-۸۱۶/۲۰-۲۰۱) در بین فاتحان بویژه از محمدبن بیات، دارنده ی دو قلعه: قلعه ی شاهی که از الوجنا گرفته بود و تبریز (به جزئیات اشاره ای نشده)، یاد می کند.
ابن خردادبه نوشته است که در این زمان (۸۴۰/۲۳۲) تبریز به محمدبن الرواد تعلق داشت. در سال ۲۴۴ زمین لرزه ای شهر را ویران کرد ولی شهر تا پیش از پایان حکومت متوکل (۶۱-۸۴۷/۴۷-۲۳۲) بازسازی شد. بر طبق گفته ی استخری (۹۵۱/۳۴۰)، ۱۸۱، به نظر می رسد پس از این حکومت تبریز بارها تغییر کرد، باریکه ی مرزی که شامل تبریز، جبروان (یا دهخراقان) و اشنویه بود نام قبیله ی حاکم بنو رودینی، که در زمان ابن حوقل (۹۷۸/۳۶۷) برچیده شده بود، را گرفته بود، ۲۸۹. به نظر می رسد این مالکان با یک استقلال عملی حکومت کرده باشند، در مورد تاریخ ساجدها (پادشاهان آذربایجان ۹۲۹-۸۸۹/۳۱۷-۲۷۶)، اشاره ای به مداخله ی آنها در امور تبریز نشده است.
پس از برکناری ساجدها آذربایجان صحنه ی کشمکشهای بسیاری شد. حاکم قبلی مرداویج زیاری، لشکر پسر مردی، استان را در سال ۹۳۸/۳۲۶ محاصره کرده بود. وی توسط کردیسام (Kurd Daysam)، که خیلی زود به مخالفت با مظفری های دیلمی برخاست، برکنار شد. مردم تبریز دیسام را به شهر خود دعوت کردند و در این زمان شهر به یکباره توسط مرزبان مظفری تصرف شد. دیسام تبریز را ترک کرد و حاکمیت مرزبان در سراسر شهرهای آذربایجان اعلان شد ۹۴۲/۳۳۰).
پایان حکومت خاندان مظفری کاملا مشخص نیست ولی جانشینان آنها یعنی روادی ها تا سال ۱۰۴۵/۴۴۶ بر تبریز حکومت می کردند. اتفاقات بعدی مرتبط با این خاندان است: در سال ۱۰۲۹/۴۲۰ وسودان ابن مهلن (مملن؟) دست به قتل عام وسیع رؤسای غُز در تبریز زد؛ در سال ۱۰۴۳/۴۳۴ زلزله ای تبریز را ویران کرد و امیر (احتمالا همان امیر قبلی) به خاطر ترس از غزهای سلجوقی به قلعه ی دیگر خود رفت؛ در سال ۷-۱۰۴۶/۴۳۸ ناصر خسرو از پادشاهی با عنوان سیف الدوله واشرف المیلا ابو منصور وسودان ابن محمد مولا امیرالمؤمنین در تبریز یاد کرده است؛ در سال ۱۰۵۴/۴۴۶ طغرل بیک سلجوقی اظهار اطاعت پادشاه تبریز، امیر ابو منصورابن محمد الروادی، را دریافت کرد.

۵.جغرافیدانان و سیاحان. در حالیکه ابن خردادبه، البلادوری، الطبری، ابن فقیه و حتی استخری از تبریز به عنوان یکی از شهرهای کوچک آذربایجان یاد می کنند، المقدیسی پیش از این به ستایش از تبریز پرداخته و معاصر وی ابن هوقل (۹۷۸/۳۶۷) تبریز را موفق ترین شهر آذربایجان با تجارتی پر رونق می داند. Miskawayh (1030/421) تبریز را “شهری شریف با استحکاماتی قوی، احاطه شده با جنگلها و باغها” و دارای ساکنینی “شجاع، جنگجو و ثروتمند” می نامد.بر اساس گفته ی ناصر خسرو، در سال ۷-۱۰۴۶/۴۳۸ شهر ناحیه ای با مساحت ۱۴۰۰ در ۱۴۰۰ گام که چیزی در حدود یک سوم مایل مربع است را در بر می گرفت.

۶.دوره ی سلجوقی. در تاریخ سترگ سلجوقیان اشاره ی بسیار اندکی به تبریز شده است. طغرل ازدواج خود با دختر خلیفه را در محدوده ی شهر جشن گرفت. طی درگیری طغرل با برادرش محمد، برک یاروق در سال ۱۱۰۱/۴۹۴ به منطقه ی کوهستانی در جنوب تبریز رفت اما پس از مصالحه ی برادران تبریز به محمد رسید، وی سعد الملک را به عنوان وزیر خود منصوب کرد (۵-۱۱۰۴/۴۹۸). دریافته ایم که در سال ۱۲-۱۱۱۱/۵۰۵ امیر سقمان القطبی پادشاه تبریز و به معنایی پایه گذار خاندان شاهان ارمنی (شاه ارمن) که به سال ۱۲۰۷-۱۱۰۰/۶۰۴-۴۹۳ در اخلات حکومت می کردند، شد.
تحت شاخه ی حکومتی سلجوقیان در عراق به پایتختی همدان، تبریز نقش بسیار مهمتری را ایفا می کرد. در سال ۱۱۲۰/۵۱۴ سلطان محمود مدتی را در تبریز گذراند تا ساکنینی که در خطر تاخت و تاز گرجیان قرار داشتند را آرام سازد. در این زمان نام اتابک آذربایجان خان طغی بود. پس از مرگ وی (۱۱۲۰۱/۵۱۵) امیر مراغه، آق سنقر احمدعلی، برای خارج ساختن تبریز از دست طغرل (برادر سلطان) به مجاهدت پرداخت، اما این حرکت ناکام ماند. محمود، امیر جایوش مسل (al-Juyush of Mosul) را برای آذربایجان منصوب کرد ولی وی در سال ۱۱۲۲/۵۱۶ در دروازه ی تبریز کشته شد. پس از مرگ محمود، مسعود، برادر وی تبریز را اشغال کرد و توسط داوود، پسر محمود، تحت محاصره قرار گرفت. در نهایت داوود حکومت تبریز را بدست گرفت و از این شهر ملک وسیعی متشکل از آذربایجان، آران و ارمنستان، را اداره می کرد. بعدها آذربایجان و آران به خدمتگذار قدیمی طغرل اول، اتابک قرا سنقر، واگذار شد و به نظر می رسد که پایتخت وی اردبیل بوده باشد. پس از مرگ اتابک در سال ۱-۱۱۴۰/۵۳۵ امیر چاولی طغرل (Chawli al-Toghril) جانشین وی شد اما خیلی زود در می یابیم که ایلدگیز (Ildegiz)، پایه گذار خاندان اتابک که تا سال ۱۲۲۵/۶۲۲ بر استان حکومت می کردند، در آذربایجان به قدرت رسید. ابتدا مرکز ایلدگیزی در شمال غرب آذربایجان بود، در حالیکه تبریز بخشی از ممالک احمدعلی امیرِ مراغه به شمار می آمد و به همین دلیل اتابک پهلوی پسر ایلدگیز نتوانست تا سال ۵-۱۱۷۴/۵۷۰ تبریز را از دست فلک الدین، نوه ی آق صنغر پسر احمد علی، خارج کرده و اختیار آن را به برادرش قزل ارسلان بسپارد. طی همین دوره اتابکی قزل ارسلان (۹۱-۱۱۸۶/۸۷-۵۸۲) بود که تبریز به طور قاطع پایتخت آذربایجان شد.
در سال ۶-۱۲۰۵/۶۰۲ امیر قرا سنقر علاالدین احمد علی، در اتحاد با اتابک اردبیل کوشید تا تبریز را از جانشین قزل ارسلان، ابوبکر عشرت طلب، باز پس گیرد. این تلاش شکست خورد و قرا سنقر مراغه را از دست داد.
بر اساس آنچه از قصاید شاعرانی همچون نظامی و خاقانی می توان دریافت، ایلدگیزی ها سبک زندگی عالی داشتند اما فقط می دانیم که ساختمانهای آنان فقط در نخجوان باقی مانده است.

۷.مغولها. در زمستان سال ۱-۱۲۲۰/۶۱۷ مغولها در آنسوی دیوارهای تبریز پدیدار شدند. ایلدگیزِ عاجز، اتابک ازبک پسر پهلوان، با پرداخت غرامت جنگی سنگینی مغولها را از شهر خارج ساخت. سال بعد مغولها دوباره بازگشتند. اتابک به نخجوان گریخت اما ایستادگی از جانب شمس الدین الطغری شجاع سازماندهی شد و پس از اینکه ازبک به شهر بازگشت، مغولها با غرامت جدیدی راهی شدند. در سال ۱۲۲۴/۶۲۱ دسته ی دیگری از مغولها به تبریز رسیدند و تسلیم تمامی خوارزمیان در تبریز را از ازبک خواستار شدند، ازبک نیز شتابزده تقاضای آنان را برآورده کرد.

۸.جلال الدین. طولی نکشید که خوارزم شاه از مراغه رسید و در ۲۷ رجب، ۱۵/۶۲۲ جولای ۱۲۲۵ اجازه ی ورود به شهری را کسب کرد که ازبک مجددا آن را ترک کرده بود. اهالی شهر از اینکه مدافع شجاعی یافته اند خوشحال بودند، بویژه اینکه جلال الدین خیلی زود با لشکرکشی به تفلیس و مجازات ترکمنهای غارتگر قبیله ی آیوا (آیوائیان)، قدرت خود را نشان داد. جلال الدین با ملکه، همسر قبلی ازبک، ازدواج و تبریز را برای شش سال اداره کرد، اما در پایان این دوره موقعیت وی به طور جدی با قصورات و همچنین منش اخلاقی شخصی اش زیر سؤال رفت. اوایل سال ۱۲۳۰/۶۲۷ رئیس ترکمن قبیله ی Qush-yalwa، فرمانده ی روییندز ((Ruyindiz (در نزدیکی مراغه) مناطق اطراف تبریز را غارت و چپاول کرد. در سال ۱۲۳۱/۶۲۸ جلال الدین آذربایجان را ترک کرد و مغولها بر کل منطقه از جمله شهرِ “تبریز که مرکز کشور برای هر کسی است که به آن وابستگی داشته یا در آن زندگی می کند” (ابن اطهر)، مسلط شدند. ملک مغولها (Chormaghunnoyin ) برای افراد برجسته ارسال شد the malik of the Mongols sent for the notables، غرامت سنگینی وضع گردید، به نساجان دستور داده شد که پارچه ی خطایی ((Khata’i برای استفاده ی شاه بزرگ (اگدی) تولید کنند و میزان باج و خراج سالانه تعیین شد. از زمان گویوک (Guyuk) حکومت مؤثر آران و اذربایجان در دستان مالک صدر الدین، هم پیمان ایرانی مغولها، بود (نگاه کنید به جیوانی بویل (Juwayni-Boyle)، جلد دوم، ۵۱۸).

V.Minorski, C.E.Bosworth, Sheila S. Blair, “Tabriz” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill 486-498

 

email:malihedargahi@yahoo.com

بخش های پیشین:
یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996

یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757

شیراز
http://www.anthropology.ir/node/16254

اصفهان
http://anthropology.ir/node/15822

مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533

مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433