آ.لمبتون برگردان ملیحه درگاهی
یزد شهری در ایران مرکزی و پایتخت استانی با همین نام است. این شهر بر فلات ایران و در عرض جغرافیایی ۳۱ درجه و ۵۴ دقیقه شمالی و طول جغرافیایی ۵۴ درجه و ۲۴ دقیقه شرقی، ارتفاع ۱۲۳۰ متری و در یک حوزه ی آبگیر داخلی که از حوالی کاشان تا بافق امتداد یافته و دشت کویر را در مجاورت خود دارد، استقرار یافته است. طی دوران اولیه شهر با عنوان کَثه شناخته می شد که بعد از قلعه و زندانی واقع شده بود که گفته می شد توسط الکساندر پایه گذاری شده است. بر اساس مشروحات تأسیسات بعدی در این مکان گسترش یافتند. هنگامیکه طغرل بک در سال ۱۰۵۱/۴۴۳ یزد را به ابومنصور فرامرز علاء الدوله ی کاکویه واگذار کرد، این شهر با عنوان دارالعباد شناخته می شد. بر طبق آمار سال ۲۰۰۵ شهر مدرن جمعیتی برابر با ۴۳۳،۸۳۶ دارد.
نوشتههای مرتبط
۱.جغرافیا، مکان نگاری و ساختار اجتماعی
ابن حوقل در قرن ۱۰/۴ یزد را شهری خوش ساخت و دارای قلعه با دو دروازه ی آهنی توصیف می کند. حمدالله مستوفی قزوینی بیان می دارد شهر از خشت هایی که با نور خورشید خشک شده بودند ساخته شد و این ساختار تا زمانی دوام آورد که به دلیل کم بارشی شدید خشتها در جای جای شهر سوختند، اگرچه آب فراوانی از تپه ها و بوسیله ی کانال به داخل شهر آورده می شد و هر خانه مخزن تانکر خود را داشت (همان). برجهای بادی از ویژگی های منحصر به فرد معماری شهر بودند (و هستند)، این برجها ساخته شدند تا هر نوع وزش باد موجود در هوای فوقانی را به سرداب های (اتاق های نیمه زیرزمینی) خانه یا دیگر ساختمانها منتقل کنند ( ببینید ایرج افشار، یزدنامه، تهران AHS 3-1992/1371، i، ۵۷-۳۳۷). احمد ابن حسین الخطیب اشاره می کند که بادگیرها در دوره ی مظفری ها و تیموری ها ساخته شدند. سقف گنبدی آب انبارها یا مصنع ها (مخزن ذخیره آب) و همچنین مساجد عالی شهر از مشخصه های متمایز دیگر آن محسوب می شوند ( برای کسب گزارش های منسجم در مورد بناهای تاریخی، مذهبی و غیر مذهبی یزد که کتیبه هایی در آنها و همچنین بر روی سنگ قبرها یافت می شود، به کتابهای یزدنامه و یادگارهای یزد از ایرج افشار، جلد ۳، تهران AHS 5-1970/54-1348 مراجعه کنید).
طبق گفته ی احمد ابن حسین الخطیب، ابومنصور فرامرز دستور داد که چند برج و چهار دروازه برای دیوار (حصار) شهر ساخته شود. بخشی از دیوار در سال ۱۲۷۵/۶۷۳ بوسیله ی سیل تخریب شد. این بخش توسط اتابک یوسف شاه ابن طوغان بازسازی شد (از سال ۷-۱۲۸۶/۷۱۴-۶۸۵ تا ۱۵-۱۳۱۴ ). مبارزالدین محمد مظفر (از ۱۴-۱۳۱۳/۵۹-۷۱۳ تا ۱۳۵۸) یک دیوار بیرونی با هفت دروازه ی ساخت که مناطق مختلف درون شهر را در بر می گرفت. شاه یحیی که در سال ۸-۱۳۶۷/ ۷۷۹ شهر را در اختیار گرفت، تجهیزات بیشتری به شهر اضافه کرد که از جمله شامل یک خندق، چند برج و دروازه هستند ( جعفر ابن محمد ابن حسن جعفر، تاریخ یزد، به ویراستاری افشار، تهران AHS 1960/1338، ۳۶). بر طبق گفته ی محمد مفید، پیر محمد ابن عمر شیخ، پس از سرکوب یک شورش بر علیه تیموریان، به فرمان تیمور در سال ۶-۱۴۰۵/۸۰۸ قلعه ای به عنوان محل اقامت فرماندار، یک دیوار و خندق عمیقی در جنوب شهر ایجاد کرد. قلعه تا حدی توسط شاه عباس تخریب شد. در سال ۱۸۲۱ محمد والی میرزا که در آن زمان حاکم یزد بود، دیوار و خندق شهر را ترمیم کرد.
در قرن ۱۹ نیز شهر یزد توسط یک خندق و دیوار دولایه به همراه چندین برج منفک از یکدیگر که همگی به خوبی تعمیر شده بودند، محاط شده بود. اطراف شهر داخلی را باغها و سکونتگاهها فرا گرفته بودند. شهر دارای ۲۴ محله که ۸ تای آنها درون دیوراها قرار داشتند، ۳۱ مسجد و ۱۱ مدرسه یود. بازار شامل ۱۰۰ مغازه و ۲۴ کاروانسرا بود (آ. امانت، شهرها و تجارت. کنسول ابت، در مسیر اقتصاد و جامعه ی ایران ۱۸۶۶-۱۸۴۷، لندن ۱۹۸۳، ۲-۱۳۱). میجر الیور اس تی. جان عنوان می کند که یزد در سال ۱۸۷۲ ۵۰ مسجد، ۶۵ حمام و ۸ مدرسه داشت (داستان سفری سرتاسری به بلوچستان و ایران جنوبی، ۱۸۷۲، در اف.جی. گلدمید، شرق ایران، گزارشی از سفرهای هیئت مرزی ایران، ۲-۱-۱۸۷۰، لندن ۱۸۷۶، ۱۷۵). کرزن که در سال ۹۰-۱۸۸۹ از ایران دیدن کرده بود عنوان می کند، قلعه که تا اندازه ای ویران و تا حدی ساخته شده بود، مجددا از دیواری دولایه با خندق عمیق وسیع قبل از استحکامات خارجی برخوردار شد، این در در حالی بود که دیواری به ارتفاع ۳۰ یا ۴۰ فوت به طور جداگانه اطراف کاخ درون قلعه، محل اقامت حاکم، بنا شد (ایران و پرسش ایرانی، لندن ۱۸۹۲، ii، ۲۴۰).
طی قرون اولیه ی حاکمیت خلیفه عباسی یزد تحت عنوان کثه، بخشی از منطقه ی استخر واقع در استان فارس بود. پس از حمله ی مغول شهر بخشی از جبال و سپس قسمتی از استان کرمان شد. در دوران صفویه یزد از جمله مناطقی بود که تحت نظارت مستقیم حکومت مرکزی قرار داشت. در قرن ۱۹ زمانیکه ظل السلطان در اوج قدرت به سر می برد، شهر بخشی از استان اصفهان را شکل می داد. در سال ۱۸۸۸به هنگام رسوایی ظل السلطان، شهر از حکومتی مستقل برخوردار شد، اما در سال ۱۸۹۰ مجددا به ظل السلطان بازگشت. برای مدت زمانی طی قرن ۱۹ کوهبنان و شهرِ بابک که به کرمات تعلق داشتند همچون برخی از روستاهای فارس به یزد الحاق شدند. در حال حاضر استان یزد ناحیه ای به وسعت بیش از ۷۶،۱۵۶ کیلومتر مربع را در بر می گیرد و شامل هفت شهرستانِ یزد، اردستان، بافق، تفت، ابرکوه، مهریز و میبد است.
استان یزد در شمال و غرب با استان اصفهان، در جنوب غرب با استان فارس و در جنوب شرق با استان کرمان هم مرز است. سد شیرکوه به ارتفاع ۴۰۷۵ متر در جنوب و غرب استان قرار دارد. در مرکز استان واقع در شمال شهر یزد، سد کوهستانی خرانق که بلندترین نقطه ی آن به ارتفاع ۳۱۵۸ متر است، قرار دارد. در شرق بخش های کوهستانی کمتری در مناطق خور ، بیابانک، جندق و رباط پشت بادام، وجود دارد. استان یزد در بردارنده ی ذخایری از سنگ های معدنی آهن، سرب، روی و مس است، ابن حوقل خاطر نشان می سازد که معدن سرب در حوالی یزد به طور مولد فعال بود و فعالیتهای قدیمی معدن سرب در نزدیکی بافق باقی مانده است. سنگ مرمر در معدن توران پشت واقع در منطقه ی پیش کوه در جنوب و جنوب غرب شهر یزد، کشف شده است.
زمینهای بی حاصل، یا تقریبا بی حاصل، مناطق وسیعی از استان را فرا گرفته اند، این امر به دلیل بارش اندک باران یا مقدار بیش از حد نمک در خاک و یا هر دو مورد است. بروز طوفانهای شدید گرد و غبار امری متداول بوده و بعد از طوفان شن ها بر فراز شهر یزد، اشکذر، بافق و مناطق دیگر، پراکنده می شوند. حسین ابن محمد ابن ابی الرضا آوی در ترجمه ی خود از کتاب محاسن اصفهان اثر مافروخی، نوشته شده در سال ۹-۱۳۲۸/۷۲۹، به کاشت درخت گز توسط مردم یزد جهت تثبیت شن ها، اشاره می کند (ترجمه ی محاسن اصفهان، به ویراستاری عباس اقبال، تهران AHS 1-1950/1328، ۴۳). آب و هوای استان یزد معتدل توصیف شده است. ابن بلخی می افزاید از آنجا که یزد بر حاشیه ی بیابان قرار گرفته ، آب و هوای آن مستعد گرم شدن است. در حقیقت تابستان شهر یزد بسیار داغ است.
استان یزد در سایه ی بارانی البرز و زاگرس در شمال و غرب قرار می گیرد. میانگین بارش سالانه که در زمستان و بهار اتفاق می افتد متغیر و از ۲۰ میلی متر در شیرکوه تا ۶۰ میلی متر در بخشهای پایینتر استان است؛ این میزان در شهر یزد فقط ۵۵.۴ میلی متر است. آب زمینی از طریق قناتها تهیه می شود (ببینید آ. لمتون، قناتهای یزد، در JRAS، سری ۳، جلد ۲، pt. 1، [آوریل ۱۹۹۲]، ۳۵-۲۱). از سالهای ۱۹۶۰ بدین سو شمار زیادی از چاههای عمیق و نیمه عمیق حفر شده اند که به کاهش سطح آبهای زیرزمینی انجامیده اند. از ۳،۳۳۱ قناتی که بنا به قولی در استان وجود دارد، گفته می شد که در سال ۱۹۹۷ فقط ۲،۶۱۵ قنات فعال بودند. بعضی از این قناها بیش از ۵۰ کیلومتر/۳۱ مایل طول و ۱۰۰ متر عمق دارند. پوشش زمین در بخشهای زیادی از استان پراکنده و از بارش باران بی بهره است و طی قرنها شاهد نوسانات دمایی و از بین رفتن گیاهان و درختان برای تهیه ی سوخت زغال چوب و دیگر مصارف، بوده است. فقدان بارش باران به طور متداول منجر به کمبود آب و در مواردی قحطی شده است. در سال ۷-۱۴۴۶/۸۵۰ دوره ای از خشکسالی با قحطی و وبا همراه شد. در ۱۴۵۴/۸۵۸ بارش باران مجددا قطع شد که پیامد آن قحطی، وبا و وارد آمدن خسارت سنگین به زندگی بود. بارانهای ناگهانی یا به طور غیر معمولی سنگین نیز زیان هایی را به بار آورده است. پنج روز باران متوالی در آوریل- میِ سال ۱۲۷۵/۶۷۳ سبب جاری شدن سیل و وارد آمدن خسارت فراوان به شهر یزد شد. در سال ۱۴۵۶/۸۶۰ به دلیل بارش سنگین باران در مارس-آوریل، سیل شدیدی در شهر یزد جاری شد. محمد مفید گزارش می دهد که در سال ۸-۱۶۷۴/۱۰۵۷ برف سنگینی در شهر بارید که برای نزدیک به سه ماه خیابانها را پوشانده بود.
با وجود شرایط آب و هوایی نا مساعد، زمین های حاصلخیز، باغستانها و باغها اطراف شهر یزد، شهرهای حومه و روستاهای استان را فراگرفته اند. مناطق کوهستانی به دقت ردیابی شده است. حق آب و زمین در بسیاری از بخشهای استان به طور مجزا مالکیت یافته و تا حد بالایی تقسیم شده است. به نظر نمی رسد مالک غایب موضوعی عمومی بوده باشد. مالکان محلی اولویت داشتند، برخی از این ملاک از ثروت قابل توجهی برخوردار بودند. مالکیت روستایی نیز وجود داشت. اوقاف بویژه به شکل مشارکت در قناتها گسترش یافته بود. زمین ها با عنوان اقطاع یا تیول واگذار می شدند و به نظر می رسد اراضی خالصه کمیاب بوده باشند، اگرچه طغرل بیگ در سال ۱۰۵۱/۴۴۳ یزد و ابرقو را تسلیم ابومنصور فرامز کرد و ابوسعید ایلخانی میبد را به عنوان یک اقطاع و با اجرت مشخص در اختیار محمدابن مظفر قرار داد و ۲۰۰ سرباز را برای خدمت به وی منصوب کرد، همچنین زمینهای وجود داشتند که تحت عنوان تیول تسلیم صفویان شدند. اشاره های مکرری به زمین های خالصه در دوره ی صفویه شده، اما جزئیات اندک است. در سال ۳-۱۷۴۲/۱۱۵۵ نادر شاه تحت فرمانی میرزا حسین (که قبلا ضابط نطنز بود) را حاکم یزد کرد و به او دستور داد طرح افزایش اراضی خالصه را به اجرا گذارد. در زمان قاجار نیز ملک خالصه تا حدی در یزد وجود داشت. چندین قنات به طور کامل یا تا اندازه ای خالصه بودند.
گندم در استان یزد کاشته می شد، ولی مقدار آن برای برآوردن نیازها کافی نبود. محصول گندم در قرن ۱۹ فقط برای دو تا سه ماه کفایت می کرد، کسری گندم از طریق اصفهان یا شهرهای دیگر جبران می شد. میوه به میزان فراوان پرورش داده می شد، از جمله میوه ها شامل توت، انار ( انار میبد از مرغوبیت ویژه ار برخوردار است)، سیب، گلابی، گیلاس، زردآلو، آلو، انگور؛ و تنوعی از سبزیجات بودند؛ پنبه کشت می شد و نخ ابریشم در صنعت نساجی رو به رشد یزد تولید و استفاده می شد. رشید الدین فضل الله همدانی در کتاب خود با عنوان آثار و احیاء به بیان اطلاعات بیشتری در مورد محصولات و شیوه های کشاورزی یزد می پردازد (ببینید لمبتون، آثار و احیاء رشید الدین فضل الله همدانی و سهم رشید الدین به عنوان یک کشاورز، درختکار و باغبان، در ر. آمیتا- پریس و د.اُ. مورگان، امپراطوری مغول و میراث آن، لیدن ۱۹۹۹). وی توجه ویژه ای نسبت به مهارت و صرفه جویی یزدی ها در توسعه ی کشاورزی، مبذول داشته و بیان می کند عایدی که آنان از زمین بدست می آوردند به ندرت مساوی با مکان های دیگر بود. وی همچنین یادآور می شود که تولید ابریشم بیش از مناطق دیگر بود. در قرن ۱۹ همچنان ابریشم بیشتری تولید می شد، ولی به لحاظ کیفی نامرغوب بود. این مقدار نیاز کارگاهها را تأمین نمی کرد و ابریشم خام از گیلان و خراسان وارد می شد. در نیمه ی دوم قرن تولید ابریشم کاهش یافت و تا حد زیادی با پنبه و تریاک جایگزین شد (جی.جی. گیلبر، کشاورزی ایران در اواخر دوره ی قاجار ۱۹۰۶-۱۸۶۰: برخی جنبه های اقتصادی و اجتماعی، در مطالعات آسیا و آفریقا، xii/3 [1978]، ۳۵۰). ابوت یادآور می شود که در بین دیگر محصولاتی که طی قرن ۱۹ پرورش داده می شد می توان به ذرت هندی، ارزن، عدس، پالس، لوبیا، روناس، آسافوتیدا*، انواع میوه، آجیل و سبزیجات اشاره کرد.
یزد از همان نخستین دوران از تجارتی پررونق برخوردار بود. تولیدات ابریشم و نخ این شهر مشهور بود و به دیگر بخشهای جهان اسلام و هند صادر می شد. استخری و ابن حوقل خاطر نشان می سازند که پوشاک نخی در یزد تولید می شد. ابن بلخی در ابتدای قرن۱۲/۶ اینگونه می نویسد که “در مناطق اطراف [یزد] پارچه ی ابریشمی تولید می شود و درخت توت به وفور دیده می شود. به علاوی یزدی ها لباس های عالی زربافت و همچنین لباسهایی از جنس مشتی، فرخ و پوشاک این چنینی دیگر تولید می کردند. در شهر یزد با نایابی بز و نبود گوسفند مواجه ایم و پشم این حیوانات بسیار مستحکم است” (۲۰، به نقل از آر.بی. سرجنت، منسوجات اسلامی، بیروت ۱۹۷۲، ۶-۵۵). قزوینی بافندگان حریر سندُس (نوعی پارچه زربافت سبز)، پارچه ابریشمی بسیار زیبا و منسجم که از یزد به تمامی کشورها صادر می شد، را در این شهر ملاقات کرد. مقریزی صدارت پارچه های یزدی به مصر در قرن ۱۴/۸ را خاطر نشان می سازد. مارکوپولو می نویسد که یزد ” شهر فاخر و خوب بوده و از تجارتی قابل ملاحظه برخوردار است. در این شهر نوعی پارچه ی ابریشم خاص با عنوان یزدی بافته می شود که بازرگانان برای فروش به مناطق مختلف می برند” (اچ. یول، کتابی از سر مارکو پولو ونیزی، لندن ۱۸۷۱، i، ۸۹). پدرو تکسیرا خاطر یادآور می شود که عالی ترین و گران قیمت ترین فرش ها متعلق به یزد بود، ” شهری که در آن تعدادی از این فرش ها را دیدم که هر یک با توجه به کمال و مهارت به کار رفته در آن ارزشی بیش از یک هزار سکه ی طلا داشت”، این در حالی بود که پارچه ی معروف به قطیفه ” بهترین، عالی ترین و فاخرترین پارچه بود”. فریار ادریک (در سال ۱۳۲۵) و ژوسف باربارُ (در سال ۱۴۷۴) عنوان می کنند که یزد یک بازار ابریشم بزرگ داشت و رافائل دمانس توصیف می کند که چگونه نخ طلا در یزد تولید می شد (سرزمین ایران ۱۶۶۰، به تصحیح سی شفر، پاریس ۱۸۹۰، ۱۹۵).
در ابتدای قرن ۱۹ یزد شهری بزرگ و پرجمعیت و در بین بازرگانان به داشتن امنیت مشهور بود. تجارت ابریشم، فرش، نمد، شال و لباس نخی ضخیم رونق یافت. کاپیتان کریستی که در سال ۱۸۱۰ از یزد گذر کرد، عنوان می کند ” بازار بزرگی بین هندوستان، خراسان، بغداد و ایران” وجود داشت و گفته می شد که تجارت در شهر یزد گسترده تر از سایر شهرهای امپراطوری پیشین بود (چکیده ی مقاله ی کاپیتان کریستی پس از کناره گیری وی از درجه ی کاپیتانی. پتینگر، نوشکی ژوئن (۱۸۱۰)، در اچ. پتینگر، سفری به بلوچستان و سند، لندن ۱۸۱۶، ۴۲۱). او خاطر نشان می سازد که در شهر یزد بیش از ۵۰،۰۰۰ شتر وجود داشت که نشانگر وسعت تجارت است. جی.بی. فراسر که طی سالهای ابتدایی قرن ۱۹ در شهر یزد بود بیان می کند که یزد یکی از شکوفاترین شهرهای ایران و یکی از مراکز بزرگ بازگانی بین شرق و غرب بود. کاروانهایی از کابل، کشمیر، بخارا، هرات، مشهد و کرمان به واسطه ی بازرگانانی از اصفهان، شیراز، کاشان و تهران یکدیگر را در یزد ملاقات می کردند و بدین ترتیب تبادل کالایی گسترده ای شکل می گرفت. تولیدات ابریشم و همچنین انواع پارچه، نمد، نیشکر و شیرینی جات در یزد بازاری مهیا را در سرتاسر ایران هدایت می کرد (گزراش توصیفی و تاریخی از ایران، ادینبرگ ۱۸۳۴، ۶۴). ای. اسکات وارینگ نیز یاد آور می شود که یزد بازار بزرگی برای کل تجارت ایران محسوب می شد. پارپتهای ضخیم به یزد ارسال شده و به ازبکها و مردم خراسان فروخته می شد، تاجر در بازگشت از شهر پارچه های ابریشمی، انواع فرش، نمد و شالهای کشمیری را با خود به همراه داشت (سفری به شیراز، لندن ۱۸۰۷، ۷۶). در میانه ی قرن تولید منسوجات کاهش یافت. با وجود تلاش محمد خان که طی سالهای ۷۰-۱۸۶۳ حاکم یزد بود جهت تشویق تجارت ابریشم، سیر نزولی ادامه یافت و در پایان قرن ۱۹ یا آغاز قرن ۲۰ فقط در حدود ۸۰۰ کارگاه و ۲۰۰۰ دستگاه بافندگی در یزد وجود داشت، با در نظر گرفتن اینکه در سال ۱۸۷۰ میجر اون اسمیت گزارش داده بود که ۱۸،۰۰۰ کارگاه بافت ابریشم در یزد وجود داشت، بنابراین احتمالا ۹۰۰۰ نفر در آنها مشغول به فعالیت بودند و برخی عقیده داشتند که یزد بهترین ابریشم ایران را دارا بود (هیئت اعزامی در مرز بلوچستان ایران ۱۸۷۰، ۱۸۷۱، در گلداسمیت، شرق ایران، i، ۱۷۵). با این حال ای. استاک که در سال ۱۸۸۱ از یزد دیدن کرد می نویسد که شکوفایی “ویژگی بارز یزد بود. گدا به سختی در شهر دیده می شد و بازارهای شلوغ و خانه های حفاظت شده و همچنین پوشش مردم و تعداد بازرگانان، نشانگر شهری بودند که با تجارتی پویا حمایت می شد” (شش ماه در ایران، لندن ۱۸۸۲، i، ۲۶۷).
در این بین اگرچه تجارت ابریشم کاهش یافته بود ولی خرید و فروش تریاک از افزایش قابل توجهی برخوردار شده بود. رابینو می نویسد که در انتهای قرن کشت تریاک کل سرمایه ی شناور استان را جذب کرده بود و اینکه پول وارد روستاها شد. دیگر صادراتی که از یزد صورت می گرفت شامل کله قند بدست آمده از نیشکری که از هند، جاوا و صیام وارد شده و به تمامی مناطق ایران فرستاده می شد، نخ، فرش، نمد، ریشه های روناس و آجیل، بود. واردات عمده پارچه های نخی، مس، قلع، سرب، آهن، دارو و ادویه جات و چای هندی و روغن، شمع، شکر، خز، ظروف سفالی و کالاهای قطعه ای از روسیه را شامل می شدند ( ببینید لمبتون، تجارت ایران در اویل حکومت قاجار، در د.س. ریچارد، اسلام و تجارت آسیا، آکسفورد ۱۹۷۰، ۱۹-۱۱۸). حنا نیز جهت پرورش دادن به یزد آورده شد و در سال ۸-۱۹۰۷ در حدود ۶۰ تجارتخانه در این زمینه مشغول به فعالیت بودند. با وجود تغییرات در تولید و صنعت یزد به عنوان یک مرکز توزیع مهم طی سالهای ابتدایی قرن ۲۰ باقی ماند.
تاریخ محلی در مورد جزئیات زندگی مقامات رسمی، مالکان زمین، علما، بازرگانان و دیگر اقشار یزد غنی است، اما این تفاصیل فراتر از هدف این مقاله هستند. بسیاری از افراد نام برده قناتهای مشارکتی داشتند؛ برخی نیز بسیار ثروتمند بودند. این اقشار ثروت خود را تا حد قابل توجهی در زمینه ی ساخت بناهای مذهبی و غیر مذهبیِ شهر و سراسر استان، قناتها و توسعه ی معماری صرف می کردند. تقریبا از دوره ی صفویه، اگر پیش از آن نباشد، برخی از تجار مسلمان و همچنین بازرگانان زرتشتی با هندوستان در ارتباط بودند.
سیدها گروهی پرشمار و تأثیرگذار بودند. جعفرابن محمد عنوان می کند، آن زمان که او در حال نگارش کتاب خود بوده است، یعنی قرن ۱۵/۱۹، در شهر یزد نزدیک به ۱۰۰۰ نفر از نوادگان امام جعفر صادق زندگی می کردند. از سیدهای حسینی برجسته ی شهر، نوادگان امام جعفر صادق، رکن الدین محمد ابن قوام الدین ابن نظام (۲-۱۳۳۱/۷۳۲) و پسرش شمس الدین ابو عبدالله محمد (۳-۱۳۳۲/۷۳۳) بودند که هر کدام قسمت اعظمی از دارایی شان در قناتها، زمین و مستغلات را به اشتراک گذاشته بودند، این بزرگان اگر نگوییم تمامی ولی میزان زیادی از ثروت خود را به وقف اختصاص دادند. در میان بسیاری از بخشش های سید رکن الدین می توان به مجموعه ی ساختمانی متشکل از یک مدرسه، مسجد، رصدخانه و داروخانه (بیت الادویه) در منطقه ی وقت و ساعت شهر اشاره کرد که نام خود را از رصدخانه گرفته بود.
به نظر می رسد قرون ۱۳-۱۵/۹-۷ دوران افزایش تعداد صوفی ها در استان بوده باشد. یکی از مشهورترین این صوفیان شیخ تقی الدین محمد دادا (۱-۱۳۰۰/۷۰۰) بود که از اصفهان به یزد مهاجرت کرده و خانقاه هایی را در بندرآباد، اشکذر، میبد و مناطق مختلف دیگر ساخت.
پزشکان گروه تأثیرگذار دیگر در یزد بودند. به نظر می رسد که ارتباط اولیه ی رشید الدین با یزد از طریق دو پزشک به نامهای شرف الدین علی و شمس الدین رضی صروت گرفته باشد.
همچنین در تاریخ محلی یزد به شاعران، نقاشان و خوش نویسانی اشاره شده که در این شهر زندگی می کردند. از ویژگی های برجسته ی جمعیت شهر حضور هنرمندان چیره دست، خانه سازان، بافندگان، سفالگران، مقنی ها (همچنین به عنوان چاهخویان شناخته می شدند، مهارت این افراد از حوزه ی کاربری بالایی برخوردار بود و اغلب در خارج از یزد استخدام می شدند) و دهقانان مقتصدی است که بسیاری از آنان نه تنها روی زمین بلکه به عنوان صنعتگر و بافنده نیز مشغول به فعالیت بودند. در بین کشاورزان احتمالا تعداد بیشتری مالک دهقان به نسبت اغلب نواحی ایران وجود داشت. کاشانی بیان می کند که رشید الدین در حدود ۳۰۰ حواله ی گاو نر را به هماره گاوبند هایشان (افرادی که با آنان کار می کنند) از یزد به تبریز فرستاد. وی عنوان می کند هدف از این کار این بود که گاو نر باید برای انتقال فضولات مستراح از شهر به فتح آباد و دیگر ملکهایی که رشید الدین در حال توسعه ی آنها بود، مورد استفاده قرار گیرد. به نظر نمی رسد که این امر تنها دلیل و حتی دلیل واقعی باشد. به احتمال بیشتر رشید الدین گاوبندها را به همراه گاوهای نرشان به تبریز آورد تا از مهارت کشاورزی آنها بهره برداری شود.
ابن بلخی بیان می کند که مردم یزد سنی، بسیار پرهیزگار و دیندار واقعی بودند. حسین الخطیب متذکر می شود که اهالی منطقه ی یعقوبی یزد حس همبستگی داشتند و در نگرش های خود تا حدی متعصب و تنگ نظر بودند؛ آنان به طور مداوم مشغول کسب معاش زندگی و عبادت بوده و اغلب آنها ثروتمند بودند. اطلاعات تاریخی محلی در مورد اینکه یزدی ها چه وقت و چگونه شیعه شدند در دست نیست. به نظر می رسد که پارسایی و از خود گذشتگی آنان از مذهب سنی به شیعه انتقال یافت.
ویژگی دیگر جمعیت شهر حضور اجتماع زرتشتی بود، بین زرتشتیان و هند داد و ستد دائمی وجود داشت. بر طبق گفته ی ابوت در حدود ۲۰۰ خانواده ی زرتشتی در شهر و ۶۴۰ خانواده در روستاهای اطراف زندگی می کردند. آنها نیز همچون غیر مسلمانان مجبور بودند لباس خاصی را به تن کنند و محدودیت های دیگری را بپذیرند. اون اسمیت عنوان می کند که شمار زرتشتیان تحت حاکمیت یزد ۳،۸۰۰ نفر برآورد شده بود. با نزدیک شدن به پایان قرن بر تعداد آنان افزوده شد. ای.جی. براون که در سال ۸-۱۸۸۷ در ایران به سر می برد عنوان می کند که بین ۷ تا ۱۰ هزار زرتشتی در شهر یزد و نواحی تابع آن زندگی می کردند (یک سال همراه با ایرانیان، ۴۰۴).
بین سالهای ۸-۱۸۶۷ جامعه ی کوچکی از یهودی ها با شماری در حدود ۱۰۰۰ نفر در یزد زندگی می کردند، با این وجود اون اسمیت جمعیت یهودیان در سال ۱۸۷۰ را فقط ۸۰۰ نفر ارزیابی کرده است. جنبش بابی ها در میانه ی قرن ۱۹ در یزد شکل گرفت و در گسترش بابی در سال ۱۸۴۸ سهیم بود. در سال ۱۸۶۰ بهائیان یزد حق تجارت و در ۱۸۷۰ حق گشایش مدرسه را یافتند، اما در نتیجه ی شورش های ضد بابی در سال ۱۹۰۳ آنان عملا از بین رفتند ( ف. بیمنت، شهرهای ایران، پاریس ۱۹۶۹، ۶-۲۰۵). به علاوه در قرن ۱۹ شمار اندکی از بازرگانان هندو از سند، ساکن یزد بودند. آنها از حمایت بریتانیا برخوردار بوده و در تجارت با هند نقش داشتند.
منبع:
A.K.S. Lambton, “Yazd” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 557-566
malihedargahi@yahoo.com
http://www.anthropology.ir/node/5211
بخشهای پیشین:
بخارا (۲)
http://www.anthropology.ir/node/22092
بخارا (۱)
http://anthropology.ir/node/21975
قزوین (۲)
http://anthropology.ir/node/21839
قزوین (۱)
http://www.anthropology.ir/node/21086
کربلا
http://anthropology.ir/node/20810
مرو (۲)
http://anthropology.ir/node/20589
مرو (۱)
http://anthropology.ir/node/20483
باکو
http://www.anthropology.ir/node/20424
تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183
تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969
تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886
تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448
تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258
نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086
ری
http://anthropology.ir/node/18609
تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934
تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696
تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478
تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249
یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996
یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757
شیراز (۳)
http://anthropology.ir/node/20948
شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837
شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254
اصفهان (۴)
http://anthropology.ir/node/21744
اصفهان (۳)
http://anthropology.ir/node/21415
اصفهان (۲)
http://anthropology.ir/node/21324
اصفهان (۱)
http://anthropology.ir/node/15822
مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967
مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533
مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139