آ.لمبتون، سوردل تامین ترجمه ی ملیحه درگاهی
در سال ۱۱۰۲/۴۹۵ محمد سلجوقی که در نزدیکی ری از برکیاروق شکست خورده بود به اصفهان، شهری که برای حدود ۹ ماه توسط برادرش در آن محاصره شده بود، گریخت. طی این دوران وی مجبور شده بود دو بار به جهت برآوردن مطالبات نیروهای نظامی از ساکنین برجسته ی شهر تقاضای وام کند. زمانیکه شهر در نهایت دچار کمبود مواد غذایی شد محمد به آذربایجان گریخت ولی از سوی برکیاروق تحت تعقیب قرار گرفت. نزاع و درگیری تا سال ۴-۱۱۰۳/۴۹۷ هنگامیکه صلح ایجاد شد و برکیاروق به اصفهان بازگشت، ادامه یافت. یک سال بعد با مرگ برکیاروق محمد بار دیگر وارد شهر شد. یکی از وظایف وی مطیع ساختن باطنی ها در شاه دژ و نواحی همسایه ی آن بود. احمد ابن اتاش بر اساس مذاکراتی که انجام داد موفق شد برای مدتی به عنوان رئیس پادگان باقی بماند و این امر تا سال ۱۱۰۷/۵۰۰ زمانیکه با کاپیتولاسیون موافقت شد، ادامه داشت. برخی از پادگانها هدایت ایمن را پذیرفتند ولی برخی دیگر تا پایان جنگیدند. احمد در نهایت دستگیر و در شهر گردانده شد و زنده پوست او را کندند (نگاه کنید به ام. جی. اس. هادسن، فرمان آدمکشان، لاهه ۱۹۵۵، همان، حکومت اسماعیلی، در CHIr، v). به نظر نمی رسد که پس از این واقعه، صرف نظر از رویدادهایی همچون سوزاندن مسجد جمعه و کتابخانه ی آن در سال ۲-۱۱۲۱/۵۱۵ که به آنان منسوب است، احیای مجددی از سوی باطنی ها بوجود آمده باشد.
از سال ۷-۱۱۰۶/۵۰۰ تا زمان مرگ محمد در سال ۱۱۱۸/۵۱۱، اصفهان به عنوان پایتخت امپراطوری عظیم سلجوقی باقی ماند. از این پس قدرت به خراسان، شهری که سنجر به عنوان سلطان کبیر سلجوقی حکومت می کرد، منتقل شد، این در حالی بود که سلجوقی های عراق و اتابک های آنان بر سر اصفهان و استانهای غربی با یکدیگر اختلاف و نزاع داشتند. در این زمان درگیری های فرقه ای ایجاد شد،بویژه در سال ۵-۱۱۶۴/۵۶۰ فرقه ی خجندی و دیگر احزابی که در آتش سوزیها، تخریب اموال و کشتن مردم دست داشتند، به نزاع با یکدیگر پرداختند. در سال ۱۱۹۴/۵۹۰ اصفهان توسط خوارزم شاه تکش اشغال شد، خلیفه الناصر در سال ۱۱۹۲/۵۸۸ برای مقابله با طغرل، آخرین سلجوقی عراق، از وی تقاضای کمک کرده بود. حکومت بر اصفهان چندین مرتبه در لشکرکشی های پیاپی بین خلیفه و خوارزم شاه جابجا شد. ارتشیان مغول در سال ۱۲۲۶/۶۲۳ تحت فرماندهی جورماغون به حوالی اصفهان رسیدند و در سال ۱۲۲۸/۶۲۵ جلال الدین خوارزم شاه آنان را در بیرون از شهر شکست داد (جی. ای. بویل ، خاندان و تاریخ سیاسی ایلخان ها، در CHIr، v). اگرچه وی قادر به حفظ این پیروزی نبود ولی در نهایت و حدودا تا سال ۱-۱۲۴۰/۶۳۸ که با خیانت مقامات داخلی حکومت به مغولها منتقل شد، سقوط نکرد.
نوشتههای مرتبط
۴.دوره ی ایلخانی ها و تیموریان
علاوه بر ویرانی ها و اخاذی هایی که در همه جا با سلطنت مغولها توامان بوده، واقعیت اینکه پایتخت حکومتی به آذربایجان منتقل شد نیز ضرری دیگر برای اصفهان بود. اصفهانی ها به سادگی حکومت مغول ها را نمی پذیرفتند و موقعیت دشواری را برای آنها ایجاد کرده بودند. بهاء الدین پسر محمد جوینی که از جانب آباکا به حاکمیت اصفهان و عراق منسوب شد، به دلیل شهرت اصفهانی ها در شورش و بی نظمی، مواضع قدرتمندی را اتخاذ کرد. وی مالیات های سنگینی را برای مردم اصفهان تعیین کرد و با سخت گیری آنان را سرکوب نمود. دزدان و بر هم زنندگان صلح و آرامش دستگیر شدند تا فرمانبرداری و امنیت در شهر و نواحی حومه ی شهری برقرار شود.
در قرن ۱۴/۸ مزیت های اصفهان این شهر را قادر ساخته بود تا مجددا برخی از موفقیتهای خود را کسب کند. حمد الله مستوفی بیان می کند که قیمت ثابت ذرت و دیگر دانه ها همواره متعادل و میوه بسیار ارزان بود (نزهه، ۴۹). در سال ۱۳۳۵/۷۳۵ مالیاتهای دیوانی که به عنوان تمقا در اصفهان وضع می شد در حدود ۳۵۰،۰۰۰ دینار رایج بود در حالیکه این میزان در مناطق اطراف ۵۰۰،۰۰۰ دینار بود. فیروزان، یکی از سه شهر اصلی استان اصفهان در آن زمان، ۱۳۴،۰۰۰ دینار را به عنوان مالیات دیوانی (حقوق دیوانی) پرداخت می کرد. مشکل است که این ارقام را با رقم های دوره های پیشین مقایسه کنیم، زیرا شیوه های افزایش درآمد و نوسان ارزش مسکوکات در این دوره ها متفاوت است. حمدالله همچنین خاطر نشان می سازد که درآمد طی دوران مغول کاهش چشمگیری داشته است و اینکه پیشرفتهای ایجاد شده توسط غازان خان دوامی نداشت. دلیلی بر این امر وجود ندارد که اصفهان از این روند عمومی مستثنی بوده باشد. حمدالله به علاوه عنوان می کند که در آن زمان تعداد زیادی مدرسه، خانقاه و اوقاف در اصفهان وجود داشت، با این وجود، چنانچه قبلا اشاره شد، برخی از این بخشها غصب شده بودند. از گزارش ابن بطوطه اینگونه بر می آید که اتحادیه های صنعتی از شرایط پیشرفته ای برخوردار بوده اند. (جلد دوم، ۶-۲۹۵)، اگرچه متأسفانه ما اطلاعات اندکی در مورد تجارت داخلی و خارجی اصفهانِ این دوره در اختیار داریم.
با سقوط امپراطوری ایلخانی اصفهان به چوپانی ها رسید. در سال ۲-۱۳۴۱/۷۴۲ شاه شیخ ابواسحاق اینجوییدی اصفهان را از آنان باز پس گرفت و سپس هنگامیکه مبارزالدین محمد مظفر در سال ۱۳۵۷/۷۵۸ اصفهان را تصرف کرد، شهر را تسلیم مظفری ها کرد. اگرچه مظفری ها با کشتار و ستیزه ی متقابل انشعاب یافتند ولی از موفق ترین حکومتهای توارثی بودند. مراکز اصلی مظفری ها در فارس و کرمان بود و حکومت آنان اصفهان را به موقعیت مرکزی خود بازنگرداند. شهر بارها مورد تصرف واقع شد و قدرت دائما تغییر می کرد. زمانیکه با دومین حمله ی تیموریها به ایران در سال ۷-۱۳۸۴/۶-۷۸۶ زین العابدین ابن شاه شجاع فراخوانهای پیوستن به تیموریان را نپذیرفت، تیمور به سمت اصفهان لشکرکشی کرد و در سال ۱۳۸۷/۷۸۹ به این شهر رسید. علما دادخواستی برای صلح اعلام کردند. تیمور محصل هایی (mohassils) را برای جمع آوری پولی که قولش را گرفته بود به شهر فرستاد. در پی شورشی که ایجاد شد محصلان و بسیاری از سربازانی که به همراه آنها وارد شهر شده بودند، کشته شدند. تیمور به تلافی این واقعه ۷۰،۰۰۰ نفر از ساکنین شهر را قتل عام کرد (نظام الدین شامی، ظفرنامه، اف. تاور، پراگ ۱۹۳۷، جلد اول).
در حکومت جانشینان تیمور شکوفایی اصفهان اعاده نشد. شاهرخ در سال ۱۴۱۴/۸۱۷ میرزا اسکندر را از ۴ ربیع الاول تا ۲ جمادی الثانی که شهر مورد حمله قرار گرفت و غارت شد، مورد محاصره قرار داد. اصفهان توسط جهانشاه قراقویونلو در سال ۱۴۵۲/۸۵۶ تصرف گردید و طی سال بعد به یغما برده شد. در زمان مشخص اصفهان در کنترل گوسفند سفید که بر آذربایجان حکومت می کرد، قرار گرفت. ژوسف باربار و آمبرجیو کنتارینیِ ونیزی در سال ۵-۱۴۷۴/۸۷۹ زمانیکه اوزون حسن بر اصفهان حکم می راند از این شهر دیدن کردند، باربارُ جمعیت شهر را فقط ۵۰،۰۰۰ نفر برآورد کرده است (سفرهای ژوسف باربار و آمبرجیو کنتارینی به تانا و ایران، لندن، ۱۸۷۳؛ ببینید جی. برشت، جمهوری ونیز و ایران، تورین ۱۸۶۵). حتی با وجود تصویب نادرستی برآوردها روشن است که از زمان گزارش مافروخی تا آن موقع، کاهش قابل توجهی در جمعیت ایجاد شده بود.
۵.صفویان
شاه اسماعیل بنیانگذار امپراطوری صفویه در سال ۳-۱۵۰۲/۹۰۸ اصفهان را تصرف کرد. او و شاه طهماسب فعالیتهای حمایتی مشخصی برای اصفهان به انجام رسانیدند. بر اساس کتیبه ای در مسجد جامع، شاه اسماعیل در سال ۶-۱۵۰۵/۹۱۱ نوشتن هر گونه پیش نویسی در مورد مناطق اصفهان و ساکنین آن را قدغن کرد و بنا بر کتیبه های موجود در مسجد جامع، در سال ۴-۱۵۶۳/۹۷۱ شاه طهماسب نیز در مالیاتهای مختلف برای اصناف، مسئولیتها و عوارض خاص و راهداری مواد غذایی، به جز شکر، تخفیف قائل شد و همچنین مانع از سکنی دادن به نظامیان در شهر شد. در سال ۱۵۴۸/۹۵۵ و طی شورش القاس میرزا اصفهان برای مدت زمان کوتاهی به دست عثمانی ها افتاد و به نظر می رسد در سالهای بعد با حکومت شاه عباس کبیر بی نظمی هایی بر شهر مستولی شده باشد ( اسکندر بیگ، عالم آرای عباسی، ادبی.، تهران ۷-۱۸۹۶). در ابتدای قرن ۱۷/۱۱ وسعت امپراطوری صفوی از گرجستان تا افغانستان و از دریای کاسپیان تا خلیج فارس بود. اصفهان همچون دوره ی سلجوقی مرکز طبیعی، سیاسی، مدیریتی و تجاری امپراطوری صفویان بود و در سال ۷-۱۵۹۶/۱۰۰۵ شاه عباس این شهر را پایتخت خود کرد. وی تا حد زیادی شهر را بازسازی و مورد طراحی مجدد قرار داد. دیگر امکانات توسط شاه عباس دوم و شاه سلطان حسین به شهر افزوده شد. پادشاهان صفوی در شهر اصفهان با سفیرانی از کشورهای اروپایی، نمایندگان کمپانی های بزرگ تجاری و ارائه کنندگان فرمانهای مذهبی جامعه ی مسیحیت، ملاقات می کردند. بسیاری از این بازدیدکنندگان برای مدتهای طولانی در شهر اقامت می کردند، جاییکه ” زندگی تشریفاتی مجلل با جشنهای مذهبی تلفیق شده و اصفهان را به مشهورترین و رمانتیک ترین شهر شرقی بدل می ساخت” (کرزن، جلد دوم، ۲۲ ، ۵۴۶؛ همچنین نگاه کنید به ال. لوکهارت. سقوط پادشاهی صفویه، کمبریج ۱۹۵۸، appx. جلد سوم).
چاردین که در سالهای ۷۰-۱۶۶۴ و ۷۷-۱۶۷۱ از اصفهان دیدن کرده بود این شهر را ” عالی ترین و زیباترین شهر در کل مشرق زمین” می نامد که در آن مردمانی از تمامی مذاهب، مسیحی، یهودی، محمدی، غیر کلیمی و آتش پرستان و بازرگانانی از سراسر دنیا زندگی می کنند (ویاگس، به ویراستاری لنگلز، پاریس ۱۸۱۱، viii). وی عنوان می کند که درون دیوارهای شهر ۱۶۲ مسجد، ۴۸ مدرسه، ۱،۸۰۲ کاروانسرا، ۲۷۳ حمام و ۱۲ قبرستان وجود داشت. کاروانسراها مملو از ارمنی هایی بود که به تجارت پوشاک می پرداختند، در حالیکه محل قبلی صرافها در زمانهای گذشته توسط بَنیان ها (Banians) اشغال شد، طبق گفته ی تیونات در سال ۱۶۶۵ ، ۱۵۰۰ بَنیانی در این مکان زندگی می کردند. در این دوران شهر رشد بسیار زیادی کرده بود. برآوردهای مختلف میزان جمعیت را از ۶۰۰،۰۰۰ تا ۱،۱۰۰،۰۰۰ نشان می دهد. چاردین گزارش می دهد که روزانه ۲۰۰۰ گوسفند در شهر، ۵۰۰ گوسفند در حومه ها و ۹۰ رأس در آشپزخانه های شاه کشته می شدند، این در حالی است که چاردین، بدون در نظر گرفتن میزان جمعیت اصفهان، معتقد بود این شهر جمعیتی برابر با لندن داشت. این گزارش ها پیشنهاد می دهد که جمعیت شهر بین ۶۰۰،۰۰۰ تا ۷۰۰،۰۰۰ نفر بود. با مرگ شاه عباس محمد مهدی آخرین رقم برای جمعیت شهر در زمان حکومت شاه صفی را یک میلیون و حتی در زمان شاه سلطان حسین بیش از این میزان، تخمین می زند ( ۸-۱۷۶؛ برای مطالعه ی بیشتر نگاه کنید به لکهارت، همان).
مدیریت در زمان شاه عباس و جانشینانش بسیار مرکزیت یافته بود. گروههای مختلف با روشهای کارآمد دفاتر کاری در شهر داشتند (برای مطالعه ی بیشتر نگاه کنید به میرزا رفیعا، دستورالملوک، به ویراستاری محمد تقی دانش پژوه، درRev . انجمن نامه ها ی علوم انسانی، دانشگاه تهران، xv، ۶-۵ و xvi، ۴-۱، که از برخی جنبه ها نسبت به تذکره الملوک ترجمه و تبیین از وی. مینورسکی، لندن ۱۹۴۳، داده های کاملتری از سازمان های دولتی را در اختیار قرار می دهد). شهر و نواحی اطراف تحت نظارت خواص بود. بیشتر اراضی خالصه۱ بودند و برخی وقف شده بودند. وزیر اصفهان برای پرورش شاه عباس و وزیر موقوفات برای شاه سلطان حسین در نظر گرفته شدند (دستورالملوک، p.xvi، ۳)، در عین حال گروه ویژه ای تحت نظارت وزیر حلال مسئول رسیدگی به امور اوقاف شاه سلطان حسین بودند (همان، ۳۲۲).
مردم شهر علاوه بر مالیات زمین و ملک، عوارض و مقرری ها مجبور به پرداخت خراج های غیر عمومی بودند، در حالیکه مقامات اداری محلی، همچون میراب، عوارض و اجاره ها را به عنوان کل یا بخشی از مواجب خود جمع آوری می کردند. پیش نویس های مربوط به درآمد عملکردی متداول بود و مبالغ خاص، بویژه برای دستمزد مقامات حکومت مرکزی، مسئولیتی را برای گروههای مختلف مالیات دهنده ایجاد می کرد. به عنوان مثال ۵۰ تومان برای ارمنی های جلفا به عنوان انعام سالانه ی امیر شکرباشی، وضع شده بود. این قبیل عملکردها به حکومتهای پیش از صفویه منتسب شده ولی در مقایسه با این دوران از گسترش کمتری برخوردار بود.
نقیب الاشرف مالیات هنگفتی را برای اصناف صنعتی تعیین کرد که متعاقبا برای اعضای فردی اصناف که به وضع مالیات دو سوم اعضا دسترسی داشتند نیز در نظر گرفته شد. نقیب الاشرف به علاوه بزرگ دراویش (ریش سفیدان) و دیگر انجمن های خاص را منصوب می کرد. قیمتها در کنترل محتسب الممالک بود. برخی از انجمن ها خدماتی را برای بارگاه انجام می دادند و برخی دیگر گاه گداری از پرداخت مالیات معاف می شدند (تاورنیه، ۲۳۹؛ چاردین، iv، ۹۵، vi؛ لمبتون، جامعه ی اسلامی در ایران، سخنرانی افتتاحیه، مدرسه ی مطالعات شرق و آفریقا، لندن ۱۹۵۴). داروغه دستورات عمومی شهر را صادر می کرد، وی تنبیه مختصری برای آشوبها و فعالیتهای مخالف شرع مشخص می کرد. عسس که از کارکنان داروغه به شمار می رفت، به همراه سربازانش به گشت زنی در شهر می پرداخت.
کلانتر خط اتصال اصلی میان مردم و دولت بود و تا حدی قابل قیاس با رئیس پیشین بود. وظیفه ی وی تطبیق علایق دو حزب بود. کلانتر معمولا از میان افراد شاخص شهر انتخاب می شد. وی بر کدخدای مناطق و اصناف صنعتی نظارت داشت. کلانتر و وزیر کدخداها را منصوب می کردند (نگاه کنید به لمبتون، مقام کلانتر در دوره ی صفویه و افشار، در Melanges Henri Masse، تهران ۱۹۶۳).
طی حکومت شاه عباس اصفهان دوباره به مرکز مذهبی مهم بدل شد، با این تفاوت که دین اصلی شیعه ی اثنی عشری بود. الهیات شیعه از دیگر مراکز به اصفهان آورده شد و در این شهر آموزش داده و انتشار یافت، اما متأسفانه در اینجا اطلاعات اندکی در مورد سیر تغییر دین مردم اصفهان وجود دارد. در میانه ی قرن ۱۷ جشنهای مذهبی همچون عید قربان و مراسم محرم با شور و انرژی در شهر برگزار می شد. در زمان شاه عباس همچون جنبه های دیگر زندگی شهری، نظارت شدیدی بر امورات مذهبی وجود داشت. طبقات مذهبی توسط گروههایی که تحت سرپرستی کلی صدر بودند، سازماندهی می شدند (دستورالملوک، xvi، ۲-۱، ۶۴). در زمان حکومت شاه سلطان حسین اداره ی جدیدی تحت عنوان محله باشی ایجاد شد و سرپرست آن هدایت همه ی قشرهای مذهبی را بر عهده داشت. تصمیم در مورد امور شرعی بر عهده ی شیخ الاسلام و قاضی بود. شاه عباس و جانشینان مستقیم وی نسبت به سایر مذاهب با بردباری رفتار می کردند، اما در زمان شاه سلیمان شکنجه و آزار شروع شد و طی دوره ی شاه سلطان حسین نه تنها ادیان دیگر بلکه سنی ها و صوفیان نیز مورد آزار مستقیم قرار می گرفتند (برای مطالعه ی بیشتر نگاه کنید به لوکهارت، همان).
رفاه اصفهان، به عنوان پایتخت امپراطوری، تا حد زیادی وابسته به دارایی های خاندان صفوی بود، چنانچه در زمان سلجوقیان که پایتخت اصفهان بود نیز شرایط همینطور بوده است. اگرچه سقوط صفویه در قیاس با سلجوقیان زیانهای بسیار بیشتری را برای این شهر به همراه داشت. در زمان سلطنت شاه سلطان حسین کاهش چشمگیری در استاندارهای زندگی خصوصی و عمومی و کفایت مدیریتی، بوجود آمده است. امنیت شهر نیز روبه زوال بود. رستم الحکما فهرستی از خونریزان آن دوره (پهلوانان و زبردستان، گردان شبرو و ایار) ارائه داده و استدلال می کند که شاه قادر به مجازات آنان نبود زیرا “ارکان دولتی از آنها حمایت کرده و به آنان کمک می رساندند”.
منبع:
A.K.S. Lambton, , J. Sordel-Thomine, T “Isfahan”T in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 167-180
malihedargahi@yahoo.com
صفحه ی ملیحه درگاهی در انسان شناسی و فرهنگ
http://www.anthropology.ir/node/5211
بخشهای پیشین:
قزوین (۱)
http://www.anthropology.ir/node/21086
کربلا
http://anthropology.ir/node/20810
مرو (۲)
http://anthropology.ir/node/20589
مرو (۱)
http://anthropology.ir/node/20483
باکو
http://www.anthropology.ir/node/20424
تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183
تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969
تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886
تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448
تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258
نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086
ری
http://anthropology.ir/node/18609
تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934
تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696
تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478
تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249
یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996
یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757
شیراز (۳)
http://anthropology.ir/node/20948
شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837
شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254
اصفهان (۳)
http://anthropology.ir/node/21415
اصفهان (۲)
http://anthropology.ir/node/21324
اصفهان (۱)
http://anthropology.ir/node/15822
مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967
مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533
مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433
ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139