انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای تاریخی جهان اسلام (۲): اصفهان (بخش سوم)

آ.لمبتون، سوردل تامین ترجمه ی ملیحه درگاهی

۱.اصفهان در قرون اولیه ی اسلام
دو نوع تفسیر در مورد تصرف اصفهان توسط مسلمانان وجود دارد. بر اساس مکتب کوفی این واقعه در سال ۶۴۰/۱۹ رخ داده است. در شرح دیگر خلیفه عمر عبدالله ابن عتبان به جی که در فرماندهی یکی از چهار پادوسپان امپراطوری ایران بود، حمله کرد ( نگاه کنید به نلدک، گش. ایرانی ها و اعراب، ۱۵۱، شماره ی ۲؛ نگاه شود به کریستنسن، امپراطوری ساسانی، ۸۷)، پس از چندین نبرد فرمانده ی جی بر اساس این شرط که خراج سالیانه جایگزین جزیه شود، تسلیم شد. الطبری تاریخ این تسخیر را سال ۲-۶۴۱/۲۱ عنوان می کند. مکتب بصره شرح می دهد که در سال ۶۴۴/۲۳ ابوموسی اشعری پس از نهاوند اصفهان را تصرف کرد، یا اینکه نایب وی عبدالله ابن بُدَیل بر مبنای شرایط معمول ایجاد خراج و جزیه، عهدنامه ی تسلیم شهر را دریافت کرد. مافروخی بیان می دارد که جزیه و خراج اصفهان در اولین سال غلبه ی اعراب در حدود ۴۰،۰۰۰،۰۰۰ درهم بود.
تحت حاکمیت خلفای پدرسالار و بنی امیه، اصفهان در قلمرو قدرت حاکمان بصره و عراق که معمولا حاکمان اصفهانی را منصوب می کردند، قرار داشت. اصفهان به طور کامل از آشوبهایی که از سوی خوارج برپا می شد، در امان نبود. در سال ۸-۶۸۷/۶۸ شهر بوسیله ی شاخه ی ازرقیAzariqa که توسط عتاب ابن ورقا شکست خورده و به فارس و کرمان گریختند، محاصره شد. حجاج ابن یوسف که از سال ۶۹۴/۷۵ حاکم عراق شده بود، حکمایی برای اصفهان منصوب کرد. به نظر می رسد که در زمان حکومت وی بنی تمیم در جی، بنی قیس در روستای انار و تیمره، بنی عنزه در جاپلق و برقرود و اشعری ها در کمیجان، روستایی در مرز میان ری و قم، سکونت داشته اند. همچنین سکونت اعراب در اردستان به طور سنتی به اوایل دوران اسلامی باز می گردد و اردستانی های اواخر قرن ۱۹ شجره نامه ی خود را همچنان در نیاکان عربشان جستجو می کنند.
در سال ۵-۷۴۴/۱۲۷ عبدالله ابن معاویه، شورشی علی، اصفهان را تصرف کرده و برای دو سال بر آن حکومت کرد تا زمانیکه توسط امیر ابن دبارا که مجددا اصفهان را به بنی امیه باز گرداند، مجبور به ترک شهر شد. پس از آغاز قیام بنی عباس ، قحطبه، ژنرال ابومسلم، در سال ۷۴۷/۱۳۰ یکی از نیروهای بنی امیه را در همسایگی اصفهان شکست داد و در سال ۹-۷۴۸/۱۳۱ ارتش دوم و بزرگتر بنی امیه به فرماندهی امیر ابن دبارا را در نزدیکی شهر مغلوب ساخت. حاکمان عباسی از سال ۵۰-۷۴۹/۱۳۲ برای اصفهان تعیین می شدند. به طور کلی تاریخ اصفهان در اوایل حکومت عباسی، به استثنای حمله ی بی ثمر جمهور ابن عجلی (که بر علیه المنصور شورش کرده بود) در سال ۶-۷۵۵/۱۳۸، بدون واقعه ی خاصی دنبال شده است. چنانچه پیشتر گفته شد در زمان حکومت هارون الرشید قم در سال ۵-۸۰۴/۱۸۹ از اصفهان جدا شد. از این پس خراج شهر در حدود ۱۲،۰۰۰،۰۰۰ درهم بود. پس از جنگ داخلی اصفهان بخشی از حکومت حسن ابن سهل شد. خشکسالی شدیدی طی سالهای ۶-۸۱۵/۲۰۰ و ۱۷-۸۱۶/۲۰۱ اتفاق افتاد. اینکه آیا این خشکسالی بر کاهش آشکار درآمد تأثیری گذاشته یا خیر باید گفت طبق گفته ی قدامه درآمد حکومتی در سال ۲۳۷/۲۰۴ تا ۱۰،۵۰۰،۰۰۰ درهم نزول یافته بود. بر اساس اظهار ابن خردادبه میزان درآمد در سال ۷-۸۳۶/۲-۲۲۱ باز هم کمتر و فقط ۷،۰۰۰،۰۰۰ درهم بود. امکان دارد این کاهش درآمد تا اندازه ای بر اساس این واقعیت باشد که در سال ۸۳۳/۲۱۸ قیام خرمدین که برای سالهای بسیاری سبب آشوب در آذربایجان شده بود، در اصفهان نیز گسترش یافت. ارتشی که توسط معتصم فرستاده شد به این شورش پایان داد. طبق گفته ی یعقوب با نزدیک شدن به پایان قرن درآمد مجددا به ۱۰،۰۰۰،۰۰۰ درهم افزایش یافت، این در حالی است که ابن روستا درآمد را بیش از ۱۰،۳۰۰،۰۰۰ درهم عنوان کرده است.
در سال ۸۶۷/۲۵۳ عبدالعزیز ابن ابی دلف به حاکمیت اصفهان گماشته شد، حکومتی که تا سال ۶-۸۹۵/۲۸۲، زمانیکه المعتضد قلمرو بنی دلف را تصرف کرد، ادامه یافت. در سال ۴-۸۷۳/۲۶۰ یحیی ابن حرثمه مالیات مجددی برای اصفهان تعیین کرد. در سال بعد اصفهان برای مدت زمان کوتاهی در کنترل یعقوب ابن لیث صفاری بود. بنو دلف که مجددا به حاکمیت گماشته شده بود همچون عمرو بن لیث، جانشین وی در سال ۸۷۹/۲۶۵، بر استان اصفهان حکومت کرد. در زمان مشخص، هنگامیکه الموفق به میزانی از قدرت رسیده بود که بر علیه عمر شورش کند در سال ۵-۸۸۴/۲۷۱ به احمدابن عبدالعزیز ابن ابی دلف دستور داد که به عمر حمله کند. عمرو بن لیث شکست خورد و اصفهان بار دیگر تحت کنترل خلیفه درآمد. در سال ۸-۸۹۷/۲۴۸ علی ابن عیسی به جبال فرستاده شد و دستور به تعیین مجدد مالیات در اصفهان و لغو دستورات یعقوب ابن حرثمه، داد. ابن روستا که در حدود سال ۹۰۳/۲۹۰ در اصفهان زندگی می کرد و احتمالا گزارشات خود را در این شهر نوشته است، اینگونه توصیف می کند که اندازه ی سراسری جی نیم لیگ بود و این شهر ناحیه ی ۲۰۰۰ جریبی را در بر می گرفت. شهر چهار دروازه و ۱۰۰ برج داشت.
عبدالله ابن ابراهیم المیثم که در سال ۳-۹۰۲/۲۹۰ به عنوان حاکم منصوب شده بود، با حمایت کردها در سال ۸-۹۰۷/۲۹۵ در نواحی کوهستانی جنوب غرب قیام کرد. شورش وی توسط نیروهای فرستاده شده از جانب المقتدر به فرماندهی بدرالحمامی که بعدها حاکم اصفهان شد، سرکوب شد. علی بن وهسودان دیلمی جانشین بدرالحمامی شد، در سال ۱۳-۹۱۲/۳۰۰ دیلمی علاوه بر اینکه به عنوان حاکم فارس برگزیده شد، به سمت حاکمیت اصفهان نیز منصوب گردید. در سال ۹۱۳/۳۰۱ اصفهان برای مدت زمان کوتاهی در کنترل حاکم منتخب سامانی ها بود ولی در سال ۱۷-۹۱۶/۳۰۴ شهر مجددا تحت نظارت حاکم عباسی، احمد سلوک، درآمد. زمامدار وی حمید، وزیر المقتدر در سال ۲۰-۹۱۹/۳۰۷، خراج اصفهان را بر طبق قرارداد مقاطعه تعیین کرد. در سال ۴-۹۲۳/۳۱۱ احمد شورش کرد ولی شکست خورد و کشته شد.

۲.آل بویه
دوره ای آشفته برای اصفهان آغاز شد. مرداویج ابن زیار در سال ۹۲۷/۳۱۵ شهر را تصرف کرده و احمدبن کیقالیق (Kayghaligh) را به عنوان حاکم تعیین کرد. دیلمی لشکری در سال ۹۳۱/۳۱۹ اصفهان را از احمد گرفت و احمد متعاقبا شهر را بازپس گرفته و لشکری را کشت. به نظر نمی رسد که مظفربن یاقوتی که المقتدر در همان سال وی را به عنوان حاکم اصفهان منصوب کرده بود، به اصفهان رفته باشد. مرداویج در همین زمان به شهر بازگشت و شمار زیادی از نیروها را مستقر ساخت. در حدود دو سال بعد در سال ۹۳۳/۳۲۱ علی ابن بویه عماد الدوله که توسط مرداویج به حاکمیت کرج رسیده بود، اصفهان را تصرف کرد اما زمانیکه مرداویج برادرش وشمگیر را بر علیه وی فرستاد، مجبور به عقب نشینی شد. القاهر در همان سال پس از اینکه در نامه ای به مرداویج پیشنهاد داده بود که در جهت به رسمیت شناختن حاکم ری و جبال، شهر را تخلیه کند و برای وشمگیر نوشته بود تا از اصفهان عقب بنشیند، محمدبن یاقوت را به حاکمیت اصفهان گماشت. القاهر مدت زمان کوتاهی بعد از ماجرا عزل شد. مرداویج اصفهان را از دست نداد و در سال بعد پس از اینکه علی ابن بویه فارس را تصرف کرده و برادرش احمد کرمان را اشغال کرده بود به دفاع از اصفهان پرداخت ولی توسط نیروهای ترک خود به قتل رسید. پس از این علی ابن بویه و برادرش حسن رکن الدوله اصفهان را اشغال کرده و وشمگیر را برکنار کردند. وشمگیر اصفهان را مجددا در سال ۹-۹۳۸/۳۲۷ باز پس گرفت اما در سال بعد حسن شهر را دوباره تصرف کرد و تا زمان مرگش در سال ۹۶۷/۳۶۶ بر آن حکومت کرد، اگرچه یکی از نیروهای خراسانی تحت فرماندهی منصور ابن قراتکین به طور موقت شهر را در سال ۱-۹۵۰/۳۳۹ به تصرف خود درآورد. در سال ۹۵۴/۳۴۳ اصفهان دوباره مورد حمله ی نظامیان خراسانی قرار گرفت و توسط ابوعلی چغانی به غارت رفت.
پس از مرگ رکن الدوله پسرش معیدالدوله که از سال ۹۷۷/۳۶۷ تابع ادادالدوله بود، حاکم اصفهان شد. برادر وی فخرالدوله در سال ۳-۹۸۲/۳۷۲ جانشین او شد. فخرالدوله نیز در سال ۹۹۷/۳۸۷ از دنیا رفت و پسر چهار ساله اش مجدالدوله که مادرش حکمرانی تأثیرگذار برای امپراطوری بود، جانشین وی شد. مجدالدوله که از مداخله ی مادرش اظهار نارضایتی می کرد در سال ۱۰۰۶/۳۹۷ تلاش بی ثمری در جهت خارج کردن کنترل امور از دست وی داشت. در سال بعد علاء الدوله ابو جعفر محمدابن دشمنزیار، داییِ همسر فخر الدوله حاکم اصفهان شد و تا هنگام مرگش در سال ۲-۱۰۴۱/۴۳۳ به طور متناوب حکومت را در دست داشت. وی در سال ۱۷-۱۰۱۶/۴۰۷ توسط ابن فولاد بویه ای برکنار شد ولی مجددا در سال ۱-۱۰۲۰/۴۱۱ شهر را در اختیار گرفت. در سال ۸-۱۰۲۷/۴۱۸ وی برای چهار ماه در محاصره ی سپهبد علی ابن عمران و منوچهر ابن قابوس قرار گرفت. علاء الدوله در سال ۱۰۲۹/۴۲۰ اصفهان را به مسعودابن محمود غزنوی تسلیم کرد. مسعود پس از گماردن حاکم از شهر خارج شد، اما هنهگامیکه اصفهانی ها قیام کرده و حاکم غزنوی را به قتل رساندند وی بازگشت و شمار زیادی از ساکنین شهر را قتل عام کرد. در سال بعد علاء الدوله شهر را باز پس گرفت ولی انوشیروان ابن قابوس با کمک نیروهای غزنوی مسبب فرار وی شد. او در سال ۱۰۳۲/۴۲۳ به اصفهان بازگشت و مسعود در قبال مقداری پول وی را حاکم شهر کرد. یک سال بعد علاء الدوله مجددا توسط نظامیان غزنوی شکست خورد و به سمت فریدان و خوانسار عقب نشینی کرد. وی پس از تجهیز قوا، در سال ۶-۱۰۳۵/۴۲۷ دوباره شهر را در اختیار گرفت.
با وجود بی نظمی های مکرر طی دوران بویه، اصفهان بویژه در زمان وزارت صاحب اسماعیل ابن آباد برای معید الدوله و فخر الدوله، به شهری پررونق و گسترده بدل شد. منطقه ی تبارا یا تبارک توسط بویه ای ها به شهر افزوده شد، استحکامات نظامی شهر به گونه ای سنتی توسط رکن الدوله یا معید الدوله ساخته شدند. علاء الدوله در سال ۸-۱۰۳۷/۴۲۹ دیواری در اطراف شهر ساخت و بدین منظور عوارض سنگینی را بر مردم تحمیل کرد. در زمان حاکمیت آل بویه شهر اقامتگاههای رسمی و خصوصی باشکوه، اسطبل، حمام، باغ و بازارهای با سرمایه ی عالی را شامل می شد. ابن حوقل به ثروت و تجارت اصفهان و صادرات پارچه و منسوجات به دیگر استانها اشاره می کند. به استثنای ری هیچ شهر دیگری از عراق تا خراسان از چنین تجارتی برخوردار نبود. یک مسجد جامع در شهرستان و یهودیه وجود داشت که ابعاد آن بیش از دو برابر مسجد قبلی و بزرگتر از مسجد جامع همدان بود. مافروخی گزارش می دهد که قبلا در حدود ۲۰۰۰ گوسفند و بز و ۱۰۰ رأس گاو روزانه در اصفهان کشته می شدند (۷-۸۶). اگر این ارقام در هر صورتی صحیح و حتی تصویب شده باشند، در چشم انداز رونق عالی، برای مصرف گوشت بسیار بیشتر از سالهای بعدی، جمعیت شهر با برآوردی محافظه کارانه بایستی بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر بوده باشد.

۳.سلجوقی ها
طی سلطنت محمود ترکهای غز حرکت به سمت ایران را آغاز کرده بودند. آنها در شمال و شمال غرب اصفهان فعال بودند اما به نظر نمی رسید که به خود شهر نفوذ پیدا کرده باشند، اگرچه علاء الدوله در سال ۹-۱۰۳۸/۴۳۰ بر علیه نیروهای غز که در همسایگی دیناور خیمه زده بودند حمله کرده و آنان را شکست داد. مدت زمان زیادی از نبرد دندانقان ( ۱۰۴۰/۴۳۱) نگذشته بود که سلجوقی ها اصفهان را تصرف کردند. طغرل بیک در سال ۳-۱۰۴۲/۴۳۴ به سمت شهر پیشروی کرد. فرامرز که سال قبل جانشین پدرش علاء الدوله شده بود با طغرل مصالحه و موافقت کرد که به نام وی خطبه بخواند. فرامرز بعدها با ابو کالیجار متحد شد و نام طغرل را از خطبه حذف کرد. طغرل بار دیگر در سال ۷-۱۰۴۶/۴۳۸ به اصفهان حمله کرد و در این وهله شهر را محاصره کرد. فرامرز تسلیم شد و قبول کرد که خراج سالیانه پرداخت کند و به نام طغرل خطبه بخواند، اما طغرل بار دیگر منطقه ای که مجددا تابعیت خود را باز پس گرفته بود را ترک کرد.
طغرل در سال ۱۰۵۰/۴۴۲ مجددا شهر را محاصره کرد. شهر پس از قریب به یک سال در محرم ۱۰۵۱/۴۴۳ سقوط کرد. طغرل یک نیشاپوری جوان را حاکم شهر کرد و دستور داد که برای سه سال هیچ مالیاتی دریافت نشود. سیاست مصالحه ای وی موفقیت آمیز بود. شهر به سرعت رونق خود را بازیافت و افرادی که طی سالهای آشوب و خشکسالی به مناطق دیگر رفته بودند، بازگشتند. ناصر خسرو که در سال ۱۰۵۲/۴۴۴ از طریق خان لینجان به اصفهان آمده بود نوشته است که مردم شهر در امنیت و صلح بوده و به امور بازرگانی خود می پرداختند. وی عنوان می کند که اصفهان مشهورترین و شکوفاترین شهر در بین تمامی سرزمینهای فارسی زبانی بود که وی تا کنون دیده بود. ناصر خسرو با توصیف موقعیت جاذب شهر بیان می کند که شهر یک مسجد جامع بزرگ و شمار زیادی بازار از جمله یکی که ۲۰۰ صراف آن را اشغال کرده بودند و کاروانسراهایی که در آنها بازرگانان بسیاری در رفت و آمد بودند، را شامل می شد. شهر دارای یک دیوار مستحکم به همراه برج و بارو بود که گفته می شود ۵/۳ فرسخ بر مبنای محیط دایره بود؛ مناطق مختلف شهر از طریق دروازه هایی از یکدیگر تفکیک می شدند (سفرنامه، سی. شفر، پاریس ۱۸۸۱، متون ایرانی، ۳-۹۲).
نقل شده که طغرل دلبستگی بیشتری نسبت به شهر داشته است. وی پایتخت خود را از ری بدانجا منتقل کرد و این شهر را اقامتگاه اصلی خود در ۱۲ سال آخر سلطنتش کرد. او بیش از ۵۰۰،۰۰۰ دینار را صرف ساخت بناهای عمومی و بهبود شهر و محیط آن کرد. این شرایط در سرتاسر دوره ی عظیم سلجوقی ادامه یافت و شهر به یکی از مهم ترین مراکز امپراطوری بدل گردید که به طور مستقیم اداره می شد ( نظر به اینکه بیشتر مناطق امپراطوری از کنترل حکومت مرکزی خارج و به اغتاها منتقل شده بود). آلپ ارسلان نیز به نیکی با مردم اصفهان برخورد کرد. در سال ۲-۱۰۷۱/۴۶۴ ملک شاه تفویض خلیفه به عنوان ولیعهد را دریافت یا و یا به عنوان نامزد جانشین خلیفه تعیین شد. پس از مرگ آلپ ارسلان، قاوردبن چغری بگ در تلاشی بی ثمر برای اثبات ادعای تاج و تختی خود، در مدت زمان اندکی اصفهان را به تصرف خود درآورد. طی حکومت ملک شاه اصفهان به درجات عالی دست یافت و به یک مرکز سنی مهم بدل شد (نگاه کنید به ای. بوسنی، مذهب در دروران سلجوقی، در CHIr، کمبریج ۱۹۶۸، ۳۰۲-۲۸۳). ملک شاه و وزیرش نظام الملک خود را وقف توسعه ی شهر کردند. مافروخی نقل می کند که شهر اصفهان در زمان حکومت ملک شاه از قسم و تقسیط و وظایف فراتر از حد معمول معاف بود. این خبر از طریق مساجد و لوحه هایی که بر دروازه ها و دیوارهای بازار نصب شده بودند، اعلان شد. ناحیه ی گلبار که هم اکنون میدان معروف به میدان کهنه در آن واقع شده، به همراه اداره ها و اقامتگاههای دولتی نیز به شهر اضافه شدند. مسجد جدیدی ساخته شد و امکانات بیشتری به مساجد قدیمی بویژه مسجد جامع اضافه گردید (نگاه کنید به ای. گدار، تاریخ مسجد جامع اصفهان، در آثار ایرانی، [۸-۱۹۳۶]؛ ای. گابریل، مسجد جامع اصفهان، در اسلامیکای Ars، جلد دوم [۱۹۳۵]). یک قلعه در دژ کوه (شاه دژ)، محلیکه ملک شاه اسلحه خانه و گنجینه ی خود را در آن نگهداری می کرد، ساخته شد. نظام الملک یک نظامیه در منطقه ی دردشت بنا کرد. عایدی سالیانه ی بناهایی که وی برای امور وقفی تأسیس کرده بود بیش از ۱۰،۰۰۰ دینار بود. بر اساس اظهار حسین ابن محمد ابن ابی الرضوی، در سال ۹-۱۳۲۸/۷۲۹ هنوز هم مدرسه وجود داشت ولی امتیازهای آن غصب شده بود.
با مرگ ملک شاه در سال ۱۰۹۲/۴۸۵ رونق اصفهان هم متوقف شد، اگرچه به عنوان پایتخت امپراطوری موقعیت این شهر برای کسانی که مدعی قدرت بودند مهم بود. مردم شهر به طور دقیق درگیر این کشمکشها نبودند ولی محتمل است که ناامنی غالب و آمد و رفت نیروهای نظامی تا اندازه ای زندگی آنان را به هم ریخته و ایجاد نارضایتی کرده بود. توازن میان نظم و بی نظمی در شهر همواره حساس بود، چنانچه واقعه ی بعدی که حدودا در همین دوران اتفاق افتاد گویای این امر است. گزارشی منتشر شده بود مبنی بر اینکه یکی از خواص نابینا، چنانچه نقل شده باطنی یا اسماعیلی، مردم غیر مظنون را به دام مرگ کشانده بود. توده ی مردم شورش کرده و تمامی افراد متهم به باطنی بودن را سوزاندند. هر چند این واقعه پایانی بر فعالیتهای باطنی ها نبود. عبدالمالک اتاش، دائی، طی حکومت ملک شاه به دقت شالوده های جنبش را ترسیم کرده بود و در آشوبهایی که بعد از مرگش اتفاق افتاد جنبش گسترش یافت.
تاج الملک و ترکان خاتون، همسر ملک شاه، در بغداد، شهری که ملک شاه در آن مرده بود، به نام پسر چهار ساله اش محمود خطبه خوانده و به اصفهان عزیمت کردند. برکیاروق، پسر زبیده خاتون، که توسط حامیان ترکان خاتون توقیف شده بود به کمک مملوکهای نظامیه گریخت و با نزدیک شدن ترکان خاتون شهر را ترک کرد ولی متعاقبا بازگشت و وی را در محاصره ی خود قرار داد. در سال ۱۰۹۴/۴۸۷ با مرگ ناگهانی ترکان خاتون که طی این مدت تمامی گنجینه و ذخایر خود که در اصفهان گردآوری شده بودند را به پیروانش بخشیده بود، برک یاروق مجددا وارد شهر شد. وی برای چندین سال در ملک خود ماند، اگرچه به خاطر سرکوب شورشها در دیگر مناطق امپراطوری بیشتر اوقات در شهر حضور نداشت. هر چند حدودا در سال ۱۰۹۷/۴۹۰، زمانیکه نزاع با برادر ناتنی اش محمد شروع شد، وی دیگر موقعیت مطوئنی در شهر نداشت. در سال ۹-۱۰۹۸/ ۴۹۲ پس از اینکه شماری از ارتشیانش به محمد پیوسته بودند، وی از ورود به شهر منصرف شد و به سمت خوزستان عقب نشینی کرد. درگیری میان برادران طی پنج سال بعد یا بیشتر ادامه یافت، در طول این مدت باتنی ها تا حد زیادی قدرت خود در اصفهان و نواحی همسایه را افزایش دادند. احمد ابن عبدالملک اتاش که به عنوان دائی اصفهان جانشین پدرش شده بود، اجازه ی ورود به قلعه ی شاه دژ را کسب کرد (بر اساس نقل قولی از مدیر مدرسه ی پادگان) مردم را جذب خود ساخت و قلعه را به تصرف خود درآورد. تا سال ۱۱۰۰/۴۹۴ باطنی ها به جمع آوری مالیات در اطراف اصفهان مشغول بودند و به علاوه املاک قلعه ی خان لنجان را از آن خود کرده بودند. برکیاروق که به درست یا غلط متهم به طرفداری از باطنی ها شده بود، حال تصمیم گرفت که بر علیه آنان قیام کند. ابوالقاسم خوجندی، قاضی شافعی، توده ی مردم را به شورش فرا خواند و شمار زیادی از افراد مظنون دستگیر و سوزانده شدند. با این وجود باطنی ها در ملک شاه دژ باقی ماندند.
منبع:
A.K.S. Lambton, , J. Sordel-Thomine, T “Isfahan”T in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill; 167-180

بخشهای پیشین:

قزوین (۱)
http://www.anthropology.ir/node/21086

کربلا
http://anthropology.ir/node/20810

مرو (۲)
http://anthropology.ir/node/20589

مرو (۱)
http://anthropology.ir/node/20483

باکو
http://www.anthropology.ir/node/20424

تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183

تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969

تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886

تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448

تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258

نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086

ری
http://anthropology.ir/node/18609

تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934

تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696

تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478

تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249

یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996

یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757

شیراز (۳)
http://anthropology.ir/node/20948

شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837

شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254

اصفهان (۲)
http://anthropology.ir/node/21324

اصفهان (۱)
http://anthropology.ir/node/15822

مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967

مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533

مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433

 

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139