انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شهرهای تاریخی جهان اسلام (۱۳): بخارا (بخش دوم)

بارتلد، فرای برگردان ملیحه درگاهی

نرشخی و جغرافیدانان عرب اطلاعاتی در مورد روستاها و استانهای اطراف شهر ارائه می دهند. استخری نام کانالهایی را ذکر می کند که برای آبیاری از رود زرافشان به سمت زمینها هدایت می شوند. بر طبق گفته ی نرشخی بعضی از این کانالها در دوره ی پیش از اسلام ساخته شدند و بسیاری تا به حال باقی مانده اند. به سبب وجود دیوارهای بلند که برای محفاظت از شهر و روستاهای اطراف در مقابل تاخت و تاز ترکها ساخته شده بود، بسیاری از آثار نیز حفظ شدند. بنابر گفته ی نرشخی (متن، ۲۹، ترجمه، ۳۳) ساخت این دیوارها در سال ۷۸۲/۱۶۶ آغاز شد و در ۸۳۰/۲۱۵ به اتمام رسید. شهر در مرکز قرار نداشت بلکه در نیمه ی غربی منطقه ی محاط در دیوار واقع شده بود. پس از زمان اسماعیل ابن احمد دیوارها دیگر مرمت نشدند. در دوره ی بعدی ویرانه ی حاصل از این دیوارها کنپرک (Kanparak) نام گرفت و نشانه های کمپیر دوال (“دیوار پیرزن”) بر حاشیه ی جلگه ها، بین نواحی زراعی بخارا و کرمینه (Karmina)، باقی ماند.
با سقوط سامانی ها شهر تا حد زیادی اهمیت سیاسی اولیه خود را از دست داد و توسط حاکمان ایلک خان یا قراخانی ها اداره شد. در نیمه ی دوم قرن ۱۱/۵ شمس الملک نصر ابن ابراهیمی کاخی را در جنوب شهر برای خود ساخت و شکارگاهی را ایجاد کرد؛ این شکارگاه که شمس آباد نام گرفت پس از مرگ جانشین وی خضر خان به ویرانه ای بدل شد. در سال ۱۱۱۹/۵۱۳ در محل شکارگاه یک مصلا ساخته شد. بخارا حتی طی دوران رکود شهرت خود به مثابه یک مرکز یادگیری اسلامی را حفظ کرد. در قرن ۱۲/۶ خانواده ی برجسته ای از پژوهشگران که به عنوان آل برهان شناخته می شدند گونه ای از سلسله مراتب را در بخارا بنیان گذاشته و برای مدتی خودمختاری را در منطقه ایجاد کردند. پس از نبرد قطوان (۵ صفر ۹/۵۳۶، ۱۱۴۱ سپتامبر) قراختای بواسطه ی صدر (صدور) یا فرمانده ی این خاندان بر بخارا حکومت کرد. صدرها روابط نیک با رؤسای بت پرست را حفظ کردند و در سال ۱۲۰۷ هنگامیکه بت پرستان در پی یک شورش مردمی (شیعه؟) از بخارا بیرون رانده شدند، به همراه آنان گریختند (عوفی، لباب، ii، ۳۵۸). در همان سال شهر در کنترل محمد ابن تکیش خوارزم شاه قرار گفت. وی قلعه را بازسازی کرده و بناهای دیگری نیز بنیان گذاشت.
بنا به گفته ی ابن اثیر بخارا در ۴ ذی الحجه ۱۰/۶۱۶ فوریه ی ۱۲۲۰تسلیم ارتش چنگیز خان شد. دوازده روز بعد نیز قلعه به دست مغولها افتاد. تمامی بخش های شهر به جز مسجد جامع و تعدادی از قصرها غارت شده و به آتش کشیده شدند. بخارا خیلی زود احیا شد و از آن به عنوان یک شهر پرجمعیت و مرکز یادگیری در زمان جانشین چنگیز خان یاد شده است.
در سال ۱۲۳۸/۶۳۶ یک شورش روستایی با هدایت محمود طربی که در جایگاه رهبریت مذهبی قرار داشت، صورت گرفت. پس از کسب اولین موفقیت ها، بخصوص بر علیه طبقه ی اشراف، شورش از سوی مغولها سرکوب شد (ببینید جوینی، i، ۸۶، ترجمه ی جی. ای. بویل، i، ۱۰۹). شناخت اندکی نسبت به سالهای آغازین حکومت مغول ها در بخارا وجود دارد؛ ملاها و سیدها همانند دیگر شیوخ مذهبی از تمامی مالیات ها معاف بودند. به علاوه یک شاهزاده ی مغول مسیحی با هزینه ی خود مدرسه ای به نام خانیّه را در بخارا تأسیس کرد (نگاه کنید به جوینی، iii، ۹، ترجمه ی بویل، ii، ۵۵۲). در ۷ رجب ۲۸/۶۷۱ ژانویه ۱۲۷۳ بخارا در اشغال ارتش اباقا، ایلخان مغول ایران، قرار گرفت، شهر به ویرانه ای بدل شد و آبادی خود را از دست داد. بخارا بازسازی شد و مجددا در رجب ۱۹/۷۱۶ سپتامبر – ۱۸ اکتبر ۱۳۱۶ از سوی مغول های ایران و متحدشان شاهزاده جغتای یساور مورد تاخت و تاز قرار گرفت. از طرف دیگر به نظر می رسد بخارا در حیات سیاسی ماوراء النهر و تحت حکومت خاندان جغتای یا بعد از آنان تیموریان، اعتبار زیادی نداشته است. کتاب ملازاده ی معین الفقرا، نوشته شده در قرن ۱۵/۹، اطلاعاتی در خصوص شهر طی این دوران بدست می دهد (ببینید فرای، در مجلد یادبود ابوعلی سینا، کلکته ۱۹۵۵). بهاء الدین نقش بند (۱۳۸۹/۷۹۱) و دستور دراویشی او، نقش بندیه، در بخارا به شکوفایی رسید. اولغ بیگ (۱۴۴۹/۸۵۳) مدرسه ای در مرکز شهر بخارا بنا کرد.
با نزدیک شده به انتهای سال ۹۰۵/ تابستان ۱۵۰۰، بخارا از سوی ازبک ها به فرماندهی شیبانی خان اشغال شد و تا انقلاب روسیه، به غیر از دو دوره ی کوتاه یعنی پس از مرگ شیبانی در سال ۱۵۱۰/۹۱۶ و همچنین سال ۱۷۴۰/۱۱۵۳، در سلطه ی آنان باقی ماند. محدوده ی حکمرانی ازبک ها به مانند دارایی کل خاندان حاکم قابل توجه بود و به تعدادی قلمرو شاهزادگی کوچک تقسیم می شد. سمرقند معمولا پایتخت خان ( به طور معمول کهن سال ترین عضو خاندان حاکم) بود، اما شاهزاده ای که به عنوان خان انتخاب شد ولیعهدی موروثی خود را اعاده کرد و متعاقبا در این شهر ساکن شد. دو شاهزاده ی خاندان شیبان، عبید الله ابن محمود (در سالهای ۳۹-۱۵۱۲/۴۶-۹۱۸ حکومت کرد) و عبدالله ابن اسکندر (حکومت طی سالهای ۹۸-۱۵۵۷/۱۰۰۶-۹۶۴)، بخارا را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. طی سالهای حکومتی آنان بخارا بار دیگر مرکز زندگی سیاسی و فکری شد. شاهزاده های خاندان بعدی، جانی ها یا اَشترخانی ها، نیز بر بخارا حکومت کردند، این در حالی بود که سمرقند اهمیت خود را از دست داد.
داده های مربوط به تاریخ بخارا طی دوره ی ازبک ها اغلب در کتب خطی همچون تاریخ میر سید شریف رقیم ۱۷۰۱/۱۱۱۳، بدایع الوقایع واصفی و بحرالاسرار فی مناقب الاخیار یا امیر ولی، آمده است (در مورد این آثار نگاه شود به استوری (Storey)، ۳۸۱). سمنف دو اثر برجسته ی مربوط به تاریخ ازبک با نگاه ویژه به بخارا یعنی عبید الله نامه ی امیر محمد امین بخاری، تاشکند ۱۹۵۷ و تاریخ Mukimkhanova محمد یوسف منشی، تاشکند ۱۹۵۷، را به زبان روسی ترجمه کرده است.
در قرن های ۱۶ و ۱۷ اجتماع بسیار فعال بازرگانان بخارا در بخش های جنوبی تا ایران صفوی و بنادر خلیج فارس، با هند مغول و دیگر خانات آسیای مرکزی و در مرزهای شمالی با سیبری و روسیه به تجارت پرداختند. در این زمان روسیه در قسمتهای شرقی تا سیبری امتداد یافته بود؛ در دهه ی ۱۵۹۰ بازرگانان بخارا دستور گرفتند که در معاملات تجاری با قلعه های تازه تأسیس روسی همچون تبولسک (Tobolsk) و تیومن (Tiumen) شرکت کنند؛ در این مکانها تمامی تجار آسیای مرکزی تمایل داشتند که بخارایی منصوب شوند. پارچه های ابریشمی و جامه های خزدار از جمله کالاهای مهم تجاری محسوب می شدند، تا اواخر قرن ۱۹ تجارت برده نیز همراه با خود برده ها در خانات های آسیای مرکزی تداوم یافت (ببینید اودری برتون، بخارایی ها. تاریخ دودمانی، دیپلماتیک و تجاری طی سالهای ۱۷۰۲-۱۵۵۰). همچنین در خصوص تجارت بخارا طی سالهای متمادی حضور اجتماع قدیمی از بازرگانان و صنعتگران یهودی ساکن یک منطقه ی یهودی ویژه که تا به امروز با عنوان محله ی کهنه یا “محله ی قدیمی” باقی مانده، قابل توجه است. بازرگانان یهودی بخارا حضور فراگیری در آسیای غربی و سرزمینهای روسیه داشتند چنانکه تمامی یهودیان آسیای مرکزی تمایل داشتند که به عنوان فردی بخارایی توصیف شوند (ببینید دبلیو.جی. فیشل، یهودیان آسیای مرکزی (خراسان) در ادبیات عبرانی و اسلامی قرون وسطی، در تاریخ یهود vii [1945]، ۵۰-۲۹؛ ام. زند (M. Zand)، EIr art. بخارا. vii. یهودیان بخارایی).
حکومت خان عبد عزیز (۸۰-۱۶۴۵/ ۹۱-۱۰۵۵) از سوی تاریخ دانان بومی به عنوان آخرین دوره ی تاریخی شان ذکر شده است. پس از او شاهزادگان مختلف خود را مستقل اعلام کرده و خان بخارا تنها بر بخش کوچکی از قلمرو پادشاهی قبلی خود حکومت می کرد، و حتی در این منطقه نیز قدرت به طور نسبی در دستان یک اتالیق بود که به نام وی حکومت می کرد.
نادر شاه در سال ۱۷۴۰/۱۱۵۳ بخارا را فتح کرد ولی پس از مرگ وی شهر تحت سلطه ی یک خاندان جدید به ریاست اتالیق محمد رحیم از قبیله ی منگیت که خود را خان اعلام کرده بود، استقلال خود را باز پس گرفت. دوره ی حکومتی وی تحت عنوان تحفه الخانی توسط محمد وفا کرمینجی ((Karminagi ثبت شده است. جانشین او دانیار بیگ کنیه اتالیق را برگزید و به یکی از فرزندان خاندان چنگیز لقب پادشاهی را اعطا کرد. هر چند پسر او مراد یا میر معصوم در سال ۱۷۸۵/۱۱۹۹مدعی لقب سلطنتی شده و خود را امیر نامید.
به نسبت پیشینیان در زمان حیدر، جانشین میر معصوم (۲۶-۱۸۰۰)، رعایت احکام مذهبی با اجبار بسیار شدیدتری همراه بود. وی آخرین حاکم بخارا بود که تا زمان آخرین امیر به نام خود سکه ضرب کرد. جانشین او نصرالله (۶۰-۱۸۲۷) موفق شد در مقابل اشراف قدرت تاج و تخت پادشاهی را استحکام بخشیده و قلمرو حکومتی خود را گسترش دهد. وقایع نگاران بومی با سیاحان اروپایی در توصیف نصرالله به عنوان یک حاکم ستمگر و خونریز موافق هستند. ارتش دائمی در عوض مالیات بندی محلی ایجاد شد. در سال ۱۸۴۲ پایتختِ خانات رقیب خُقند اشغال شد ولی غلبه بر شهر تداوم نداشت. هنگامیکه مظفرالدین جانشین نصرالله (۸۵-۱۸۶۰) بر تخت پادشاهی نشست، روسها جایگاه مستحکمی را در ماوراء النهر کسب کرده بودند. امیر پس از اینکه مجددا شکست خورد به اجبار تسلیم روسها شد و از تمامی دادخواست ها برای دره ی سیردریا که از جانب روسها فتح شده بود، دست کشید. وی مجبور شد بخشی از قلمرو خود به علاوه ی شهرهای جزق، اوراتوب، سمرقند و کته قرقان (۱۸۶۸) را به روسها واگذار کند. اگرچه در سال ۱۸۷۳ سرزمینهای غربی بخارا با هزینه ی خانات خیوه گسترش یافت. در زمان حاکمیت عبدالاحد (۱۹۱۰-۱۸۸۵) مرز بین بخارا و افغانستان تعیین شد، انگلستان و روسیه به توافق رسیدند که رودخانه ی پنج خط مرزی باشد.
ارتباط بین بخارا و روسیه طی حاکمیت مشابه نیز تعریف شده بود. با شروع سال ۱۸۸۷ یک خط آهن در سرتاسر قلمرو امیر ساخته شد اما ایستگاه مربوط به بخارا، ده مایل دورتر، در حال حاضر شهری است که کاگن نامیده می شود. میر علیم پس فارق التحصیلی از کالج سن پترزبورگ در سال۱۹۱۰ جانشین پدرش شد. میر علیم تا زمان انقلاب که باعث شد وی به افغانستان رفته و تا پایان جنگ جهانی دوم در کابل زندگی کند، بر بخارا حکومت کرد. از انقلاب بدین سو بخارا به بخشی از جمهوری سوسیالیست ازبک شوروی سابق (Uzbek SSR) بدل شد و پایتخت آن تاشکند بود.
کاوشهای باستان شناسی و مکان نگاری بخارا از دهه ی ۱۹۳۰ بدین سو پیشرفت های قابل توجهی را ایجاد کرده است و فعالیتهای شیشکن، پگاچنکوا، سخاریوا (Sukhareva) و دیگران تا حد بسیاری به دانش ما افزوده است. بناهای تاریخی باستان شناختی موجود بخارا که از اهمیت برخوردارند این موارد را شامل می شوند: (۱) “اینطور که مصطلح است” مقبره ی اسماعیل سامانی متعلق به قرن ۱۰/۴؛ (۲) مناره ی کلان به ارتفاع ۴۵.۳ متر (قرن ۱۲/۶)؛ (۳) مسجد مغاک عطاری (آخرین ساخت این مسجد مربوط می شود به سال ۱۵۴۷)؛ (۴) مسجد نمازگاه (مصلا)، سال ۱۱۱۹؛ (۵) مقبره ی سیف الدین بخارزی (۱۲۶۱)؛ (۶) آرامگاهی در محل چشمه ایوب (اواخر قرن ۱۴)؛ (۷) مدرسه ی اولغ بیگ، بازسازی شده در سال ۱۵۸۵؛ (۸) مسجد کلان با مناره ی قدیمی تر در مجاورت آن، متعلق به قرن ۱۶؛ (۹) مدرسه ی میر عرب، (۱۵۳۵؟)؛ (۱۰) مسجد خواجه زند الدین، بارها نوسازی شده است. بناهای تاریخی دیگر به تعداد فراوان در خارج از شهر و بیشتر در ویرانه ها هستند.
طی دوره ی اتحادیه جماهیر شوروی بخارا مرکز یک منطقه ی مدیریتی وسیع بود، اما از سال ۱۹۹۱ در قلمرو جمهوری خودمختار ازبک قرار گرفته است. این شهر طی سالیان به دلیل پرورش پنبه و صنعت نساجی اهمیت خود را حفظ کرد. بخارا (طبق برآوردهای سال ۲۰۰۵) جمعیتی برابر با ۳۰۰,۰۰۰ نفر دارد.

منبع:
W. Barthold & R.N. Frye, “Bukhara” in, E. Bosworth, 2007, Historic Cities of the Islamc World, Leiden, Boston: Brill: 58-63

malihedargahi@yahoo.com

http://www.anthropology.ir/node/5211

بخشهای پیشین:

بخارا (۱)

http://anthropology.ir/node/21975

قزوین (۲)
http://anthropology.ir/node/21839

قزوین (۱)
http://www.anthropology.ir/node/21086

کربلا
http://anthropology.ir/node/20810

مرو (۲)
http://anthropology.ir/node/20589

مرو (۱)
http://anthropology.ir/node/20483

باکو
http://www.anthropology.ir/node/20424

تهران (۵)
http://anthropology.ir/node/20183

تهران (۴)
http://www.anthropology.ir/node/19969

تهران (۳)
http://anthropology.ir/node/19886

تهران (۲)
http://anthropology.ir/node/19448

تهران (۱)
http://anthropology.ir/node/19258

نیشابور
http://anthropology.ir/node/19086

ری
http://anthropology.ir/node/18609

تبریز (۴)
http://anthropology.ir/node/17934

تبریز (۳)
http://anthropology.ir/node/17696

تبریز (۲)
http://anthropology.ir/node/17478

تبریز (۱)
http://anthropology.ir/node/17249

یزد (۲)
http://anthropology.ir/node/16996

یزد (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16757

شیراز (۳)
http://anthropology.ir/node/20948

شیراز (۲)
http://anthropology.ir/node/18837

شیراز (۱)
http://www.anthropology.ir/node/16254

اصفهان (۴)
http://anthropology.ir/node/21744

اصفهان (۳)
http://anthropology.ir/node/21415

اصفهان (۲)
http://anthropology.ir/node/21324

اصفهان (۱)
http://anthropology.ir/node/15822

مشهد (۳)
http://anthropology.ir/node/18967

مشهد (۲)
http://anthropology.ir/node/15533

مشهد(۱)
http://anthropology.ir/node/15433

ویژه نامه ی «هشتمین سالگرد انسان شناسی و فرهنگ»
http://www.anthropology.ir/node/21139