ایدۀ نگارش و تدوین این ویژهنامه زمانی شکل گرفت که ضروری دیدیم دربارۀ انسانشناسی و فرهنگ، که به باور بسیاری یک نهاد علمی و فرهنگی است، دست به یک تاریخنگاری بزنیم، تأثیرگذاریاش بر فعالیتهای فرهنگی و آکادمی را بررسی کنیم، و بر اساسش چشماندازهای آن را بکاویم. انسانشناسی و فرهنگ پس از قریب به دو دهه فعالیت پایدار، با توجه به دستاوردهای فراوانش در زمینۀ خلق سرمایۀ اجتماعی، آفرینش متون بیشمار، و ثبت میراث قابل توجهی از سخنرانیها و گفتوگوها و برنامههای فرهنگی دیگر، شایستۀ آن است که امروز مورد تأمل قرار گیرد و دربارهاش به این پرسشها پاسخ داده شود: انسانشناسی و فرهنگ از کجا آمد، امروز کجاست و به کجا خواهد رفت؟
به گمان ما، ظهور یا تکوین انسانشناسی و فرهنگ در اواسط دهۀ هشتاد شمسی، مدیون بهرهگیری از فرصتیاست که نسل دوم اینترنت یا وب ۲ فراهم کرد؛ فرصتی برای کاربران تا در وبلاگها و وبگاهها و اپلیکیشنها بنویسند و با دیگران تعامل کنند. در آن سالها، استفاده از این فرصت در راستای توسعۀ مطالعات علمی و فعالیتهای فرهنگی، قطعاً نیازمند ذهنیتی خلاق و پیشرو بود، آنهم در برههای که هنوز دانشگاه جز به صورت محدود نتوانسته بود خود را با این فناوری منطبق کند؛ و آنهم در رشتهای که تردیدهای اصحابش دربارۀ تحولات اجتماعی، آنهم در بحبوحۀ یک انقلاب (در اینجا انقلاب اطلاعاتی و فناوری)، سابقۀ تاریخی ریشهداری دارد؛ تا جایی که تولد علم مدرن جامعهشناسی را نیز میتوان به آن منسوب کرد، یعنی روزگار پس از انقلاب فرانسه که برخی عالمان اجتماعی در جستوجوی نظم از دست رفته بودند.
نوشتههای مرتبط
باری، این ذهن خلاق در بطن این تحول فناورانه که تأثیرات اجتماعی عمیقی برجای میگذاشت، دست به یک «انتخاب اجتماعی» زد و خود را با تغییرات گریزناپذیر جهان به خوبی سازگار کرد. البته این منطق سازگاری و انطباق را صرفاً در تولد انسانشناسی و فرهنگ نمیبینیم، که در سیر فعالیتهایش در طی دو دهه نیز میتوانیم دنبال کنیم. گفتی، انسانشناسی و فرهنگ طی دو دهه استمرار، مفاهیم پایداری و تغییر را در منطقی دیالکتیکی به کار گرفته، از دل تغییر پایداری خلق میکند و در خلال پایداریاش تغییر را ممکن میسازد. حاصل پدیدهای است پویا که در هر موقعیتی، روزنههایی برای تداوم فعالیت و کنشگری مییابد. بر این اساس، پرسشی که در این کار پیش روی ما قرار داشت این بود که این پدیدۀ اجتماعی چیست؟ آیا میتوانیم آن را یک نهاد اجتماعی قلمداد کنیم؟
انسانشناسی و فرهنگ رسماً و بر اساس اسناد ثبتی خود را تعریف نکرده و ذیل حمایت هیچ سازمان دولتی یا خصوصی قرار ندارد. بنابراین در تعریف ماهیتش همواره با ابهام روبهرو بودهایم. برخی آن را یک وبگاه میدانند، برخی آن را گروه مینامند، برخی انجمن و برخی مؤسسه میخوانندش. جالب آنکه عدهای انسانشناسی و فرهنگ را تماماً به دکتر ناصر فکوهی منسوب میکنند و آن را «مؤسسه یا سایت دکتر فکوهی» میخوانند؛ و البته عدهای دیگر نیز صرفاً آن را با نام رشته، یعنی انسانشناسی، میشناسند. چنانکه استاد مرحوم، محمدامین قانعی راد، در سخنرانیشان در یکی از گردهماییهای سالگرد انسانشناسی و فرهنگ، دربارۀ بخش دوم نام انسانشناسی و فرهنگ –یعنی فرهنگ- نقدهایی را مطرح کردند، با این مضمون که فرهنگ خود در نام انسانشناسی مستتر است و آوردن آن را ضرورتی نیست.
این سیالیت در فهم و نامگذاری انسانشناسی و فرهنگ را در مصاحبهها، یادداشتها و مقالات این ویژهنامه نیز میتوان به روشنی دید. نویسندگان این ویژهنامه که همگی از مخاطبان و همکاران دور و نزدیک هستند، هریک به بخشی از کلیت پدیدۀ انسانشناسی و فرهنگ پرداختهاند: بعضیشان وبگاه را در مرکز توجه قرار دادهاند، بعضی دیگر به محوری بودن نقش ناصر فکوهی پرداختهاند و تعدادی نیز به سرشت جمعی کارها و فعالیتهای فراتر از وبگاه توجه کردهاند. هریک از این نویسندگان انسانشناسی و فرهنگ را به طریقی متفاوت خطاب کرده است. گرچه به گمانم، اطلاق عناوینی نظیر مؤسسه و انجمن و گروه به انسانشناسی و فرهنگ، زمانی اعتبار قطعی دارد که این تشکل ذیل نظام سلسلهمراتبی یک سازمان مشخص فعالیت کند و عنوانی قراردادی برایش انتخاب شده باشد؛ اما به هر ترتیب در نظر من، این تنوع شناختی و گفتمانی، به خودی خود، درخور مداقه و تحلیل است؛ لذا هنگام بازخوانی و بازنگری مطالب، جز ویرایشی در رسمالخط، واژگان و اصطلاحات به کار رفته در نوشتهها عموماً دستناخورده باقی مانده تا به تنوع نگرشها خدشهای وارد نشود.
در این میان آنچه برای من اهمیتی دوچندان داشت، مقالات و یادداشتهایی با موضوع تحلیل نقش نهادی انسانشناسی و فرهنگ بود. البته نهاد تعریف گستردهای دارد؛ اما منظور از پیش کشیدن این مفهوم، تعریف نهاد به مثابۀ سازمان یا مجموعهای از افراد و منابع است که در راستای یک هدف عمومی یا جمعی، در چارچوبی مشخص، کار جمعی میکنند و مشخصۀ بارزش استمرار و پایداری است. در مقالات این ویژه نامه، «نهاد انسانشناسی و فرهنگ» از سه جنبۀ اصلی مورد توجه قرار گرفته: از نظر تحولی که در کلیشههای نهادی پیشین در دانشگاه رقم زده (رک به مقالۀ محمد زینالی )، از نظر حوزۀ عمومی پایداری که برای نوشتن و فعالیتهای فرهنگی دیگر خلق کرده (برای مثال رک به مقالۀ ناصر عظیمی و جبار رحمانی) و نهایتاً از این نظر که الگویی برای نهادسازی به وجود آورده و سرچشمۀ تکثیر ایده در جامعۀ ایران شده است (رک به مقالۀ اسماعیل حسام مقدم).
به نظر میرسد تا اینجا میتوانیم به سؤالی که طرح کردیم پاسخ اولیۀ درخوری بدهیم: در نظر بسیاری از کنشگران فرهنگی، علمی و دانشگاهی، انسانشناسی و فرهنگ توانسته هم خود به نهادی علمی، فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود و هم مدل جدیدی از نهادسازی را از حیث تفکر میانرشتهای، مدیریت شبکهای، از میان برداشتن سلسلهمراتب اجتماعی و … خلق کند؛ حتی اگر تاکنون عمر درازی بر آن نرفته باشد و آیندهاش در میانۀ بحرانهای کنونی چندان روشن نباشد.
نهادینه شدن انسانشناسی و فرهنگ، در نظر من، از جنبۀ تحولی که در فرایند نهادسازی رقم زده، بسیار قابل اعتناست. با وجود اینکه در فرهنگ روزمرۀ ما، نهاد عموماً به یک سازمان با منطقی سلسلهمراتبی اطلاق میشود، انسانشناسی و فرهنگ خود شکلی از نقد پدیدۀ نهادی شدن در دورۀ مدرن و جامعۀ سرمایهدارانه است. رادیکالترین صورتبندی چنین نقدی را میتوانیم در آثار ایوان ایلیچ (فیلسوف و نویسندۀ اتریشی) بخوانیم که با نهادهای مدرن دوران پساصنعتی، به دلیل کالایی کردن ارزشها، تبدیل کردن نیازهای اولیه افراد به تقاضا در بازار، پدیدآوردن طبقات یا اقشار جدیدی از فقرا و در نتیجه دورافتادن از هدفی که برایشان بنیانگذاری شدهاند، ضدیت میورزد.انسانشناسی و فرهنگ، با حفظ استقلال خود از نهادهای پیشینی، پرهیز از کالایی کردن و کالایی شدن، برهمزدن نظم سلسلهمراتبی روابط انسانی و مرزهای دانش، گشوده بودنش به روی طیف وسیعتری از کنشگران حوزۀ فرهنگ، و پرهیز از هدفگذاریهای نامنعطف اما مرسوم نهادی، صورتبندی جدیدی از نهادسازی به شمار میرود. به نظر میرسد مجموع چنین ویژگیهایی است که به انسانشناسی و فرهنگ کمک کرده که در عین حفظ پایداریاش که مشخصۀ یک نهاد است، قلمرو یا میدانی مستقل از نظم نهادی را در جامعه بیافریند و بدین ترتیب امکان عبور از موانع را پیدا کند.
در پایان لازم میدانم برای بیش از ۱۲ سال آموختن و کنشگری در بستری که انسانشناسی و فرهنگ فراهم کرده، از دکتر ناصر فکوهی سپاسگزاری کنم. امیدوار هستم که بتوانم به عنوان یکی از اعضای اصلی گروه مرکزی این نهاد، قدردان این میراث فرهنگی ارزشمند باشم و به دیگرانی که امروز و از این پس به آن میپیوندند کمک کنم تا لذت رشد و آموختن را در کنارمان تجربه کنند. از محمد زینالی عزیز متشکرم، چرا که ایدۀ اصلی تدوین این ویژهنامه از آن اوست و من تنها این ایده را در کنارش پی گرفتم و با نوشتۀ تحلیلی بسیار خوبش در این ویژهنامه، به لایۀ جدیدی از فهم دربارۀ نهادی که سالها در آن زیستهام رسیدم. همچنین قدردان اساتید و دوستان دیگری که دعوت ما را پذیرفتند، هستم. به ویژه استادان بزرگوار دکتر علی بلوکباشی، دکتر محسن حجاریان، آقای محمدرضا اصلانی، خانم سودابه فضائلی، دکتر ناصر عظیمی، نیز دوستان و همکاران دیگری که با قلم خویش این ویژه نامه را غنا بخشیدند.
این شماره از مجلۀ رسانه فرهنگ را میتوانید از طریق وبگاه آن دریافت کنید:
اینستاگرام رسانه فرهنگ:
کانال تلگرام رسانه فرهنگ: