انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

شروه ، آوازی برخاسته از هرم جنوب

شروه ، آوازی برخاسته از هرم جنوب

روزیتا انواری

شَروه(šarve) یکی از اشکال موسیقی آوازی جنوب ایران و مخصوص مناطق فارس، دشتستان و بوشهر است که به عنوان آواز دشتی و دشتستانی معروف است و آواز غمگنانه ای است که در مایه دشتی خوانده می شود.

اشعار شروه دوبیتی است و غالباً از شاعران دو بیتی سرای جنوب به خصوص” فایز” و “محیا” انتخاب می شود.

شواهد زیادی در دست است که شروه ( آهنگ و نوع خواندن آن ) نه تنها در دشتستان؛بلکه در اطراف کرمان و در همه نقاطی که فارسیان اصیل می زیسته اند ، و در سرزمین های کویری که چوپان ها و ساربان ها در آن فراوان یافت می شوند ؛ رواج داشته و دارد .در کرمان؛ هم اکنون آن را غریبی یا غربتی می گویند.

موطن اصلی شروه ، مناطق دشتی ،دشتستان و تنگستان است. در این مناطق گاهی به شروه ،حاجیانی و یا شنبه ای گفته می شود. در نقاط مختلف ایران شروه خوانی را به عنوان دشتستانی و آواز دشتستانی می شناسند.در بوشهر ، دشتی و دشتستان و خوزستان ، شروه خوانی را فایز خوانی نیز می گویند.

شروه در جنوب از حرمتی خاص برخوردار است و بر آن ارج می نهند و در حرمت آن همین بس که شروه خوانان معمولاً شروه را با مثنوی آغاز می کنند و مثنوی را با وجود قدر و منزلت و احترام و قدمتی که در ادبیات و عرفان ما دارد بیش از سردادن شروه می خوانند.

شروه تنها حکایت نفس و روایت تبعید گونه نفسانیت نیست بلکه شکایت ظلمی است که از جانب طبیعت و حکام محلی بر انسان جنوبی رفته است .

زنان نیز شروه می خوانند و گاه هنگام کارهای روزانه ممکن است به اصطلاح محلی «درنگه» کنند یعنی زیر لب آوازهای شروه را زمزمه کنند.

شروه خوانی در بندر عباس و به ویژه در میناب نیز رایج است .شروه را در این مناطق به صورت «شروند» تلفظ می کنند و به شروه خوان «شروندزن» می گویند.شروندهای بندرعباس و میناب از نظر موسیقی و شعر متفاوت اند. شروندهای بندرعباس از نظر موسیقی بیشتر از شروه های منطقه بوشهر و دشتستان پیروی می کنند و کمتر هویتی مستقل دارند . اما شروه خوانی در میناب و مناطق اطراف آن با بندرعباس متفاوت است. گرچه در لحظاتی روح شروه های منطقه بوشهر، و دشتستان در شروندهای میناب جاری می شود اما بیشتر نغمه های شروند مینابی مخصوص به خود است. اصولاً موسیقی میناب دارای ویژگی های منحصر به فردی است .فرهنگ شفاهی مردم میناب و بشاگرد در واقع پلی است میان فرهنگ بلوچی و هرمزگانی .از این رو شروندهای مینابی در نحوه نگارش ملودی و فواصل ؛دارای ویژگی های معینی از موسیقی بلوچی و به ویژه آواز «ذهیروک » است .(باباچاهی ، ۱۳۶۸ ، درویشی ۱۳۷۳ )
نمونه هایی از شروه سرایی
فایز دشتی
جهان رفت و جوانی و چمن رفت گل نسرین و سرو و یاسمن رفت
پس از من دوستان گویند افسوس کــه آخر فایز شیرین سخن رفت
***

انیس من به جز آه سحر نیست غذای من به جز خون جـگر نیست
خـداونـدا بسـوزش تـــا بـدانـد کـه آه زار فـایـز بـی اثـر نیـــست
***

مفتون برد خونی
همه شب تا سحر از هجر رویت پریشان خاطرم چون جعد مویت
رود مفتون به این امید در خواب که شاید بیند اندر خواب ، رویت
***
ز جور روزگار و چرخ گردون بود دایم دلم ریش و جگر خون
خداوندا ز کجـرفتاری چـرخ نه محنت سر رود نه عمر مفتون
***

ملا حسن کبگانی
نمودی وصل را هجـران و رفتی فکندی آتشم بر جان و رفتی
به آنهم اکتفا ناکردی ای دوست زدی بر آتشم دامـان و رفتی

شروه خوانی ( شلوا خوانی) در اوز
شهر اوز مرکز بخش اوز در شمال غربی لار ، محصور بین دو رشته کوه کم ارتفاع موازی قرار گرفته است. این شهر پایین ترین ضریب رشد جمعیت سالانه در منطقه لارستان را دارد. شغل بیشتر خانوارهای آن ، تجارت و خدمات است.
بخشی از جمعیت این منطقه به صورت مهاجر در شهرهای بندر عباس و شیراز به تجارت و بخشی دیگر در کشورهای حاشیه خلیج فارس به صورت مهاجران فصلی ، موقت و دایمی به کار مشغول اند ( وثوقی ، ۱۳۸۰ : ۲۰).
اوز همچون دیگر نواحی لارستان در شکل گیری فرهنگ محلی خود ، تحت تاثیر نواحی ساحلی جنوب ایران بوده است که زبان و ادبیات شفاهی این منطقه نیز از این امر مستثنی نیست.
شروه را در این منطقه شلوا (šalvâ) گویند و شباهت فراوانی با شروه در دیگر نقاط جنوب کشور دارد. خانم فرشته سلمان پور ، چهل و هفت ساله ، متولد و ساکن اوز که از دوستداران و آشنایان فرهنگ این منطقه است؛ در این مورد چنین می گوید : «شلوا که همان شروه است ؛ به ترانه هایی گفته می شود که معمولاً در قالب دو بیتی یا تک بیتی با درون مایه های سوز و گداز همراه می باشد و در هنگام سختی یا فعالیت هایی همچون گوسفند چرانی ، آرد کردن گندم با آسیاب دستی یا کشیدن آب از چاه؛چه برای پر کردن حوض خانه و چه برای پر کردن حوض بزرگ که به مصارف کشاورزی می رسید ؛ خوانده می شد . گاهی نیز به صورت لالایی خوانده می شود.
این ابیات معمولاً یا از دوبیتی های « محیا » و « فایز » خوانده می شود و یا شاعران محلی خود می سرایند.»
شلوا به عنوان آواز کار ؛ در این منطقه رواج داشته که زمزمه آن هنگام تهیه آرد گندم با آسیاب دستی یکی از آن موقعیت ها ست.
گاهی نوای شلوای زنان ، پاسخگوی نیت رهگذران نیز بود که به آن تفال می زدند؛ به طوری که اگر رهگذری نیتی داشت و از جایی عبور می کرد که نوای شلوا بلند بود ؛ فالگوش می ایستاد و از مفهوم شعر پاسخ نیت خود را می گرفت.
در ادامه دو نمونه از شلواهای رایج در اوز ذکر می شود:

دومه صحبی که باد لی فل اونده
صدای زنگ فولادن خراونده
سراغ از کافله لاری بگیرم
که کاکه ی جونی ام از بند اونده
dome sohbi ke bâde lei fal onde
soda-ie zange fooladon xar Onde
Soraq oz kafelay lari begirom
Ke kâkay jooni – om oz Bandar onde
هنگام صبح که باد از جانب کوه می وزد
صدای زنگ فولادی الاغ می آید
از قافله ی لاری سراغ برادرم را بگیرم
و ببینم که آیا او از بندر آمده است
***

جو روم لگ لگه آفتاب گرمه
سر دست و لم چون شات نرمه
به صحروی خوشو و برکه عالی
کشک شکه یارچش غزالی
joorome leg legaye âftâb garme
sare daste velom čon šât narme
be sahroye xošow o berke ali
kašak šake yâre čaš qazâli
گندم های رسیده ، دانه دانه اند و آفتاب گرم است
دستهای یارم مانند موم نرم است
از صحرای خوشو و برکه عالی ( نام محل)
یار من که چشمهایش مانند غزال است ، با بارهای گندم و جو رفت و آمدی کرد.
( محمد شریف کمالی و دیگران ، ۱۳۸۵: ۳۱۵ و ۳۱۶)

منابع

باباچاهی ، علی (۱۳۶۸) ، شروه­سرایی در جنوب ایران ، مرکز فرهنگی و هنری اقبال.
درویشی ، محمدرضا، (۱۳۷۳) ، مقدمه ای بر شناخت موسیقی نواحی ایران ( دفتر نخست ) ، تهران ، واحد موسیقی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
کمالی ، محمد شریف ( اعضای گروه صدیقه فاتح – رزیتا انواری) (۱۳۸۵) ، مردم شناسی اوز – غربزدگی در ایران و راه حل آن ، موجوددر آرشیو پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی ، صنایع دستی و گردشگری.
وثوقی ، محمد باقر ( ۱۳۸۰) ، لارستان ، تهران ، دفتر پژوهش های فرهنگی.

[۱]. این مطالب برگرفته از مطالعات میدانی نگارنده مقاله در منطقه است که بخشی از آن در پژوهشی با عنوان مردم شناسی اوز ( غربزدگی در ایران و راه حل آن ): دکتر محمد شریف کمالی و دیگران در آرشیو پژوهشکده مردم شناسی سازمان میراث فرهنگی موجود است.