شرحی بر فیلم زنبورک در گام مینور
زنبورک در گام مینور؟ عجیب نیست؟! خنده دار به نظرتان نمی رسد؟ انگار به جای دوئت(دو نوازی) پیانو و ویولون سل،که ترکیب متعارفی در عالم موسیقی است،بگوییم دوئت تمبک و ترومپت! ساز ایرانی زنبورک آوایی شوخ و سرخوشانه دارد و گام مینور، اصطلاحی است متعلق به موسیقی کلاسیک غربی،که بیش از هر چیز جدیت و فاخر بودن را به ذهن متبادر می سازد. پس چه چیز این دو عنصر را به هم پیوند می دهد؟ پاسخ را در پایان فیلم خواهید یافت.
نوشتههای مرتبط
زنبورک در گام مینور مستند پرترۀ(مستند چهره نگار) پروفسور حمید نفیسی،استاد و پژوهشگر و نویسندۀ نامدار در رشتۀ مطالعات سینما و رسانه، و واضع ترم(اصطلاح تخصصی) «سینمای لهجه دار» در ادبیات بین-المللی مطالعات سینما و رسانه است.دکتر نفیسی در سال های دهۀ ۱۳۵۰ استاد مدرسۀ عالی تلویزیون و سینما(دانشکدۀ صدا و سیمای فعلی) بود و با نگارش کتاب دو جلدی «فیلم مستند» مرجعی بی بدیل برای علاقه¬مندان ایرانی سینمای مستند پدید آورد. وی پس از انقلاب به آمریکا مهاجرت کرد، کشوری که دوران دانشجویی خود را هم در آنجا گذرانده بود. عمدۀ کتاب ها و مقالات وی پیرامون مفاهیم دیاسپورا، غربت و تبعید، و سینما و رسانه های مهاجرین شکل گرفته،و تازه ترین اثر ایشان، کتاب چهارجلدی «تاریخ اجتماعی سینمای ایران»،که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد،همچون کتاب «فیلم مستند» یک اثر مرجع است، با این تفاوت که دایرۀ مخاطبان این کتاب که به زبان انگلیسی نگاشته شده،منحصر به فارسی زبانان نیست و تمامی سینماشناسان جهان را در بر می گیرد.
آیا مریم سپهری ۶۱ دقیقه زمان صرف کرده تا همین چیزهایی را بگوید که من به اختصار در اینجا گفتم؟ خیر.البته در پایان فیلم شما با آثار علمی دکتر نفیسی هم آشنا می¬شوید اما مهم تر از آن، این بخت را می یابید که ساعتی به عمق جان یک دانشمند فرهیختۀ ایرانی سرک بکشید و از دریچۀ چند دهه زندگی پربارش رازهایی را به تماشا بنشینید.
زندگی پروفسور نفیسی، چنانچه کارگردان این فیلم نشان مان می دهد،ضد کلیشه و خلاف آمد تصویری است که از زندگی مهاجرین و غربت نشینان داریم. دو نمونه بیاورم: شنیده ام که یکی از بزرگان سینمای پیش از انقلاب ایران(نام شان محفوظ)،که از سال ۱۳۵۷ به فرانسه مهاجرت کرد، چنان دلزده از وطن و زادگاه خویش و خاطرات تلخ آن است که هنگام تماس تلفنی، به محض شنیدن کلمات فارسی، تلفن را قطع می کند. در نقطۀ مقابل،پروفسور سید حسین نصر،استاد نامور تاریخ اسلام و عرفان ایرانی، را داریم که می¬گویند یکی از اتاق های خانه اش در آمریکا را،آن قدر با تزئینات و فرش و اثاث ایرانی آراسته که گویی اتاق متعلق به عصر قاجار است.حمید نفیسی در هیچ یک از این دو تصویر نمی گنجد. او نه جهان وطن است نه ناسیونالیست؛ او انسانی است هم ایرانی هم بین-المللی، هم دیروز و امروز جامعه و سینمای ایران را می شناسد و می پژوهد، هم دیروز و امروز جامعه و سینمای آمریکا را،همسر آمریکایی دارد و نام پسرش را کامران گذاشته که یادآور نام فرنگی «کامِرون» است، موقع نوشتن تحقیقاتش به زبان انگلیسی موسیقی سنتی ایرانی گوش می دهد، و هم با استاد محمد تهامی-نژاد، پژوهشگر شهیر تاریخ سینمای ایران، رفاقت دارد هم با آتوم اگویان،فیلمساز نامدار ارمنی. نفیسی همان جور که از حصار مرزها فراتر رفته،در قالب کلیشه ای یک استاد خشک و عبوس دانشگاهی هم نمی گنجد: داخل جعبۀ پیتزا نان بربری می گذارد(جلوۀ دیگری از ایرانی و فرنگی بودن توأمان او)،رو به دوربین به شکلی طنزآمیز دیالوگ معروف رابرت دنیرو در فیلم «راننده تاکسی» را تقلید می کند، و به سنت همشهری های اصفهانی اش گاه دوچرخه سواری می کند.
در آغاز پاراگراف قبل گفتم: زندگی نفیسی، چنانچه کارگردان این فیلم نشان مان می دهد. بله، این هنر و تردستی مریم سپهری است که از خلال حالات و سکنات گونه گون سوژۀ خود موفق به صید گوهر آن شده است. درنگ کنیم و ببینیم او چگونه به این توفیق نائل آمده: اولین گام، سپری کردن زمانی طولانی با سوژه و خانوادۀ وی، چه در اصفهان و چه در شیکاگو، بوده است. دقت کنید که بر تصاویر سکانس اصفهان،که شاهد گفته های مادر و خواهران ایشان هستیم، تاریخ ۱۳۹۲ حک شده و فیلم محصول سال ۱۳۹۶ است. یعنی پنج سال زمان صرف شده تا این فیلم به بار نشیند.همین صبوری است که باعث شده نفیسی فیلمساز را به چشم محرم و خودی و آشنا ببیند و سفرۀ دلش و خاطراتش را برایش بگشاید. سپهری با فراست از ایشان خواسته تا بخشی از گفتار متن را به زبان فارسی و بخشی را به زبان انگلیسی قرائت کند تا سرشت خاص او را، که دل در گروی هر دو فرهنگ دارد، آشکار سازد. نفیسی در جایی از فیلم می گوید:«انگار هنوز ایران تموم نشده برای من». برش های هوشمندانۀ فیلم که دو فضای اصفهان و شیکاگو را بدون نماهای رابط و انتقالی به هم پیوند می زند،گویی ترجمان این ایده است که هم نفیسی به رغم چند دهه غربت در ذهن خانواده اش حضوری پابرجا دارد و هم خانواده در ذهن او. این برش ها، طبق اصول مدرسه ای هنر سینما،ممکن است غلط باشند اما در این فیلم عین صواب اند زیرا انسان مهاجر،بیشتر در جغرافیای ذهنی خود به سر می برد تا واقعیت مکانیِ جایی که به آن مهاجرت کرده؛ به تعبیر خود ایشان در سکانس های جذاب نقل کابوس:انگار ساعت مهاجر با ساعت کشور مقصد هماهنگ نیست.
موسیقی ظریف و نامحسوس فیلم،ساختۀ دکتر کیاوش صاحب نسق، نیز با ظرافت مشغول همین رفت و برگشت-هاست: از جَز آمریکایی،که یادگار سال های دانشجویی دکتر نفیسی در آمریکاست، به تصنیف های دهۀ سی رادیوی ایران،و از آنجا به موسیقی مدرنی که بازتاب زندگی شهری مدرن و غربی است.موسیقی صاحب نسق همچون خود نفیسی گاه شوخ و بازیگوش است و گاه حزن آلود و در تأمل بر روزگار رفته. رنگ و نور و کادربندی ها و در یک کلام بافت تصاویر هم در همین راستا عمل می کنند.خلاصه کنم: زنبورک در گام مینور نمونه ایست موفق از انعکاس محتوا در آیینۀ فرم و ساختار،فیلمی است که موفق شده با یک بیان پالودۀ سینمایی، و به دور از شیفتگی به سوژه که آفت بسیاری از مستندهای پرتره است، زندگی بزرگمردی را به تصویر بکشد که هویتش را نه با ارث پدر، که به دست خویش ساخته؛ به بیان خودش:«معمار سرنوشت خود» بوده است.
حالا متوجه شدید زنبورک در گام مینور یعنی چه؟ بله، زنبورک همین آقای دکتر نفیسی خودمان است، این اصفهانی شوخ و یله و رها و مهربان، و گام مینور، سنت ستبر و دستگاه منظم و با اصول و پرنسیپ آکادمی غربی است. فیلم مریم سپهری نشان می¬دهد که زنبورک در گام مینور هم قادر به نغمه¬سرایی است. و چه قدر هم زیبا!