انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سیاحت و ماجراهای من در ایران (۲۵)

آرمین وامبری برگردان خسرو سینایی

… در اینجاست که فغان و زاری تماشاگران به اوج میرسد، زنان به سینه شان میکوبند، حاضران به نشانه عزاداری شن و کاه خُردشده (به جای خاکستر) بر سر میریزند و چنان از خود بیخود میشوند که بزرگترین تراژدی نویسان اروپایی نمی توانند تماشاگران شان را به چنان حالتی دچار کنند. با دیدن مرگ فرزند، آتش خشم در وجود حسین(ع) زبانه میکشد. او هم بر اسب می نشیند، تا انتقام مرگ فرزندش را بگیرد، ولی شمر که یکی از سواران لشگر یزید است، تعقیبش میکند و بر او زخمی مرگبار وارد میسازد. با دیدن جسد حسین(ع) شیون و زاری مردم باز شدیدتر میشود از شدت تاثرشیون و زاری مردم باز هم بیشتر میشود. بدن بیجان او را کنار بدن فرزندش میگذارند. با پارچه ای سیاهرنگ می پوشانند لحظه ای پس از آن کشتار بزرگی آغاز میشود که طی آن بقیه اعضای آن خاندان عزیز هم به خاک می افتند . جسد بیجان همه آنها بر روی صحنه در کنار هم ردیف میشود و در حالی که تماشاگران مومن اشک می بارند و از شدت تاثر و انزجار تحمل دیدن صحنه را ندارند، بازیگران از صحنه خارج میشوند و تراژدی پایان می یابد. این یکی از نمایش ها بود که نسبتا به درستی بازسازی شده بود. پیامبری که پس دریافت فرمان خداوند، فرزندش را نوازش میکند و می بوسد، آنقدر قدرت روحی دارد که پس از آن دستان فرزند را ببندد و او را بر روی قربانگاه بگذارد. شمشیرش را میکشد و لبه آن را بر گردن لخت فرزند میگذارد؛ اما به محض آنکه قصد بریدن میکند، فرشته ای با دو گوسفند ظاهر میشود. فرزند از جا می جهد و گوسفندان به جای او سربریده میشوند. که البته بعدا از گوشت آنها برای بازیگران شام خوبی تهیه میشود. مانند نمایش اول در این یکی هم جدّیت و مهارت کودکان بازیگر برایم جالب توجه بود. در میان آنها کودکانی بودند که تازه شش ساله شده بودند و با این وصف نقشهایشان را که گاه چند صد مصرع شعر بود به خوبی حفظ بودند. حتی حالات چهره آنها و حرکاتشان نیز در حدّی بود که با معیارهای ما اروپاییان هم نمی توان در آنها ضعفی یافت. از همه عجیبتر آنکه همه گفتارها بایستی به آواز خوانده میشدند و غالبا افراد خوش صدایی بودند که مهارتشان در خواندن آوازهای غم آلود با صدای گرفته و محزون میتوانست بر هر نوع مخاطبی تاثیر عمیق بگذارد.

تعزیه ها که معمولا موضوعشان شبیه مثالهایی است که شرح دادم، به اشکال مختلف ارائه میشوند. پرداخت و شکوه و جلال قسمتهای مختلف و همچنین زرق و برق ظاهری آنها بستگی به تواناییهای گروه نمایشی و همچنین سرمایه داری دارد که برگزار کننده تعزیه می تواند برای پرشکوهتر کردن نمایش در اختیار بگذارد. زیباترین مراسم تعزیه بیتردید در دربار تهران اجرا میشود. از سفارتخانهها، فقط سفارت ترکیه که یک کشور مسلمان است برای تماشا دعوت میشود، به عنوان میهمان سفارت ترکیه من هم این بخت خوش را داشتم که در یکی از تعزیهها حضور داشته باشم و شکوه و جلالی را که در چنین برنامهای به نمایش گذاشته میشود واقعا برای من فراموش نشدنی است. بازیگران همگی ظریفترین و گرانترین شالها و پارچهها را بر تن داشتند و سلاح هایشان با الماس های اصل و دیگر حواهرات تزئین شده بود . قبضه های شمشیر از طلا و نقره بود . اگر بر همه اینها اضافه کنم که این گرانترین نمایشی بود که در اینجا اجرا میشد ، تعجب آور نخواهد بود اگر بگویم که تماشای چنین نمایشی در تهران باعث میشود که آدم خودش را واقعا در زمان خلیفه یزید احساس کند. جریان نمایش تا این حد باوربرانگیز بود.

من فقط سه روز در زنجان ماندم و از آنجا که در آن روزهای مراسم مذهبی فقط مسائل دینی مطرح بود و احساسات مذهبی به نمایش گذاشته میشد، من هم که به خود اجازه دادم تا به جمعیتی بپیوندم که در مورد مسائل مذهبی بحث میکردند، ناچار شدم در نقش یک سنّی که به خود اجازه داده بودم، امتحان سختی را از سر بگذرانم، یک تعزیه خوان بسیار مومن، به گمان آنکه من یک عثمانی هستم، مرا متهم کرد که ما در کشورمان نه فقط نسبت به شهادت حسین(ع) و فاجعه ای که برای خاندان علی(ع) پیش آمد بیتفاوت هستیم، بلکه از یزید و معاویه و دیگر دشمنان مذهب شیعه طرفداری میکنیم. من برای رفع این اتهام گفتم که دهمین روز محرّم را که روز مرگ آن شهید است، سنّی مذهبان نیز روز عزا میدانند و به اعمال خیریه ای که در آن روز در قسطنطنیه و جاهای دیگر به این مناسب انجام میشوند، اشاره کردم، اما نتوانستم آن تعزیه خوان مومن را قانع کنم. او دلایل بسیار قاطعی را مطرح میکرد و از آنجا که نسبتا به آن مقطع مورد بحث در تاریخ اسلام آگاهی داشت، با داستانها و روایات فراوانی که برای اثبات نظریاتش مطرح میکرد واقعا مرا در موقعیت مشکلی برای پرهیز از شکست کامل در مباحثه قرارداده بود. در ضمن بایستی به این نکته اشاره کنم که برای اولین بار صبر و شکیبایی قابل توجه ایرانیها به هنگام بحث و مجادله برایم تعجب انگیز بود.

ترکها در هر منطقهای از هر کشوری که باشند، هرگز اجازه نمی دهند حتی در یک مورد که به اعتقادات دینی شان مربوط میشود، بحث و مجادله کنی و کسی که به خود اجازه چنین عملی را بدهد مسلما خود را در معرض بدترین عکسالعملها قرار خواهد داد. اما ایرانی ها در این مورد کاملا متفاوت هستند. مقدس ترین شخصیت دین آنها را می توان مورد انتقاد قرار داد، می توان در تقدس ها تردید کرد، حتی می توان تا حد مخالفت پیش رفت. اما برای همه اینها بایستی دلیلی داشت و متکی به منطق محکمی بود؛ زیرا کمتر اتفاق میافتد که یک ایرانی بدون نوعی از منطق و نتیجه گیری های حاصل از آن بحث کند. جالب آن بود که در این مباحثه یک روحانی شیعه از من طرفداری میکرد، چون چنانکه معروف است. ملّاها با نمایشهای تعزیه بسیار مخالفند و گرچه برای رعایت افکار عمومی به تماشای آن می روند، اما با این وصف به محکوم کردن آن ادامه میدهند. این به دلیل رقابتی است که از جانب خوانندگان تعزیه که از مردم عامی هستند، احساس میکنند و نگران آن هستند.

ادامه دارد…