اما در هر صورت عقلانیّت و رفتار عقلانی به اعتبار همهی مواردی که در بالا شمرده شد متکّی به معرفت است. به عبارت دیگر هر فعالیّت علمی و نظری از هر نوعی را میتوان نوعی “حل مسأله”[۱] دانست که متکّی به معرفت است. معرفت آدمی از خویشتن و محیط پیرامون خویش همواره زوایای تازهای پیدا میکند که از رهگذر تقارب آراء مختلف و نقد آنها بدست میآید. پس معرفت وجهی عمومی و نقّادانه دارد. خصوصیتی که عقلگرایان نقّاد[۲] برای عقلانیّت در نظر میگیرند. اگر دستیابی به معرفت عینی و عمومی از رهگذر نقّادی بهتر امکانپذیر میشود و اگر عقلانیّت بدون معرفت امکانپذیر نیست، در آن صورت، نقّادی شرط لازم دیگری برای عقلانیّت به شمار میآید. بنابراین به صورت موجز و خلاصه عقلانیّت از دیدگاه عقلگرایی نقّاد که رویکرد مختار این رساله است عبارت است از :
آمادگی شخص برای تصحیح باورهای خود. این نوع عقلانیّت در پیشرفتهترین صورت فکری خود عبارت است از آمادگی برای بحث دربارهی باورهای خود به نحو نقّادانه و تصحیح آنها در پرتو بحث نقّادانه با دیگران. جهت بررسی عمیقتر عقلانیّت نقاد بررسی پیشینه و سنّت بحث نقّادانه امری ضروری است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
نوشتههای مرتبط
۲) سنّت بحث نقّادانه:
در بسیاری از فرهنگها، مذاهب و مکاتب فکری آموزههایی اصلی و اساسی وجود دارد که این آموزهها توسط مدارس و آموزشگاهها تبلیغ و ترویج میشده است. به جز معدودی از مدارس و مکاتب، بسیاری از مدارس آموزههایی مشخص را ترویج میکردهاند و سعی میکردند آنها را حفظ کنند و به صورت خالص به نسلهای بعد از خود منتقل کنند. این وظیفه بر عهدهی مدرسه و مکتب بوده است. مدارس اینچنینی ایدههای جدید را نمیپذیرفتند و آنها را به منزلهی بدعت در اندیشههای بنیانگذار خود میدیدند. البّته استثناهایی در این موارد وجود دارد که بعدتر اشاره خواهد شد. در این مدارس حتّی اگر کسی دست به ابداع جدیدی میزد و یا میزند، (چون همچنان تعداد زیادی از این مکاتب و مدارس در دنیا دایر است) سعی میکند آن را نظری در چارچوب نظریّات اصیل مؤسس جلوه دهد و سایر نظریّات معارض با نظر خود را جریان منحرف از خط اصیل مؤسس نشان دهد و معرفی کند. بدیهی است در چنین مدارسی هیچ بحث انتقادی صورت نخواهد گرفت. به دلیل آنکه بحث مورد نظر را میخواهیم با منشأ پیدایش تفکّر انتقادی یعنی یونان پیوند بزنیم، با مثالهایی مطلب را توضیح میدهیم. از بین مدارس و مکاتب یونانی که دارای ویژگیهای جزمی و فاقد انعطاف و انتقاد نسبت به آموزههای اصلی و بنیانگذارانش هستند میتوان به مدرسه ایتالیایی بنا شده توسط فیثاغورث[۳] اشاره کرد. “مکتب یاد شده در آموزههای خود امور رمزآلود و غیر قابل ارزیابی به لحاظ استدلالی و تجربی را وضع میکردند و این امور رمزآلود را بدون چون و چرا میدانستند.”[۴]
این مدرسه و هواداران آن از تعصّب آنچنانی نسبت به آموزههای خود برخوردارند و کوچکترین تغییری را در آموزههای آن تحمّل نمیکردند. داستان معروف یکی از هواداران فیثاغورثی (هپاسوس متاپونتوم[۵]) خواندنی است که در تلاش برای یافتن اندازه وتر مثلث قائمالزاویه بود و در این تلاش به عدد گنگ رسید و از سوی آن جمعیّت به دلیل بدعتگذاری طرد شد و حتّی گفتهاند که او را در دریا غرق کردند.[۶]
و اما در این میان، مکاتبی هم بودهاند که رویکردی کاملاً متفاوت با نمونهی یاد شده در بالا داشتهاند که از میان آنها میتوان به مکتب ایونی[۷] و یا مکتب الئایی[۸] اشاره کرد. در این مکتب، آزادی فکری و خلاقیّت و نقد به وضوح به چشم میخورد. نظریّهها و فرضیّات بسیار متهوّرانه و جذاّبی را میبینیم که برخی از آنها متضمّن پیشبینیهای بسیار دور از ذهن است. اغلب آن نظریّهها با مشاهده کاری ندارند و با تکیه بر حدسها و فرضها به پیش میروند. مشاهده، اصل بسیار مهم و مورد اتفّاق بسیاری از دانشمندان و فلاسفه در قرون جدید است که سرآغاز و شروع روند علمی را با مشاهده میدانند. البته این دعوی بعدها با مخالفت و استدلالهای تعدادی از فلاسفه و اندیشمندان از جمله پوپر قرار گرفت که توضیح داده خواهد شد. از میان نظرّیات این اندیشوران ایونی میتوان به الف) نظریّهی تالس دربارهی ایجاد زمینلرزهها و ب) نظریهی آناکسیمندروس، شاگرد بزرگ تالس را بیان کرد که مبتنی بر مشاهده نبود و بلکه بر اساس حدس، فرض و عقل و استدلال بود.
ویژگیهای عقلگرایی نقّادانه[۹]:
عقلگرایی نقّادانه با مشخصّههای ذیل از دیگر مکاتب معرفتشناسانه ممتاز میشود:
۱) رئالیسم[۱۰] یکی از پیشفرضهای اصلی عقلانیّت نقّاد به شمار میآید. وجود واقعیّتی مستقّل از ذهن و زبان و قراردادهای آدمیان فرض محوری رئالیسم است. از دید رئالیستها هدفِ علم شناختِ واقعیّت است.
۲) عقلگرایان نقّاد با انواع مختلّف موّجهگرایان که معرفت را به صورتهای مختلف و از جمله “باور صادق موّجه”[۱۱] ، “باور موّجه تحقیقپذیر”، “باور موّجه قابل اعتماد” و … تعریف میکنند، مخالفند. از نظر عقلگرایان نقّاد، موّجهسازی ناممکن است و به تسلسل منجر میشود؛ زیرا هر آنچه به عنوان وجه موجّه کنندهی یک مدّعا پیشنهاد میشود خود نیاز به موّجه شدن دارد. تکیه به بنیاد قطعی و یقینی سخت بیبنیاد است، ضمن آنکه توجیه و وقطعیّتی دربارهی هیچ موضوعی وجود ندارد.
۳) تجربهگرایی[۱۲] و عقلگرایی[۱۳] منابع متفاوتی را به عنوان وسیلهی دستیابی به معرفت و موّجه کردن آن معرّفی میکنند. تجربهگرایان این منبع معرفتی را «ادراک حسی» میدانند در حالیکه عقلگرایان اندیشههای روشن[۱۴] و متمایز[۱۵] را منبع اصلی شناخت و دانش میدانند. پوپر بیان میکند که “نه خرد و نه مشاهده به تنهایی منبع شناخت نیستند و در این راه هر دو مکتب دچار اشتباه و سردرگمی هستند.”[۱۶]
شهود عقلانی، خلاقیّت و همچنین مشاهده به عنوان جزیی از منابع اصلی تئوریهای ما اموری حتمی و لازم هستند ولی در هر حال باید این را نیز در نظر گرفت که اکثر تئوریهای ما کاذب هستند. مهمترین عملکرد مشاهده و استدلال و حتّی شهود و تخیّل آن است که به ما در آزمودن نقاّدانه حدسهای متهّورانه کمک میرسانند.
[۱]- Problem Solving
[۲]- Critical Rationalist
[۳]- Pythagoras
[۴]- Poper, Karl (1991), Conjectures & Refstations, Routledge, P. 141.
[۵]- Hippasus of Metapontum
[۶]- Conjectures & Refutations, Routledge, P. 87.
[۷]- Ionian School
[۸]- Elea School
[۹]- Critical Rationalism
[۱۰]- Realism
[۱۱]- Justified True belief
[۱۲]- Empiricism
[۱۳]- Rationalism
[۱۴]- Clear
[۱۵]- Distinct
[۱۶]- Poper, Karl (1991), Conjectures and Refutations, Routledge, P.4.