انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

معرفی کتاب: تجربه‌ی درونی

اثر ژرژ باتای برگردان میرعلیرضا موسوی

مشخصات کتاب:

Bataille, Georges: (1988) Inner Experience. Trans by Leslie Anne Boldt, State University of New York Press

«تجربه درونی» یکی از اصلی‌ترین آثار ژرژ باتای نویسنده و اندیشمند فرانسوی است که در سال ۱۹۴۳منتشر شده است. اهمیت این کتاب در نظام فکری باتای به درجه‌ایست که برای مواجهه با سایر آثار او نیز فهم مفهوم بسط داده شده در این اثر امری لازم به نظر می‌رسد. بوده‌اند کسانی که تمامی آثار باتای را اشکال متفاوت «تجربه‌ی دورنی» دانسته‌اند.

خود باتای در مقدمه‌ای که برای تجربه‌ی درونی نوشته است، اثر خود را اینچینین توصیف می‌کند: «این کتاب داستان یک نا‌امیدی است. این دنیا برای آدمیان همچون یک معما عرضه شده است. تمام عمر من صرف پیدا کردن پاسخ این معما شده است. من تا ته سوال‌هایی رفتم که از فرط نو بودگی و وسعت مرا به سر گیجه می‌انداختند. به دنیاهایی پا گذاشتم که حتی تصور وجود داشتنشان ناممکن بود و چیزهایی را دیدم که هیچ چشمی در هیچ زمانی آن‌ها را ندیده بود. چیزی سرگیجه‌آورتر از این نمی‌توانست وجود داشته باشد: می‌شد به درون قهقهه و عقل، وحشت و خورشید قدم گذاشت». برای باتای، تجربه‌ی درونی چیزی نیست جز قدم گذاشتن در این ساحات ناممکن. به بیان دیگر انسان در زندگی روزمره با لحظاتی مواجه می‌شود که مرزهای زندگی عادی در هم می‌شکنند و آن لحظه خود را از باقی لحظات جدا می‌کند و با وارد شدن در یک پیوستگی، سرنخ‌هایی از چیستی هستی برایش نمایان می‌گردد. یکی از اصلی‌ترین وجوه مشخصه‌ی تجربه‌‌ی درونی برای باتای «وحشت» است، بدون پدیدار شدن وحشت، تجربه درونی محقق نمی‌شود. «تجربه‌ی درونی» شرح و بسط مواجهه با این وحشت از خلال زندگی زیسته و روزمره‌ی آدمیان است و در این مسیر به پدیدارهایی همچون «سرخوشی»، «قربانی کردن»، «تجربه جنسی» و «قهقهه» می‌پردازد. او در این اثر با مقایسه‌ای که بین دوران مدرن و قرون وسطا انجام داده است، نشان می‌دهد که روزگار مدرن با هژمونیک کردن علوم طبیعی و علوم اجتماعی، این ادعای گزاف را پیش کشیده است که خواهد توانست به حقیقت هستی دست یابد؛ ادعایی که انسان قرن بیستم چاره‌ای جز پذیرفتن تو خالی بودن آن‌ را ندارد. از نظر باتای هستی برای انسان تنها به شرط تعلیق دانش نمایان می‌شود؛ و از آن رو حوزه‌ی تجربه‌ی درونی، حوزه‌ی «نادانی» (بیرون دانش) است. او در تجربه‌ی درونی نشان می‌دهد که انسان امروز چگونه رشته‌های مختلف علمی را برای دسترسی به دانش و شناخت _حتی شناخت خشونت، تجربه‌ی جنسی و مرگ_ ایجاد کرده است، در حالی که این پدیدارها همچنان در برابر شناخته شدن توسط این رشته‌ها سر فرو نیاورده‌اند.

مخاطب این اثر در مواجهه با ادعای باتای درباره‌ی نقش علم موجود در پنهان کردن سوال‌های واقعی و ایجاد توهم دانستن توسط رشته‌های علمی، ممکن است او را متهم به افتادن در یک دور منطقی و نقض غرض نماید. یعنی این سوال را مطرح کند «چگونه است که باتای درباره‌ی چیزی که خود ادعا می‌کند نمی‌توان درباره‌اش بحث علمی کرد کتاب می‌نویسد؟» اما او باهوشتر از آن است که حتی به شکل ظاهری در چنین دامی بیفتد. او در پاراگراف پایانی مقدمه‌ می‌نویسد: «وقتی سه چهارم کتاب نوشته شد، در جایی که باید شکل حل شده‌ی این معما را عرضه می‌کردم، نوشتن را رها کردم». او می‌داند که شکل حل شده‌ی این معما فقط در تجربه‌ی زیسته‌ی آدمیان می‌تواند پدیدار شود. او تجربه درونی را پاسخی می‌داند که آدمی می‌تواند در برابر سوال هستی پیش بکشد. تجربه برای باتای پیش روی به سمت مرزهای امور ممکن است؛ اما اذعان دارد که این پیش روی تنها در زندگی عده‌ی معدودی عملی می‌شود؛ اما در صورت عملی شدن یک چنین تجربه ایست که اوتوریته‌های موجود در هم خواهند شکست و خود این پیشروی به اوتوریته‌ای جدید بدل خواهد شد.

یکی از نکات بسیار مهمی که در خوانش این کتاب لازم است پس پشت ذهن مخاطب همواره حضور باشد، رویکرد غیر صوفیانه‌ی باتای به مساله‌ی تجربه‌ی درونی است. او در جای جای این اثر به طور روشنی عدم همراهی خود را با این خوانش‌ها اعلام می‌کند. او در توضیح تجربه‌ی درونی نهایت سعی خود را می‌کند که فصول کتاب را با فاصله گرفتن از تعبیرات صوفیانه، و با استفاده از مفاهیم فلسفی پیش ببرد. او با استفاده از مفاهیم «سکوت»، «پیوستگی»، «دسترسی به ناممکن» و «برگذشتن از ممکنات» می‌کوشد صورتی گفتمانی از تجربه‌ی درونی را ارائه نماید. او می‌خواهد که با استفاده از گفتار، از گفتار فراتر برود و به تجربه درونی نزدیک شود. برای او کلمات ابزاری هستند که به وسیله‌ی آن‌ها می‌توان به اوج ناممکن‌های نامگذاری نشده و بی اسم نزدیک شد و بر آن‌ها روشنی افکند. او با تحت فشار قرار دادن دانش، به «نا دانیِ» (نا دانستنِ) روشنایی بخش رسیده است. باتای با این رویکرد متفاوت خود توانسته است این نوع از شناخت روشنی بخش را وارد روشنفکری قرن بیستم نماید. بعد از این اثر باتای بخشی از روشنفکری اروپایی با دیدی متفاوت شروع به بازخوانی قرون وسطا نموده است. به عنوان مثال در بخشی از آثار میشل فوکو و یا حتی رمان «نام گل سرخ» امبرتو اکو می‌توان از وجود چنین رگه‌هایی دفاع نمود.

همانطور که اشاره کردیم توجه به موضوع گفتار یکی از اساسی‌ترین تفاوت‌هاییست که بین رویکرد باتای و رویکرد میستیک به هستی وجود دارد. او علی‌رغم اینکه گفتار را مرتبط با زندگی روزمره‌ی آدمیان می‌بیند و از این رو آن را در برابر تجربه‌ی درونی آدمی طبقه‌بندی می‌کند، به طور پیوسته به دنبال نشان دادن رابطه‌ایست که بین گفتار و تجربه‌ی درونی وجود دارد. برای او خود کلمه‌ی «سکوت» از این لحاظ حائز اهمیت است. «سکوت» از آن رو که کلمه است، به حوزه‌ی «گفتار» تعلق دارد. اما همین کلمه‌ هنگام تلفظ شدن به انگشت اشاره‌ای بدل می‌شود که رو به سمت «تجربه‌ی درونی» دارد. در واقع «سکوت واژه‌ی اشاره به نبود واژه است و نفس چیزی است که چیزی نیست». رابطه‌ای که بین گفتار و تجربه‌ی درونی وجود دارد، همان رابطه‌ایست که بین دانستن و «نادانی» نیز وجود دارد. نادانی مرحله‌ای است که بعد از دانستن فرا می‌رسد.

باتای «تجربه‌ی درونی» را بعد از نوشتن سه چهارم کتاب و بی آنکه به قول خودش صورت حل شده‌ی معمای هستی را عرضه کرده باشد با مساله‌ی «شکنجه» به پایان می‌‌رساند. او که همچون باقی آثارش، در این اثر هم توجه و تمرکز زیادی بر داده‌های به‌دست آمده از زمان‌ها و مکان‌های گاها متفاوت نموده است، با ارجاع به آیین‌های مختلف انواع و اقسام شکنجه را نشان داده و طبقه بندی می‌کند. آیین قربانی کردن _که در تمام آثار باتای حضوری کانونی دارد_ در این اثر و از این جنبه نیز مورد توجه قرار گرفته است. برای باتای رنج و شکنجه‌ی موجود در قربانی کردن بیشتر از آنکه اشاره به مرگ و نابودی داشته باشد، تمرکز بر گشایشی است که در مواجهه با لحظه‌ی مرگ پدیدار می‌شود و بر پیوستگی و ادامه‌داری زندگی اشاره می‌کند.

«وارد یک مسیر غیر قابل برگشت می‌شوم. اینجا هر ممکنی ناپدید می‌شود، آنچه امکان‌پذیر است پنهان می‌شود و ناممکن در میانه به میدان‌داری می‌پردازد. در زمانی که هیچ چیزی ممکن نیست ایستادنی _گشوده و بی انتها_ در برابر ناممکن از نظر من تجربه‌ی امری خدایی است، این موقعیت، پاسخ شکنجه است».

مقدمه

فصل اول

أ‌- پیش‌نویس ورود به تجربه درونی

ب‌- نقد بردگی دگماتیک

ت‌- تجربه به مثابه‌ی تنها اوتوریته و تنها ارزش

ث‌- اصول یک عملکرد یا یک اجتماع

فصل دوم

أ‌- شکنجه

ب‌- اسلاف شکنجه (و یا کمدی)

فصل سوم

یادداشت‌های پیوست درباره‌ی شکنجه