انسان شناسی و فزهنگ
انسان شناسی، علمی ترین رشته علوم انسانی و انسانی ترین رشته در علوم است.

سمبل گرایی در شعر «گل مهتاب» نیما

ارزش سمبل در نزد نیما به آن معنا نیست که او تمام موازین سمبلیسم را در شعرش رعایت کند وخود را ملزم به انجام آن بداند، بلکه او با استفاده ی زیرکانه از این سبک برای عرضه ی اندیشه های نوین خود در شعر، سود می جوید، او به دلیل شرایط سیاسی از بیان واقعیت ها فاصله می گیرد و با روی آوردن به نماد به بیان افکار خود می پردازد.

بسیاری از اشعار نیما نماد گونه یا سمبلیک هستند، زیرا او با سمبلیسم فرانسه ،مخصوصا آثار مالارمه آشنا بود و ارزش واعتبار سمبل درا شعارش جایگاه ویژه ای داشت، به همین دلیل معتقد بود که :”سمبل ها شعر را عمیق می کنند ،دامنه می دهند،وقار می دهند و خواننده، خود را در برابر عظمتی با ارزش مییابد(نیما یوشیج،درباره ی شعر وشاعری ،سال ۱۳۶۸،ص۱۳۳)

ارزش سمبل در نزد نیما به آن معنا نیست که او تمام موازین سمبلیسم را در شعرش رعایت کند وخود را ملزم به انجام آن بداند، بلکه او با استفاده ی زیرکانه از این سبک برای عرضه ی اندیشه های نوین خود در شعر، سود می جوید، او به دلیل شرایط سیاسی از بیان واقعیت ها فاصله می گیرد و با روی آوردن به نماد به بیان افکار خود می پردازد.

جایگاه نماد در ادبیات آن قدروالاست که مولف مکتب های ادبی می گوید “نماد ، رمز وسمبل در علوم بلاغی هم چون استعاره ذکر مشبه به و اراده ی مشبه است ،با این تفاوت که مشبه به در سمبل صریحا به یک مشبه خاص دلالت ندارد، بلکه به چند مشبه نزدیک به هم مربوط است ونیز ممکن است سمبل در معنای خود نیز فهمیده شود- (سید حسینی ،رضا،مکتب های ادبی ، ج۲،ص۵۳۸)

“سیروس شمیسا” در کتاب بیان در شعر می گوید: “یونگ در کتاب صور نوعی و ناخود آگاه عمومی سمبل را بهترین نحوه ی بیان مضمون ومطلبی می داند که برای ما جنبه ی ناخود آگاه دارد وهنوز طبیعتش کاملا شناخته نشده است”.(شمیسا ،سال۱۳۷۲ ،ص ۱۹۴-۵) باکمی بررسی در سخنان دیگر بزرگان ادب فارسی، توصیف نماد از دیدگاه دکتر میر جلال الدین کزازی بر می خوریم: “نماد گرایی را مکتبی می دانند که در برابر اثبات گرایی وادبیاتی که به آن وابسته است قد بر افراشته است” (کزازی،۱۳۷۶،ص۲۵۷)

این مکتب سمبلیسم اروپایی که از آن سخن می گوییم برادبیات معاصر وبه ویژه شعر معاصر ما اثراتی گذاشته است که اساسا دارای ویژهگی هایی زیر است:

۱- بیان مکنونات ذهنی وعاطفی شاعر با استفاده از نمادهای فردی، ملی و جهانی ۲-بی توجهی به جنبه ی تعلیمی شعر ترجیح تصور وتخیل برتعقل واندیشه ۳-بی توجهی به شعر متعهد وشعر سیاسی-اجتماعی ۴-توجه به موسیقی کلمات گریز از سنت های کلاسیسم ادبی.(زرقانی ،۱۳۸۳،ص ۵۳۳)

دراین مقاله کوشش شده که اولا اجمالاً سمبل را بشناسیم وسپس سمبل را در شعر ناشناخته ی “گل مهتاب” بررسی کنیم .برخی از اشعار به دلیلی معروف نمی شوند شاید این شعر هم به دلیل بهره گیری از نمادهای شخصی. چرا که” سمبل ها دو دسته اند گروهی عام هستند ونزد همه شناخته شده اند وگروهی برای هر کس تعابیر متفاوتی دارد و به دهمین دلیل خاص است”(داد،سیما،فرهنگ اصطلاحات ادبی،۱۳۷۵،ص۳۰۲)

در یک بررسی آماری در میان ۱۰۰دانش آموزان دبیر ستانی ودانشجویان رشته ی ادبیات فارسی به این نتیجه رسیدیم که:۱-برخی شعر “گل مهتاب” را با “می تراود مهتاب ،می درخشد شبتاب”اشتباه می گیرند۲-فقط درصد بسیار اندکی “گل مهتاب” را خوانده یا شنیده اند ۳-درصد بسیارکمی این شعر متعلق به نیما می دانند۴/۸۶ درصد مفهوم سمبل را درک می کنند ۵/۲۴درصد اشعار نیما را سمبلیک می دانند ۶- تنها ده درصد علت کاربرد سمبل در نزد نیما را میدانند ۷-درمیان این عده ۸درصد برخی از سمبل های گل مهتاب را به وضوح درک کرده ومعرفی کردندو … .

سمبلیسم نیما:

نیما شاعری است که از مکاتب ادبی چون رمانتیسم،رئالیسم و سمبلیسم بهره جسته است. در شعر نیما جلوه هایی از رئالیسم، رمانتیسم،ایماژیسم وسوررئالیسم دیده می شود، اما مکتب ادبی غالب نیما سمبلیسم است که یا در حد واژه های نمادین مستقل مانندظلمت،روشنی،صبح،شب و…ویا در قالب کل شعر مثل، شعر ققنوس، غراب، مرغ آمین و…تجلی کرده است

نیما با روی آوردن به سمبل مسیر تازه و شورانگیزی را دراشعارش ایجاد کرد و همان طور که گفتیم نماد گرایی بیش از اندازه باعث ناشناختهگی شعر می شود. در خاطره ای که اخوان از نیما تعریف کرده، چنین آمده است:”شعرش سالیان دراز پوشیده ورمز آمیز بود به حکم اوضاع واحوالی که از ۱۳۰۰تا۱۳۲۰در جریان بود گویی ساز روح وقریحه ی شعری او را این چنین مرموز وپرابهام وبا پرده های پوشیدهگی کوک کرده بودند ،اما رسید روزگاری که جریانات زمان صراحت بیش تری را می طلبید دیگر موجبات پوشیده گفتن در میان نبود”.(طاهباز،سیروس،بدرودی با اخوان،۱۳۷۰،.ص۵۹)

اگرچه در شعر نیما سمبل حضور برجسته ای دارد، اما گاهی همین سمبل ها سبب زیبایی در ک شعر می شوندو باعث کمال معنا
میشوند به اعتقاد دکتر پورنامداریان :”در شعر های کوتاه تر و کمال یافته تر نیما، خواه جنبه ی سیاسی داشته باشد، وخواه نداشته باشد کم تر با تزاحم نماد ها روبه رو می شویم وگاهی گره شعر را درک یک یاچند نماد باز می کند و بر اساس آن می توان تاویلی قانع کننده از شعر به دست داد. برشعرهای نیما بعد از ققنوس به طور کلی جنبه ی سمبلیک غلبه کرده و این ناشی از همان دیدن ذهن در عین ویا نگریستن اشیاء باچشم سر(باطن)در لحظه های شهود شاعرانه است. عدم تزاحم رمزها در شعر های کوتاه اواخر دوره ی شاعری نیما همراه با پیراسته شدن زبان آن ها ازتعقید ها و نابسامانی های صرفی ونحوی و نیز بیان موجز آن ها ،فضای مبهم ومه آلود ومطبوعی به شعر می دهد که خواننده را در مرز میان دیدن وندیدن وتردید ویقین در جو مقدسی شناور می کند که از جمله خصوصیات هر هنر اصیلی است در شعرهای بلند نیما کمتر با چنین جومقدسی مواجه می شویم”(پورنامداریان،خانه ام ابری است ۱۳۸۱،،ص۱۷۴-۱۷۵)

پس از عنوان وبررسی نماد در این شعر، به تاویل این سمبل ها که برخی مقدس هستند، خواهیم پرداخت:

وقتی که موج بر زبر آب تیره تر/می رفت ودور /می ماند از نظر/شکلی مهیب در دل شب چشم می درید/مردی بر اسب لخت / با
تازیانه ای از آتش /بر روی ساحل از دور می دوید/و دست های او چنان /در کار چیره تر/بودند وبود قایق ما شادمان بر آب /از رنگ های در هم مهتاب /رنگی شکفته تر به در آمد/ همچون سپیده دم /در انتهای شب/کاید زعطسه های شب تیره دل پدید.

در این شعر فضای سوررئالیستی موج می زند از رنگ های درهم مهتاب آغاز می شود وتا دقایق پایانی شعر ادامه می یابد.اما زیرکی نیما از اینجا نمودار می شود که با آفرینش فضای سوررئالیستی به شعرش جلوه ای از سمبلیک می دهد .فضای تیره وتار بند اول باعناصری چون دریا،موج آب تیره ،شکلی مهیب،انتهای شب تجلی می یابد .گویی آب تیره پیش از این بوده که شاعر آن را با صفت تیره تر بیان می کند آب روشن است به همین دلیل تیرهگی آن نمایان است اگر هر دو تیره بودند در این صورت تیرهگی موج وروشنی آب جلوه ای نداشت ونکته ی مهم این که این تیره تر بودن ،دائم از نظر دورمی شود وباز نمی گردد. در این شعر نیز “آب” نمادی از روشنی است، به همین دلیل خط سیر موج برآن پیداست.نکته آن قدر هنر مندانه است که باید بگوییم با آمدن موج تمام مشق های کدر وباطل دفتر دریا پاک می شود وتغییر وتحولی عظیم پیدا می شود، هنگامی که موج بر بلندای آب به طور واضح عبور می کند وتحولی شگفت آفرین روی می دهد در این هنگام مردی با تازیانه ای از آتش در ساحل می دود واین در حالی است که قایق ما از این موضوع آن چنان شادمان است که حتی از جلوه ی مهتاب هم روشن تر شده است واین حتی سپید تر از چهره ی زیبای مهتاب است .موضوع چیست؟ آیا آمدن این شخص وایجاد شادمانی در ما مژدهی نیکی را خبر نمی دهد؟ در پی همین تحول، بند بعدی شعرآفریده می شود.

سمبل ها:

موج:سمبل جریان زندهگی است که آمیخته به ظلم واستبدادمی باشد.

آب تیره:سمبل جامعه ونادانی سکوت حاکم بر آن است.

شکل مهیب: سمبل قدرت حاکم ومستبد است.

ساحل: کشور ایران ،ساحل همسایه:اتحاد جماهیر شوروی سابق

مردی: سمبل نیروی نهفته ی مردمی است

تازیانه ی آتش:سمبل خشم ستم سوزی وقیام بر ضد تیرگی حاکم بر جامعه

ما:سمبل وحدت عقل وعاطفه است

قایق:سمبل جریان وزندهگی

رنگ در هم مهتاب:سمبل نور وروشنایی حاصل از سخنان آزادی خواهانه وقیام واعتراض است

رنگ شکفته تر:سمبل اندیشه وجنبش مشروطه خواهی است که برجسته تر است .

گل های جیرز از نفسی سرد گشته تر/زافسانه ی غمین پر از چرک زندهگی/طرح دگر بساختند/فانوس های مردم آمد به ره پدید ./جمعی به ره بتاختند/وآن نودمیده رنگ مصفا/بشکفت همچنان گل وآکنده شد به نور./ بر ما نمود قامت خود را ./ با گونه های سرد خود وپنجه های زرد /نزدیک آمد از بر آن کوه های دور / چشمش به رنگ آب / برما نگاه کرد.

“جیرز”، که نام گیاهی است جنگلی با گل هایی شبیه گل آلبالو ، پیش از این از هوای دلگیر غمگین وناراحت بوده اما حالا دیگر با این تحولات با طراوت شده است. زندهگی پیش از این به علت حضور آب تیره ،کسل کننده بوده اکنون طرح تازه ای به پا کرده وشاداب شده است ومردم روشنی هایشان را به دست گرفته و در مسیر راه پدیدار می شوند روشنی آن ها همان نشانه ی مبارزه است که برعلیه ظلم به پا خاسته اند وهم چون کاوه درفش قیام علیه ستم را برافراشتهاند. در همین زمان جمعی به سوی آن ها روانه می شوند وآشوبی به پا می شود وآن رنگ سفید شفاف مانند گل،شکفته شده وسرشار از نورانیت می شود وآن چهره ی زیبا، چشمان آبی رنگ دریایی اش را به ما می نمایاند و از پشت کوههای دور نزدیک می آید. آری تاثیر حضور این فرشته ی خورشید وار که دارای دل ودیده ای چون دریاست شادی بخش است.

آن نودمیده رنگ مصفا:سمبل اندیشه وجنبش مشروطه خواهی است که برجسته تر است و شخصیت زیبا وانسانی پیدا می کند

تا دیده بان گمره گرداب / روشن ترش ببیند/دست روندهگان / آسان ترش بچیند/ آمد به روی لانه ی چندین صدا فرود / بر بال های پر صور مرغ لاجورد / گرد طلا کشید./ از یکسره حکایت ویرا نه ی وجود / زنگار غم زدود/وز هر چه دید زرد / یک چیز تازه کرد.

این فرشته ی خورشید وش طوری خود را می نمایاند که نگهبان قایق ها(هنگامی که قایق در حال غرق شدن قرار
می گیرد او به محافظت می پردازد) او را به طور آشکار ببیندچرا که او هم از لوازم این تاریکی وآب تیره است.وبه این دلیل خود را می نمایاند که همان مردم فانوس به دست زود تر خود را به او ملحق کنند.این فرشته هم چون پرنده ای است که به لانه ی صداهای مردم فرود می آید (صدای مردم به لانه تشبیه شده)زنگار غم وغصه را پاک می کند وگردی زعفرا نی به رنگ طلا بر آسمان دل انسان ها می گسترد وتمام پژمردنی ها را رنگ تازه می بخشد .

گرداب: سمبل افکار وسخنان گمراه کننده ی نیروی حاکم وهمه ی اندیشه های منحرف است .

دیده بان گمره گرداب:سمبل قدرت محافظ از وضع موجود جامعه است وسمبل قدرت ناحق حاکم بر جامعه و تمام نیروهای طرفدار آنهاست.

آن وقت سوی ساحل راندیم با شتاب /با حالتی که بود /نه زندهگی نه خواب/ می خواست همرهم که ببوسد ز دست او /می خواستم که او/مانند من همیشه بود پای بست او / می خواستم که با نگه سرد او دمی /افسانه ای دگر بخوانم از بیم ماتمی / می خواستم که بر سر آن ساحل خموش/ در خواب خود شوم / جز برصدای او /سوی صدای دیگر ندهم به یاوه گوش/وآنجا جوار آتش همسایه ام / یک آتش نهفته بیفروزم.

در این هنگام ما (شاعر وهمراهان) که همه ی این حوادث را بر روی آب تیره دیده ایم به سوی ساحل امن ونجات می رویم گویی نه در خواب هستیم ونه در بیداری. لذت دیدن ساحل با آن زیبایی هایش آن قدر دور از باور است که شاعر آن را در خواب تصور می کند .همراه شاعر قصد بوسیدن دست های فرشته را دارد، اما شاعر دوست دارد که همرهان نیز مانند او (شاعر)پایبند بمانند، ولی حادثه ای دیگر در پیش است واین از نگاه سرد فرشته پیداست گویی غمی دیگر در آبستن حوادث است وبه همین علت شاعرمی خواهد افسانه ی غم انگیز دیگری بسراید ودر کنار آن ساحل آرام بخوابد وبه هیچ صدایی جز سکوت گوش ندهد ودر کنار آتش همسایه آتش نهفته ای را روشن کند.

ساحل:کشور ایران

آتش همسایه: نتایج انقلاب اکتبر که شعله ور شده بود و ظلم را به حداقل رسانده بود.

آتش نهفته: سمبل نیروی بالقوه ی انسان است وتا زمانی که بروز نیافته،پنهان است و نیما آرزو می کند که در که آتش همسایه آن را روشن کند .این نیرو باعث رهایی مردم از استبداد است .

اما به ناگهان / تیره نمود رهگذر موج / شکلی دوید از ره پایین/آنگه ببافت بر زبری اوج/در پیش روی ماگل مهتاب /کم رنگ ماند وتیره نظر شد /در زیر کاج وبرسر ساحل/جادوگری شد از پی باطل/وافسرده تر بشد گل دلجو./هولی نشست و چیزی برخاست/دوشیزه ای به راه دگر شد!

اسفند ۱۳۱۸

تمام حوادثی که در این چند بند گذشت رویای شاعر وشهود شاعرانه ای است که در وجود او به صورت پنهان وجود داشته وآن حقیقت همان من پنهان اوست که نماینده ی احساس وعاطفه است در مقابل من پنهان من آگاه قرار دارد که نماینده ی عقل است . انسان در دوران کودکی از غم وغصه فارغ است حتی اگر دیگران در اندوه باشند او وهمراهانش در خوشی به سر
می برند ،شاعر نیز در احوال شاعرنه و لحظه های شهود چنین رفتار واحساسی دارد.هرگاه من آگاه، با من پنهان به وحدت برسند شهود شاعرانه و رفتار کودکی به انسان دست می دهد به همین دلیل شاعر می گوید: “دست های او چنان در کار چیره تر بودند و بود قایق ما شادمان بر آب”.

در این بند رویای شاعر به حقیقت می پیوندد وآن حوادث تلخی که در عالم خیال می گذشت، رخت واقعیت می پوشد آرزوهای شاعر به باد می رود :ناگهان رهگذر موج تیره می شود شکلی مهیب وترسناک از راه پایین به بالا می دود، این همان احوال تغییر ودگرگونی است که در ابتدای شعر از آن سخن به میان بود . شکل مهیب دوباره نیرو می گیرد با حضورش دیگر نه کل مهتابی وجود دارد ونه فرشته ی خورشید وش .گل مهتاب کمرنگ شد واز نظر ناپیدا گشت .در زیر کاج وبر سر ساحل جادوگری به دنبال افکار شوم است جادوی او حتی گل دلجو را افسرده تر می کند شکل مهیب بر تخت سلطنت نشست و دوشیزه ای تنها برای مدتی اندک قامت فرشته وار خود را نمایانده بود برخاست و از راه دیگری رفت .

رهگذر موج :سمبل امواج انقلاب است که از بطن جامعه برخاسته است وسکوت دریای آشفته را بر هم می زند .

گل مهتاب: سمبل اندیشه وجنبش مشروطه خواهی است که برجسته است مانند رنگ شکفته تر مهتاب وزیباروی چون فرشته است.

جادوگر:سمبل انگلیس است

هولی:رضا خان

دوشیزه:سمبل فرشته ی زیبایی است که کسی به وصلش دست نیافته اونوید بخش آزادی است.

پیکره ی سه بخشی این شعر ازوقوع یک انقلاب سخن می گوید پیداست که نیما از یک انقلاب وتحول سخن می گوید زمانی که استبداد رضاخانی به اوج خود رسیده بود اواین شعر را سرود .

همان طور که گفتیم هر شاعری مانند نیما از رمز وسمبل برای بیان حقایقی بهره می گیرد که به طور روشن و واضحئ نمی تواند از آن ها سخن بگوید ،نیما هم حوادث نهضت مشروطه خواهی ،تشکیل مجلس،خلع محمد علی شاه ،به تخت نشاندن احمد میرزا ،دورن پر آشوب احمد شاه،انقلاب اکتبر روسیه،روی کار آمدن رضا خان توسط دولت انگلیس و… را در قالب سمبل بیان کرده است.

رمز وسمبل در شعر نیما دامنه ی وسیعی دارد پدیده هایی مانند شب،صبح ،آفتاب،بهار،دریا،ساحل وانواع جانوران،گل ها گیاهان ،پرندگان،شخصیت های فرهنگی ،اساطیری وبسیاری از پدیده های متنوع در شعر او معنای خاص وگاهی عام دارد که تاویل ومفهوم هر یک را می توان باتوجه به متن شعر دست یافت.

فهرست منابع مآخذ:

۱-پور نامداریان،تقی، تهران ،۱۳۸۱،خانه ام ابری است،چ اول ،سروش

۲- پور نامداریان،تقی،۱۳۸۳رمز وداستان های رمزی در ادبیات فارسی ، چ اول ،انتشارات علمی و فرهنگی

۳- داد، سیما،۱۳۷۵،فرهنگ اصطلاحات ادبی،چ اول،مروارید

۴-زرقانی، سید مهدی ،۱۳۸۳،چشم انداز شعر معاصرایران ،نشر ثالث

۵- سید حسینی ، سید رضا ،۱۳۷۶،مکتب های ادبی، چ اول ،نگاه،

۶-شمیسا، سیروس،۱۳۷۳،بیان در شعر فارسی،چ اول ،فردوس

۷- طاهباز ، سیروس،۱۳۷۰، بدرودی با اخوان، ،دفتر های زمانه ،

۸-کزازی، میر جلال الدین،۱۳۷۶، پرنیان پندار، روزنه،

۹- یوشیج، نیما، ۱۳۶۸ ، درباره ی شعر وشاعری به کوشش سیروس طاهباز، دفتر های زمانه

این یادداشت در چارچوب همکاری رسمی و مشترک میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله آزما بازنشر می شود.

نویسنده : محمدرضا پاشایی